اولین انتخاب گام دوم
| گروه اجتماعی- ماندانا خیری|
جامعهای که در تصمیم سازیها و تصمیمگیریها مشارکت دارد و در بزنگاههای حساس خودش را کنار نمیکشد و با حضور در انتخابات و اجتماعی پرشور، نمایندگانش را انتخاب میکند، جامعهای زنده و پویاست، جامعهای که هنوز چراغ امیدش روشن است و به فردایی بهتر میاندیشد. جامعهای که با مشارکت و تعیین سرنوشت خود، جهتگیریهای مثبتی دارد. بر همین اساس جامعه شناسان با کاوش رفتار و مشارکت اجتماعی به مفهومی بس مهم راهیافتهاند به نام جهتگیری مثبت یا منفی جامعه. آنگاهکه جهتگیری رفتاری یک جامعه مثبت است، میتوان انتظار کمال و تعالی را داشت و آنگاهکه منفی است، جامعه دچار عقبگرد شده و مسیر زوال و انحطاط را پیش میگیرد.
گفته میشود، یکی از مؤلفههای بسیار مهم در جهتگیری رفتاری یک جامعه، در مفهوم مشارکت نهفته است. ازاینروست که در فرازهایی از سخنان علیرضا عباسی بهعنوان جامعهشناس، میخوانیم: «مفهوم مشارکت، بهویژه از دهه هفتاد میلادی به بعد، بهعنوان یک موضوع مهم و کلیدی جای خود را در علوم اجتماعی و سیاسی باز کرد و البته دامنه آن در فلسفههای سیاسی نیز تجلی یافت. این معنا، چنان فربه است که در بسیاری از مفاهیم اجتماعی دیگر چون همیاری، تعاون، هماندیشی ، همراهی ، مددکاری اشتراک مساعی و… سهمی از آن معنا را میتوان یافت.»
او با اشاره به آثار و برکات مشارکت اجتماعی تأکید کرده است: «مردمان اهل مشارکت با مشارکت خود این پیام را میدهند که نسبت به سرنوشت خود بیتفاوت نیستند بلکه حساساند و مسئولیت خود را درکنشهای اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی پذیرفتهاند. بدینسان مهمترین اثر و برکت مشارکت، زندهبودن جامعه و برخورداری از حیات است زیرا نشانه حیات، آگاهی و جنبش است و مشارکت که تجلی حساسیت جامعه نسبت به سرنوشت خود است، حاکی از نشان دادن واکنشهای مناسب، نسبت به کنشهای محیطی است. مشارکت، هم نشانه زنده بودن و بیداری جامعه است، هم زنده و بیدار بودن جامعه را تقویت کرده و استمرار میبخشد.از یکسو، هر چه سطح مشارکت در جامعه افزایش یابد، کنش اجتماعی، سازمانیافتهتر میشود، از سوی دیگر، هر چه کنش اجتماعی سازمانیافتهتر و نظاممندتر باشد، سطح بالاتری از مشارکت را ایجاد میکند بنابراین مشارکت، یک کنش مثبت، کارساز و پر برکت اجتماعی است که بر زمینه آگاهی و اراده و خواست روئیده و نشانگر حیات یک جامعه است.»
*مشارکت، نمادی از همبستگی و انسجام ملی
مشارکت را اساس توسعه میدانند و توسعه، مستلزم مشارکت جامعه در ابعاد مختلف است و بدون تحقق این مسئله، هرگز نمیتوان به توسعهای مبتنی بر مردم محوری، فراگیری و پایداری دست یافت. در فرآیند توسعه اجتماعی و سیاسی، مشارکت آحاد جامعه مدنظر است و شهروندان قطعنظر از تعلقات قومی و علایق اعتقادیشان، امکان مییابند تا در تمام پدیدهها و متغیرها اثرگذار باشند. امروزه مشارکت اجتماعی و بهتبع آن، مشارکت سیاسی بهمنزله مهمترین شاخصهای توسعه ملتها به امری گریزناپذیر بدل شده است.
دهخدا، مشارکت را در معنای شراکت و انبازی، همکاری داشتن و بهرهبرداری تعریف کرده است. تعریف دیگر مشارکت عبارت است از: فعالیتهای ارادی و داوطلبانه که از طریق آن، اعضای یک جامعه در امور محله، شهر و روستای خود شرکت میکنند و بهصورت مستقیم و غیرمستقیم در شکل دادن به حیات اجتماعی خود سهیم میشوند.
عرصه انتخابات و مشارکت بیشتر آحاد جامعه، میتواند معیار و نمادی از همبستگی و انسجام ملی باشد و بر مقبولیت نظام سیاسی بیفزاید که در اینجا اعتماد عمومی و سرمایههای اجتماعی بالا به افزایش مشارکت سیاسی میانجامد و در واقع نظامهای سیاسی مردمسالار بر پایه اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی استحکام مییابند و استمرار و اقتدار آنها وابسته به مشارکت مردم است.
بهنظر گائوتری، «مشارکت فرآیندی اجتماعی، عمومی، یکپارچه، چندگانه، چندبعدی و چندفرهنگی است که هدف آن کشاندن همه مردم به ایفای نقش در همه مراحل توسعه است.» یکی از حوزههایی که به نظر میرسد مشارکت و سرمایه اجتماعی بر آن تأثیر دارد، مشارکت سیاسی و بهویژه مشارکت در امر انتخابات است که میتواند از طریق تقویت و گسترش علاقهمندی افراد به مسائل سیاسی باعث بهبود فعالیتهای سیاسی آنان شود. بدین سبب سرمایه اجتماعی بهمثابه متغیر تبیین کننده در مسائل و موضوعات مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مورد توجه ویژه پژوهشگران و جامعه شناسان قرار گرفته است. این موارد دربرگیرنده مصادیق متعدد در حوزههای متفاوت است. یکی از این مصادیق مشارکت سیاسی است که بالطبع مشارکت و سرمایه اجتماعی در پی آن است که شهروندان بیگانه از سیاست را بسیج کند و فعالیتهای سیاسی آنان را تحرک ببخشد. سرمایه اجتماعی به دلیل توضیح بسیاری از پدیدههای مدرن توانسته است جایگاه مهمی را در ادبیات جهانی کسب کند و به یکی از بحثبرانگیزترین و جنجالیترین مفاهیم علوم اجتماعی و پژوهشهای توسعه تبدیل شود.
سرمایه اجتماعی بهمثابه سازه یا مفهومی پیچیده و چندوجهی به مفهومی دلالت دارد که منبع اصلی زایش آن اجتماع یعنی حوزه تعاملات اجتماعی است. در هر جامعه خرده نظام اجتماع در ارتباط متقابل با خرده نظامهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، اصلیترین منبع و قلمرو روابط و تعاملات اجتماعی توأم با احساس و عواطفی است که مولد تعهدات متقابل برای برقراری پیوندها و وصل کردن کنشگران به همدیگر و ایجاد اعتماد، همبستگی، انسجام و محیط گرم است و بستری برای مشارکت در فعالیتهای مختلف جامعه از جمله فعالیتهای سیاسی فراهم میکند بر همین اساس مشارکت سیاسی که مردمسالاری گفتمان غالب آن است و صورتهای مختلف مشارکت تعریف کننده جوهره مردمسالاری هستند، بسیار حائز اهمیت است.
میزان مشارکت مردم در امور سیاسی و اجتماعی یک تکلیف حتمی و ضروری و ارزشی و مطلوب برای جامعه است و مشارکت سیاسی بهمنزله یکی از مهمترین عناصر حقوق شهروندی، از گذشتههای دور نتیجه انتخاب عقلایی افراد دانسته شده که دارای آگاهی، انگیزه و ظرفیت بالایی برای مشارکت بودهاند. بااینحال در کشور ما برخی افراد، در مورد ضرورت یا اهمیت مشارکت مردم در انتخاباتهای ملی همچون انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی تردیدهایی را مطرح میکنند که علت آن به کارنامه و عملکرد ناموفق برخی مسئولان منتخب بازمی گردد، چنانکه گاهی نیز این نارضایتیها ریشه در تبلیغات منفی دشمنان نظام دارد که اگر این تردیدها از طریق تبیین درست ضرورتهای مشارکت در انتخابات رفع شوند، آمار مشارکت نیز بهمراتب بالا خواهد رفت.
مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای نیز همواره انتخابات را بهعنوان یک واجب و تکلیف شرعی و الهی قلمداد کرده و مشارکت در آن را ضروری دانستهاند: «ملت عزیز ایران، انتخابات را باید اوّلا بهعنوان یک تکلیف الهی و یک تکلیف اسلامی محاسبه کند»، «شرکت در انتخابات، هم حق مردم است و هم تکلیف شرعی و واجب شرعی است»
یکی از دلایلی که باعث دلسرد شدن مردم از حضور در عرصههایی همچون انتخابات میشود، عملکرد نامناسب منتخبان و نیز ناکارآمدی نهادهایی است که بهصورت انتخابی شکل یافتهاند، بااینحال راهکار مقابله با چنین معضلی قطعا قهر کردن از صندوقهای رأی نیست، چرا که این نهادها در هر صورت شکل خواهند گرفت و افرادی سکاندار این نهادها خواهند شد که تصمیم و نظرشان بهصورت مستقیم و غیرمستقیم تکتک افراد جامعه را تحت تأثیر خویش قرار خواهد داد، ازاینروی بهترین راهکاری که در مواجهه با چنین وضعیتی میتواند وجود داشته باشد این است که با مشارکت فعالانه از یکسو و انتخاب ناشی از بصیرت و آگاهی و نه احساسات محض، از سوی دیگر، بهترین گزینهها انتخاب شوند تا در نهایت نهادهای قوی و کارآمد که دغدغه اصلیشان حل مشکلات مردم باشد شکل گیرد.
امام خمینی(ره) نیز در زمینه شکلگیری مجلسی قوی و کارآمد با حضور و مشارکت همگانی مردم معتقد بودند: «اگر مجلس یک مجلس اسلامى که با انتخابات صحیح انجام بگیرد و اشخاصى که انتخاب مىشوند واقعا منتخب ملت باشند، تمام کارهاى کشور با دست مجلسیها اصلاح مىشود» و یا مقام معظم رهبری نیز در همین زمینه میفرمایند: «سلامت نظام، بهسلامت مجلس وابسته است، یک مجلس سالم و قوی و کارآمد و دارای اعضای مؤمن و منطبق با ضوابط، خواهد توانست پشتیبانى قانونی نظام را به شکل صحیحی انجام بدهد».
انتخابات مهمترین نوع مشارکت افراد در عرصه سیاسی است که از یکسو پایههای اجتماعی قدرت سیاسی را نشان میدهد و از سوی دیگر نمایانگر ارزیابی توزیع قدرت در جامعه است و از سوی دیگر در اینجا باید بر نقش سرمایه اجتماعی در انتخابات و روند تصمیم سازیها اشاره کرد، بیتردید وجود سرمایه اجتماعی کارآمد، بهمثابه افزایش ضریب تدافعی و توانشی نظام سیاسی است که حاصل آن ثبات سیاسی است و فقدان سرمایه اجتماعی کارآمد، به معنای افزایش آسیبپذیری نظام تلقی میشود که نتیجه آن بیثباتی سیاسی است.
بر همین اساس، محمدعلی الستی بهعنوان جامعهشناس در تحلیل این مسئله به «رسالت» میگوید: حضور در عرصه انتخابات جزئی از رفتار اجتماعی محسوب میشود و اهمیت فوقالعاده آن در جوامع امروزی غیرقابل انکار است، چرا که یکی از ارکان و شاخصهای عمده توسعه سیاسی به شمار میرود و به میزان زیادی بیانگر نوعی نظام سیاسی هر جامعهای است، علاوه بر این رابطه تنگاتنگی با مشروعیت نظامهای سیاسی دارد بنابراین مطالعه مشارکت سیاسی هر جامعهای، شناخت رفتاری سیاسی مردم آن را میسر میسازد و مشخص میکند که در بسترهای اجتماعی گوناگون، میزان مشارکت، چگونه و تحت تأثیر چه عواملی تغییر میپذیرند.
او با اشاره به اینکه رژیمهای سلطنتی مطلقه طبعا جایی برای مشارکت وجود ندارد و دچار تنشهای خاصی هستند و از مراحل رشد عقب میمانند، عنوان میکند: امروزه بهطور مشهود غولهای رژیمهای توتالیتر مانند چین در راستای مواضع جدید خود که چرخشهای عمدهای در مواضع ایدئو لوژی جازم مارکسیسم است، بحث مشارکت و نوسازی و چگونگی وارد کردن بیشتر مردم در صحنه را مطرح میکنند و این موضوع که چرا انسان خواستار مشارکت در امور سیاسی است و میخواهد در امور اجتماعی، حضوری فعال داشته باشد، شاید علت آن مدنی بالطبع و اجتماعی بودن انسان باشد، چرا که انسان با توجه به کثرت خواستهها و گستردگی تمایلات بهتنهایی نمیتواند به همه آنچه که میخواهد دست یازد بنابراین تحقق خواستهها و حضور و تعالی خود را در گروی اجتماعی بودن میبیند.
گفته میشود، مشارکت میتواند مصداقهای گوناگونی داشته باشد و در شیوههای مختلفی تجلی یابد و مردم هریک به نحوی در امور مشارکت کنند، حتی گوش دادن به رادیو و تلویزیون و خواندن مطبوعات و تعقیب اخبار و بها دادن به وسایل ارتباط جمعی میتواند نوعی مشارکت تلقی گردد. نوع عالی مشارکت میتواند بهصورت رأی دادن آزاد، یا به هر صورت دیگر رأی دادن، دخالت در تصمیمگیریهای سیاسی و مراجعه به افکار عمومی باشد.
الستی تأکید میکند: از نظر سیاسی، مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود، منجر به رشد و تقویت اقتدار ملی و وحدت ملی میشود و چون در نظام مشارکتجو از تمامی ظرفیتها، توانمندیها و استعدادهای مردم استفاده میشود و حکومتهای مدرن، حکومتهایی هستند که در نتیجه نمایندگی مردم قدرت میگیرند، یعنی در نظامهای سیاسی مدرن، قدرت بهوسیله مردم به حکومت تفویض میشود و هرقدر درجه نمایندگی حکومت بالاتر باشد و هرقدر مردم مشارکت بیشتری در انتخاب نمایندگان خودشان در حکومت داشته باشند، در واقع نظام سیاسی مستحکمتر میشود.
* هرچه چراغ اعتماد را شعلهور نگهداریم میزان مشارکت بالا میرود
امیرمحمود حریرچی از دیگر جامعهشناسانی است که در گفتوگو با «رسالت» از اهمیت مشارکت مردم در تصمیمهای مهم نظیر انتخابات میگوید. او تأکید میکند: حضور مردم در انتخابات بهمنزله مشروعیت مسئولان یا نظام است اما سوی دیگر این ماجرا، سرمایه اجتماعی است و به هر میزان که این سرمایه به همراه امید و اعتماد افزایش یابد، حضور مردم در عرصههای تصمیمگیری و تصمیم سازی
پررنگ تر خواهد بود. بنابراین نباید اجازه داد که براثر تصمیمات غلط مسئولان، مردم به بیتفاوتی اجتماعی، بیاعتمادی و ناامیدی برسند و سرمایه اجتماعی تنزل یابد. لذا هرچه چراغ امید و اعتماد را در جامعه شعلهور نگهداریم، میزان مشارکت و سرمایه اجتماعی بالاتر خواهد بود.
او توضیح میدهد، برای جوامع مردمسالار که بهگونهای دموکراتیک اداره میشوند، مردم به هر شکلی در تصمیمات مهم مشارکت دارند چون واقعیت این است که در جوامع مردمسالار این اصل حاکمیت دارد، اینکه «برای مردم»، «با مردم» و «در کنار مردم» باشند. در چنین جوامعی چون احزاب فعال هستند و فقط در طول انتخابات حزب فعال نیست و مردم انتقادات خود را به حزب مطرح کرده و اگر لازم باشد در کنار حزب برای بیان برخی از اعتراضات حضور پیدا میکنند و یک وضعیت دموکراتیک جاافتاده برقرار است و به همین علت آگاهی سیاسی مردم هم ارتقا مییابد و تأکید میشود اگر توسعه اقتصادی برقرار باشد، توسعه اجتماعی و فرهنگی و در کنار آنهم توسعه سیاسی اتفاق میافتد.
انتخابات , انسجام ملی , ماندانا خیری , همبستگی , همدلی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.