مرغ مذاکره یک پا دارد
معصومه پورصادقی- دبیر گروه سیاسی
یکی از شناختهترین و معمولترین روشها و ابزارهای پیشبرد سیاست خارجی یک کشور، «مذاکره» است. میتوان تخمین زد که روزانه صدها مورد مذاکره در سطح جهان در یک شبانهروز انجام شود؛ چه بهصورت دوجانبه در بین دو کشور یا چندجانبه و بین چند کشور در یک منطقه و یا در بین نهادها و مجامع بینالمللی بر سر موضوعی مشخص.
«مذاکره»،بخش جداییناپذیری از سرشت انسان است و با گسترش مبادلات و ارتباطات، مذاکره هرچند در روشها و ابزارها ممکن است تغییراتی کرده باشد، اما نه از اهمیت آن کم شده است و نه تردیدی در مورد این باقی میگذارد که اجتنابناپذیر است و در نگاه اول، بهترین و مطلوبترین گزینه.
اما روی سخن این مطلب، مذاکره در حوزه سیاست خارجی است. مذاکره در تمامی حوزههای حیات بشری جاری است اما آنچه در این سطور به آن پرداخته میشود، برمیگردد به مذاکره در حوزه پیچیده و بهشدت سیال و متغیر روابط بینالملل، سیاستها و مناسبات قدرت بین کشورها.
مراد از «مذاکره»، گفتوگوهایی است که هدف نهایی آن دستیابی به توافق در یک یا چند موضوع مشخص در حوزههای مرتبط با سیاست خارجی، روابط بینالملل و اهداف دو کشور است.شاید اگر بخواهیم در حوزه سیاست خارجی و روابط بینالملل، «مذاکره» را در مقابل جنگ قرار دهیم، «مذاکره» سادهترین و سهلالوصولترین گزینه برای رسیدن به اهداف و خواستهها به نظر برسد اما حتی با چنین قیاسی، قطعا مذاکره کمتر از دیگر روشهای دستیابی به اهداف، مانند جنگ، نیست.
مذاکره یا همان جنگ سفید
«مذاکره» گاهی تبدیل به جنگ سفید میشود، جنگ بدون خونریزی که میدانش برای نبرد ،«میز» است و «اسلحه»اش برای غلبهبر طرف مقابل، «توانمندیهای فردی»، «ظرفیتها و توانمندیهای ملی» و «ذهنیت هر یک از طرفین از طرف مقابل» است.
مذاکره حتی میتواند به مثابه جنگ، یا محصول «تنش» باشد و یا نتیجه آن و در سطحی عالیتر، اگر نتایج نهایی مذاکرات در مورد یکی از طرفین بهگونهای نباشد که انتظار دارد و به هر دلیلی، تن به مذاکره و نتایج آن دهد، خود مذاکره و نتایج حاصل از آن میتواند حتی منجر به «جنگ» هم شود. نمونههای بسیاری را میتوان از موارد «جنگ» بعد از یک «توافق» برشمرد.
باید قوی بود
کاملا بدیهی است که «مذاکره» برای جمهوری اسلامی ایران نیز یکی از ابزارها و روشهای دستیابی به اهداف خود در حوزه سیاستخارجی باشد. اصولا آنچه در ۴۰ سال پیش تجربه شده است، جز «دیپلماسی»، «پرهیز از تنش»، «مقاومت» و در صورت ضرورت «مذاکره» برای کشور نبوده است.ما نه به کشوری حمله کردهایم و نه اقدامی خارج از اصول مرسوم و معمول سیاستخارجی نسبت به همسایگان و سایر کشورها انجام دادهایم. در تمام این سالها هم این اتفاقنظر بین مقامات ارشد کشور بوده است که «باید قوی بود» و در موقعیتی برتر، به سمت مذاکره رفت. این اصل ظاهر سادهای دارد اما، تمام آنچه در این ۴۰ سال پیموده شده است، در این عبارت خلاصه میشود. جمهوری اسلامی ایران باید در تمام حوزهها بتواند از ظرفیتها و پتانسیلهای خود به نحو مطلوبی برای توانمندسازی بهره بگیرد. در این شرایط در هر زمینهای میتوان مذاکره را سرلوحه و انتخاب اول و آخر کشور دانست.
پنج ادعای غربیها علیه ایران
با وقوع انقلاب اسلامی بهتدریج، کشورهای غربی به بهانههای مختلف و مرتبط با صلح و امنیت بینالمللی، بهمرور لیستی از مثلا نگرانیها در ارتباط با ایران را ایجاد و آن را اشاعه دادند و در تمام این مدت، ملاک و معیار خود برای تعامل با جمهوری اسلامی ایران را این نگرانیها قرار دادند، «برنامه هستهای»، «حقوق بشر»، «تروریسم» و در سالهای اخیر «سیاستهای منطقهای» و «برنامه موشکی ». این پنج عامل متأسفانه «شاهواژه» حرفها و ادعاهای مقامات، رسانهها و اندیشکدههای غربی و حلقه های متحدان آنها در منطقه و علیه جمهوری اسلامی ایران شد و تمام آنچه در مورد ایران بر زبان جاری میکنند به این پنج موضوع برمیگردد.
عبرت از مذاکرات هستهای
مشخصا در حوزه «برنامه هستهای» تجربهای حدودا سه دههای از مذاکره بین ایران و چند کشور دیگر وجود دارد که در این مطلب به سوابق آن پرداخته نمیشود. در سال ۹۲ که دولت تدبیر و امید در پاستور روی کار آمد، محمدجواد ظریف که بهعنوان وزیر امور خارجه منصوب شد، ایدهای را با هدف مذاکرات جدید هستهای با ۶ قدرت جهانی اعلام کرد، به نام «حل یک بحران غیرضروری » . او طرحی را در قالب یک برنامه اقدام تهیه و ارائه کرد و بر پایه همان، فصل جدیدی از مذاکرات هستهای بین ایران و ۶ قدرت موسوم به ۱+۵ آغاز شد. مذاکرات دوسالهای که نهایتا به «توافق برجام» ختم شد.توافقی که بهتدریج و با گذشت زمان مشخص شد، آنگونه که دولت در افکار عمومی و مسئولان عالیرتبه انتظار ایجاد کرده بود، تأمینکننده منافع کشورمان در قبال تغییرات گستردهای که در برنامه هستهای ایران داده شد، نبود.
کوتاهیهای واشنگتن قبل از خروج از برجام
حتی قبل از خروج آمریکا از برجام، بدعهدیها و کوتاهیهای واشنگتن در عمل کامل به تعهداتش، اجرای برجام را به دردسرهایی انداخت که بهمرور نشان داد این توافق از کاستیهایی رنج میبرد که به نظر میرسد چیزی فراتر از متن و واژههایی است که بر سر آن توافق شده است، شرایطی که تیم مذاکرهکننده در سال ۱۳۹۲ براساس آن و به پشتوانه آن وارد مذاکرات با قدرتهای غربی شد، را اگر به یکی از مهمترین عناصر مؤثر در مذاکرات حساس در حوزه سیاست خارجی، نگاه کنیم به ظرفیتها و توانمندیهای ملی پی میبریم. برنامه هستهای با وجود ماهیت صلحآمیز بودن آن و اعلامهای مکرر و کاملا حقوقی مسئولان عالیرتبه کشور ازجمله مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه ایران تولید و برخورداری از سلاح هستهای را حرام میداند، در یک دوره هشتساله به نقطهای رسید که به استناد اسنادی که بعدها منتشر شد، دولت وقت آمریکا حتی قبل از دولت تدبیر و امید، در دولت دهم نیز آمادگی خود را برای مذاکره با ایران اعلام کرده بود. مبنای این رضایت و علاقه واشنگتن برای مذاکره با ایران، همان پیشرفتهایی بود که در برنامه هستهای ایجاد شده بود. آنها بر مبنای یک «توهم و نگرانی» خودساخته، به این تحلیل رسیده بودند که ایران در آستانه رسیدن به توانمندی تولید بمب هستهای است و وقت آن رسیده است که حتی با پذیرش بخشی از شروط ایران و دادن معافیتهای تحریمی، این برنامه را به نقطهای برسانیم که تأمینکننده نگرانیهای متحدان منطقهای آنها در خلیجفارس و خاورمیانه هم باشد. بر اساس همان، مذاکرات هستهای شکل گرفت و درنهایت به توافقی منجر شد که دولت تمامی برنامهریزیها و رویکردهای خود چه در سطح ملی، چه سطح بینالمللی و منطقهای را بر پایه آن قرار داد و کوشید آن ر ا الگویی برای جهان و رفع تنش با همسایگان و جامعه بینالمللی معرفی کند.
برجامی که بر کاغذ ماند
ایران در مقابل برخی از معافیتهایی که عمر چندماهه داشت و بهمرور و با آغاز تدریجی بدعهدی آمریکا و درنهایت خروج این کشور از برجام، صرفا بر روی کاغذ باقی ماند و برنامه هستهای را به دست خود، دستخوش تغییرات بنیادینی کرد که برای سالها آن را به خواست غربیها در سطحی مشخص نگه داشت اما در مقابل، بر اساس اخبار رسمی و غیررسمی منتشر شده، برخی از کشورهای همسایه ایران در آنسوی خلیجفارس، نهتنها برجام ما را الگوی خود قرار ندادند و نهتنها برجام تنشی را بین ما و همسایگان نزدود، بلکه آنها را جسورتر هم کرد و برنامه هستهای بهظاهر مخفی خود را با سرعتی باورنکردنی و با کمکهای تکنولوژیک کشورهایی که دارنده این فناوریها بودند و یا حتی شاید رژیم صهیونیستی و بهرهگیری از منابع مالی خود، به پیشرفتهای زیاد و چشمگیری رساندهاند که بدون تردید میتواند تهدیدی برای کل منطقه باشد. این کشورها نهتنها در این دوره برنامه هستهای خود را تقویت کردند بلکه، پا را فراتر هم نهاده و طی دو سه سال گذشته بارها مدعی شدهاند اگر قرار است مذاکرات جدیدی بین ایران و قدرتهای بزرگ بر سر مسئله هستهای و یا هر موضوع دیگری انجام شود، ما هم باید باشیم.
انتظار دوساله
دولت تدبیر و امید تمام دو سال اخیر بعد از خروج آمریکا از برجام را منتظر ماند تا شاید ترامپ در دوره دوم موفق به ماندن در کاخ سفید نشود و دموکراتها دوباره بر روی کار بیایند و بار دیگر بارقههای امید را به اردوگاه دولت در پاستور و میدان مشق برگرداند. مصاحبهها و چراغ سبزهای اخیری که از سوی رئیسجمهور و تیمش به طرفهای آمریکایی برای بازگشت به میز مذاکره داده شده است، همگی مؤید این انتظار دوساله است. اما بدعهدیهای سال آخر دولت اوباما در اجرای کامل تعهدات آمریکا در برجام و پسازآن، خروج ترامپ از این توافق را کاملا میتوان در راستای یکدیگر دانست. آنچه ترامپ از آن بهعنوان یک توافق بد یاد میکرد امروز در مصاحبههایی که جستهوگریخته از مقامات نزدیک به دولت جدید آمریکا شنیده میشود، به زبان و واژگانی دیگر تکرار میشود. درحالیکه از تهران این پیام در حال انتقال به واشنگتن است که ایران در برابر بازگشت آمریکا به برجام، مجددا و بهصورت کامل به تعهدات خود در برجام پایبند خواهد شد، دقیقا در نقطه مقابل آن چیزی است که این روزها از آمریکا دیده میشود. فارغ از اینکه آمریکاییها متوجه این نکته شدهاند که از یکسو دولت فعلی ایران تمام امور اقتصادی و برنامهریزی خود را به برجام گره زده است و انتخاب دیگری برای اداره کردن امور ندارد و از سوی دیگر، دولت با نگاهی به انتخابات سال ۱۴۰۰ به دنبال احیای مذاکرات هستهای است تا بتواند فضای انتخاباتی سال آینده را به نفع جناح سیاسی خود تقویت کند، چراغ سبز دولت برای مذاکره دقیقا در نقطه مقابل فرمایشات رهبری است که در نشست با فعالان اقتصادی «مذاکره» با آمریکا را نفی کردند ولی دولت همچنان معتقد است که مرغ مذاکره یک پا دارد و بر خواسته خود اصرار دارد. به نظر میرسد دولت تدبیر و امید به فرمایشات و مواضع صریح مقام معظم رهبری در باب عدم مذاکره با آمریکا صرفا بهعنوان یک اهرم فشار بر طرفهای آمریکایی در مذاکرات نگاه میکند و نه مانند گذشته فصلالخطاب!
دولت به دنبال همان برجامی است، که در سال ۲۰۱۵ به آن دست پیدا کرد و از سال ۲۰۱۶ اجرایی شد. اما دولت بایدن این پیام را میدهد که هیچچیز مثل سال ۲۰۱۶ نیست و نمیتوان انتظار داشت که به همان برجام برگردیم و این را میتوان از حرفهای صریح و بیپرده «وندی شرمن» متوجه شد.
قطع شدن بازوی ایران در منطقه
چرا آمریکاییها با قاطعیت هم حرف از مذاکره میزنند و هم درعینحال، اصرار دارند که به همان برجام بر نخواهند گشت چراکه تحولات منطقهای و بینالمللی تغییرات زیادی کرده است. اتفاقاتی در ارتباط با ایران افتاده است که آنها را جسورتر کرده است. برنامه هستهای ایران در نقطه سال ۱۳۹۲ نیست، دولت آمریکا در اقدامی جنایتکارانه سردار سلیمانی را در بغداد به شهادت رساند و بهزعم واهی خود، بازوی ایران در منطقه را قطع کرد، روابط رژیم صهیونیستی با برخی از کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس از حالت عادیسازی عبور کرد و به مرحله ماهعسل رسیده است، توانمندیهای هستهای برخی از کشورهای این منطقه به نقطهای مهم رسید. درست است که تحریمهای تسلیحاتی ایران در شورای امنیت تمدید نشد، اما در عمل مشخص است به دلیل فشارها و تحریمهای آمریکا، ایران قابلیت بهرهمندی از مزایای این موضوع مندرج در برجام را هم ندارد. دولت ترامپ که شکافی گسترده بین آمریکا و جامعه بینالمللی بهویژه متحدان خود در غرب ایجاد کرده بود، بهزودی کنار میرود و دولتی بر روی کار خواهد آمد که ادعای «بازگشت رهبری آمریکا» بر جهان را مطرح میکند و به دنبال ایفای نقش رهبری خود در ایجاد اجماع بینالمللی بر موضوعاتی همچون پرونده ایران، خواهد بود. همه اینها نشان میدهد که آمریکایی تمام این ۴ سال دولت ترامپ را بهعنوان توانمندی مخفی خود برای تثبیت سلطه بیشازپیش خود بر جهان و عقب راندن دولتهایی مانند ایران که این سلطهگری را به چالش میکشد، در نظر گرفتهاند.
تفاوت تبلیغ و واقعیت در میدان
اصرار دولت تدبیر و امید از یکسو و آنچه از تیم جدید دولت آینده آمریکا مشاهده میشود کاملا نشان میدهد که اصرار بر مذاکره و فرستادن پیامهای صلحجویانه به این دولت، آن چیزی نیست که تأمینکننده منافع ایران در دولت بایدن و در شرایط کنونی باشد. قرار نیست پیامهای جنگ و تنش داده شود اما باید در رویکرد نشان از اشتیاق و تعجیل در ورود به مذاکره تجدیدنظر کرد. تجربه نشان داده است که آنها بر روی ذرهذره شرایط کنونی منطقهای و بینالمللی حساب بازخواهند کرد و تمام عناصر را در محاسبات خود در نظر خواهند گرفت. رویکرد جمهوری اسلامی ایران نفی مطلق مذاکره نیست. اما، بهعنوان شاهدی بر مذاکرات هستهای در وین در دو سال اول دولت تدبیر و امید، میتوانم بگویم آنچه دولت در حال تبلیغ آن است، با آنچه در میدان واقعیتها وجود دارد، فاصله زیادی دارد.
غربیها به دنبال تحمیل برجام دو سه لایه به ایران
برای مذاکره عجله نکنید. پیامهایی که داده میشود مبتنی بر عزت نیست. اگر مطمئن نیستید که به چیزی بهمراتب بیشتر از امتیازات برجام برای ما راضی خواهند شد، مطمئن باشید چیزی بهمراتب بیشتر از هستهای از شما خواهند گرفت. اگر نتوانستند برجام دو و سه را عملی کنند، همین برجام را دو سه لایه، بر شما تحمیل خواهند کرد.
از واگذاری انتخابات آینده نهراسید
باوجود مشکلات اقتصادی که بخش زیادی از آن متأثر از شیوع کرونا ست تا تحریمهای ظالمانه آمریکا، همچنان «دوراندیشیهای راهبردی رهبری»، «نسخه اقتصاد مقاومتی» و «صبر راهبردی مردم» در برابر فشارها را ملاک عمل قرار دهید و از اینکه اگر مذاکرهای شکل نگیرد، انتخابات ۱۴۰۰ را واگذار خواهید کرد، نهراسید. ترور دانشمند کمنظیر حوزه هستهای کشور در روز جمعه ۷ آذر بسیاری از معادلات را در مناسبات منطقهای و بینالمللی دستخوش تغییر خواهد کرد. شهادت فخریزاده به دست موساد در روز روشن و پایتخت اتمام حجتی است برای دل نبستن و دلخوش نکردن به آنچه تعهد میکنند و اما در عمل، هیچ پایبندی به آن ندارند. دانشمندی که بیش از اینکه مردم ایران آن را بشناسند، سرویسهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی از اهمیت و جایگاه و نقش تأثیرگذار آن در قدرتگیری و توانمندیهای موشکی ایران اطلاع داشتند. راه دانشمندان و نخبگانی چون شهید طهرانیمقدم، دانشمندان شهید هستهای و دانشمند ارزشمند شهید فخریزاده با حذف فیزیکی آنها متوقف نخواهد شد اما، بیش از هر چیز باید به این نکته توجه کنیم که این دستاوردها را به نام مذاکره و برای اهداف سیاسی داخلی، بیثمر نکنیم.
برجام , مذاکره , معصومه پورصادقی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.