انگ بیماری؛ چالشِ دوران کرونا
یکی از پیامدهای اجتماعی ابتلا به کرونا، ترس و وحشت بیمار از واکنشهای اجتماعی، اَنگ بیماری و ناقل بودن آنست که به آن استیگما میگویند، اضطرابی که موجب افزایش شیوع و مانع جدی توقف بیماری است. تصورات اشتباه مردم، کاربرد کلمات با بارمعنایی منفی، انتشار اطلاعات غلط و تفسیر نادرست به گفته کارشناسان از جمله علل و عوامل ایجاد کننده استیگمای اجتماعی و ترس از استیگما در این بیماران و افراد مرتبط با آنهاست. استیگما لغتی با ریشه یونانی است. این لغت در یونان باستان به داغی گفته می شد که بر بدن بردگان یا افراد خلافکار می زدند و بدین ترتیب آنان را از سایر افراد جامعه به سبب موقعیت اجتماعی پایین تر یا تخطی از قوانین اجتماعی متمایز می کردند. استیگما یا انگ در معنا نیز بیانگر رفتار و دیدگاه منفی ای است که نسبت به یک شخص یا شرایط خاص نشان می دهیم. با همه گیری ویروس کرونا در جهان گزارش مشترک یونیسف و سازمان بهداشت جهانی بر این موضوع تأکید می کند که کووید ۱۹ با توجه به ناشناختگی باعث استیگما و رفتارهای تبعیض آمیز اجتماعی علیه افراد با قومیتهای خاص و همچنین هر کسی که تصور میشود با ویروس در ارتباط بوده، شده است.
|گروه اجتماعی- زهره سادات موسوی|
روایت بیماران کرونایی از نگرش جامعه
زهرا یکی از هزاران بیمار کرونایی است که این روزها حال جسمی اش خوب است اما روحش از برخوردهای نامناسب اطرافیان هنوز بیمار و رنجور است: « تمام روزهای قرنطینه خانگی را با انرژی و به امید بهبودی سپری کردم. از آنجایی که کرونای من از نوع خفیفش بود با ۱۰ روز استراحت و مراقبت از خود بهبود یافتم. اما زمانی که بعد از طی دوران قرنطینه برای کاری از خانه بیرون رفتم نگاه های آزاردهنده همسایه ها قلبم را به درد آورد. مگر من جذام داشتم؟ حتی یکی از همسایه ها وقتی دید با پسر کوچکش در حال خوش و بش هستم سریع جلو آمد، دستش را گرفت و به سرعت دور شد. بدون اینکه کارم را انجام دهم به خانه برگشتم و در تنهایی خود گریه کردم.»
شیرین، پس از نتیجه مثبت تست کرونا، بهانه ای جور کرده تا با دوستان و آشنایان در ارتباط نباشد. او از نحوه برخورد اطرافیان نگران بوده، هرچند تاکید می کند، ترس از کرونا بیمورد نیست و این بیماری تا امروز افزون بر هزاران نفر از هموطنان را به کام مرگ کشانده و به نظر میآید که روند صعودی آن تا مدتها ادامه داشته باشد ولی با این حال به نظر میرسد ترس غیر منطقی از کرونا به دلیل آگاهی پایین مردم از این بیماری است.
« به دوستانم گفتم قرار است تمام ایام قرنطینه خانگی را به روستای پدری ام برویم و آنجا هم موبایل آنتن نمی دهد. به خانواده هم گفتم قرار است برویم سفر و خانه نیستیم. تمام شب هایی که در تب
می سوختم نگرانی ام از این بود که نکند کسی بفهمد کرونا گرفته ام. تنها همسرم می دانست. حتی اجازه ندادم خانواده خودم هم بفهمند. اگر می فهمیدند لابد از فردا برادر زاده ها و خواهر زاده هایم می گفتند همان عمه یا خاله کرونایی! یا اقوام شوهرم می گفتند همان عروس کرونایی تان.»
« همش با خودم درگیر بودم که چرا من؟! چرا من باید این بیماری را بگیرم؟ اولین بار که تب کردم به روی خودم نیاوردم. فردایش رفتم سر کار و در مواجه با دوستان سعی می کردم فاصله اجتماعی را تا جایی که شک نکنند رعایت کنم. روزهای بعد که تنگی نفس و سرفه به آن اضافه شد، کارم سخت تر شد. سرفه ام را نگه می داشتم تا خودم را به دستشویی برسانم و در آنجا سرفه کنم. اما این طور نمی شد. این شد که به بهانه اینکه تصادف کرده ام مرخصی گرفتم. » اینها نیز خاطرات رضا از نخستین مواجه اش با علائم کروناست. کسی که حالا عذاب وجدان این را دارد که در آن روزهایی که کرونا داشته چند نفر را ممکن است آلوده کرده باشد:
« بعدها خبر دار شدم چند نفر از همکارانم کرونا گرفته اند. با خودم می گویم اگر با همان اولین تب در خانه می ماندم و به محل کارم اطلاع می دادم که موضوع چیست این طور نمی شد.»
پیامد انگ اجتماعی
استیگمای اجتماعی باعث بروز علائمی مانند ترس و اضطراب و افسردگی چه در مردم عادی و چه کادر پزشکی و درمانی میشود و همین امر باعث تضعیف سیستم ایمنی این افراد در برابر ابتلا به بیماریهای ویروسی از جمله کرونا میشود.
ترس از مورد تبعیض، سرزنش یا حتی تمسخر واقع شدن از سوی دیگران، عواملی هستند که باعث می شود افراد مبتلا به یک بیماری یا نقص نتوانند خود را به درستی با آنچه که بدان دچار شده اند تطبیق دهند. آنها گاهی بی آنکه در به وجود آمدن شرایط موجود دخیل باشند خود را مدام سرزنش کرده و احساس گناه می کنند. همه این عوامل افراد برچسب خورده را به سمت منزوی شدن، برخوردهای مقابله ای، کاهش کیفیت زندگی، عدم پیگیری درمان و یا در مواردی محروم کردن خود از خدمات درمانی و به تبع آن تشدید بیماری سوق می دهد.
به عنوان مثال بیماران اعصاب و روان همیشه در طول تاریخ مورد این برچسب یا استیگما واقع شده اندچرا که باور رایج در بین مردم چنین بوده است که اینان توسط ارواح خبیث شیطانی تسخیر شده اند. تحقیقات نیز نشان می دهد بیش از نیمی از افراد مبتلا به بیماری های روانی درباره مشکلات روانی خود احساس شرمندگی می کنند. این موضوع را در مورد افراد مبتلا به اعتیاد نیز می بینیم. رفتارهای سرزنش آمیز، استفاده از واژگانی با بار منفی در مورد این افراد و آنان را جدای از جامعه عادی انسانی دیدن، باعث می شود فرد معتاد از اطرافیان خود گریزان باشد و تن به درمان ندهد. تمام معتادین کارتن خوابی که در گوشه و کنار این شهر روز خود را شب می کنند و گاهی در تنهایی خود جان می دهند، روزی خانواده ای داشته اند که با تبعیض و سرزنش و انگ زدن اورا از خود رانده اند. مبتلایان به برخی بیماری های عفونی همچون ایدز یا انواع سرطان ها نیز هدف انگ اجتماعی بوده و هستند. به عنوان مثال بیماری ایدز از آنجایی که می تواند با مصرف مواد مخدر یا رابطه جنسی ناسالم در ارتباط مستقیم باشد این انگ را برای مبتلایان آن به همراه می آورد چرا که جامعه نگاه خوبی نسبت به دو موضوع ذکر شده ندارد.
مهشید فروغان، استاد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در یادداشتی که در مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران به مناسبت فرا رسیدن نخستین کنگره ملی چالش های حقوقی و قضائی بیماران روانپزشکی به چاپ رسیده، می گوید: امروزه علامتی بر بدن کسی نمی زنند اما استیگما همچنان به حیات خود ادامه می دهد. این روانپزشک در توضیح فرق استیگمای کنونی با استیگمای پیشین می نویسد: « این استیگمای نامرئی بیشتر ریشه های
اجتماعی – فرهنگی دارد، نه فردی. یکی از غیر عادلانه ترین اشکال استیگما، اِعمال آن در مورد افرادی است که ناخواسته به بیماری مبتلا شده اند (برای مثال، سل، سرطان، ایدز، اختلال روانی و …). در این موارد، جامعه به گونه ای رفتار می کند که گویی این افراد عناصری نامطلوب، شرم آور یا غیرعادی هستند و زمینه ای را فراهم می آورد که به حاشیه رانده شوند. در اینجا دیگر اِشکال در درون افراد انگ خورده نیست، بلکه اجتماعِ انگ زننده است.» وی جامعه انگ زننده را نیازمند بازنگری در چارچوب های ارزشی و نهادهای اجتماعی خود می داند.
روزبه کردونی، رئیس موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی در یادداشتی برای خبرگزاری ایسنا می نویسد: « سریعترین تبعات گسترش بدنامی اجتماعی این است که مردم بیماری را پنهان و از مراجعه به مراکز درمانی امتناع میکنند. تعیین جریمه سنگین برای پنهان کردن بیماریها در برخی کشورها، بروز برخی تنشهای اجتماعی و حمله به بیمارستانها و یا افراد مبتلا از نشانههای نگران کنندهای است که نشاندهنده بروز بدنامی اجتماعی در ارتباط با کروناویروس است. »
وی در همین رابطه متذکر می شود در کنار توجه به مسائل مرتبط با شیوع این بیماری، تبعات اجتماعی کرونا نیز باید به فوریت و جدیت مورد توجه پژوهشگران، نهادهای علمی و سیاست گذاران قرار گیرد و مشخصا خلاقانه و ایدهپردازانه تلاش شود ایجاد فاصله اجتماعی منجر به قطع ارتباطات اجتماعی نگردد و مسائلی نظیر بدنامی اجتماعی را دامن نزند.
مجید طاهری دبیر مرکز تحقیقات اخلاق و حقوق پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی نیز معتقد است: ویروس کرونا از لحاظ اجتماعی در حال تبدیل شدن به یک انگ اجتماعی است. وی در توضیح این دیدگاه به خبر آنلاین می گوید: « این به این معنی است که فرد مبتلا به کرونا در کنار تحمل بار درد و استرس ناشی از بیماری و ترس از مرگ، ناچار است نگاه و احساسات منفی دیگران مانند طرد، تحقیر و انواع تبعیضها را از سوی جامعه تحمل کند؛ به طوری که به نظر میرسد پیامدها و مشکلات ناشی از انگ اجتماعی مرتبط با کرونا از خود بیماری دردناکتر باشد. این موضوع موجب خواهد شد که این افراد بیماری خود را پنهان و معضلی جهت پیشگیری ایجاد کنند، بدین ترتیب که باعث کاهش رغبت این گروه از بیماران برای انجام آزمایش، مانعی در دسترسی به درمان و سایر خدمات مراقبت بهداشتی، عدم تعهد به درمان و فاش نکردن بیماری میشود. از پرسنل بهداشتی درمانی درخواست میکنم نگاه درستی در خصوص این بیماری را به جامعه انتقال دهند و صدالبته نقش رسانهها بسیار مهم است.»
«امید علی احمدی» در قامت جامعه شناس به « رسالت » می گوید: «آنچه این روزها در خصوص ویروس کرونا و برچسب زنی های مربوط به آن اتفاق می افتد را می توان در تئوری برچسب زنی ( labeling theory ) جستجو کرد. اما این تئوری چه می گوید؟»
وی درباره این تئوری چنین توضیح می دهد: « وقتی افراد برای بار اول یا دفعات اول، انحراف یا خطایی انجام می دهند و دیده نمی شوند این امکان وجود دارد که دوباره برگردند و خطای خودشان را جبران کنند. اما اگر همین افراد برچسب بخورند به دلایل اجتماعی که حالا می شود تشریح کرد از امکان اصلاح خود باز می مانند یا نمی توانند این کار را انجام دهند که به آن انحراف ثانویه گفته می شود. یعنی وقتی رفتارشان دیده می شود و برچسب می خورد انحراف اولیه به انحراف ثانویه تبدیل می شود و در واقع امکان بازگشت شان به جامعه نیست.» وی معتقد است: بسیاری از بیماری ها را می توان به این نظریه تعمیم داد: « به عنوان مثال اعتیاد. کسانی که مصرف مواد دارند و به این عنوان شناخته نشده اند یا در اصطلاح تابلو نشده اند، امکان بازگشت شان به جامعه وجود دارد اما وقتی برچسب خوردند دیگر نمی توانند برگردند. به این دلیل که مناسبات اجتماعی شان را از دست می دهند، شغل و خانواده شان را از دست می دهند، روابط اجتماعی شان تغییر می کند و به خرده فرهنگ منحرف می پیوندند و از آنجا که در این فضای اجتماعی جدید، رفتارشان پذیرفته است، دیگر امکان بازگشت به آن جامعه اولیه را ندارند. همچنین این نظریه را به برخی از معلولیت ها نیز تعمیم داده اند. مثلا فرض کنید کسی که عضوی از بدنش را از دست داده حالا به هر دلیلی این را به شکل یک استیگما یا یک ضایعه بزرگ می بیند که دائما مردم به آن توجه کرده و برچسب می زنند.»
به گفته «علی احمدی» این برچسب یا ننگ، البته ننگ نه در معنای اخلاقی بلکه در معنای زیستی اش، باعث می شود فرد به مرور خودش را از جامعه جدا کند و این جدایی سبب می گردد ناراحتی اولیه به ناراحتی ثانویه تبدیل گردد و در واقع شکل حادتری به خود بگیرد: «این قسمت این تئوری می تواند به موضوع کرونا ربط داشته باشد. شما دیدید که در طول همین یکی دو ماه گذشته کسانی به هر حال دچار این بیماری شدند. خب اینها اگر نتوانند مناسبات قبلی شان را احیا بکنند یا اگر منزوی شوند، دچار مشکلات روانی-اجتماعی
بیشتری می شوند. چرا که آدمیزاد محتاج مناسبات اجتماعی و محتاج روابط گرم و صمیمانه با دیگران است. وقتی که فرد به دلیل اینکه این بیماری را دارد قرنطینه می شود و مناسباتش با اعضا خانواده، دوستان و دیگرانی که دوست دارد با آنها رابطه داشته باشد کم می شود و دایره مناسبات اجتماعی اش تغییر پیدا می کند خب فرد ممکن است دچار مشکلات روحی و روانی شود و تطبیق با این تغییر سبک زندگی و شرایط جدید ممکن است برایش سخت باشد. علاوه بر اینها مشکلاتی که به لحاظ اقتصادی ممکن است پیدا کند و هزینه هایی که بیماری برایش در بر دارد خود می تواند هزینه های روانی- اجتماعی سنگینی بر او تحمیل کند. بنابراین اینها می توانند این مشکل اولیه را به مشکل ثانویه تبدیل کنند.»
فرد مبتلا به کرونا دچار انحراف از سلامت شده است
این جامعه شناس می گوید: علم جامعه شناسی، بیماری را به شکل یک انحراف می بیند، البته نه یک انحراف اجتماعی بلکه انحراف از سلامت. به همین علت فرد مبتلا به کرونا دچار انحراف از سلامت شده است که خود می تواند به انحراف ثانویه مبدل گردد و ابعاد روحی و روانی شدیدتری را در بر داشته باشد. کم تحرکی فرد در این ایام، فشارهای روانی بالا و هزینه های بیشتر
همه و همه می توانند مثل یک سندروم آنقدر به وی فشار وارد کنند که مشکل فرد را تشدید نماید.
«علی احمدی» در پاسخ به این پرسش که شرایط اجتماعی در چه بستری ممکن است باعث تشدید این موضوع شود، می گوید: « خب طبعا کسانی که مناسبات اجتماعی کم تری دارند در این شرایط بیشتر آسیب می بینند. قبلا فرد می توانست مسافرت برود، پارک برود، در خیابان قدم بزند و با چهار نفر دوستی که هزینه زیادی برایش نداشت ارتباطی داشته باشد ولی اینها هم کم کم از بین رفتند. بنابراین کسانی که آسیب پذیر بودند آسیب پذیر تر می شوند یعنی کسانی که آن گرمای مناسبات اجتماعی را به اندازه کافی نداشتند وقتی این شرایط برایشان پیش آمد، آن حداقلی هم که داشتند دچار خدشه شد و شرایط بدتری برایشان به وجود آمد. »
برچسب به بیماران نتیجه عدم احساس مسئولیت اجتماعی
«مسعود غفاری» نیز در قامت روانشناس به « رسالت » می گوید: «برچسب هایی که به بیماران زده می شود طبیعتا از نوع برچسب های منفی است چرا که نوعی نسبت دادن ایراد به افراد است. وی این اتفاق را نتیجه ناآگاهی و کمبود دانایی و احساس مسئولیت اجتماعی می داند.» این روانشناس در این خصوص تأکید می کند که بیشتر ما هم ایراد تربیتی، هم ایراد رفتاری و هم ایراد شخصیتی داریم و به همین خاطر است که در بخش خصوصی و بخش اجتماعی زندگی مان، زیست راحت و دلپذیری را تجربه نمی کنیم. وی در ادامه راهکار ریشه ای برخورد با این مسئله را بازآموزی فرهنگی می داند و می گوید: « ما در مدارس ریاضی، ادبیات و زبان را آموزش می دهیم و شاید دانشجویان ایرانی در درس ریاضی از بسیاری کشورها جلوتر باشند ولی هیچ گاه درست زندگی کردن را نه در خانه وجامعه و نه در مدرسه نیاموخته اند واگر اکنون یک فرد مبتلا به این بیماری باشد معنی اش این نیست که فردا شما و دیگری مبتلا نخواهید بود. اگر منِ نوعی، چنین گرفتاری ندارم، فردا ممکن است، داشته باشم پس باید آن گونه که انتظار دارم در بلند مدت با من رفتار شود، امروز خودم باید با کسانی که گرفتار چنین بیماری ای هستند رفتار کنم. در این شرایط است که جامعه به همدلی و مهربانی می رسد.»
«غفاری» مشکلات این چنینی را نرم افزاری دانسته و موضوعات سخت افزاری را موضوع مورد بحث باشگاه های ورزشی، سالن های زیبایی و کلینیک های کاشت مو می داند. وی در این خصوص ابراز تأسف می کند از اینکه به ویژه در بخش های شمالی شهر پیوسته تابلوهای پرورش اندام دیده می شود اما تا به حال تابلویی به نام پرورش اندیشه دیده نشده است: « خیلی ها بازوها را قطور، سینه ها را پهن و ابعاد بدن را ماهیچه ای می کنند ولی جایی نیست که به مردم خردمندی و دانشمندی و انسان دوستی بیاموزد، اگر هم باشد بسیار کم است و این خلا ژرفی است در جامعه ما و امیدواریم روزی به ما فرصت بدهند که باشگاه پرورش اندیشه را بگشاییم. اگر از من که بیش از سه دهه است به عنوان روانشناس کار می کنم بپرسند بدترین بیماری چیست؟ می گویم بیماری اندیشه.» به گفته این روانشناس جامعه ای که دچار بیماری اندیشه شود، پسروی دارد و تنها در صورتی به پیشروی می رسد که اندیشه در آن درمان گردد. وی معتقد است در موضوعات نرم افزاری آموزش ها باید اثر بخش و زیر بنایی باشد و از مهد کودک آغاز گردد. «غفاری» همچنین در تعریف انسان روان درست می گوید: « فردی روان درستی دارد که با یک نگاه، با یک گفته و با یک رفتار به دیگران انرژی بدهد. هر کس که با گفته و نگاه و رفتارش از دیگران انرژی را گرفت، آن فرد، آدمِ روان درستی نیست. ما در ادبیات خیابانی هم می شنویم که می گویند فلان کس آدم باحالی است. آدم باحال یعنی انرژی می دهد و می گویند سراغ آن کس نرو حالت را می گیرد یعنی انرژی تو را می گیرد. مردم این را عملی حس کردند. در نهایت موضوع برچسب زنی بخشی به آموزش و بخشی به کیفیت روان درستی یا روان نادرستی آدم ها برمی گردد. »
استیگما , بحران کرونا , بیماری کرونا , زهره سادات موسوی , کرونا
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.