«بدون قرار قبلی» حکایتگر ظرفیتهای فرهنگ شرقی - ایرانی برای احیای انسان مرده غربی است
فیلم با یک صحنه احیای ناموفق آغاز میشود. زنی با کف دست و سپس دستگاه احیای سیپیآر سعی میکند مرد جوانی را به زندگی برگرداند. آن مرد به زندگی باز نمیگردد؛ اما در عوض کل فیلم داستان آن دکتر زن است که روحش تحت احیا است. روح زن در این فیلم دوساعته روی تخت خوابیده و کارگردان با کف دست و الکتروشوک میکوشد تا قلب او را احیا کند. این خلاصهای از «بدون قرار قبلی» بهروز شعیبی است. مخاطب از زنده شدن مرد جوان ناامید میشود، اما آیا فیلم او را از زنده شدن دکتر زن جوان نیز ناامید میکند؟
23 خرداد 1401