بزرگترین آیه خدا
یک انسان با اعتقاد واقعی به خدا، به چه جایگاهی میتواند برسد؟ خدا، انسان را تا کجاها میتواند ببرد؟ با خدا بودن تا چه حد میتواند زیبا باشد؟ انسان چه ظرفیتهایی برای بهره بردن از نیروی الهی دارد و اعتقاد به خدا چه ظرفیتهایی برای انسان دارد؟
برای پاسخ دادن به این سؤالها باید کسانی را دید که با خدا دوست بودهاند. کسانی که نماینده خداباوری و خدادوستی هستند؛ همان کسانی که ما در ادبیات دینی اولیاءالله میخوانیمشان. این افراد کم نیستند. عارفان، جهادگران، متخلقان به اخلاق نیکو، مردمداران و در رأس همه آنها پیامبران و امامان. هر کدام از این گروهها جنبهای و زاویهای از زیبایی انسان خدایی را به نمایش میگذارند.
اما شاید در میان تمام اولیای خدا، یک شخصیت را سراغ داشته باشیم که تمام ویژگیهای انسان خدایی در او ظهور و بروز یافته است. تمام زیباییهایی که خداوند میتواند به انسان عطا کند را در وجود این شخصیت میتوان دید. او کسی است که از تمام ظرفیت انسانی خود را برای بهرهگیری از تمام زیباییهای خداوندی را آزاد ساخته است. زندگی او را که مینگری یک نقش متکثر و الوان میبینی. یک ماجرای پر پیچ و خم و متنوع میبینی و بر هر ماجرا که تمرکز میکنی او را هیجانانگیز مییابی. در زندگی او هم سیاست هست، هم رزم و نظامیگری، هم عرفان و سلوک، هم فقه و علم، هم هنر و خطابه، هم خانوادهداری، هم رفاقت و هم تمام اجزای زندگی که ممکن نیست در یک شخصیت واحد جمع شود. هر یک از این عرصهها و حیطهها در زندگی او مرز خود را دارد. اینگونه نیست که ما با یک خطیب بیبدیل روبهرو باشیم که از ابتدای زندگی و مثلا از جوانی تا سالخوردگی به فن خطابه مشغول باشد. ما از امیر مؤمنان در زمان پیامبر یک خطبه که هیچ، یک جمله هم سراغ نداریم که حضرت به عنوان کلمه قصار و توصیه حکمتآمیز فرموده باشد. ایشان این کار را با وجود پیامبر اکرم صلوات الله علیه دون ادب میداند. در زمان حیات رسول اکرم، ما امیر مؤمنان را یک وزیر دلسوز و ناصح، یک دستیار مطیع و کارآمد، یک فرمانده باابهت و همواره پیروز و یک یاور بیاندازه وفادار مییابیم که گویی خلق شده برای فرمان بردن و نه فرمان راندن. خلق شده برای اطاعت و نه امارت. خلق شده برای فرمانبری و نه فرماندهی. بعد از وفات پیامبر، او همچون سیاستمداری زیرک هم جان خود را حفظ میکند و هم جان و جهان اسلام را. در زمان هر سه خلیفه نه کسی میتواند از او استفاده کند و نه کسی قادر است بر او غلبه یابد.
هم هست و هم نیست. حضورش در کنار خلفا آنها را راحت و آزاد نمیگذارد. اما این حضور آنها را تأیید هم نمیکند. گویی او خلق شده برای وسط این حضور سایهوار. وقتی زمان حکمرانی او میرسد، یک حاکم تمام عیار میبینیم. حاکمی که عدالت را مترادف خود میکند. کاری میکند که نگویند علی عادل است بلکه او را خود عدل بخوانند. او در این دوره همچنان زیرک است اما همچون دوره پیش حضوری سایهوار ندارد و در رفتار خود محتاط نیست. طوری که به او میگویند کاش همچون دشمنش مکار بود، اما راه او راه تقواست. هر سه این دورهها مکمل هماند در حالی که ظاهرا با هم متفاوتاند.
پیشوای موحدان، مولا علی علیهالسلام چنین شخصیتی است. روز میلاد او فقط روز مرد نیست. روز خود خداست. روزی که پیچیدهترین و زیباترین آیت خدا بروز یافت. مولود کعبه و شهید محراب؛ علیبنابیطالب…
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.