خشمِ ویرانگر زمین
|گروه اجتماعي- زهره سادات موسوي|
ميگويند، سرزمين ايران به دليل قرار گرفتن بر روي گسلهاي هميشه فعال، هيچگاه نميتواند خود را رهاشده از چنگال زلزله احساس کند. از سوي ديگر، «اين سرزمين ازلحاظ جغرافيايي در منطقهاي واقعشده که صفحههاي تکتونيک در آن منطقه به همديگر برخورد ميکنند. بهطور مشخص صفحه تکتونيک عربستان که بهطرف شمال حرکت ميکند. وقتي اين صفحه با صفحه تکتونيک اوراسيا برخورد ميکند، اين برخورد باعث تغييراتي در پوسته زمين ميشود و ايران دقيقا در ناحيه برخورد اين دو صفحه تکتونيک قرار دارد اما شهرها و کشورهايي که از مرزهاي اين صفحهها دورتر واقعشدهاند کمتر در معرض زلزله قرار دارند»، ازاينرو گفته ميشود در ۵۰ سال اخير حدود ۱۱۴ هزار نفر در ايران، جان خود را براثر زلزله ازدستدادهاند و اين رقم۲۰ درصد از کل آمار جهان را دربرمي گيرد.
بررسيها نشان ميدهد، ويرانکنندهترين زلزلهها در ۵۰ سال اخير، مربوط به زلزله بم است که در سال۱۳۸۲ با بزرگي ۶/۶ ريشتر، جان حدود ۴۱ هزار نفر از هموطنانمان را ستاند و تقريبا شهر را با خاک يکسان کرد. بعدازآن، زلزله رودبار و منجيل، در سال ۱۳۶۹ با ۷/۴ ريشتر، ۳۵ هزار نفر قرباني گرفت و زلزله طبس در سال ۵۷ نيز به بزرگي ۴/۷ ريشتر، به طول حدود ۸۵ کيلومتر و در عمق ۱۰ کيلومتري زمين ۲۵ هزار نفر را در شهري که آن زمان تنها ۳۵ هزار نفر جمعيت داشت به کام مرگ کشاند. در سالهاي اخير هم ميتوان به زلزله کرمانشاه با بزرگي ۳/۷ريشتر و ۶۳۰ نفر جانباخته اشاره کرد. اما چرا خسارات زلزله در ايران گسترده اسـت، آنهم در مقايسه با کشوري چون ژاپن که بسيار زلزلهخيزتر از ايران است و زلزلههايي با بزرگي ۶ و ۷ ريشتر را تجربه کرده و تنها چند ده مصدوم به همراه دارد درحاليکه همين ميزان ريشتر جان هزاران نفر در ايران را ميستاند. بنا بر توضيحات پژوهشگاه بينالمللي زلزلهشناسي ايران، فارغ از مؤلفههايي همچون اثر چشمه، اثر محيط انتشار، اثر خاستگاه، فاصله تا مکانهاي مسکوني و تأسيسات و جهت يافتگي، يکي از مهمترين مؤلفهها در ميزان خرابي ناشي از زلزله، کيفيت ساختوساز است. آنچه در کشور ژاپن شاهد آن هستيم کيفيت بالاي ساختوسازها، استفاده از سازههاي مقاوم در برابر زلزله با رعايت تمامي فاکتورهاي مؤثر در بحث خرابي ساختمانهاست. مهرماه سال گذشته يوکي هارو کوبا ياشي، رئيس دفتر سازمان همکاريهاي بينالمللي ژاپن (جايکا) در نشست مشترکي با ايران، پيرامون موضوع «آسيبشناسي لرزهاي ساختمان و شريانهاي حياتي» عنوان کرد: ژاپن از سال ۱۹۶۰ تاکنون تلاش کرده که روش خود را از اقدامهاي پاسخمحور به پيشگيري محور تغيير دهد.
شايد اگر ايران نيز چنين رويهاي را دنبال کند، ترس جامعه از زلزله بسيار کم شود، زيرا همين تلفات و خسارات گسترده است که هراسي باورنکردني در ميان مردم به وجود آورده، نام زلزله در کشور ما هميشه در کنار تصوير خرابيها و آمار کشتهشدگان بوده، به روايت آمارها در زلزله اخير آذربايجان شرقي که به بزرگي۹/۵ريشتر و حوالي ساعت ۲ و ۱۷ دقيقه بامداد اتفاق افتاد، از ۵۸۴ مصدوم مراجعهکننده به مراکز درماني، ۵۱۸ نفر بر اثر ترس مصدوم شده بودند. بهعلاوه زماني که زلزلهاي اتفاق ميافتد، شايعات و اطلاعات نادرست بسياري بين مردم ردوبدل ميشود که همين مسئله، ترس مردم از زلزله را مضاعف ميکند. ارائه آموزشها و آگاهيهاي درست از طريق رسانهها به مردم ميتواند در کاهش ميزان ترس و اضطراب آنها در هنگام وقوع زلزله مؤثر باشد. زماني که مردم اطلاعاتشان در مورد علت زلزله زياد نباشد طبيعي است که هر شايعهاي را باور کنند و به ترس خود دامن بزنند. بهعلاوه اگر بدانند توجه به استحکامات در ساختوساز و استفاده از مصالح استاندارد تا چه ميزان ميتواند مکان زندگيشان را از خطر آسيب زلزله حفظ کند ديگر به دنبال دور زدن قوانين ساختماني و يا استفاده از مصالح نامناسب براي کمتر کردن هزينههايشان نميروند. از طرفي باورهاي غلطي بين مردم شکلگرفته که متأثر از همان ترس و عدم ايمني ساختمانهاست، اينکه بيشتر زلزلهها در شب و در فصل زمستان رخ ميدهند. اما به اذعان تمامي کارشناسان، اين امر طبيعي ربطي به تغيير فصول سال ندارد و ممکن است در فصلهاي گرم سال مثل بهار و تابستان و حتي شب يا روز هم شاهد رخداد زلزله باشيم.
بهرام عکاشه، پدر علم زلزلهشناسي ايران در گفتوگو با «رسالت»، ضمن رد اين فرضيهها ميگويد: «زلزلههايي که عامل تخريب هستند معمولا در عمقي اتفاق ميافتند که تأثيرات فصول در آن عمق اثري ندارد. معمولا آبي که بر روي زمين است تا عمق ۵ الي ۱۰ کيلومتري است و زلزلههايي که تخريب به وجود ميآورند معمولا در عمقي بين ۱۵ تا ۷۰ کيلومتري از سطح زمين رخ ميدهند.»
علي بيتاللهي، دبير کارگروه زلزله کشور نيز در گفتوگو با« رسالت» معتقد است: بسياري از زلزلههايي که در کشور رخ ميدهند، يک پخششدگي تصادفي دارند که ربطي به فصل سرما و گرما ندارد. وي اين ديدگاه را ناشي از چند زلزله اخير در کشور ازجمله بم، کرمانشاه و ميانه ميداند که زمان وقوعشان در فصل سرما بوده است ولي درنهايت پردازشهاي آماري خلاف اين موضوع را نشان ميدهد: « در رابطه با ۲۲۰ زلزله بالاتر از ۵ ريشتر کشور بررسياي انجام دادهام و آنها را بر اساس فصل وقوع به دو دسته پاييز، زمستان و بهار، تابستان دستهبندي کردهام که در آنجا مشخص ميشود اتفاقا درصد بالاتري از زلزلههاي ما در فصول فصل گرم سال بوده است.»
محمود اسديان در قامت کارشناس ژئوفيزيک در گفتوگو با« رسالت »چنين تئوري را ازلحاظ زمينشناسي درست نميداند و با ارجاع خوانندگان بهمرور ادوار تاريخي وقوع زلزله در سايت مؤسسه ژئوفيزيک دانشگاه تهران و سايت پژوهشکده زلزله ميگويد: « اگر اين ادوار تاريخي را نگاه کنيد ميبينيد که در هر فصل سال تعدادي زلزله بزرگ و کوچک در اقصي نقاط کشور و همينطور دنيا به وجود آمده است ولي نکته اينجاست که در همين چند سال اخير مخصوصا ده بيست سالي که رسانهها فعالتر شدهاند، زلزلههاي بزرگ ما در زمستان و شب رخدادهاند، به همين خاطر اين باور به غلط ايجادشده است که حتما يک ارتباط علمي بين وقوع زلزله و فصول سرد سال وجود دارد ولي واقعيت اين است که به لحاظ علمي نميشود اين را اثبات کرد.»
*فعاليتهاي انساني در رخداد زلزله بيتأثير است
اسديان در خصوص تأثير فعاليتهاي انساني بر رخداد زلزله توضيح ميدهد: «اگر منظور از فعاليت انساني فعاليتهاي موشکي و انفجاري است، قدرت اين فعاليتها بهقدري نيست که بتوانند بر وقوع زلزله تأثيرگذار باشند. اولين دليل اين است که وقتي گرافهاي لرزهنگاري را کنار هم بگذاريد، کاملا مشخص است کدام زلزله حاصل فعاليت انساني و کدام حاصل طبيعت بوده است. دليل دوم اينکه زماني که زلزلهها را چک کنيد، ميبينيد اکثر آنها در اعماق بيش از ۴ تا ۱۰ کيلومتري از سطح زمين رخدادهاند و حتي برخي زلزلههاي عميق به ۲۰ کيلومتر هم ميرسند، با علم و توان فعلي ما هيچ فعاليت انساني نميتواند بيشتر از يک کيلومتر تأثيرگذار باشد، تنها فعاليتي که شايد در آينده بتواند روي اين موضوع تأثيرگذار باشد آبهاي زيرزميني عميق هستند که در اعماق خيلي بيشتر از ۱۰۰۰ متر قرارگرفتهاند که ما تاکنون به آن نقاط دسترسي نداشتهايم. پس اعمال و رفتارهاي انساني بيشتر بر روي پديدههاي فرونشست و فروچالههايي که اخيرا نيز در اطراف شهر تهران و استان سمنان زياد اتفاق افتاده، تأثيرگذار هستند و نه روي گسلها و حرکت آنها.»
علي بيتاللهي ميگويد: «شکستگي لايههاي زمين که منجر به زلزله ميشود در اعماق بيشتر از ۱۰ کيلومتري رخ ميدهند و براي اينکه اين شکستگيها اتفاق بيفتد انرژي بسيار بالايي نياز است. بهعنوانمثال يک ضخامت ده هزار متري از لايههاي سنگي را تجسم کنيد که اين لايههاي سنگي قرار است با اين ضخامت در طول سي، چهل کيلومتر شکسته بشوند. تصورتان از انرژي که ميتواند موجب شکست يک چنين ابعادي از لايههاي سنگي بشود چه ميزان است؟ انرژي که در زمان حفاري يک ساختمان، ساخت سد، انفجار معدن و يا فعاليتهاي نظامي به زمين وارد ميشود اصلا در مقايسه باانرژي که براي شکستگي لايههاي زمين نياز است، قابل حساب نيست و بسيار ناچيز است. اينها تنها در چند ده متر اول سطح زمين تأثير ميگذارند. بهعنوانمثال اگر يک جان پناهي در عمق ۱۰۰، ۲۰۰ يا ۵۰۰ متري زمين داشته باشيد و در سطح زمين قويترين انفجارات را هم انجام دهيد اثري روي اين ۵۰۰ متر عمق زمين نخواهد داشت درحاليکه ۵۰۰ متري که بهزعم ما زياد است در مقايسه با عمق زلزله ۷، ۱۰ يا ۲۰ کيلومتر، عددي نيست.»
*عمده مناطق زلزلهخيز کشور در حاشيه دو کوهزايي زاگرس و البرز
بهرام عکاشه، شرق، شمال شرق و شمال غرب کشور و همچنين غرب، جنوب غرب و جنوب کشور را از مناطق زلزلهخيز ميداند و با ذکر نمونههايي ميگويد:
« شهر تبريز به سمت شمال يعني ترکيه، اليگودرز در غرب و اراک تا خوزستان و شيراز و ازآنجا تنگه هرمز و منطقه عمان؛ منطقه البرز و تهران. از شمال آستارا، رشت، و شمال شرق تا مشهد از شهرهاي زلزلهخيز ما هستند. مناطق مرکزي مثل نايين و اصفهان زلزلهخيزيشان کم است هرچند نمونههاي تاريخي داشتهاند.»
اسديان، عمده مناطق زلزلهخيز کشور را در حاشيه دو کوهزايي زاگرس و البرز ميداند: « زاگرس و البرز ما گسلهاي فراواني دارند که يکي از فعاليتهاي اين گسلها به وجود آمدن همين کوهزاييهاست. البرز نسبت به زاگرس خيلي فعالتر است. ما چند گسل سراسري و بزرگ داريم که اکثرا در ناحيه البرز فعالاند. از ناحيه شمال غرب کشور، شهر تبريز بسيار زلزلهخيز است. اردبيل و اروميه هم زلزلهخيزي دارند اما به نسبت کمتر. روي نوار البرز که به سمت پايين بياييم زنجان و قزوين را داريم و تهران که فوقالعاده خطر زلزله دارد چراکه اين کلانشهر با ۳ گسل سراسري محاصرهشده است. سمت سمنان و دامغان هم يکسري گسلهاي قديمي فعاليت دارند که سال گذشته زلزلهاي هم داشتيم و ازآنجا ميآييم تا مشهد. از سمت زاگرس هم يکسري شهرها مثل گلپايگان هستند که حاشيه امني دارند ولي هر چه پايينتر به سمت اصفهان و شيراز برويم مجددا خطر زلزله افزايش پيدا ميکند.»
*نياکان ما به دنبال آب، خانههايشان را بر روي گسلها بناکردهاند
علي بيتاللهي ضمن تأييد اين مطلب که بيشتر شهرهاي ايران روي گسل واقعشدهاند، علت اينکه نياکان ما درست بر روي گسل، هستههاي اوليه مراکز جمعيتي را شکل دادهاند، داراي يک دليل منطقي ميداند و توضيح ميدهد: « اين کار در سرزمين خشک و نيمهخشک ايران يک دليل منطقي داشته و آنهم وجود و بروز آبهاي زيرزميني در راستاي شکستگيهاي ناشي از گسلهاست. حتما مشاهده کردهايد که در مسير شکافها، از لابهلاي شکستگي سنگها آبهاي گوارا و مطلوبي بيرون ميزند که بهعنوانچشمههاي آب شناخته ميشوند و خب هرجايي هم که آب باشد الفباي آباداني است. يعني اولين تصميمگيري براي مستقر شدن در دوران نياکان ما اين بوده است که در آن منطقه آب موجود باشد. حالا در کشورهاي اروپايي که آبها بهصورت آبهاي سطحي و رودخانهها هستند اغلب در امتداد رودخانهها مراکز شهري به وجود آمدهاند. در کشور ما نيز در برخي مناطق که چنين رودخانههايي وجود دارد مثل لرستان و خوزستان در امتداد آنها مراکز شهري شکلگرفتهاند اما چون ما کشور خشک و نيمه خشکي هستيم و قسمت اعظمي از خاک سرزمين ما فاقد رودخانه است و آب بهصورت چشمههاي آب زيرزميني در دسترس است اين مسئله فرق ميکند. در پاي کلانشهر تهران، گسل شمال، در تبريز گسل شمال تبريز و در مشهد گسل جنوب مشهد و در شيراز نيز گسل شمال شيراز را دارا هستيم. يعني وقتي مراکز بزرگ شهريمان را نگاه ميکنيم ميبينيم اين مراکز شهري درست چسبيده بهپاي گسلها گسترش پيداکردهاند. علت شکلگيري مراکز جمعيتي همين آبهاي زيرزميني و چشمهها بوده است که معمولا از دل شکافها و شکستگيهاي ناشي از گسل بيرون زدهاند، نمونه بسيار بارز اين قضيه شهر بم است. شهر بم درست در حاشيه گسل بم-برقات تأسيسشده است. اگر با هواپيما به شهر بم سفر کنيد، از آسمان که زمين را نگاه ميکنيد کوير مطلق است يعني اطراف اين شهر هيچچيزي نيست و زماني که به نزديکيهاي شهر بم ميرسيد اين شهر را همچون نگيني در دل کوير سرسبز مييابيد. علتش چيست؟ آنجا به علت عملکرد اين گسل، آبهاي زيرزميني بيرون زده و اتفاقا يک منطقه حاصلخيزي را به وجود آورده است و پرتقال بم، خرماي بم، بادمجان بم که اتفاقا نياز آبي زيادي هم دارند آنجا پرورش پيدا ميکنند. درواقع اينطور ميتوان گفت که اين گسلها و زلزلهها عليرغم مشکلات و مسائلي که ايجاد ميکنند از يک بُعد نعمتهايي هم به همراه خود براي ادامه زندگي دارند.»
*پوسته زمين در کشور ما دائما در معرض فشردگي است
دبير کارگروه زلزله کشور برخورد صفحه تکتونيکي عربستان (در اصطلاح سپر عربي) که از جنوب و جنوب غرب ميآيد و صفحه اوراسيا که از شمال ميآيد و نزديک شدن اين دو به هم، بهعلاوه وجود صفحه عربي در جنوب شرقي کشور و صفحه هند را علت عمده ناپايداري زمين ايران ميداند و توضيح ميدهد: « اين صفحات ساليانه حدود ۲ تا ۳ ميليمتر به سمت پوسته ايران حرکت ميکنند که اين حرکت موجب فشردگي پوسته کشورمان ميگردد. در واقع اينها مثل دو خودرويي که جسمي را بينشان قرار داده باشند و به هم نزديک شوند، پوسته کشور ما را فشرده ميسازند. اين فشردگي موجب شکستگي لايهاي زمين ميشود که اسم آن را گسل ميگذاريم. پيدايش گسلها و شکستگيها نيز حتما و حتما با زلزله همراه است، بنابراين يک امر مستمر و دائمي خواهد بود.»
بيتاللهي در ادامه با اشاره به نحوه محاسبه بزرگي زلزلهها خاطرنشان ميکند: اين بزرگي هر چه بالاتر برود تعداد رخداد کمتر ميشود: « بررسي زمينلرزههاي بزرگ در طول تاريخ کشور (منظورم از بزرگ زلزلههاي ۵ و ۶ به بالاست)، نشان ميدهد که ما بهطور متوسط هر ۱۰سال يک زلزله بزرگ داريم ولي اگر بخواهيم اين زلزله بزرگ را بگوييم۵/۷و يا ۸ ديگر هر۱۰ سال نيست و ممکن است هر ۵۰ سال يکبار رخ دهد. محاسبه اين بزرگيها نيز بهصورت لگاريتمي است. وقتي ميگوييم زلزلهاي به بزرگي ۵ و زلزلهاي به بزرگي ۶، مقياس اينها بهاندازه يک واحد عوض نميشود بلکه انرژي زلزله ۱۰ برابر ميشود. وقتي ميگوييم ۱۰ به توان ۲ يا ۱۰ به توان ۳/۱۰ به توان ۲ ميشود ۱۰۰ و ۱۰ به توان ۳ ميشود ۱۰۰۰٫ بزرگي در واقع آن توان است. ۲ و ۳ يعني اين بزرگي ۱۰برابر شده است. بنابراين وقتي ميگوييم۷/۸يا ۶/۸ اين عدد خيلي متفاوت ميشود.»
وي با اشاره به ارتباط ميان عمق زلزله و ميزان تخريب، به بزرگترين زلزلهاي که تاکنون در کشور داشتهايم، گريزي ميزند و از زلزله ۷/۸ريشتر سيستان ميگويد، زلزلهاي که در سال ۱۳۹۲ سراوان سيستان و بلوچستان را لرزاند اما ازآنجاييکه اين رخداد در عمق پايين يعني ۹۰ کيلومتري زمين به وقوع پيوست، تخريب چنداني به همراه نداشت: « اين انرژي اگر مسير زيادي را براي رسيدن به سطح زمين طي کند بهمرور مستهلک ميشود مثل حرارت. اگر بهعنوانمثال از يک بخاري فاصله بگيريد، از شدت حرارتش کم و کمتر ميشود. انرژي زلزله نيز به همين صورت است با طي فاصله کمتر ميشود، حال اين فاصله ممکن است عمق و يا طول باشد. بنابراين هر زلزلهاي که عميقتر باشد انرژياش کمتر به سطح زمين خواهد رسيد. در مورد زلزله کرمانشاه فرض کنيد، اگر در عمق ۲۰ کيلومتري بود، زلزله سراوان در عمق ۹۰ کيلومتر به وقوع پيوست؛ زلزله رودبار در عمق ۱۰ و زلزله بم در عمق ۷ کيلومتري بود . بااينکه بزرگي زلزله بم از کرمانشاه خيلي کمتر بود ولي چون نزديک به سطح زمين بود ۴۱ هزار نفر کشته به همراه داشت.»
*مقابله با زلزله بهعنوان يک پديده طبيعي غيرممکن است
در همين حال، محمود اسديان مقابله با زلزله را بهعنوان يک پديده طبيعي که هرچند سال يکبار بهصورت بزرگ اتفاق ميافتد را غيرممکن ميداند، اما معتقد است: ميتوان با انجام اقداماتي از خسارات و تلفات انساني آن جلوگيري کنيم: «در اين زمينه بايد همان اقداماتي را انجام داد که کشورهاي بزرگ در پيش گرفتند. ژاپن کشوري است که سالانه چندين زلزله بالاي ۷ ريشتر دارد و خيلي کمتر از يک زلزله ۶ ريشتري ايران تلفات ميدهد.»
وي در ادامه به راههاي مقابله با زلزله اشارهکرده و بيان ميکند: « اولين و مهمترين راه، آموزش به مردم است. اينکه به مردم آموزش دهيم در زمان وقوع زلزله چگونه با حفظ آرامش بتوانند از خود و خانوادههايشان محافظت کنند. دومين راه بحث ايمنسازي خانههاست. هر خانهاي بايد يکسري فاکتور داشته باشد که متأسفانه خيلي از خانههاي ما فاکتورهاي امنيتي را به لحاظ ساختاري، از پي بگيريد تا مصالحي که استفاده ميشود را ندارند. سومين راه بحث خدمات شهري است. خيلي از مناطق شهري پرجمعيت ما روي گسلها واقعشده است، خيلي از اتوبانها و بزرگراههايمان اشتباه جاي گذاري شدهاند و اينها همه در زمان وقوع زلزله، تبديل به معضل ميشوند و دسترسي به نقاط مختلف شهر را غيرممکن ميسازند. اين وضعيت در مورد شهر تهران بسيار بغرنج است.»
اسديان، فرهنگسازي از طريق رسانهها را بسيار مهم ميداند و در اين زمينه ميگويد: « مردم ما بايد بدانند اگر قوانيني ازلحاظ ساختماني وجود دارد، اين قوانين يک روز که همان روز مباداست به کار ميآيند. شايد تا سالها زلزلهاي اتفاق نيفتد اما زلزله يکبار ميآيد و ما بايد براي همان يکبار آمادهباشيم. آموزشها بايد در سطح عمومي، گسترده و مستمر باشد. خيلي از ما هنوز يکسري اصول اوليه مديريت بحران و آموزشهاي اوليه را نميدانيم. متأسفانه فقط عادت کردهايم به اينکه سالي دو سه بار در مدارس مانور زلزله برگزار کنيم. در شهر تهران يک زلزله کوچکي که آمد، تا چند روز تمام رسانهها بروشور و انيميشن پخش ميکردند، اما بعد ديگر ادامه نيافت. در همان زلزله کوچک تهران آمارها از افزايش ۵۰ درصدي مصرف سوخت حکايت داشت اينها نشانه عدم آموزش و فرهنگسازي است. اينکه شما ماشين را روشن کنيد و شب را در خيابان بمانيد علاوه بر اينکه هيچ کمکي نميکند، بدتر ايجاد اختلال نيز ميکند.»
ايران , زلزله , زلزله طبس , گسل , مقابله با زلزله
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.