عدالت و مدیریت ، روش یا بینش
تورج فرهادی
عدالت امری اجتماعی است که در نظام فکری و ارزشی مکتب اهلبیت مهمترین اصل در الهیات نظری و الگوهای رفتاری سیاسی اجتماعی ائمه معصومین و بزرگان مذهب به شمار میآید . پروژه فکری « عدالت و معنویت » چه در صورت گفتمان و چه در قامت شیوه مدیریتی میتواند با در نظر گرفتن جامعهشناسی عدالتگرایانه که در متن آن مردم اصلیترین عنصر و توسعه و پیشرفت مهمترین دستاورد و رهیافت عینی آن معرفی شود بدل به الگویی روشن شود که مفهوم راهبردی عدالت را در متدولوژی مدیریت بدل استوارترین دژ در مقابل جریانها و گرایشهایی کند که تأکید بر عدالت را تضاد با توسعه میدانند و عدالت و برابری و مساوات را میراث چپ در ایران میکنند .
واقعیت اما این نیست و عدالت را نه در معادلات سیاسی یا رقابتهای جناحی که در متن افکار عمومی و جامعه مردمی جستجو کرد . روشن است که عدالتطلبی در تقابل با هیچیک از فضیلتهای انسانی و الهی تعریف نمیشود . نه دشمن آزادی است نه خصم توسعه نه بر زهد مطلق استوار است نه بر اعراض از دنیا مبتنی شده است بلکه مقوم سرمایه اجتماعی و عناصری مانند اعتماد اجتماعی است که میتواند با رویکردی عینی و واقعی بهدوراز شعار با اصلاح رویهها ، فرآیندها ، متدها و سیاستها افکار عمومی و جامعه را به موضعی سوق دهد که شعار و آرمان عدالت را با همه وجود لمس کند و در حفاظت از آن همراه با نهادهای حاکمیتی و حکومتی تمامقد از ساحت آن دفاع کند . رد پای فرهنگ در این عرصه روشن است . یعنی استعلای عدالت از متن به فرا متن و خارج کردن آن از دست روشنفکران چپ که سخیفترین و تقلیل یافتهترین فهم از عدالت را ارائه میدهند و عملا آن را نه فضیلتی انسانی و الهی که ابزاری جناحی و سیاسی در جهت منافع غیر مردمی تلقی میکنند درگرو توجه به فرهنگ و جامعهشناسی باید دانست و در نزاعهای درون گفتمانی جریانهای اسلامگرا و در تضادهای برون گفتمانی جریانهای چپ گرا از عدالت نه باسیاست که بافرهنگ جانبداری کرد . مدرسه عدالت و آموزههای آن و اجرایی کردن گزارههایش را در اصل کلی تقویت شایستهسالاری در مدیریت و عدالت مدیریتی میتوان صورتبندی کرد .هرچند به نظر میرسد که این اصل مهم و استراتژیک به دلیل غیبت فرهنگ در توسیع و توضیح آن از فرط تکرار ، گویی در قامت شعاری ذهنی و نه الگویی عینی ارائه میشود و پرداختن به آن را نه در صلاحیت جامعه که در اهلیت محافل علمی و دانشگاهی قلمداد میشود اما قابلانکار نیست که مفهوم عدالت و آثار آن ملموسترین و محسوسترین و ابتداییترین و فوریترین نتیجه را در افکار عمومی و در میان اقشار و سطوح متفاوت و متعارض جامعه پدیدار میکند . گفتیم عدالت امری اجتماعی است که اعتماد عمومی را ترمیم میکند. معتقدم آسیب جدی در این گزاره ، انحصار و تحدید این مفهوم در عدالت اجتماعی است . به یک معنا درک و به رسمیت شناختن مرزهای فکری ، علمی و گفتمانی عدالت بهمثابه امری اجتماعی و عدالت بهمثابه سویهای گفتمانی مسیر نحوه و مکانیزم تقویت اعتماد ملت و دولت را مشخص میکند .
اما نسبت عدالت و توسعه و تناسب عدالت و اعتماد درگرو کارآمدی و همانطور که اشاره شد شایستهسالاری است . دشمن عدالت نهفقط ظلم که برداشتهای نادرست و محصور کردن آن در تأویلهای گروهی و سیاسی است .طبعا این ادعا به مفهوم ضدیت عدالت و سیاست نیست . بلکه بیان دیگری از هژمونی عدالتطلبی و عدالتخواهی بر معادلات و رقابتهای سیاسی است که سیاست را در خدمت عدالت قرار میدهد . شقوق و شعب عدالت را در عدالت اقتصادی ( نه در معنای سوسیالیستی آن ) عدالت سیاسی ( نه در مفهوم آنارشیستی آن ) عدالت فرهنگی ( نه در مضمون الیگارشی آن ) و در عدالت فرصتها ( نه در معنای لیبرالیستی آن ) باید جستجو کرد .و این جستجو در بستری از فرهنگ سالاری و فرهنگ محوری نهفته است که ضرورت و اهمیت استراتژیک آن در چارچوب دیدگاههای حداقلی و تقلیل گرایانه از فرهنگ دچار بحران ماهوی شده است . مادامیکه تفسیرهای حداقلی و نگاههای تزئینی به فرهنگ زدوده نشود و فرهنگ از حاشیه سیاستگذاری به متن تصمیم سازی ارتقا پیدا نکند عدالت دشمنی به قداری شعار دارد . و پیکر والاترین فضیلت انسانی و الهی در هجوم تیرهای شعار و منسک چون فرق بزرگترین و فاخرترین مفسر و مؤسس عدالت حضرت امیر مؤمنان علی ( ع )
آماج دشمنیها میشود . امروز اعتماد عمومی و امنیت ملی و عمق استراتژیک ایران بزرگ ما درگرو تقدیس مضاعف عدالتخواهی است .
تورج فرهادی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.