دو روی سكه افول رسانهها
| مرضيه صاحبي- دبیرگروه اجتماعي|
هربار پس از قهر و عتاب مخاطب و عدم اقبال عمومي، رسانه ها را در جايگاه مقصر نشانديم و سرانجام در دادگاهي فرضي،همه آنان را تبرئه کرديم، بعد به سراغ مقصران احتمالي رفتيم و با نگرشي جانبدارانه، مجازها را قاتل جوانمرگي رسانهها برشمرديم و حتي مراتب نگراني خود را نسبت به اسب فضاي مجازي که چهارنعل به جلو ميتازد و سرعت دسترسي به دادهها را در کوتاهترين زمان ممکن فراهم ميسازد، ابراز نموديم.
ما رسانه اي ها کمتر با پرهيز از حاکميت شيوه هاي دمده، رخدادها را از دايره شتاب زدگي دور کرده و زواياي پيدا و پنهان آن را مورد تحليل قرار داده ايم و به زعم اهالي رسانه، با وجود رقباي سرسختي همچون تلگرام و اينستاگرام و توئيتر، رسانه هاي رسمي زير ماسک اکسيژن نفس ميکشند و گاه همچون سربازان مهجوري که سلاحي در دست ندارند، شکست خورده و عاصي، تن به تعطيلي مي دهند اما آنچه بر ما گذشته، مختص ايران و رسانه هاي متکثرش نبوده و چه بسا مطبوعات و ساير رسانه هاي آن ور آبي هم انقلاب فناوري و انفجار اطلاعات را از سر گذرانده اند و با تغيير شيوه توانسته اند طرحي نو دراندازند، حال آنکه براي خانواده اطلاع رساني ما در بر همان پاشنه سابق مي چرخد و با حرکت بر مدار شيوه هاي منسوخ و ايستايي به جاي خلق پويايي، در روياي «سروري» بر پيشخوان اخبار ناب و دست اول به سر مي بريم.
بي ترديد اين سکه دو رو دارد، روي اول آن، حقيقت تلخي را نمايان مي سازد، اينکه «جزء مهره هاي اصلي از پازل خبررساني به شمار نمي رويم» و روي ديگر سکه؛ «نبود تسلط بر مهارت هاي نوين و بازپرداخت سوژه هاي تکراري» است.
حال کنکاش در اين زمينه، ما را بر آن داشت، در پرونده رسيدگي به «وضعيت نظام اطلاع رساني و افول عملکرد رسانه ها» از ديدگاه صاحب نظران و اساتيد اين حوزه بهره مند شويم. برهمين اساس «حسن نمکدوست»، مدير مرکز آموزش موسسه همشهري، «اکبر نصراللهي»، رئيس دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانه و « محمد بلوري» روزنامهنگار پيشکسوت و دبير وقت گروه حوادث روزنامه ايران، پاسخگوي سوالات ما بودند. هم اکنون اين گفت وگو را از نظر مي گذرانيد.
*مطابق آمارها ۳۰ خبرگزاري در سطح کشور فعاليت
مي کنند که اين تعداد از کل خبرگزاري هاي کشورهاي اروپايي بيشتر است و در بين رسانه هاي مکتوب ۳۰۰ مورد از آنها روزنامه اند که اين رقم هم به طور مثال از کشورهاي آلمان و کانادا خيلي بيشتر است، اما چقدر اثرگذار بوده اند و به فعاليت حرفه اي خود به درستي عمل کرده اند؟
حسن نمکدوست: در ابتدا بايد بگويم، دليل اينکه ما تعدادرسانه هايمان براساس استانداردهاي معمول دنيا گسترده است به وضعيت اختصاصي کشورمان و نظام دريافت مجوز بازمي گردد چرا که بسياري از کشورها، فاقد چنين نظاماتي هستند و اين نظام به معناي، سوبسيد غيرعاقلانه و غيرعادلانه اي است که در جامعه ما به تعدادي از افراد يا سازمان ها داده مي شود و اکثريت جامعه از آن محروم اند. به عبارت ديگر، کساني که اجازه فعاليت رسانه اي دارند در مقابل ميليون ها نفري که چنين اجازه اي ندارند، انگشت شمارند، از سوي ديگر عموم اين مجوزها که در کشور ما، تحت عنوان مجوز خبرگزاري و روزنامه داده مي شود، خودش را در قالب رسانه جناح هاي رقيب نشان مي دهد بنابراين وقتي يک جناح يا تيپ سياسي، مديريت يک خبرگزاري را به دست مي گيرد، ساير جناح هاي سياسي رقيب هم تصور مي کنند بايد خبرگزاري داشته باشند، بنابراين يک خبرگزاري به بخشي از حاکميت متعلق است و خبرگزاري ديگر، نماينده بخش ديگري از مجموعه حاکميت خواهد بود و هريک از اين ها، بازتاب نيازهاي واقعي يک فضاي رسانه اي رقابتي و منصفانه نيست.
*يعني مي خواهيد بگوييد رسانه هاي ما در چنين فضايي، نمي توانند حرفه اي عمل کنند و اثرگذار هم نخواهند بود؟
حسن نمکدوست: نمي گويم اثرگذار نيستند بلکه معتقدم مبتني بر نيازهاي حرفه اي شکل نگرفته و براساس نيازهاي سياسي و حزبي ايجاد شده اند و دليل تعدد رسانه اي همين مسئله است. بعدهم فراموش نکنيد، براي اينکه تاثيرگذار باشند، قطب نماي آنان رفتارها و ملاک هاي حرفه اي نيست بلکه رفتارهاي حزبي و سياسي است. به عنوان مثال جلسات جدي و سطح بالايي در حوزه اطلاع رساني برای روزنامه نگاران برگزار مي شود و کسي که آن جلسه را برگزار کرده، مي گويد، محتواي اين جلسه، محرمانه باقي بماند، اما همين محتواي محرمانه، در برخي از خبرگزاري ها منتشر مي شود و اگر همان مطلب را رسانه ديگري منتشر کند بايد در دادگاه پاسخ بدهد، به همين علت تاکيد مي کنم، رفتارها مبتني بر نگاه ها و ارزش هاي حرفه اي نيست بلکه مبتني بر روابط سياسي و تلاش براي تغيير فضاي سياسي به نفع خودمان است به فرض مثال يک روزنامه يا خبرگزاري به اسنادي دسترسي دارد که به صورت متعارف، خبرگزاري يا روزنامه هاي ديگر به آن اسناد دسترسي ندارند و اگرهم داشته باشند، چه بسا مورد پيگيرد قضائي قرار مي گيرند، معناي اين اتفاق مشخص است، ما داراي فضاي منصفانه، عادلانه و رقابتي، مبتني بر امکان همگاني براي دسترسي همه رسانه ها به انتشار نيستيم؛ زيرا افراد بي شماري، محروم اند از اينکه بتوانند رسانه موردنظر خود را فعال بکنند، چون بايد مجوز داشته باشند و از طرف ديگر، آنهايي هم که اين مجوز را دريافت مي کنند و از اين يارانه بسيار تبعيض آميز برخوردار هستند، عمدتا مبتني بر مناسبات سياسي شان رفتار مي کنند نه مناسبات حرفه اي. در حال حاضر اگر هرکسي به عنوان روزنامه نگار يا متخصص ارتباطات برجسته، بخواهد درخواست مجوز کند، ماهها طول مي کشد و در عين حال احتمال دارد اين مجوز را هم ندهند. گويا اين مسئله عجيب نيست، اما در نقطه مقابل اگر کسي بخواهد مطلبي را منتشر کند، مي تواند. مگر اينکه اراده اي براي اين کار نداشته باشد. تصور کنيد بنده محرمانه ترين اطلاعات اقتصادي کشور را در اختيار داشته باشم که تعداد اندکي به آن دسترسي دارند،
مي توانم به محض اينکه تصميم گرفتم در کانال تلگرام، صفحه اينستاگرام، فیسبوک و توئيتر منتشر کنم و هيچ کس هم نمي تواند تا قبل از انتشار جلويم را بگيرد، کما اينکه افرادي با ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار و يا يک ميليون نفر فالوور به اين کار اقدام مي کنند اما اگر شما بخواهيد چنين مطلبي را در يک روزنامه با دو هزار تيراژ منتشر کنيد، بايد درخواست بدهيد و بعد از گذشت ماه ها، شايد به شما براي انتشار روزنامه، مجوز بدهند. اين وضعيت، ظاهر يک بحران است که اين بحران در باطن از آنچه ما فکر مي کنيم خيلي بزرگتر است. بنابراين اعداد و ارقامي که در رابطه با کميت رسانه ها مطرح کرديد مثل نوک کوه يخ است و مسائل رسانه اي ما بسيار حجيم تر، بزرگتر و پيچيده تر است. اصلا پرسشي که در اينجا پيش مي آيد اين است که چرا ما بايد ۳۰ خبرگزاري داشته باشيم؟ مشخص است که هريک از جناح هاي ما مي خواهند حرف خودشان را بزنند، در اينجا دعواي سياست ها مطرح است.
* تعريف رسانه به مثابه ابزار سياسي در کلان برنامه ريزي
شما در کجاي جهان مي بينيد که ۳۰ يا ۴۰ خبرگزاري داشته باشند و همه روزنامه هايشان متعلق به جناح هاي سياسي باشد؟ ما در حقيقت نظام بندي و نظم دهي به ساختار رسانه هايمان نه براساس مقتضيات حرفه اي و رقابت هاي آزاد بلکه بنا بر تعريف ها و جناح بندي هاي سياسي و سهم هرجناح از قدرت است. براي ما رسانه به مثابه ابزار سياسي در کلان برنامه ريزي ارتباطي کشور تعريف شده است.
اکبر نصراللهي: در پاسخ به سوال شما بايد بگويم، متأسفانه رسانه هاي ما غيرحرفه اي و در سطح نازل عمل کرده و پاسخگوي نياز مخاطبان امروزي در داخل و خارج کشور نيستند و اين امر نشانگر، بحراني بودن رسانه هاي ماست، ما به رغم تعدد در اين زمينه، نمي توانيم اثرگذار باشيم و منافع ملي را در سطح داخلي و بين المللي پيگيري کنيم. هر رسانه اي که در دنيا ايجاد مي شود، حتما به دليل خلائي شکل گرفته يعني به طور مثال اگر بي بي سي ايجاد مي شود، محاسبه مي کند که آيا در ايران به لحاظ تامين سرگرمي مردم و تامين نيازهاي اطلاعاتي و خبري مردم، خلائي وجود دارد؟ «من و تو» و «اينترنشنال» و ساير شبکه هاي راديويي و تلويزيوني و مطبوعاتي هم به همين ترتيب است. اگر در داخل کشور، رسانه هاي داخلي اين نيازها اعم از اطلاعاتي، خبري و سرگرمي را تامين بکنند و خلائي وجود نداشته باشد، رسانه هاي غربي يا ايجاد نمي شوند و يا اگر ايجاد بشوند،
رسانه هاي داخلي با کار حرفه اي و مسئولانه در حد بازدارندگي عمل خواهند کرد. بي ترديد رسانه هاي داخلي ما بايد بتوانند خودشان را توانمند کرده و به نگاه مسئولانه برسند.
البته دولتي بودن و نگرش سياسي هم مي تواند بر توليد و انتشار اخبار مورد نياز مردم و عملکرد حرفه اي رسانه ها، اثرگذار باشد اما به نظر مي رسد، مشکل صرفا مالکيت نيست، وگرنه بي بي سي هم يک رسانه حاکميتي است و يا کشورهايي هستند که رسانه هايشان به نوعي دولتي و حاکميتي اند ولي کارشان آنقدر به لحاظ حرفه اي افت نکرده است.
محمد بلوري: ما داراي رسانه هاي متعددي هستيم اما رسانه هاي مکتوب ما ۵ تا ۱۰ هزار تيراژ دارد يعني مخاطب ندارند. بعد از انقلاب، آنهايي که صاحب امتياز شدند، با نگاه جناحي و سياسي وارد گود شدند، درحالي که روزنامه نگار در نگارش خود و تنظيم گزارش بايد بري از تعلقات سياسي باشد. از سوي ديگر پس از ورود شبکه هاي مجازي، رسانه هاي ما به ويژه مطبوعات دچار خسارت و شکست شدند يعني نتوانستند راه خودشان را پيدا کنند، در عين حال خبرنگارها در تحريريه ها نشسته اند و چله نشين شبکه هاي مجازي و ماهواره اي شده اند
و هرچه در اين شبکه ها منعکس مي شود، بدون تامل در نگارش و تحقيق بيشتر در روزنامه و يا رسانه اي که در آن فعال هستند، ارائه مي کنند. اين ها اشتياقي در خوانندگان برنمي انگيزانند. من قبل از انقلاب در روزنامه کيهان فعاليت مي کردم، از دبيران تا خبرنگاران همه از تحريريه بيرون مي رفتند تا گزارش تهيه کنند و اين گونه بود که حدود ۹۰ درصد از مطالب توليدي تامين مي شد و روزنامه تحول و تازگي پيدا مي کرد. يادم هست در اواخر دهه ۴۰ روزنامه کيهان ۲۰۰ هزار تيراژ داشت و هنگامي که انقلاب شد، يک ميليون و ۲۰۰ هزار روزنامه چاپ کرديم زيرا مخاطبين با ما همراه بودند و مطالب منعکس شده، براي آنها تازگي داشت. در حال حاضر روزنامه نگاران و خبرنگاران خبرگزاري ها در تحريريه مي نشينند و آنچه فضاي مجازي ارائه مي دهد، عين همان را منعکس مي کنند، طبعا چنين رسانه هايي براي مخاطب، تاثيرگذار نیستند.
* شبکه هاي مجازي در مردم حس کنجکاوي بوجود مي آورند
نکته ديگري که به معناي واقعي خسارت آفرين بوده، عدم کنجکاوي خبرنگاران نسبت به رويدادها و مسائل است و با اين وجود مي پرسيم چرا شبکه هاي اجتماعي، راه رسانه هاي ما را مسدود کرده اند در حالي که اين شبکه ها، مي توانند سوژه حاضر و آماده ارائه کنند، ضمن اينکه شبکه هاي اجتماعي، به همه ابعاد يک موضوع نمي پردازند و صرفا مطلبي کوتاه را منتشر مي کنند بنابراين خبرنگاران خبرگزاري و روزنامه نگاران بايد آن ابعاد خاص و پيگيري نشده را بررسي کنند، در اين صورت رسانه مي تواند اقبال عمومي را جذب کند. اتفاقا شبکه هاي مجازي در مردم حس کنجکاوي بوجود مي آورند و رسانه ها اگر کار خود را بلد باشند بايد با پرداختن به ابعاد مختلف يک موضوع، حس کنجکاوي مخاطب ر ا اقناع کنند. بنابراين شبکه هاي مجازي رقيب ما نيستند بلکه مي توانند کمک رسان باشند، اما با کمال تاسف رسانه ها در چارچوب نظرگاه شبکه مجازي کاري مي کنند و بيشتر از آنچه در فضاي مجازي پرداخته شده به مخاطب، اطلاعات نمي دهند
* رسانه هاي جريان اصلي، مرجعيت خود را از دست داده اند
*هرچند سرعت انتقال پيام در شبكههاي مجازي زياد است اما ضريب اعتماد و اطمينان به خبرهاي كپي شده و بعضا توليدي آنها چقدر مي تواند پاسخ مناسبي به نيازهاي خبري جامعه و افكار عمومي باشد؟
حسن نمکدوست: ببينيد ما در تمام دنيا با دو جريان روبه رو هستيم، اول، جريان رسانه هاي اصلي که تا همين ۷ يا ۸ سال پيش بازيگردان اصلي فضاي رسانه اي بودند و ديگري، جريان رسانه هاي جايگزين که بروز آن عمدتا در شبکه هاي اجتماعي و پيام رسان هاي موبايل است. در همه جاي دنيا اين دو جريان وجود دارد اما موضوعي که اين مسئله را متفاوت مي کند، وزن حضور و ميزان اعتماد به آن است. در جايي که رسانه هاي جريان اصلي بتوانند تا حد امکان آزادانه به پوشش و بحث و بررسي درباره رويدادها بپردازند و به نيازهاي خبري، آگاهي بخشي و تحليلي مخاطبان پاسخ بدهند، جايگاه خود را حفظ مي کنند بنابراين کماکان براي مردم مرجعيت دارند، در کنارش، رسانه هاي آلترناتيو هم فعال اند و خلاءهاي آنها را به صورت درست و درمان و يا شايعه و توليد محتواي غيرقابل اعتماد پر مي کنند. اما چون رسانه هاي جريان اصلي وجود دارند، اگر شبکه هاي اجتماعي هم گاهي از خط دقت، صحت و انصاف خارج شوند که معمولا هم اين اتفاق مي افتد، به اتکا فضاي کلي رسانه اي، مردم خطوط کلي را گم نمي کنند، چون رقابت وجود دارد و رسانه ها، حرفه اي رفتار کرده و سعي مي کنند به نيازهاي مخاطب پاسخ داده و اخبار موثق، خلاء رسانه هاي جريان اصلي را پر مي کند و گاهي اخبار آنها موثق نيست اما چون فضاي کلي يک فضاي زنده رسانه اي است، تکليف آنها زود روشن مي شود. در ايران ما با اين مسئله مواجه هستيم که رسانه هاي جريان اصلي، نيازهاي اصلي مخاطبان را اتفاقا تاحدود زيادي برآورده نمي کنند، به همين خاطر است که سرعت افول استفاده از رسانه هاي جريان اصلي در ايران بيشتر از ساير کشورهاست و مسئله ديگر اينکه بسياري از کساني که در شبکه هاي مجازي فعاليت مي کنند، افراد معمولي بوده و روزنامه نگار نيستند و اين ها تصور مي کنند هرچه مي شنوند را بايد بگويند و عموما به دنبال صحت و دقت مطلب نيستند. بنابراين محتوايي که آنها توليد مي کنند، مبتني بر مقتضيات حرفه اي نيست و از طرف ديگر بخش مهمي از دعواهاي سياسي به اين شبکه ها هم منتقل شده، يعني اين شبکه ها در واقع نظير همان خبرگزاري و روزنامه هايي هستند که ما مي بينيم و به همين علت با انبوه خبرها و محتواهايي مواجه شده ايم که توسط گرايش هاي سياسي منتشر مي شود و آنها هم چندان قابل اتکا نيستند، بخشي از آن را مردم عادي منتشر مي کنند که جامع، دقيق، صحيح و متوازن و بي طرفانه نيست. بخش ديگر هم فضاي رسانه اي است که توليد محتواي آن کاملا داراي گرايش سياسي است. بنابراين رسانه هاي جريان اصلي ما به مرور مرجعيت اصلي خود را از دست داده اند و دعواهاي سياسي را به رسانه هاي خود منتقل کرده اند و ديگر در چنين فضاي رسانه اي شما نمي توانيد واقعيت را پيدا کنيد درحالي که در کشورهاي ديگر، اين موضوع را تا حدودي حفظ کردند.
دکتر اکبر نصراللهي: ببينيد خبرهاي فيک و دروغ فضاي مجازي، پاسخگوي نياز مخاطب نيست و به منافع ملي، امنيت روحي و رواني مردم و چه بسا امنيت کشور ضربه مي زند و ما بعضا با اين گونه اخبار در فضاي مجازي روبه رو هستيم که باعث نااميدي و سردرگمي مردم مي شود، حال بايد پرسيد چرا چنين ماجرايي هست و مردم به سراغ خبرهاي احتمالا نادرست و کپي شبکه هاي اجتماعي مي روند؟ پاسخ روشن است، اگر نيازي نباشد که مردم به سراغ خبر شبکه هاي غيررسمي نخواهند رفت. تاکيد مي کنم که نيازهاي خبري مردم به وسيله رسانه هاي رسمي پاسخ داده نمي شود و يا حداقل به موقع و جامع پاسخ داده نمي شود و در بدترين حالت ممکن، يک طرفه بوده و اين ممکن است علتهاي مختلفي داشته باشد، از جمله اينکه مسئولان دولتي و اجرايي، آستانه تحمل بسيار پاييني دارند و اين اطلاعات را در اختيار رسانه ها قرار نمي دهند و يا از رسانه ها توقع نابجا دارند. حتي در صورتي که رسانه ها اطلاعات درستي را منتشر کرده و نقدي انجام بدهند، ممکن است با تحريم هاي برخي از مقامات روبه رو شوند. بنابراين يکي از مشکلات رسانه ها اين است. البته مشکلات سياسي و حرفه اي هم وجود دارد ودرنهايت، خروجي اش اين است که خبرهاي رسمي موردنياز مردم از منابع غيررسمي و بعضا نامعتبر دريافت مي شود. اگر اين مسئله حل شود، مردم از خدا مي خواهند که خبرهاي رسمي و حاکميتي و دولتي را از مسئولان خودشان دريافت کنند. منتها يا به عملکرد گذشته رسانه هاي رسمي و مسئولان اعتماد ندارند و يا خبرهاي مورد نياز خود را از مسئولان و رسانه ها نمي شنوند.محمد بلوري: بي ترديد مطالب شبکه هاي اجتماعي قابل اعتماد نيست، البته مردم اخبار مجازي را دنبال مي کنند اما لزوما افکار عمومي را اقناع نمي کند.
*سوال ديگري که در اينجا پيش مي آيد، اين است که فضاي مجازي در ساير کشورهاي جهان هم وجود دارد اما چرا مردم در اين کشورها خواندن روزنامه و مطالب خبرگزاري ها را کنار نگذاشته اند؟ آيا ما اهل رسانه، از شفافيت در ارائه مطلب و گفتن واقعيت ها پرهيز داريم و مردم با علم به اين قضيه، تصميم گرفته اند، فقط به شبکه هاي اجتماعي اعتماد داشته باشند و مطالب آنها را بخوانند؟
حسن نمکدوست: رسانه هاي ما به وظايف خودشان عمل نمي کنند چون رويکرد سياسي و حزبي بر رفتارشان حاکم است و به همين دليل روز به روز قافيه را بيشتر مي بازند، شايد بپرسيد به چه کسي مي بازند؟ خب مشخص است، نه به يک جايگزين قابل اعتماد و قابل وثوق و حرفه اي بلکه به يک جايگزين غيرحرفه اي که مي تواند خودش منشاء شايعه و فيک و بي دقتي باشد.
از طرفي رسانه هاي ما اطلاعات دقيقي به مردم نمي دهند و آنها را مدت زيادي در بي خبري نگه مي دارند. در چنين شرايطي تصميم گيري درباره اينکه، سراغ کدام محتواي درست يا غلط بروند، دشوار است. ما سالهاست در موقعيتي قرار گرفته ايم که خبرهاي دقيق، درست و منصفانه و متوازني که براي زندگي اجتماعي لازم است را به دلايل مختلف، کمتر عرضه کرده ايم و ناگهان با عرضه کنندگان متعدد خبر مواجه شده ايم و کسي هم نيست بگويد اين ها که هستند و چه هستند. برهمين اساس اگر نظرم اين باشد که ترامپ بهترين رئيس جمهور آمريکاست، سراغ رسانه اي مي روم که اين مسئله را تقويت مي کند. اگر نظرم اين باشد که انقلاب اسلامي در دنيا مي درخشد، سراغ رسانه اي مي روم که اين باور را در من تقويت کند و اين رفتار کاملا عادي است يعني ما تمايل داريم سراغ رسانه هايي برويم که با ديدگاه ما مخالف نيستند. حال شما در فضاي رسانه اي قرار داريد که به نيازهايتان پاسخ نمي دهد و به صورت خود به خودي از حرف هر رسانه اي خوشتان آمد، همان را انتخاب مي کنيد چون با ذهنتان انطباق بيشتري دارد و کسي هم نيست بگويد پشت اين صحنه چه خبر است. ما در حال حاضر بحثي تحت عنوان سواد رسانه اي داريم، در ايران اين سواد رسانه اي را آنقدر پيچانده اند که آدمي تصور مي کند اين موضوع مساوي با کل دانش ارتباطات در کل تاريخ است. درحالي که سواد رسانه اي دو ماموريت اصلي داشته و از اين دو عامل بيشتر نبوده است؛ اول اينکه پشت هر رسانه اي چه کسي است. به عنوان مثال متخصصان سواد رسانه اي ما مي گويند، بايد به مردم بگوييم پشت فاکس نيوز و سي ان ان و بي بي سي چه کسي است اما آيا نبايد بگوييم پشت رسانه هاي داخلي خودمان چه کسي قرار دارد؟ اگر ما بدانيم، بخش مهمي از پيام هايي که مي دهند براي مردم رمزگشايي مي شود بنابراين قسمتي از شفافيت فضاي ارتباطي و اطلاعاتي در کشور همين است، اينکه ما قبل از شفاف کردن هرچيز، رسانه ها را شفاف کنيم. يکي از معضلات ما اين است که رسانه ها دعواي شفافيت مي کنند اما خود را شفاف نکرده و نمي گويند متعلق به کدام حزب و جناح هستند، اگر بگويند، آنگاه مردم مي دانند، اگر مطلبي له يا عليه کسي مي نويسند، برچه مبنايي است؟ جالب اين است که همه رسانه ها از زبان ملت سخن مي گويند، اما در واقعيت، هيچ کدام، زبان ملت نيستند و همه آنها، زبان گروه و جناح سياسي هستند که به آن تعلق دارند. لذا شفافيت خودش به تنهايي يک فرآيند کيفي پيچيده است. رسانه هاي ما اگر صحبت از شفافيت مي کنند، قبل از همه بايد خود را شفاف کنند. به عنوان مثال شبکه «من و تو»،
مدام مي گويد، در ايران بايد شفافيت وجود داشته باشد اما تا به حال نگفته منابع مالي خودش چيست بنابراين نمي توان به سخنانش در رابطه با شفافيت اتکاي جدي داشت.
دکتر اکبر نصراللهي: مشخص است که شفافيت وجود ندارد و ما واقعيت ها، اطلاعات درست و جامع و دو طرفه و منطبق بر منافع ملي و نياز مخاطب را در رسانه هاي رسمي و گفتار مسئولان نمي بينيم اما همه مسئله به اين موارد که اشاره کردم بازنمي گردد. نبايد فراموش کرد که رسانه هاي ما بي حال و غير حرفه اي هستند و مسئولانه کار نمي کنند و چه بسا فرصت طلب و فرصت ساز نيستند، شايد اگر از خود رسانه ها بپرسيد، هزار دليل داشته باشند و من هم به آنها حق مي دهم، چون فعالان اين حوزه، امنيت شغلي ندارند و يا بعضا بيمه نيستند و با تهديد به قطع همکاري و تعطيلي و يا برخي از تحريم هاي سياسي و اقتصادي از طرف مسئولان و يا منابع خبري مواجه اند. وقتي با چنين مسائلي روبه رو هستند،
اولويت شان، معيشت خواهد بود و ديگر دغدغه حرفه اي ندارند. به نظر مي رسد اين ها باهم ارتباط دارند يعني مباحث معيشتي روزنامه نگاران و بيمه و امنيت شغلي آنان و خلاء قوانين حمايتي باعث شده انگيزه و حس و حال کار حرفه اي روزنامه نگاران ما، تضعيف شود بنابراين سراغ برخي از سوژه هاي کليشه اي و رسمي مي روند و اينکه کدام مقام مسئول چه وعده اي داده است، رسانه هاي ما از اين مسائل پاي خود را فراتر نگذاشته اند، درحالي که مردم به دنبال اين مسائل نيستند.
محمد بلوري: به شخصه معتقدم هيچ شبکه اي از حقيقي و مجازي نمي تواند جاي روزنامه و خبرگزاري را بگيرد منتها ما بعد از گسترش اين شبکه ها، راهمان را به درستي انتخاب نکرديم. حتي برخي از رسانه اي ها مي گويند، مسئولان دست و بالمان را بسته اند و نمي گذارند در ارائه مسائل، شفافيت داشته باشيم. اما معتقدم در اينجا هم ما مقصر بوده ايم، يعني مسئولانمان را به شفافيت عادت نداده ايم و حالا که مي خواهيم اين روند را تغيير دهيم براي مديران و مسئولان قابل هضم نيست. راهکار اين است که بي طرفانه به مسائل بپردازيم يعني هدفمان تخريب و سرکوب مسئول مورد نظر نباشد بلکه به ارائه وقايع بپردازيم، اگر از وزيري انتقادي داريم، حسن ها و اقدامات خوب و موثري هم که انجام داده را مطرح کنيم تا اعتمادسازي صورت بگيرد. در اين صورت هيچ وزير و وکيلي در مقام گله گذاري برنمي آيد. چون منصفانه به جنبه هاي مثبت و منفي پرداخته شده است. در اين شرايط همه چيز را مي شود نوشت. اساسا کار روزنامه نگار همين نقد بي طرفانه است و با اين رويه، شبکه هاي اجتماعي نمي توانند جاي رسانه هاي رسمي را بگيرند.
شما تصور کنيد، شبکه مجازي يا ماهواره اي خبر مي دهد، زني براثر اعتياد و جنون آني، فرزند خود را کشته است، رسانه هاي رسمي ما بايد اين سوژه را پيگيري کرده و به همه ابعاد آن بپردازند. طبعا وقتي شبکه هاي مجازي گسترش پيدا کردند، روزنامه ها و به طورکلي رسانه ها در ساير کشورهاي جهان هم مقداري راهشان را گم کردند. اما بعد به تحليل هايشان قوت بخشيدند و چرايي مسائل و سوژه ها را پررنگ تر کرده و زواياي پيدا و پنهان يک موضوع را مورد واکاوي قرار دادند، اين کار را ما انجام نداديم.
*مردم به طور تاريخي، اعتمادي به رسانه ها ندارند
* به نظر شما، دوره افول خبرگزاري ها و رسانه هاي مکتوب در کشور ما همزمان با ورود فضاي مجازي آغاز شد و يا پيش تر از اين، مردم ما نسبت به اخبار رسانه هاي داخلي بي اعتماد بودند؟
حسن نمکدوست: بحران رسانه اي در کشور ما قبل از فضاي مجازي اتفاق افتاده بود که بحراني تاريخي است و اساسا مربوط به ۴۰ سال بعد از انقلاب اسلامي نمي شود و قبل از آن هم رسانه هاي ما بحران داشتند، اساسا شکل گيري روزنامه نگاري در ايران و آغاز به کار هر رسانه اي را که در ايران نگاه کنيد، مي بينيد مالک و مدير آن عموما حکومت و دولتها بوده اند و اين باعث و باني آنومي تاريخي در فضاي رسانه اي ما شده است و حکومت و دولت بنا بر مقتضيات و نيازهاي خودش، رسانه و بودنش را تعريف کرده است. اين مسئله به زمان شاه و حتي قاجار باز مي گردد و عموما انتظارشان از رسانه اين بوده که تبليغ شان را بکند و نقش بلندگو و ميکروفون را براي آنها ايفا کند. شما در دنيا چند رسانه سراغ داريد که با تغيير دولت ها کل ساختار رسانه ها به هم بريزد؟ مصداق بارز آن روزنامه همشهري و ايران است. در واقع مي خواهم بگويم در کشور ما، روزنامه و راديو و تلويزيون و شبکه هاي اجتماعي به صورت طبيعي و نيازهاي جامعه در وضعيت اقتصاد رقابتي پديدار نشده اند، حکومتها و دولتها در طول تاريخ رسانه ها را آورده اند، بعدهم گفته اند هم مدير و مالک منم و هم قانونگذارم و غيره. خب معلوم است که در اين وضعيت مردم به طور تاريخي، اعتمادي به رسانه ها نداشته باشند بنابراين بسيار قبل تر از ظهور فضاي مجازي، رسانه هاي ما افول کرده بودند.
دکتر اکبر نصراللهي: معتقدم پيش از فضاي مجازي، رقيبي نبود و مردم دسترسي به اخبار ديگري نداشتند يعني خودشان توليدکننده خبر نبودند و نمي توانستند از خبررساني منابع مختلف استفاده بکنند اما در حال حاضر هر فردي مي تواند توليدکننده و توزيع کننده و در عين حال مصرف کننده اخبار باشد اما مشکل اصلي اين است که رسانه ها بايد آينده را پيش بيني کرده و خودشان منشاء و مبداء تحول باشند و حداقل چندان از تحولات پيراموني عقب نمانند. رسانه ها بايد اين دسترسي ارزان و گسترده مردم به اخبار را پيش بيني مي کردند، در اين صورت، مي توانستند خودشان را با شرايط امروزي انطباق بدهند و جالب اينجاست که همچنان با همان شيوه و رويه سابق پيش مي روند در صورتي که بسياري از روزنامه هاي حرفه اي، از حالت کاغذي به سمت الکترونيکي شدن تغيير کرده اند و از طرفي بيشتر به سمت تحليل محوري پيش رفته اند. نبايد فراموش کرد که روزنامه چندان قدرت توليد اخبار ندارد، چون سرعت توليد اخبار در راديو و فضاي مجازي از هر رسانه ديگري بيشتر بوده و هيچ کس نمي تواند با اين ها رقابت کند. بنابراين روزنامه ها بايد به سمت روزنامه نگاري تحليلي و تفسيري حرکت کرده و از ابعاد مختلف، يک سوژه را بررسي کنند. متاسفانه روزنامه هاي ما فاقد تحليل هاي و تفسيرهاي جامع هستند و تحليل ها هم اغلب برگرفته از فضاي مجازي است. ما مي گوييم اگر ۱۵ درصد روزنامه به واقع توليدي روزنامه باشد و پرداخت و تنظيم آن هم متعلق به روزنامه باشد، آنگاه مي توان گفت روزنامه عملکرد متمايزي در پيش گرفته است و اگر ۱۵ درصد سوژه ها و تنظيم ها با ساير رسانه ها يکي باشد، مشکلي ايجاد نمي کند اما ۷۰ درصد هم اختصاصي سازي ماجرا، روايت ويژه و تازه خود رسانه است که اهميت دارد. اما در حال حاضر همه روزنامه يک شکل اند، خب مخاطب درک و فهم دارد؛ وقتي مي بيند وضعيت اين طور است، اصلا روزنامه نمي خواند، مخاطب به سراغ خبري مي رود که بداند تازگي دارد يعني داراي اطلاعاتي است که ساير رسانه ها فاقد آن هستند. به نظرم مسئولان هر رسانه اي بايد از خود بپرسند، داراي چه ويژگي يا اطلاعات دست اولي هستند تا مخاطب جذب شود؟ حتي خبرگزاري هاي ماهم شبيه هم هستند و اساسا اطلاعات دست اولي ارائه نمي دهند بنابراين در اينجا فضاي مجازي بي تقصير است.
محمد بلوري: به شخصه مخالف اين مسئله هستم که فضاي مجازي بساط رسانه ها را کساد کرده باشد، پيش از اينکه چنين فضايي وجود داشته باشد، رسانه هاي ما افول کرده بودند.
خبرگزاري ها , رسانه , روزنامه , فضاي مجازي , مرضيه صاحبي
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.