بدون حمايت، يوزها منقرض ميشوند
|گروه اجتماعي- زهره سادات موسوي|
يوزپلنگ از جمله گونههاي مهم حياتوحش است که در ساليان اخير بهواسطه تغيير اقليم و مداخلات انساني در معرض خطر انقراض قرارگرفته است.
اگرچه انقراض، سرنوشت محتوم تمامي گونههاي زنده است اما عوامل انساني اين چرخه را تسريع ميکند، گونههايي که بهطور طبيعي تا صدها هزار سال قادر به حضور در کره خاکي هستند در مدت کوتاهي محکوم به انقراض هستند و اين امر بر روي کاهش جمعيت يوزپلنگ تأثيرگذار است.
يوزپلنگ آسيايي زماني از شبهقاره هند تا افغانستان، ترکمنستان و ايران تا شبهجزيره عربستان و سوريه پراکنده بوده اما حالا تنها در گستره کوچکي در ايران و بهعنوان گونهاي بهشدت در معرض انقراض يافت ميشود، به همين علت است که آن را يوزپلنگ ايراني هم مينامند. بر اساس آمار رسمي منتشرشده در سال ۲۰۱۶ تعداد اينگونه کمتر از ۴۰ قلاده تخمين زدهشده و بر همين اساس، باقر نظامي، پژوهشگر يوز و سرپرست پروژه حفاظت از يوزپلنگ آسيايي ميگويد: « ١٠ سال است که هيچ پايشي درباره جمعيت يوز صورت نگرفته است و به همين دليل هرکسي درباره جمعيت اينگونه آمار متفاوتي ميدهد؛ سه سال پيشگفته ميشد که ٧٠ فرد يوز باقيمانده و دو سالي است که ميگويند ٤٠ فرد باقيمانده است. شهابالدين منتظمي، مديرکل دفتر حفاظت و مديريت حياتوحش در معاونت محيطزيست طبيعي سازمان محيطزيست اما ميگويد آمار ۴۰ يوزپلنگ بازمانده قابل اتکا نيست و اين آمار بر مبناي پايشهاي منطقهاي است و مربوط به تمام مناطق نيست. به گفته وي اساسا يوز گونهاي است که نميتوان از جمعيت آن مطمئن شد. با حمايت سازمان حفاظت محيطزيست و برنامه عمران ملل متحد (UNDP) در راستاي حفاظت از اين گربهسان که به استناد فهرست سرخ اتحاديه جهاني حفاظت طبيعت بهعنوان گونهاي به شدت در معرض خطر معرفيشده از سال ۱۳۸۰ برنامهاي تحت عنوان پروژه حفاظت از يوزپلنگ آسيايي ( CACP ) آغاز شد. تاکنون دو فاز از اين پروژه به انجام رسيده است که پس از وقفهاي که با بازداشت کارشناسان محيط زيستي فعال در اين پروژه صورت گرفت، فاز سوم آن از سر گرفتهشده است.حفاظت از زيستگاههاي اين زيرگونه، تکثير در اسارت، ايمنسازي جادهها و افزايش جريمه شکار از جمله اقداماتي بوده است که تاکنون انجامشده است. البته در موضوع تکثير در اسارت که جزو مهمترين اقدامات صورت گرفته تاکنون بوده، نتيجهاي حاصل نشده است. « اسارت» به شرايطي گفته ميشود که يک حيوان وحشي از طبيعت جدا شده و در محلي خارج از زيستگاه طبيعي نگهداري شود. در شرايط «نيمه اسارت» نيز که تا حد زيادي به شرايط اسارت نزديک است محل نگهداري حيوان بسيار بزرگتر است و معمولا اين محل، محدودهاي محصور در زيستگاه طبيعي حيوان است. گفته ميشود چند سالي است که دلبر و کوشکي دو جفت ماده و نر به اميد زادآوري در پارک ملي پرديسان که شرايط اسارت را داراست نگهداري ميشوند. اما گويا باروري دلبر پايين آمده است و کوشکي پير شده و ديگر اميدي به زادآوري اين دو نيست. عطيه تک تهراني، مدير پژوهش انجمن يوزپلنگ ايراني در اين راستا ميگويد: « اکنون « ايران» اضافهشده است اما نميتوانيم براي باروري او روي کوشکي حساب کنيم. بهعلاوه احتمال باروري طبيعي يک جفت يوز در اسارت خيلي پايين است. به دليل حضور «ايران» مصممتر شدهايم که تکثير در نيمه اسارت را در يکي از زيستگاهها آغاز کنيم. جفت «ايران» بايد از طبيعت زندهگيري شود. او در بهترين سن زادآوري است.»
همچنين سرپرست پروژه حفاظت از يوزپلنگ آسيايي در زمينه مشکلات پيش رو در گفتوگو با ايسنا مطرح کرده است: « مسئله ما حفاظت است، اما حفاظت زيستگاهها مناسب نيست. در جريان خريد آغلها براي رفع تعارضات جوامع محلي، فعلا فقط پارک ملي توران امن شده است. بهعلاوه ٨٠ محيطبان زيستگاههاي يوز را حفاظت ميکنند و اين رقم بايد دستکم دو برابر باشد. متأسفانه ادارات استاني هم همراه نيستند. امکانات و تجهيزات کافي نداريم. توران هنوز خودرو ندارد. وضع جمعيتي يوز هم اصلا خوب نيست و چشم اميدمان به توران است.»
يوزپلنگ آسيايي يا يوزپلنگ ايراني (Asiatic cheetah ) از راسته گوشتخواران و جزو خانواده گربهسانان به حساب ميآيد. خيليها اين حيوان را با پلنگ اشتباه ميگيرند اما يکي از اصليترين ويژگيهاي ظاهري اين حيوان که سبب تمايزش با پلنگ ميشود خالهاي سياه گرد و توپُر است اما در پلنگها اين خالها بزرگ و توخالي هستند. مشخصه بارز ديگر اين حيوان خط سياهي است که از گوشه داخلي چشمها شروع ميشود و به موازات بيني تا لبها ادامه دارد و به خط اشک معروف است. يوز ايراني بدني کشيده و دستوپاهاي بلندي دارد، عواملي که ميتواند دليل سرعت بسيار بالاي اين حيوان در شکار باشد. اين حيوان ميتواند براي دنبال کردن شکار خود تا ۱۱۰ کيلومتر بر ساعت بدود. طول سر و بدن او بين ۱۱۲ تا ۱۳۷ سانتيمتر است و وزن آن بين ۳۴ تا ۵۴ کيلوگرم است. بخشهايي از استانهاي کرمان، خراسان، سمنان، يزد، تهران و اصفهان را ميتوان زيستگاه عمده يوز ايراني دانست. پارک ملي کوير مرکزي، ذخيرهگاه زيستکره خارتوران در استان سمنان، منطقه حفاظتشده بافق، پناهگاه حياتوحش نايبندان طبس واقع در شمال شرق استان يزد و منطقه شکارممنوع دره انجير واقع در استان يزد از جمله پارکهاي ملي هستند که حضور يوزپلنگ ايراني در آنها گزارششده است. حميدرضا ميرزاده در قامت فعال محيطزيست در گفتوگو با “رسالت” زيستگاههاي قطعي يوزپلنگ ايراني را که طبق تعاريف قانوني تحت عنوان منطقه حفاظتشده و پارک ملي و پناهگاه حياتوحش از اين حيوان حفاظت ميکنند را بالغ بر ۶ ميليون هکتار ميداند که بيشتر در منطقه مرکزي ايران و همچنين شرق و شمال شرق کشور است. اين فعال محيطزيست اما بهطورکلي پتانسيل زيستگاههاي يوز را چيزي بالغ بر بيست ميليون هکتار ميداند. او ميگويد: يوزپلنگ آسيايي زيرگونهاي است که از حدود ۵۰ سال قبل تاکنون گزارشهاي علمي و متقني از مشاهدهاش در خارج از ايران گزارش نشده است و برخلاف گونه آفريقايي که تعداد نسبتا مناسبي دارد، زيرگونه آسيايي فعلا فقط در ايران باقيمانده است.
وي در خصوص تعداد فعلي اين زيرگونه و دلايل کم بودن جمعيت آن اظهار ميدارد: « متأسفانه در حال حاضر حداکثر تعدادي که ميشود براي اين زيرگونه متصور بود حدود ۵۰ قلاده يا فرد يوزپلنگ در کشور است که درواقع اينها تمام يوزپلنگهاي آسيايي هستند که در جهان حضور دارند. داستان يوزپلنگ همداستان نسبتا پيچيدهاي است و از حدود چند هزار سال قبل، ناگهان جمعيتش به شدت کاهش پيدا کرد و از همان جمعيت کم دوباره رشد پيداکرده است. اين باعث يک سري مشکلات ژنتيکي که اصطلاحا در علم ژنتيک به آن عارضه «گردن بطري» ميگويند شده و به صورت طبيعي و عمومي هم جمعيت يوزپلنگ بسيار آسيبپذير است. مشکلات ديگر هم قاعدتا همان توسعه فعاليتهاي انساني است و تأثيري که روي زيستگاههاي طبيعي ميگذارد، از سادهترين نمونهها همين عبور جادهها از حاشيه يا قلب زيستگاهها است. فشاري که روي پوشش گياهي، طعمه يوزپلنگ و تغيير بزرگي که فعاليت انساني گذاشته مثل تغيير اقليم کره زمين بر روي کاهش جمعيت يوزپلنگ تأثيرگذار است. متأسفانه از سال ۱۳۸۰ تاکنون بالغ بر ۱۳ مورد يوزپلنگ را در تصادفات جادهاي از دست دادهايم. يعني حين عبور از جادهها خودروهاي عبوري با اينها تصادف کرده و تلفشدهاند. در زمينه تصادفات دو نقطه حساس داريم يکي در استان سمنان در واقع بخشي از جادهاي که از سمت سمنان به سمت مشهد ميرود و يک بخش هم در استان يزد که جادهمواصلاتي است بين استان يزد و کرمان و آنجا هم ما تصادفات متعددي را داشتهايم. »
*اگر دخالت مستقيم در زندگي يوزها نکنيم آنها را به زودي از دست خواهيم داد!
وي در خصوص فعاليتهاي صورت گرفته براي حفاظت از يوزپلنگ آسيايي ميگويد: « براي حفاظت از يوزپلنگ از سال ۱۳۸۰ پروژه بينالمللي حفاظت از يوزپلنگ آغازشده است که در واقع همکاري مشترکي است ميان برنامه عمران ملل و سازمان حفاظت محيطزيست و البته متخصصين، سازمانهاي مردمنهاد و علاقهمندان داخل کشور به يوزپلنگ. از جمله اينکه اولا شناسايي بکنيم و ببينيم دقيقا کجا يوزپلنگ داريم و دقيقا تمرکزمان را روي کدام مناطق بگذاريم و خود يوزپلنگ آسيايي را خوب بشناسيم، ما هرچه اطلاعات قبل از سال ۱۳۸۰ داشتيم تماما اطلاعاتي بود که از آفريقا بهدستآمده بود و درباره يوزپلنگاني بود که در آفريقا زندگي ميکردند و ما آن اطلاعات را بسط ميداديم به يوزپلنگ آسيايي به صورتي که بعدها متوجه شديم بعضي از اين اطلاعات درباره يوزپلنگ آسيايي صدق نميکند. مثلا گفته ميشد که يوزپلنگ فقط درون دشتها زندگي ميکند اما مطالعات نشان داد که يوزپلنگ آسيايي بيشتر در دل سنگها در کوهپايهها زندگي ميکند. از سوي ديگر بايد بدانيم نرخ تغييرات جمعيتي اين حيوان به چه صورت است. با ورود دوربينهاي تلهاي به ايران در همان سال ۱۳۸۰، دوربينهايي که به حرکت و گرماي بدن حيوانات حساس هستند، توانستيم اطلاعات زيادي را از يوزپلنگاني که در کشور داريم به دست بياوريم و به برآوردهاي جمعيتي برسيم که همان موقع هم متوجه شديم جمعيت يوزپلنگ ما بسيار متزلزل است و بايد اقدامات بسيار زيادي انجام شود از جمله اين اقدامات افزايش سطح حفاظتي زيستگاهها بود. از طريق شناسايي مناطقي به عنوان پناهگاه حياتوحش، پارک ملي، منطقه حفاظتشده، افزايش نيروهاي حفاظتي منطقه و تغيير يک سري قوانين. مثلا جريمه شکار يوزپلنگ ناگهان به شکل زيادي افزايش پيدا کرد و از عددي که چيزي در حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان بود ناگهان به ۲۰ ميليون تومان رسيد و در حال حاضر هم کماکان بيشترين ضرر و زيان کشتار حيوانات مربوط به يوزپلنگ است که ۲۰۰ ميليون تومان است و در هرحال اگر دخالت مستقيم در زندگي يوزپلنگها نکنيم آنها را به زودي از دست خواهيم داد. منظور از دخالت مستقيم اين است که ما بايد سعي ميکرديم تعداد ژنهايي که از يوزپلنگها وجود داشت را به صورت زنده حفظ کنيم. مثل تکثير در اسارت، از طريق راهاندازي سايتي که بتوانيم افراد جديدي را توليد کنيم و بعد هم اگر بتوانيم آنها را به طبيعت بازگردانيم، اين يک موفقيت است اما اگر به طبيعت هم برنگردند ژنهاي والدين آنها را توانستهايم زنده نگهداريم و اين خودش مسئله کمي نيست. چراکه اگر يوزپلنگهايي که اکنون موجود هستند تلف بشوند و يا عمرشان تمام شود ژني هم که با خودشان در حال حمل هستند از دست ميرود و اين کاهش تنوع ژن پيکي، يکي از مهمترين خطراتي است که در حال حاضر يوزپلنگ را تهديد ميکند. »
*ناکامي در عمليات زادآوري دو يوزپلنگ در اسارت در پارک ملي پرديسان
ميرزاده با اشاره به وضعيت سه قلاده يوزپلنگي که در شرايط اسارت قرار دارند از عدم موفقيت عمليات تلقيح مصنوعي آنها ميگويد: « از ۶ سال پيش که مرکز تحقيقات و مطالعات تکثير در اسارت در پارک پرديسان راهاندازي شد ما دو يوزپلنگ، يکي نر و ديگري ماده داشتيم که با کمک مردم محلي، از متخلفين گرفتهشده بودند و اينها به تهران منتقل شدند. بعدها حدود دو سال قبل يک توله يوزپلنگ ديگر هم توسط متخلفين که آنهم ماده بود زنده گيري شده بود که آنهم به پرديسان منتقل شد و اتفاقي که افتاد ما الان سه يوزپلنگ داريم که در اسارت هستند. در چند سال گذشته يکي دو بار عملياتهاي مختلف تلقيح مصنوعي روي اينها انجامشده که متأسفانه هيچکدام موفقيتآميز نبوده است. البته درباره آن يوزپلنگ کم سن و سال ماده که اسمش هم ايران است هنوز اقدامي انجامنشده است. برنامهريزيهايي براي اينکه بتوان سايت تکثير در اسارت اين يوزپلنگها را راهاندازي کرد صورت گرفته است.»
*مشکل اساسي کاهش چشمگير يوزپلنگهاي ماده نسبت به نرهاست
به گفته اين فعال محيطزيست يکي از مشکلات جدي و اساسي که در رابطه با يوزپلنگ آسيايي وجود دارد کاهش چشمگير مادهها نسبت به نرهاست و سالهاست که در زيستگاههاي جنوبي کشور در استانهاي کرمان و يزد و تا حدودي هم اصفهان نه يوزپلنگ ماده و نه يوزپلنگ کم سن و سال ديدهنشده است. البته ميرزاده تأکيد ميکند: اين کاهش جمعيتي هنوز در دو زيستگاه مهم در استان سمنان و استان خراسان شمالي يعني ذخيرهگاه زيستکره توران و پناهگاه حياتوحش مياندشت نيفتاده است و در اين مناطق هنوز زادآوري هرچند با نرخ پايين صورت ميگيرد. وي در همين راستا به اقداماتي که ميتوان براي زادآوري ماده در اسارت در پارک ملي پرديسان انجام داد، اشارهکرده و ميگويد: « سناريوهاي مختلفي در اين باره وجود دارد. يکي اينکه اين ماده را منتقل بکنيم به سايتي محصور در استان يزد و او را با يکي از آن نرهايي که در استان يزد است به صورت جفت نگهداري کنيم که بتوانند زادآوري کنند، هرچند اين مسئله بسيار پيچيده است و به اين سادگيها نيست. چراکه ما درباره يک حيوان اهلي صحبت نميکنيم. درباره يک حيوان بسيار خجالتي صحبت ميکنيم، يک حيوان بسيار خاص که به صورت طبيعي هم در طبيعت نرخ زادآوري پاييني دارد، در شرايط اسارت که ديگر کار بسيار پيچيدهاي است. راه ديگر اينکه نرهاي يزد را به تهران منتقل کنيم يا سناريوي ديگري را دانشمندان و متخصصين اين حوزه بتوانند بچينند که درعينحالي که بخواهيم دنبال تکثير در اسارت برويم، کمترين آسيب هم به جمعيت حداقلي موجود در زيستگاه طبيعيمان بخورد. تا الان پروژه بينالمللي حفاظت از يوزپلنگ دو فاز را گذرانده، فاز سوم همسال گذشته تصويب و آغاز شد و در مراحل مقدماتي است و در فاز سوم موضوع تکثير در اسارت ديدهشده است. »
*نقش غيرقابلانکار سازمانهاي مردمنهاد در پروژه حفاظت از يوزپلنگ آسيايي
ميرزاده در ادامه به نقش سازمانهاي مردمنهاد اشاره ميکند و معتقد است: اگر اين سازمانها نبودند ما شاهد خيلي از اين اتفاقات مثبت چه در زمينه تحقيقاتي و چه در بخش اجرايي نبوديم. وي به حضور فعال دانشجويان و فارغالتحصيلان علاقهمند در اين رشته هم گريزي ميزند که از روز اول شکلگيري پروژه حفاظت از يوزپلنگ آسيايي پاي کار بودند و بعدها خودشان با همکاري دوستان و همکارانشان سازمانهاي مردم نهادي را شکل دادند که بسيار هم قوي کار کردند. اين فعال محيطزيست سپس به بيان نمونههايي از سازمانهاي مردمنهاد ميپردازد و ميگويد: « انجمن يوزپلنگان ايراني، انجمن طرح سرزمين، کانون محيطبان و انجمن بوم پژوهان نمونهاي از سازمانهاي مردمنهاد هستند. اينها دقيقا دانشجويان علاقهمندي بودند که بعد از فارغالتحصيلي تبديل شدند به دانشجويان خبرهاي که در اين زمينه فعاليت ميکنند. اگر اينها نبودند واقعا پروژه يوز خيلي از دستاوردهايي که تاکنون دارد را به دست نميآورد.
به اذعان وي، بعدها شکل جديدي از فعاليت سازمانهاي مردمنهاد به وجود آمد که براي خيليها عجيب بود ولي واقعا در دنيا چيز عجيبي نيست. اينکه يک سازمان مردمنهاد بيايد و به عنوان شريک رسمي فعاليت کند. چراکه قبلا به اين صورت بود که اگر بودجهاي بود، کار براي تحقيقات به اين کارشناسان و سازمانهاي مردمنهاد برونسپاري ميشد، اين بودجه مثل بودجههاي دولتي نبود که رقمهاي بزرگ نجومي داشته باشد. رقمهاي کوچکي بود که دوستان ميآمدند و فعاليت ميکردند و خيلي وقتها بيشتر از آن چيزي که دريافت مالي داشتند، فعاليت ميکردند و خيلي از بخشهاي کار را داوطلبانه انجام ميدادند. اما در متمم فاز دو، سازمان مردم نهادي اعلام کرد که ميخواهم شريک بشوم. ۱۰۰ هزار دلار تعهد مالي بهصورت هم تعهد پول نقد و هم تعهد فعاليت را پرداخت کرد و به عنوان شريک سوم پروژه يوزپلنگ وارد کار شد که موسسه ميراث پارسيان بود. البته براي خيليها در کشور ما عجيب بود که چگونه اين اتفاق ميافتد؟! در واقع ميراث پارسيان کار عجيبي انجام نميداد اولا خودش يک تيم کارشناسي خيلي قوي و خبره داشت از آنطرف هم اينها ارتباطات گستردهاي را با افراد علاقهمند داشتند که کمکهاي مردمي را از علاقهمندان جمعآوري ميکردند و ميراث پارسيان اين مبالغ را در جهت همان ۱۰۰ هزار دلار تعهدش انجام ميداد. متأسفانه سوءتفاهمهاي بزرگي را هم به وجود آورد. اما در هر صورت حضور سازمانهاي مردمنهاد تأثيرشان غيرقابل انکار است. هيچکس نميتواند بگويد که سازمانهاي مردمنهاد نبايد در امر حفاظت حضورداشته باشند چراکه حفاظت امري است که شما حتما بايد با مردم کارکنيد و حتما مردم بايد حضورداشته باشند و زماني هم بخواهيد حضور مردم را در جايي داشته باشيد لازم است افرادي از بين همان مردم با ما همکاري بکنند که سازمانهاي مردمنهاد اين نمايندگي را در فعاليتهاي حفاظتي ميکنند و خب هنوز هم اين اتفاق ادامه دارد حالا بنا به مسائلي که اخيرا پيشآمده و به خاطر وقفهاي که بين فاز ۲ و ۳ افتاد، اندکي فعاليتهاي پروژهشي حفاظت از يوزپلنگ آسيايي کم شده است. اما مسائل به وجود آمده در حال حل شدن است و به تازگي فاز ۳
شروعشده است و خب سازمانهاي مردمنهاد هم پيشنهادهاي خودشان را به دبيرخانه پروژه دادهاند و حالا قصد ادامه کار را دارند کما اينکه خيلي بخشهاي کار آغازشده است.»
انقراض یوزپلنگ , زهره سادات موسوي , یوزپلنگ , یوزپلنگ آسیایی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.