اخبار ویژه »
شناسه خبر : 94200
پرینتخانه » اسلایدر, سیاسی
تاریخ انتشار : 24 آبان 1402 - 9:55 |
رهبر معظم انقلاب در دیدار دستاندرکاران برگزاری کنگره بینالمللی علامه طباطبائی در وصف فعالیتهای ایشان مطرح فرمودند:
علامه؛ استاد تهاجم به اندیشههای مهاجم
رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران برگزاری کنگره بینالمللی علامه طباطبایی تاکید کردند: مرحوم آقای طباطبایی توانست یک پایگاه فکری مستحکم با آرایش تهاجمی به وجود بیاورد.
متن بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دستاندرکاران برگزاری کنگره بینالمللی علامه طباطبائی که در تاریخ چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۲ برگزار شده بود، صبح دیروز در محل برگزاری همایش در قم منتشر شد. حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار، مرحوم علامه را پدیدهای کمنظیر در حوزههای علمیه در قرنهای اخیر خواندند و گفتند: یکی از کارهای مهم آیتالله سید محمدحسین طباطبائی در بحبوحه تهاجم اندیشههای وارداتی و بیگانه، جهاد فکری و تشکیل یک پایگاه فکری مستحکم و با آرایش تهاجمی بود، کاری که امروز به آن نیاز داریم. مشروح سخنان ایشان به شرح زیر است. خیلی خوشآمدید برادران و خواهران عزیز. من حقیقتا و عمیقا متشکرم از شما به خاطر اینکه این کار بزرگ را انجام دادید. یکی از بهترین کارهایی که باید این روزها انجام میگرفت و به ذهن شماها رسید، خداوند به شما الهام کرد و همت کردید و انجام دادید، همین است؛ بزرگداشت این مرد بزرگ، این شخصیت برجسته تاریخی روحانیت اسلام.مرحوم علّامه طباطبائی از پدیدههای کمنظیر حوزههای علمیّه ما در طول قرنها است؛ انصافا یک پدیده کمنظیری است. یک خصوصیاتی در ایشان وجود دارد ــ حالا من بهاجمال عرض میکنم که همه این خصوصیات جزء فضایل ممتاز انسانی است؛ همه این خصوصیاتی که تشکیلدهنده شخصیت این مرد است، جزءفضایل ممتاز یک انسان است. این خصوصيات مثلا اینها است که حالا بعضیهایش را من نوشتهام: علم، پارسایی و پرهیزکاری، مَلَکات اخلاقی، ذوق و هنر، صفا و رفاقت ــ وفاداری و
دوستی و رفاقت و مانند اینها ــ و بسیاری از خصوصیات دیگری که حالا من لازم ندانستم اینجا بشمرم. مجموعهاین خصوصیات، تشکیلدهنده شخصیت این مرد بزرگ است و هرکدام از این خصوصیات یک فضیلتی از فضایل انسانی است.درباره علم این بزرگوار چند جنبه را بنده یادداشت کردهام که عرض بکنم تا مورد توجه قرار بگیرد. یکی مسئله تنوع گسترده دانشیِ این مرد بزرگ است؛ یعنی ایشان در تنوع دانشی انصافا کمنظیر است. در طول تاریخ، ما افرادی مثل شیخ طوسی، علّامه حلّی و امثال اینها را داریم که تنوع علمی دارند، امّا در زمان ما انصافا کم است؛ یعنی بنده غیر از ایشان کسی را با این تنوع علمی نمیشناسم. ایشان فقیه است، اصولی است، فیلسوف است، دارای غُور شدید در عرفان نظری است، عالِم به هیئت و ریاضیات است، عالِم برجسته تفسیر و علوم قرآنی است ــ که در این زمینه انصافا ایشان بینظیر است ــ شاعر است، ادیب است، در علم انساب، علم نسب، ایشان یک فرد ماهر و فعّال است؛ یعنی از چیزهایی که مثلا در کنار فلسفه یا عرفانِ آقای طباطبائی این را انسان [میتواند] نگاه کند، علم انساب است. ایشان یک جدولی دارند که خانواده قاضی طباطبائی را معرفی میکنند؛ یک جدول تاریخی است که به نظر من یک اثر هنری درجهیک است که چاپشده و در اختیار افراد هست. مرحوم والد ما که با آقای طباطبائی از نجف رفیق بودند، دوست بودند ــ خود پدرم برای من نقل کردند این را ــ ایشان به آقای طباطبائی مینویسد که شما ترتیب شجرهنامه ما را از فلان کس ــ یک آقای معروفی در قم ــ بپرسید بگیرید برای من بفرستید؛ آقای طباطبائی در جواب مینویسد که خود من بهقدر ایشان میدانم یا بیشتر از ایشان میدانم؛ یکی از این دو عبارت است که حالا من یادم نیست.
و ایشان شجرهنامه ما را تنظیم کرده و فرستاده؛ یعنی این شجرهنامهای که الان در اختیار ما هست، تنظیمشده آقای طباطبائی است. یعنی انسان یک تنوع علمی عجیبی در ایشان مشاهده میکند. حالا مثلا گفتم ریاضیات و هیئت؛ میدانید ــ یعنی شاید معروف است ــ که نقشه مدرسه حجتیه فعلی را ایشان کشیده؛ یعنی یک معمار بهتماممعنا و یک معمار کامل است. این تنوع علمی یک جنبه خاصی از جنبه علمی آقای طباطبائی است.یک جنبه دیگر، عمق علمی و فکری ایشان است. ایشان در همین علومی که حالا ما میدانیم و اطلاع داریم، عمق [زیادی دارند]. اولا در اصول صاحب مبنا است. حالا من در فقه از ایشان اثری ندیدم، اما ایشان در اصول کاملا صاحب مبنا است؛ یعنی حاشیه کفایه ایشان [این را] نشان میدهد. در فلسفه یک فیلسوف نوآور است؛ ایشان دستگاه فلسفی جدیدی را ارائه میکند که مظهرش همان اصول فلسفه و روش رئالیسم است، و بعد هم این دو کتابی که اخیرا ایشان نوشتند و منتشر کردند: بدایه و نهایه در تفسیر، به نظر من یک مفسر شگفتیساز است؛ یعنی کسی تفسیر المیزان را نگاه کند، [میفهمد که] تفسیر المیزان به معنای واقعی کلمه یک تفسیر شگفتآور است، از لحاظ کثرت و تنوع و عمق مطالب که حالا من بعدا یک اشارهای به این خواهم کرد. این هم یک جنبه که مسئله عمق علمی و فکری ایشان است.یک جنبه دیگر علمی این بزرگوار، مسئله شاگردپروری است. این شاگردپروریِ مرحوم آقای طباطبائی چیز عجیبی است. این یکی از هنرهای هر عالِمی است؛ در بین علما داریم کسانی که شاگردپرورند و شاگردهای زیادی دارند؛ مرحوم آقای طباطبائی از این قبیل آدمها است. در بین این فلاسفه دوره اخیرِ فلسفه در ایران ــ که مرکز فلسفه کشور هم درواقع تهران بوده ــ از دوره مرحوم ملّا عبدالله زنوزی و پسر ایشان، آقا علی حکیم، بعد مرحوم میرزای جلوه، میرزا اسدالله قمشهای، اینهایی که برجستگان حکمت و عرفانند که عمدتا در تهران متمرکز بودند و بخشی هم در جاهای دیگر، مثل مرحوم حاجی سبزواری در سبزوار، یکی دو نفر در قم، یکی دو نفر در اصفهان، یکی دو نفر در مشهد ــ که اینها برجستگان فلسفهاند ــ هیچکدام از اینها بهقدر مرحوم آقای طباطبائی شاگرد برجسته معروف فیلسوف ندارند. بله، مثلا حاجی سبزواری شاگردان زیادی دارد که میآمدند پیش ایشان درس میخواندند؛ مرحوم آخوند خراسانی هم شاگرد ایشان است، لکن آخوند خراسانی فیلسوف نیست، فقیهی است که یک مقدار فلسفه خوانده. تربیتِ شاگردِ فیلسوف مثل شهید مطهری، مثل شهید بهشتی، مثل مرحوم آقای مصباح و دیگران، و مثل بعضی از بزرگانی که امروز هستند، تربیت امثال اینها را به تعدادی که از درس مرحوم آقای طباطبائی استفاده کردند، بنده هیچ سراغ ندارم در هیچکس دیگری؛ مسئله شاگردپروری. تا فلاسفه بعدیِ زمانِ ما که در تهران کسانی بودند [مثل] مرحوم آمیرزا احمد آشتیانی، قبل از ایشان مرحوم آمیرزا مهدی آشتیانی، یا مرحوم آقای آملی (رضوانالله علیهم)؛ خب اینها فیلسوف بودند، منتها تربیت شاگرد از اینها بهقدر آقای طباطبائی معهود نیست؛ ایشان زنده کرد فلسفه را و انصافا فیلسوفسازی کرد.حالا این نکته هم جالب است که شاگردان ایشان ــ یعنی بسیاری از شاگردان ایشان ــ غالبا جزء نقشآفرینان در انقلاب اسلامیاند. در این مجلس خبرگانی که قانون اساسی را نوشت، تعداد زیادی از آن افراد شاگردهای مرحوم آقای طباطبائی هستند؛ چه در مجلس خبرگان، چه قبل از مجلس خبرگان در آن جمعی که قانون اساسی نوشته میشد که مرحوم آقای مطهری هم جزءآنها بود، اینها شاگردهای مرحوم آقای طباطبائی هستند. و تعدادی از شهدای بنامِ انقلاب اسلامی از شاگردهای آقای طباطبائیاند؛ شهید مطهری شاگرد ایشان است، شهید بهشتی شاگرد ایشان است، شهید قدوسی شاگرد ایشان است، شهید آشیخ علی حیدری نهاوندی شاگرد ایشان است؛ از این قبیل شهدای برجسته شاگردهای آقای طباطبائی (رضوانالله علیه) هستند، بعضی هم بحمدالله در قید حیاتند که منشأ افادات زیادی هستند.یک خصوصیت دیگر ایشان در مورد مسئله علم این است که آثار ایشان در زمان حیات ایشان منتشر شد و برکات آثار ایشان در زمان حیاتش دیده شد. خود مرحوم آقای طباطبائی اینقدر مطرح نبود که المیزان مطرح بود یا فرض بفرمایید که آن کتابهای حِکمی ایشان مطرح بود؛ یعنی خود ایشان مطلقا اهل تظاهر نبود، اما کتابهای ایشان اصلا همهجا [مطرح بود]؛ المیزان ایشان، اصول فلسفی ایشان، بدایه و نهایهی ایشان، شیعه در اسلام ایشان، قرآن در اسلام ایشان، رسائل متعدد توحیدی و غیره در زمان حیات ایشان منتشر شد. بنابراین، جنبه علمی مرحوم آقای طباطبائی یک خصوصیات منحصربهفردی دارد که عرض کردیم.درباره خصوصیت پارسایی و پرهیزکاری و تعبّد و ارادت ایشان به اهلبیت و این خصوصیات اینجوری ــ که خب زیاد گفتهاند و شنیدهایم و همه میدانید، بنده نمیخواهم تکرار کنم ــ ایشان فوقالعاده بود و واقعا در این زمینهها هم یک انسان برجسته و فوقالعادهای بود، واقعا پارسا و پرهیزکار بود. لکن دو خصوصیت از برجستگیهای مرحوم آقای طباطبائی بنده را خیلی متوجه خودش میکند و جذب میکند؛ یک خصوصیت، جهادِ فکریِ کمنظیرِ آقای طباطبائی در بحبوحه تهاجم اندیشههای وارداتی و بیگانه است، در بحبوحه تهاجم به معنای واقعی کلمه. شاید آن کسانی که آن زمانها را درک نکردهاند، توجه نداشته باشند که آن روز در محیط جوان کشور و محیط فکری کشور چه وضعیتی وجود داشت؛ یک تهاجم به معنای واقعی کلمه وجود داشت؛ چه افکار وارداتی مکتبی و مسلکی مثل مارکسیسم، چه شبههآفرینیها؛ شبههآفرینیهایی که این[جور] نبود که یک مکتب را بخواهند ارائه بکنند، [بلکه] شبهه درست میکردند؛ همین کاری که مرحوم آقای مطهری (رضوانالله علیه) کمر به مقابله با آن بسته بود که کتابهای ایشان غالبا مواجهه با شبهات مطرح آن روزگار است. در بحبوحه این حوادث، مرحوم آقای طباطبائی (رضوانالله تعالی علیه) توانست یک پایگاه فکری مستحکم با آرایش تهاجمی به وجود بیاورد؛ یعنی آن کسانی که با افکار ایشان آشنا میشدند، موضعشان در مقابل مارکسیسم و در مقابل افکار گوناگون موضع تدافعی نبود، موضع تهاجمی بود که یک نمونهاش همین کتابهای آقای مطهری (رضوانالله علیه) است که مشاهده میکنید. این پایگاه فکری را آقای طباطبائی به وجود آورد؛ هم با اصول فلسفه و هم با بیانات تفسیری که این تفسیر، دریایی از معارف سیاسی و اجتماعی است؛ غیر از مسائل معرفتی و مبانی فکری و حِکمی و امثال اینها و آن جنبههای خاص تفسیری که تبیین آیات است ــ که خب این کتاب در این زمینهها کمنظیر است ــ این کتاب المیزان سرشار است از مسائل سیاسی و اجتماعی که آن زمان اصلا این مسائل مطرح نبود، [اما] امروز که انسان به این مسائل نگاه میکند، میبیند اینها امروز هم مسائلِ روزِ ما است؛ اینها در اختیار افراد قرار میگرفت. این پایگاه فکری تهاجمی را مرحوم آقای طباطبائی به وجود آورد؛ این، آن کاری است که به نظر من ماها باید این کار را از آقای طباطبائی یاد بگیریم: تشکیل پایگاههای فکری پُرکننده خلأها و دارای جنبه تهاجم، نه موضع انفعالی و تدافعی. این، یک خصوصیت که برای من خیلی جذاب است.خصوصیت دوم ایشان که آنهم به نظر من خیلی خصوصیت برجسته و مهمی است، این است که ایشان در عرصه معارف توحیدی و مفاهیم عرشیای که به آنها در فکر رسیده بود، صرفا به زایش فکری بسنده نکرد؛ در نفْس شریف خودش و قلب شریف خودش به آن حقایق و معارف متحقق شد، عمل کرد به آنچه میدانست. به معنای واقعی کلمه، مرحوم آقای طباطبائی مصداق این آیه شریفه است: اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ العَمَلُ الصّالِحُ یَرفَعُه آن «کَلِم طیّب» در وجود ایشان به معنای واقعی کلمه متحقق شد. این خصوصیات اخلاقیای که از ایشان معروف است، تواضع فوقالعاده، بیهوائی، اینها همه ناشی از آن معنا است. این حلم ایشان، این تواضع ایشان ناشی از تحقق همان معانی و معارف عالیه در نفْس خود ایشان است. خودش را تربیت کرد، خودش را از این مدارج عالی انسانی و معرفتی توانست بالا بکشد و بالا ببرد؛ لذا که در بین مردم بود، ولیکن با خدا بود. واقعا انسان در برخورد با ایشان احساس میکرد هیچ شخصیتی برای خودش کأنّه قائل نبود. حلیم بود، برخوردش برخورد نرم بود. حتی با کسانی که با ایشان محاجّه میکردند و مخاصمه میکردند، با حلم و بردباری برخورد میکرد و از آنها گذشت میکرد. ایشان به شدت متواضع بود که گاهی اوقات تواضع ایشان مایه تعجب بود. بنده یک خاطرهای را به آقایان عرض بکنم.
مرحوم علامه سمنانی (رضوانالله علیه) یک ملّای معمّری بود ساکن سمنان، مرد موجّه معروفی بود؛ ایشان آمد قم، علما میرفتند دیدن ایشان و رفت وآمد در منزل ایشان زیاد بود. یک روز من در حجره نشسته بودم، یکی از دوستان ما که ارادتمند به آقای طباطبائی بود و عاشق آقای طباطبائی بود، با هیجان وارد حجره شد و گفت «به حُسن خُلق و وفا کس به یار ما نرسد»؛ گفتم قضیّه چیست، گفت منزل علامه سمنانی بودیم، آقای خمینی هم بود، آقای طباطبائی هم بود، بعضی دیگر از آقایان هم بودند؛ آقای علّامه سمنانی رو کرد به آقای خمینی گفت که آقا! این تفسیر المیزان شما را ما مشاهده کردیم، خیلی خوب بود، خیلی عالی بود، واقعا لذّت بردیم و شروع کرد تعریف از تفسیر المیزان، به خیالی که ایشان آقای طباطبائی است. آقای خمینی هم آدمی نبود که در این قضایا دستپاچه بشود، ساکت نشسته بود و حرفی نمیزد. آقای طباطبائی اینطرف نشسته بود، رو کرد به آقای علّامه سمنانی، گفت آقا! طباطبائی بنده هستم، ایشان استاد من آقای خمینی است. گفت «به حُسن خُلق و وفا کس به یار ما نرسد»؛ یعنی به این خصوص تحت تأثیر قرار گرفته بود.مرحوم آقای طباطبائی با همه این خصوصیات معنوی و علمی و سلوکی و این چیزهایی که خب دیگر حالاها تقریبا همه در [مورد] ایشان میدانند، از لحاظ برخورد شخصیتی و رفاقتی یک انسان دلنشین و دلچسب بود؛ جلسه شیرینی داشت، زبان شیرینی داشت، خوشصحبت بود، خوشتعریف بود. در جلسات اُنسی یک آدمی بود که آن حالت سکوتی که انسان در جلسات عمومی و بحثی و درسی و مانند اینها از ایشان میدید، آن خصوصیات در ایشان نبود؛ گرم، گیرا، شیرین و خوشصحبت بود؛ یک قضیهای را که ایشان نقل میکرد، با رنگ و لعاب و تفصیلات [همراه بود]. یک شخصیت اینجوری [بود]؛ یک شخصیت جامع، باذوق، اهل شعر، اهل ادبیات و جامع خصوصیاتی که یک انسان برجسته و والا میتواند داشته باشد.به نظر من این دو خصوصیتی را که عرض کردم، یکی مسئله پُر کردن خلأ، یکی متحقق شدن به معارفی که انسان بلد است ــ «وَ اَفئِدَةَ العارِفینَ مِنکَ فازِعَة»؛ دانستن عرفان غیر از «اَفئِدَةَ العارِفینَ مِنکَ فازِعَة» است؛ اینها، دو مقوله است ــ باید دنبال کنیم؛ همه ما باید این دو خصوصیت را دنبال کنیم؛ هرکسی در این راه حرکت میکند بایستی دنبال کند.امیدواریم انشاءالله خدای متعال درجات ایشان را عالی کند، ما را جزء قدردانهای ایشان قرار بدهد. و بحمدالله برکات الهی درباره ایشان اینجوری است؛ امروز آقای طباطبائی بهمراتب شناختهشدهتر از زمان حیاتش است. زمان حیاتشان شاید یکدهمِ حالا هم شناختهشده نبودند؛ حالا بحمدالله ایشان در سطح کشور، در مجامع علمی، در سطح دنیا، تا حدود زیادی شناختهشده هستند، و بیشتر از این هم آقای طباطبائی شناخته خواهد شد انشاءالله.
دوستی و رفاقت و مانند اینها ــ و بسیاری از خصوصیات دیگری که حالا من لازم ندانستم اینجا بشمرم. مجموعهاین خصوصیات، تشکیلدهنده شخصیت این مرد بزرگ است و هرکدام از این خصوصیات یک فضیلتی از فضایل انسانی است.درباره علم این بزرگوار چند جنبه را بنده یادداشت کردهام که عرض بکنم تا مورد توجه قرار بگیرد. یکی مسئله تنوع گسترده دانشیِ این مرد بزرگ است؛ یعنی ایشان در تنوع دانشی انصافا کمنظیر است. در طول تاریخ، ما افرادی مثل شیخ طوسی، علّامه حلّی و امثال اینها را داریم که تنوع علمی دارند، امّا در زمان ما انصافا کم است؛ یعنی بنده غیر از ایشان کسی را با این تنوع علمی نمیشناسم. ایشان فقیه است، اصولی است، فیلسوف است، دارای غُور شدید در عرفان نظری است، عالِم به هیئت و ریاضیات است، عالِم برجسته تفسیر و علوم قرآنی است ــ که در این زمینه انصافا ایشان بینظیر است ــ شاعر است، ادیب است، در علم انساب، علم نسب، ایشان یک فرد ماهر و فعّال است؛ یعنی از چیزهایی که مثلا در کنار فلسفه یا عرفانِ آقای طباطبائی این را انسان [میتواند] نگاه کند، علم انساب است. ایشان یک جدولی دارند که خانواده قاضی طباطبائی را معرفی میکنند؛ یک جدول تاریخی است که به نظر من یک اثر هنری درجهیک است که چاپشده و در اختیار افراد هست. مرحوم والد ما که با آقای طباطبائی از نجف رفیق بودند، دوست بودند ــ خود پدرم برای من نقل کردند این را ــ ایشان به آقای طباطبائی مینویسد که شما ترتیب شجرهنامه ما را از فلان کس ــ یک آقای معروفی در قم ــ بپرسید بگیرید برای من بفرستید؛ آقای طباطبائی در جواب مینویسد که خود من بهقدر ایشان میدانم یا بیشتر از ایشان میدانم؛ یکی از این دو عبارت است که حالا من یادم نیست.
و ایشان شجرهنامه ما را تنظیم کرده و فرستاده؛ یعنی این شجرهنامهای که الان در اختیار ما هست، تنظیمشده آقای طباطبائی است. یعنی انسان یک تنوع علمی عجیبی در ایشان مشاهده میکند. حالا مثلا گفتم ریاضیات و هیئت؛ میدانید ــ یعنی شاید معروف است ــ که نقشه مدرسه حجتیه فعلی را ایشان کشیده؛ یعنی یک معمار بهتماممعنا و یک معمار کامل است. این تنوع علمی یک جنبه خاصی از جنبه علمی آقای طباطبائی است.یک جنبه دیگر، عمق علمی و فکری ایشان است. ایشان در همین علومی که حالا ما میدانیم و اطلاع داریم، عمق [زیادی دارند]. اولا در اصول صاحب مبنا است. حالا من در فقه از ایشان اثری ندیدم، اما ایشان در اصول کاملا صاحب مبنا است؛ یعنی حاشیه کفایه ایشان [این را] نشان میدهد. در فلسفه یک فیلسوف نوآور است؛ ایشان دستگاه فلسفی جدیدی را ارائه میکند که مظهرش همان اصول فلسفه و روش رئالیسم است، و بعد هم این دو کتابی که اخیرا ایشان نوشتند و منتشر کردند: بدایه و نهایه در تفسیر، به نظر من یک مفسر شگفتیساز است؛ یعنی کسی تفسیر المیزان را نگاه کند، [میفهمد که] تفسیر المیزان به معنای واقعی کلمه یک تفسیر شگفتآور است، از لحاظ کثرت و تنوع و عمق مطالب که حالا من بعدا یک اشارهای به این خواهم کرد. این هم یک جنبه که مسئله عمق علمی و فکری ایشان است.یک جنبه دیگر علمی این بزرگوار، مسئله شاگردپروری است. این شاگردپروریِ مرحوم آقای طباطبائی چیز عجیبی است. این یکی از هنرهای هر عالِمی است؛ در بین علما داریم کسانی که شاگردپرورند و شاگردهای زیادی دارند؛ مرحوم آقای طباطبائی از این قبیل آدمها است. در بین این فلاسفه دوره اخیرِ فلسفه در ایران ــ که مرکز فلسفه کشور هم درواقع تهران بوده ــ از دوره مرحوم ملّا عبدالله زنوزی و پسر ایشان، آقا علی حکیم، بعد مرحوم میرزای جلوه، میرزا اسدالله قمشهای، اینهایی که برجستگان حکمت و عرفانند که عمدتا در تهران متمرکز بودند و بخشی هم در جاهای دیگر، مثل مرحوم حاجی سبزواری در سبزوار، یکی دو نفر در قم، یکی دو نفر در اصفهان، یکی دو نفر در مشهد ــ که اینها برجستگان فلسفهاند ــ هیچکدام از اینها بهقدر مرحوم آقای طباطبائی شاگرد برجسته معروف فیلسوف ندارند. بله، مثلا حاجی سبزواری شاگردان زیادی دارد که میآمدند پیش ایشان درس میخواندند؛ مرحوم آخوند خراسانی هم شاگرد ایشان است، لکن آخوند خراسانی فیلسوف نیست، فقیهی است که یک مقدار فلسفه خوانده. تربیتِ شاگردِ فیلسوف مثل شهید مطهری، مثل شهید بهشتی، مثل مرحوم آقای مصباح و دیگران، و مثل بعضی از بزرگانی که امروز هستند، تربیت امثال اینها را به تعدادی که از درس مرحوم آقای طباطبائی استفاده کردند، بنده هیچ سراغ ندارم در هیچکس دیگری؛ مسئله شاگردپروری. تا فلاسفه بعدیِ زمانِ ما که در تهران کسانی بودند [مثل] مرحوم آمیرزا احمد آشتیانی، قبل از ایشان مرحوم آمیرزا مهدی آشتیانی، یا مرحوم آقای آملی (رضوانالله علیهم)؛ خب اینها فیلسوف بودند، منتها تربیت شاگرد از اینها بهقدر آقای طباطبائی معهود نیست؛ ایشان زنده کرد فلسفه را و انصافا فیلسوفسازی کرد.حالا این نکته هم جالب است که شاگردان ایشان ــ یعنی بسیاری از شاگردان ایشان ــ غالبا جزء نقشآفرینان در انقلاب اسلامیاند. در این مجلس خبرگانی که قانون اساسی را نوشت، تعداد زیادی از آن افراد شاگردهای مرحوم آقای طباطبائی هستند؛ چه در مجلس خبرگان، چه قبل از مجلس خبرگان در آن جمعی که قانون اساسی نوشته میشد که مرحوم آقای مطهری هم جزءآنها بود، اینها شاگردهای مرحوم آقای طباطبائی هستند. و تعدادی از شهدای بنامِ انقلاب اسلامی از شاگردهای آقای طباطبائیاند؛ شهید مطهری شاگرد ایشان است، شهید بهشتی شاگرد ایشان است، شهید قدوسی شاگرد ایشان است، شهید آشیخ علی حیدری نهاوندی شاگرد ایشان است؛ از این قبیل شهدای برجسته شاگردهای آقای طباطبائی (رضوانالله علیه) هستند، بعضی هم بحمدالله در قید حیاتند که منشأ افادات زیادی هستند.یک خصوصیت دیگر ایشان در مورد مسئله علم این است که آثار ایشان در زمان حیات ایشان منتشر شد و برکات آثار ایشان در زمان حیاتش دیده شد. خود مرحوم آقای طباطبائی اینقدر مطرح نبود که المیزان مطرح بود یا فرض بفرمایید که آن کتابهای حِکمی ایشان مطرح بود؛ یعنی خود ایشان مطلقا اهل تظاهر نبود، اما کتابهای ایشان اصلا همهجا [مطرح بود]؛ المیزان ایشان، اصول فلسفی ایشان، بدایه و نهایهی ایشان، شیعه در اسلام ایشان، قرآن در اسلام ایشان، رسائل متعدد توحیدی و غیره در زمان حیات ایشان منتشر شد. بنابراین، جنبه علمی مرحوم آقای طباطبائی یک خصوصیات منحصربهفردی دارد که عرض کردیم.درباره خصوصیت پارسایی و پرهیزکاری و تعبّد و ارادت ایشان به اهلبیت و این خصوصیات اینجوری ــ که خب زیاد گفتهاند و شنیدهایم و همه میدانید، بنده نمیخواهم تکرار کنم ــ ایشان فوقالعاده بود و واقعا در این زمینهها هم یک انسان برجسته و فوقالعادهای بود، واقعا پارسا و پرهیزکار بود. لکن دو خصوصیت از برجستگیهای مرحوم آقای طباطبائی بنده را خیلی متوجه خودش میکند و جذب میکند؛ یک خصوصیت، جهادِ فکریِ کمنظیرِ آقای طباطبائی در بحبوحه تهاجم اندیشههای وارداتی و بیگانه است، در بحبوحه تهاجم به معنای واقعی کلمه. شاید آن کسانی که آن زمانها را درک نکردهاند، توجه نداشته باشند که آن روز در محیط جوان کشور و محیط فکری کشور چه وضعیتی وجود داشت؛ یک تهاجم به معنای واقعی کلمه وجود داشت؛ چه افکار وارداتی مکتبی و مسلکی مثل مارکسیسم، چه شبههآفرینیها؛ شبههآفرینیهایی که این[جور] نبود که یک مکتب را بخواهند ارائه بکنند، [بلکه] شبهه درست میکردند؛ همین کاری که مرحوم آقای مطهری (رضوانالله علیه) کمر به مقابله با آن بسته بود که کتابهای ایشان غالبا مواجهه با شبهات مطرح آن روزگار است. در بحبوحه این حوادث، مرحوم آقای طباطبائی (رضوانالله تعالی علیه) توانست یک پایگاه فکری مستحکم با آرایش تهاجمی به وجود بیاورد؛ یعنی آن کسانی که با افکار ایشان آشنا میشدند، موضعشان در مقابل مارکسیسم و در مقابل افکار گوناگون موضع تدافعی نبود، موضع تهاجمی بود که یک نمونهاش همین کتابهای آقای مطهری (رضوانالله علیه) است که مشاهده میکنید. این پایگاه فکری را آقای طباطبائی به وجود آورد؛ هم با اصول فلسفه و هم با بیانات تفسیری که این تفسیر، دریایی از معارف سیاسی و اجتماعی است؛ غیر از مسائل معرفتی و مبانی فکری و حِکمی و امثال اینها و آن جنبههای خاص تفسیری که تبیین آیات است ــ که خب این کتاب در این زمینهها کمنظیر است ــ این کتاب المیزان سرشار است از مسائل سیاسی و اجتماعی که آن زمان اصلا این مسائل مطرح نبود، [اما] امروز که انسان به این مسائل نگاه میکند، میبیند اینها امروز هم مسائلِ روزِ ما است؛ اینها در اختیار افراد قرار میگرفت. این پایگاه فکری تهاجمی را مرحوم آقای طباطبائی به وجود آورد؛ این، آن کاری است که به نظر من ماها باید این کار را از آقای طباطبائی یاد بگیریم: تشکیل پایگاههای فکری پُرکننده خلأها و دارای جنبه تهاجم، نه موضع انفعالی و تدافعی. این، یک خصوصیت که برای من خیلی جذاب است.خصوصیت دوم ایشان که آنهم به نظر من خیلی خصوصیت برجسته و مهمی است، این است که ایشان در عرصه معارف توحیدی و مفاهیم عرشیای که به آنها در فکر رسیده بود، صرفا به زایش فکری بسنده نکرد؛ در نفْس شریف خودش و قلب شریف خودش به آن حقایق و معارف متحقق شد، عمل کرد به آنچه میدانست. به معنای واقعی کلمه، مرحوم آقای طباطبائی مصداق این آیه شریفه است: اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ العَمَلُ الصّالِحُ یَرفَعُه آن «کَلِم طیّب» در وجود ایشان به معنای واقعی کلمه متحقق شد. این خصوصیات اخلاقیای که از ایشان معروف است، تواضع فوقالعاده، بیهوائی، اینها همه ناشی از آن معنا است. این حلم ایشان، این تواضع ایشان ناشی از تحقق همان معانی و معارف عالیه در نفْس خود ایشان است. خودش را تربیت کرد، خودش را از این مدارج عالی انسانی و معرفتی توانست بالا بکشد و بالا ببرد؛ لذا که در بین مردم بود، ولیکن با خدا بود. واقعا انسان در برخورد با ایشان احساس میکرد هیچ شخصیتی برای خودش کأنّه قائل نبود. حلیم بود، برخوردش برخورد نرم بود. حتی با کسانی که با ایشان محاجّه میکردند و مخاصمه میکردند، با حلم و بردباری برخورد میکرد و از آنها گذشت میکرد. ایشان به شدت متواضع بود که گاهی اوقات تواضع ایشان مایه تعجب بود. بنده یک خاطرهای را به آقایان عرض بکنم.
مرحوم علامه سمنانی (رضوانالله علیه) یک ملّای معمّری بود ساکن سمنان، مرد موجّه معروفی بود؛ ایشان آمد قم، علما میرفتند دیدن ایشان و رفت وآمد در منزل ایشان زیاد بود. یک روز من در حجره نشسته بودم، یکی از دوستان ما که ارادتمند به آقای طباطبائی بود و عاشق آقای طباطبائی بود، با هیجان وارد حجره شد و گفت «به حُسن خُلق و وفا کس به یار ما نرسد»؛ گفتم قضیّه چیست، گفت منزل علامه سمنانی بودیم، آقای خمینی هم بود، آقای طباطبائی هم بود، بعضی دیگر از آقایان هم بودند؛ آقای علّامه سمنانی رو کرد به آقای خمینی گفت که آقا! این تفسیر المیزان شما را ما مشاهده کردیم، خیلی خوب بود، خیلی عالی بود، واقعا لذّت بردیم و شروع کرد تعریف از تفسیر المیزان، به خیالی که ایشان آقای طباطبائی است. آقای خمینی هم آدمی نبود که در این قضایا دستپاچه بشود، ساکت نشسته بود و حرفی نمیزد. آقای طباطبائی اینطرف نشسته بود، رو کرد به آقای علّامه سمنانی، گفت آقا! طباطبائی بنده هستم، ایشان استاد من آقای خمینی است. گفت «به حُسن خُلق و وفا کس به یار ما نرسد»؛ یعنی به این خصوص تحت تأثیر قرار گرفته بود.مرحوم آقای طباطبائی با همه این خصوصیات معنوی و علمی و سلوکی و این چیزهایی که خب دیگر حالاها تقریبا همه در [مورد] ایشان میدانند، از لحاظ برخورد شخصیتی و رفاقتی یک انسان دلنشین و دلچسب بود؛ جلسه شیرینی داشت، زبان شیرینی داشت، خوشصحبت بود، خوشتعریف بود. در جلسات اُنسی یک آدمی بود که آن حالت سکوتی که انسان در جلسات عمومی و بحثی و درسی و مانند اینها از ایشان میدید، آن خصوصیات در ایشان نبود؛ گرم، گیرا، شیرین و خوشصحبت بود؛ یک قضیهای را که ایشان نقل میکرد، با رنگ و لعاب و تفصیلات [همراه بود]. یک شخصیت اینجوری [بود]؛ یک شخصیت جامع، باذوق، اهل شعر، اهل ادبیات و جامع خصوصیاتی که یک انسان برجسته و والا میتواند داشته باشد.به نظر من این دو خصوصیتی را که عرض کردم، یکی مسئله پُر کردن خلأ، یکی متحقق شدن به معارفی که انسان بلد است ــ «وَ اَفئِدَةَ العارِفینَ مِنکَ فازِعَة»؛ دانستن عرفان غیر از «اَفئِدَةَ العارِفینَ مِنکَ فازِعَة» است؛ اینها، دو مقوله است ــ باید دنبال کنیم؛ همه ما باید این دو خصوصیت را دنبال کنیم؛ هرکسی در این راه حرکت میکند بایستی دنبال کند.امیدواریم انشاءالله خدای متعال درجات ایشان را عالی کند، ما را جزء قدردانهای ایشان قرار بدهد. و بحمدالله برکات الهی درباره ایشان اینجوری است؛ امروز آقای طباطبائی بهمراتب شناختهشدهتر از زمان حیاتش است. زمان حیاتشان شاید یکدهمِ حالا هم شناختهشده نبودند؛ حالا بحمدالله ایشان در سطح کشور، در مجامع علمی، در سطح دنیا، تا حدود زیادی شناختهشده هستند، و بیشتر از این هم آقای طباطبائی شناخته خواهد شد انشاءالله.
برچسب ها
رهبر انقلاب , طباطبایی
به اشتراک بگذارید
https://resalat-news.com/?p=94200
تعداد دیدگاه : دیدگاهها برای علامه؛ استاد تهاجم به اندیشههای مهاجم بسته هستند
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.