۴ درصديهاي دوست نداشتني!
مرضيه صاحبي
در قرن ۲۱، عبارت «تن آدمي شريف است به جان آدميت» در ذهن بسياري از مردم زير سوال رفته و به سختي قابل توجيه است ومصرع بعدي آن گويي بيشتر به دل مي نشيند،«نه همين لباس زيباست نشان آدميت.»
در اين جهان سراسر مادي، جان آدمي هنوز قدر و قيمت دارد اما همين پول زبان بسته گاهي حرف اول و آخر را مي زند.
وقتي قيمت يک پورشه در نازل ترين سطح ۹۰۰ ميليون و ديه ما آدمها ۲۷۰ ميليون تومان است، يعني برگ برنده در دست «از ما بهتران» است. هيچ مي دانستيد خيليها در اين تهرانِ درندشت هر روز مي ميرند؟ نه اينکه جسم شان بميرد، نه. اما بعضي حرفها و رفتارها و شيوه زندگي طبقهاي خاص، ذره ذره آنها را ميکشد و به يک جسم بي جان بدل ميکند. به مردههاي متحرکي که فقط نظاره گرند.
نظاره گر زندگيهاي پر زرق و برقي که خوابش را هم نديدهاند. همان لاکچريها و ژنهاي خوب؛ همانها که هر روز بنا به صلاحديد شخصي هر حرفي لقلقه زبانشان است و زندگي شان را مثل يک فيلم به اکران عمومي ميگذارند. تماشاگران اين فيلم؛ کارگران و کارمندان و کودکان فال فروش سر چهارراه هستند. چرا راه دور برويم، حتي خودِ من و شماي نوعي هم تماشاگريم!
اين لاکچري هاي دوست نداشتني را نوکيسه مي خوانند. نوکيسه يعني «آنکه تازه به مال و دارايي رسيده است.» مقابل کهن کيسه. تازه به دوران رسيده. (فرهنگ فارسي معين ). نديدبديد. تازه به دولت رسيده . به قول ناصر خسرو: ز نوکيسه مکن هرگز درم وام / که رسوايي و جنگ آرد سرانجام .
اما فکر مي کنيد اين ها ثروتشان را از کجا آورده اند و چرا با سخيف ترين و سطحي ترين ادبيات ممکن مخاطب را مورد خطاب قرار داده و تحقير مي کنند؟ آنها چه طلبي از ساکنان طبقات متوسط و پايين جامعه دارند که طلبکارانه سخن مي گويند؟ بي ترديد پاسخ به اين پرسش ها چندان سخت نيست
آن هم در شرايطي که ساختارهاي اقتصادي پيش تر از اين ها مقدمات چنين وضعي را فراهم کرده بود. برهمين اساس عبارت «زندگي لاکچري» از ساليان قبل وارد ادبيات نوشتاري و گفتاري جامعه شده، ژن خوب هم از آن دست اصطلاحاتي است که در فرهنگ واژگاني ما ريشه دوانده و هرازگاهي در شبکه هاي اجتماعي تصاويري منتشر مي شود تا به ما يادآوري کند؛ دارندگي عين برازندگي است. اما پژوهشگران علوم اجتماعي معتقدند چنين باوري از اساس غلط است، حداقل دارندگي براي خيلي ها برازندگي نياورده، چه بسا آدمهاي نوکيسه و تازه به دوران رسيده اي که يک شبه از طريق رانت، صاحب ثروت هاي نجومي شده و به جاي برازندگي به وقاحت و بي اخلاقي رسيده اند. از قضا همين طيف افراد باعث شده اند هشتگ لاکچري ها و ژن هاي برتر در سخنان متداول و روزمره مردمان ما جاي بگيرند و حتي «بي تفاوتي نسبت به قانون» و «عبور از خط قرمزهاي اخلاقي» در جامعه نمود عيني پيدا کند.
*از ساشا سبحاني تا پورشه سواران نوکيسه
بي ترديد اخلاق اجتماعي طي ساليان اخير تنزل يافته است گرچه هنوز اتفاق نظر جدي درباره اينکه جامعه با بحران اخلاق مواجه شده، وجود ندارد اما اجماع نسبي صاحبنظران حکايت از تنزل وضعيت اخلاق در جامعه ايران دارد و آن طور که رفتارشناسان تاکيد مي کنند، يکي از علل بروز چنين پديده اي، روش و منش لاکچري هاست
که البته شبکه هاي اجتماعي هم در تسري آن سنگ تمام گذاشته اند. ظاهرا چندان اهميتي ندارد که دل فرودستان و دهکهاي متوسط جامعه بشکند و به انزوا روي بياورند. حتي اگر از ناحيه نوکيسه هاي ثروتمند، مورد آزار و اذيت قرار بگيرند و جانشان را هم از دست بدهند. چون آنها مثل آب خوردن ديه را مي دهند و خلاص، کلا دست به نقدند و به اصطلاح با پول همه کار مي کنند تا خود را تطهير کنند و ديگري را در جايگاه متهم بنشانند. طبعا اين فرهنگ و سبک زندگي ما نبوده و نيست اما وقتي زندگي برخي افراد به دلارهاي نفتي و دلالي آغشته مي شود بايد منتظر پيامدهاي آن هم بود. هنوز يادمان نرفته که طي روزهاي گذشته دو پورشه سوار اصفهاني باهم کورس گذاشته بودند، يکي از پورشه ها با انحراف از مسير اصلي به يک دستگاه پرايد برخورد کرده و راننده پرايد در جا فوت مي کند، آن وقت دختر پورشه سوار با داد و فرياد مي گويد: «مرده که مرده! ديهاش را ميدهيم.» تصور کنيد در چنين موقعيت وحشتناکي، دختر پورشه سوار پولش را به رخ مي کشد. بدون اينکه به خطاي خود معترف باشد. از اين دست نمونه ها بسيار است. مثلا محمد سبحاني معروف به ساشا که فرزند سفير سابق ايران در مکزيک و ونزوئلاست. سال گذشته تصاويري از سبک زندگي خود منتشر کرد که اين تصاوير در فضاي مجازي واکنش و بازتاب هاي بسياري را به دنبال داشت. او خيلي راحت با انتشار ويدئويي در صفحه شخصياش خطاب به کاربران گفت: «تا کي ميخواهيد حسادت کنيد، به جاي اينکه وقتتان را بگذاريد در حساب من بد و بيراه بنويسيد فکرتان را بگذاريد به کار و پولي در بياوريد اگر نميتوانيد پول دربياوريد و زندگي کنيد برويد و بميريد تمام.»
يا امير محسن مراديان فرزند سفير کشورمان در دانمارک که مراسم ازدواجش غوغايي به پا کرد و او در پاسخ مدعي شد، براي عروسي اش فقط ۵۰ ميليون تومان خرج کرده است که باتوجه به تصاوير منتشر شده اين نوع پاسخ، توهين به شعور مخاطب است. البته در اينجا بايد ميان فرزند و پدر تمايز قائل شد چرا که گاه اين فرزندان هستند که راه خود را از سبک و سياق زندگي پدران خويش جدا مي سازند. اما پديده هاي اين چنين قابل کتمان نيست و از طرفي ميان اين مسئله با تغيير سبک زندگي ارتباط معناداري حاکم است.
امان الله قرايي مقدم، جامعهشناس و مدرس دانشگاه و نويسنده کتابهايي چون «انسانشناسي فرهنگي»، «مباني جامعهشناسي»، «جامعهشناسي آموزش و پرورش»، «هنر اجتماعي و ملي» در اين باره به روزنامه رسالت مي گويد: «ما بايد بپذيريم در جامعه عده اي
نوکيسه وجود دارند که شيوه زندگي شان لاکچري است، اينها معمولا در برابر قانون بي تفاوت اند و اساسا به مقوله بي اخلاقي اجتماعي و ترويج نادرستي ها دامن زده اند.»
به اعتقاد وي، فرو ريختگي ارزش ها و هنجارها بحثي است که از مدتها قبل شروع شده و وقتي جامعه ايران همانند ساير کشورهاي پيشرفته جهان به سمت مادي گرايي و ذهنيت مادي حرکت کرد، معنويت و اخلاق، تقدس، حرمت و همدلي در آن کمرنگ شد. امروزه ذهنيت جامعه ايران نيز مثل همه جوامع، مادي و حسي شده است. به همين علت خيلي افراد به دنبال نمايش اتومبيل بنز و پورشه خود هستند تا از اين طريق براي خود شخصيت کسب کنند، البته اين ها نوکيسه هايي هستند که شخصيت شان را از اشياي خود دريافت مي کنند. به عبارتي جيب را ملاک قرار مي دهند. ناگفته نماند که اين يک تئوري است که «پيتيريم سوروکين»، جامعه شناس آمريکايي روس تبار مطرح کرده و مطابق اظهارات او، جوامع بشري سه مرحله را طي کرده اند.»
وي در ادامه با بيان اين سه مرحله تاکيد مي کند: «۱-دوره عقلاني، ۲- دوره مذهبي و شهودي قرون وسطا و ۳- ماديات است که از قرن ۱۷ به بعد به خصوص پس از انقلاب صنعتي، اتفاق افتاد. بنابراين وقتي پاي ماديات به زندگي باز مي شود، انسان به يک ماشين بي جان و روبات بدل شده و حرمت و اخلاق و ارزش ها در آن کمرنگ مي شود و در چنين سيستمي، انسان خودمحور و خودخواه شده و از بدحادثه نوکيسه ها و تازه به دوران رسيده ها براثر نابه ساماني اجتماعي و پيروي از روابط به جاي تبعيت از مقررات و ضوابط به بي اخلاقي و بداخلاقي و تحقير ديگران به واسطه دارايي و موقعيت والدين دامن مي زنند. نمونه بارز آن پسر عارف است و نماينده مجلسي که در صحن علني از حقوق نجومي پدر و همسرش دفاع کرد. به نظر من اين ها وکيل المله نيستند، وکيل الخانواده اند. بنابراين وقتي مردم اين مسائل را مي بينند و شاهد حقوق هاي ۷۰۰ تا ۸۰۰ ميليوني و يا ۲۵ ميليارد دلار قاچاق و توسعه روابط به جاي ضوابط هستند، دلگير مي شوند. آن هم در شرايطي که نوکيسه هاي ما از مردم طلبکارند و اخلاق اجتماعي را تنزل مي دهند. طبعا کسي که اصيل زاده است نوع رفتارش متفاوت است اما عده اي از هيچ به همه چيز رسيده اند.»
*«بزرگش نخوانند اهل خرد»
قرايي مقدم بر اين باور است که نوکيسه ها با کيسه داران قديمي متفاوت اند اين ها لايه جديدي هستند که در طبقه بالا جا خوش کرده اند. فردي که از طبقه اشراف اصيل زاده است چنين رفتارهاي ناشايستي را با مردمش ندارد و دارايي هايش را در شبکه هاي اجتماعي به رخ نمي کشد تا ديگران را تحقير کند. نوکيسه ها جايگاهي ندارند. به قول معروف «بزرگش نخوانند اهل خرد» چون اين ها برحسب همان رشوه و پول و ارتباط با اين و آن يک شبه پولدار شدند.
اين جامعه شناس، اقتصاد بيمار را از علل به وجود آمدن طبقه نوکيسه و لاکچري دانسته و مي افزايد: «در اينجا مسئولان ما مقصرند که مراقبت و نظارت نکرده اند. چرا گذاشته اند رانت عده اي را فربه کند؟ چرا قوانين و مقررات اجرا نمي شود؟ طبعا وقتي قانون و قانونمداري حاکم نيست، عده اي يک شبه مي توانند پولدار شده و از پايين به بالا و از بالا به پايين بروند. از طرفي مسئولان بايد
شيوهگويش و بيان خود را تغيير دهند، اين نقد به آنها وارد است چون بياناتشان باعث الگوگيري مردم به ويژه طبقات نوکيسه شده و بيش ازپيش بي اخلاقي را گسترش داده و تصور مي کنند چون داراي قدرت و ثروت هستند بايد هرطور دلشان مي خواهد در فضاي مجازي رفتار کنند.»
حسن موسوي چلک، رئيس انجمن مددکاران اجتماعي هم در تحليل کنش هاي رفتاري لاکچري ها و نحوه سخن گفتن آنان با مردم به روزنامه رسالت مي گويد: «ثروت نبايد مانع بي تفاوتي به حقوق شهروندان ديگر بشود. ما در هر جامعه اي با دو طبقه روبه رو هستيم، طبقه مرفه و طبقه اي متوسط و ضعيف بنابراين فقير و غني هميشه بوده و هست. طبيعتا جامعه ما هم از اين مسئله مستثنا نيست. همواره افراد متمکن و ثروتمند با تضييع حقوق ديگران زمينه را براي کسب سود بيشتر و تحقير ديگران فراهم کرده اند در چنين شرايطي افراد مرفه در هر حوزه رفتاري به خودشان اجازه مي دهند که معيار و خط کش خود را در تعامل با ديگران و رعايت حقوق شهروندي برمبناي معيار پول تنظيم بکنند به همين دليل تصور مي کنند که همه چيز را مي توانند با پول جبران کنند. رفتاري که طي روزهاي گذشته از دو پورشه سوار در اصفهان سر زد و منجر به تصادف و مرگ راننده پرايد شد، نشانگر همين نوع تفکر است. چون حتما تجربه زيستي شان به آنان در جاهاي ديگر اثبات کرده که در بسيار از مواقع مي توانند با پول مشکلشان را حل کنند.»
وي در ادامه تاکيد مي کند که ما نمي خواهيم بگوييم همه مرفهين ما پختگي رفتار ندارند بلکه چنين نيست. ما مرفهيني داريم که اخلاق اجتماعي را رعايت مي کنند اما برخي از نوکيسه ها چنين اند. ما چه بپذيريم و چه نپذيريم ضعف اخلاق جامعه ما در عرصه هاي مختلف و جاي جاي زندگي اجتماعي و حتي زندگي فردي وجود دارد. در خبري ديدم که يکي تيم ورزشي براي تمرين به استاديوم رفته اما ديده اند پرنده اي در آنجا لانه کرده به همين دليل زمين تمرين را عوض کردند آن وقت طيفي از ثروتمندان يا همان نوکيسه هاي ما دچار بيتفاوتي اند. اين ها نشان دهنده ضعف اخلاق است. حتي ميخواهم بگويم که به رخ کشيدن دارايي هم نشان دهنده ضعف اخلاق است. بي تفاوتي و عدم رعايت قانون نيز همين پيام را دارد. اين نوع رفتارها مي تواند پيامدهاي ناگوار ديگري هم داشته باشد و آن مقابله در شرايط واقعي است نه فقط در فضاي مجازي که اين خودش مي تواند خشونت را نسبت به ثروتمندان ترويج بدهد و نکته بعدي بحث افکار عمومي است، افکار عمومي تحت تاثير اين نوع رفتارها قرار مي گيرند و آزرده مي شوند.
افراد به اشتباه فکر مي کنند مي توان قانون را با پول دور زد
رئيس انجمن مددکاران اجتماعي ايران بيان مي کند: «آنچه روزهاي گذشته در ماجراي دو خودرو پورشه سوار در اصفهان اتفاق افتاد عين بي اخلاقي و عدم انسانيت و عدم رعايت حقوق شهروندي بود و هميشه جامعه نسبت به اين نوع رفتارها واکنش منفي نشان مي دهد. اما رفتار نوکيسه ها و نمايان کردن شيوه زندگي شان در فضاي مجازي نيز اثبات مي کند که در رفتار فردي آنان نسبت به ديگران نوعي بي تفاوتي وجود دارد و اين بي تفاوتي مدت هاي مديدي است که در جامعه ريشه کرده و به همين دليل امروز موضوع مسئوليت اجتماعي به عنوان يک ضرورت مطرح مي شود. ناگفته نماند که بخشي از اين بي تفاوتي نسبت به ديگران و بخشي هم نسبت به قانون است و افراد به اشتباه فکر مي کنند مي توان قانون را با پول دور زد.»
مصطفي اقليما، پدر مددکاري ايران نيز در ريشه يابي رفتار لاکچري ها به روزنامه رسالت مي گويد: «فردي که به دنيا مي آيد از همان ابتدا قاتل و دزد نيست و طبعا هر فردي در دل خانواده و بعد اجتماع پرورش مي يابد. بنابراين فرد معلولي از علت هاست يعني اگر يک نوکيسه از خطوط قرمز و هنجارها عبور کرد، اين خودش علت نيست بلکه معلول است و بايد يکسري عوامل در يک جامعه جمع شود تا فرد به اين نتيجه برسد که اگر خطايي از او سر بزند يا زندگي لاکچري اش را به نمايش عموم بگذارد، ايرادي ندارد چون دارندگي، عين برازندگي است. خيلي از فرزندان افراد مشهور که زندگي هاي آنچناني دارند و در صفحات مجازي تصاويرش را به رخ مي کشند، از خودشان که پولي ندارند، آنها دارايي هايشان را به واسطه پدرانشان کسب کرده اند و اين پدران هم از طريق رانت يک شبه پولدار شده اند، اين ها ثروتمندان اصيل نيستند وقتي يکدفعه از هيچ به همه چيز مي رسند، مي خواهند کمبودهاي گذشته شان را جبران کنند، آن وقت اين مسائل پيش مي آيد و مهمترين مظهر آن نيز بي اخلاقي اجتماعي و تحقير و سرکوب ديگران به واسطه همين ثروت بادآورده است.»
*امروز پول است که اعتبار دارد
وي با اشاره به اينکه در جامعه ما فقر و بيکاري و تورم سرسام آور است و قوانين براي تمامي افراد به طور يکسان اجرا نمي شود، عنوان ميکند: «ما جزء کشورهايي هستيم که داراي بهترين قوانين هستيم اما جزء بدترين کشورها به لحاظ اجراي آن به شمار مي رويم و اساسا اين قوانين براي گروه هاي خاص اجرا مي شود. بنابراين در اينجاست که مي گويند به رغم وجود قوانين بد، مردم در کشوري ميتوانند خوب زندگي کنند که همان قوانين بد اجرايي مي شود اما اگر بهترين قانون را داشته باشيم، اما اجرايي نشود افراد نمي توانند راحت زندگي کنند. آن وقت هرکس هرکار دل خودش بخواهد انجام مي دهد و نوکيسه هاي ما نيز هر طور بخواهند با ساير طبقات رفتار مي کنند. در اينجا ديگر ما شاهد قانون نيستيم، بلکه شاهد نفوذ قدرت و ارتباط افراد هستيم.»
اين مسئله کمي بيش از حد دلآزار است اما از واقعيت گريزي نيست. اينکه آدمها به خودي خود اعتباري ندارند و پولهاي توي
جيب شان است که به آنها اعتبار مي دهد. اقليما با تاييد اين مسئله اذعان ميکند: «درحال حاضر پول حرف اول و آخر را مي زند، چون همه چيز ماشيني شده و ناخواسته در نظر مردم اين باور شکل گرفته که هرکس پول دارد، اعتبار و شخصيت بالاتري دارد. اما در گذشته فردي که تحصيل کرده بود، اعتبار داشت. البته تفکر خود مردم و سبک زندگي مسئولان هم به اين مسئله دامن زده است.»
وي درباره شيوه سخن گفتن نوکيسه ها در شبکه هاي مجازي با مردم مي گويد: «شيوه سخن گفتن آنان برگرفته از شيوه مسئولان است. ما نبايد آنان را محکوم کنيم بلکه بايد مسئولان را محکوم کنيم، آنها با رفتارهاي غلط شان يک جامعه را به مرز ويراني نزديک کرده اند و به تبع آن نوکيسه ها با مردم طبقات پايين طوري رفتار ميکنند که عملا آنان را ذره ذره مي کشند. کشتن فقط قتل نيست. قتل کمترين نوع کشتن است. بلکه گاه رفتارها و سخن گفتن توهين آميز، فرد را به جسم بدون جان تبديل مي کند که مصاديق آن در ميان مسئولان هم فراوان است. به عنوان مثال وزير اسبق بهداشت به شهرستاني رفت، مردي به او گفت، پول فيزيوتراپي ندارم بدهم، آقاي وزير گفتند خودت با دست بمال. کسي که در راس مملکت است، اين مدل حرف مي زند، شما از آن فرد نوکيسه و ثروتمند چه توقعي داريد؟ يا رئيس دانشگاه در برابر هيچ دانشجويي پاسخگو نيست و ادبيات نامناسبي دارد. در اين جامعه هرکس زور و پول دارد، حق دارد. زندگي مردم ما تغيير کرده و اين تغيير از سياست هاي دولت ناشي مي شود.»
اين مددکار ريشه اصلي رفتار مسئولان و لاکچري ها را در سيستم آموزشي معيوب دانسته و تاکيد مي کند: «معلمان ما آموزگاران همين بچه هاي لاکچري بوده اند و حتي به صورت خصوصي به اين ها آموزش داده اند لذا در مدارس برخورد نمي شود چون معلمان به خاطر تدريس خصوصي از اين ها پول دريافت مي کنند. خب آن فرد قدرتِ پول را در مدرسه مي بيند. مسئولان ما هم پيش تر شاهد و ناظر همين وضعيت در سيستم آموزشي بوده اند پس اگر در يک جامعه فقر زياد مي شود و يا عده اي به ثروت هاي بادآورده مي رسند، هم سيستم آموزشي و هم مسئولانند که محکوم اند، آنها زيرساخت ها را اصلاح نکرده اند.»
4 درصديها , آسيبشناسي , پول , قانون , لاکچري , مرضيه صاحبي
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.