کرونا هست که هست! - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 23637
  پرینتخانه » اجتماعی, ویژه تاریخ انتشار : 02 تیر 1399 - 8:25 |
گزارشی از رفتارهای مردم در مواجهه با کرونا و نحوه سیاست‌گذاری مسئولان؛

کرونا هست که هست!

می‌گفت، پرسه‌های بی‌هدف در خیابان‌های شهر و مغازه‌های جورواجور، یک‌جور نماد است، یک‌جور نشانه....نشانه اینکه یادمان رفته، درگیر نبرد با چه دشمنی هستیم، یادمان رفته، تخت‌های بیمارستانی از پذیرش بیماران کرونایی اشباع شده، انگار دچار نوعی آلزایمر عمدی شده‌ایم و چیزی از ویروس و دردسرهایش در خاطر مبارکمان نمانده و هیچ بعید نیست، عقوبتش دامن بسیاری از ما را بگیرد... 
کرونا هست که هست!

گروه اجتماعی
می‌گفت، پرسه‌های بی‌هدف در خیابان‌های شهر و مغازه‌های جورواجور، یک‌جور نماد است، یک‌جور نشانه….نشانه اینکه یادمان رفته، درگیر نبرد با چه دشمنی هستیم، یادمان رفته، تخت‌های بیمارستانی از پذیرش بیماران کرونایی اشباع شده، انگار دچار نوعی آلزایمر عمدی شده‌ایم و چیزی از ویروس و دردسرهایش در خاطر مبارکمان نمانده و هیچ بعید نیست، عقوبتش دامن بسیاری از ما را بگیرد… 

به کرونا عادت کرده‌ایم!
این حرف‌ها را توی مترو شنیدم، از کسی که نمی‌شناختمش اما می‌توانستم به جای او، ادامه بحث را بگیرم و زل بزنم توی چشم تک‌تک مسافران و عین همان جملات را بارها و بارها تکرار کنم، حتما کم نبودند مسافرانی که همه این حرف‌ها را فوت آب بودند، حتی بهتر از من. اصلا مگر کسی هست که هنوز بایدها و نبایدهای مواجهه با کرونا را نداند یا بلد نباشد؟ شاید چند ماه پیش مسئله  بر سر عدم آگاهی بود و اینکه آدم‌ها نمی‌دانستند چگونه به پروتکل‌های بهداشتی و یکی از اصلی‌ترین توصیه‌ها برای پیشگیری از ابتلا به ویروس که شستن مداوم دست‌ها با آب و صابون و یا مواد ضدعفونی‌کننده است، پایبند باشند و اصلا چطور از آدم‌ها فاصله بگیرند، کاری به این ندارم که فاصله‌گیری فیزیکی محل ابهام بوده و هست و در جامعه ما، بدون نظارت و فراهم کردن زیرساخت‌ها نمی‌توان چنین طرحی را در ابعاد وسیع پیاده‌سازی کرد و بعد هم انتظار توفیق صدچندان داشت، چون به تعبیر پیام روشنفکر-جامعه شناس:
 «آمارهای رسمی نشان می‌دهند که بیش از ۷۰ درصد جمعیت ایران در شهرها زندگی می‌کنند و تا سال ۱۳۹۴ حدود ۲۱ درصد از آن‌ها یعنی ۱۱ میلیون نفر ساکن سکونت‌گاه‌های غیررسمی بوده‌اند که از حیث جمعیتی تراکم بالایی دارند. حاشیه کلان‌شهرها نیز وضعیت‌شان مشابه است. به عنوان نمونه استان تهران دارای ۱۶ شهرستان است که تراکم جمعیت در برخی از آن‌ها نظیر شهرستان بهارستان به ۱۰ هزار نفر در هر کیلومترمربع می‌رسد، این در حالی است که میانگین استقرار جمعیت در هر کیلومترمربع در کشور ۴۵ نفر است و این یعنی مواجهه با تعداد بیشتری از افراد در طول روز که می‌تواند امکان ابتلا به ویروس را بیشتر کند.» 
اما سوای این مسئله، ما عادت کرده‌ایم که ویروسی میکروسکوپی، هر روزشماری را به جمع مبتلایان و قربانیان بیفزاید. همان‌طور که خیلی زود به افزایش نرخ بنزین و گرانی و تورم و هزار و یک مسئله ریزودرشت دیگر عادت کردیم، با این تفاوت که ویروس کرونا شوخی‌بردار نیست و عادی شدن آن، می‌تواند برایمان گران تمام شود و البته تا همین جای کار هم گران تمام شده، منتها حواسمان نیست و یادمان رفته و شاید هم خودمان را به آن راه زده‌ایم تا رنج کمتری را به کلکسیون رنج‌هایمان اضافه کنیم، شاید هم، این شرایط بغرنج را پذیرفته‌ایم. به همین خاطر در مراسم‌ عزا و عروسی شرکت می‌کنیم و دورهمی های خانوادگی را از دست نمی‌دهیم. همین دیروز یکی از مسافران مترو، در حال تحلیل جامعه‌شناسی این مسئله بود و جالب‌تر آنکه خودش را جزء همان‌هایی می‌دانست که اصلا بعد از بازگشایی‌ها تابع  فاصله‌گیری فیزیکی و مباحث بهداشتی نبوده و هنوز هم نیست. می‌گفت: یک هفته پیش در یک مراسم عروسی شرکت کرده، یک هفته قبل‌تر هم، باز یک عروسی دیگر، بدون ماسک و دستکش. همه با تعجب نگاهش می‌کردند، همه آن‌هایی که خودشان
 نه ماسکی داشتند و نه دستکشی، فقط انگار آن زن را می‌دیدند که با صراحت از ارتکاب خطایش صحبت می‌کند. انگار خطای او را می‌دیدند و اشتباه خود را نه. 
آن زن، آن مسافر مترو می‌گفت: جامعه‌اش را خوب می‌شناسد و برای رعایت پروتکل‌های بهداشتی فقط از منظر پزشکی و سلامت نباید به موضوع نگاه کرد و حاصل این نگرش صعود آمارهاست. 

فاصله‌گذاری پویا و کنار گذاشتن نسخه واحد
شاید راست می‌گفت، چون در برگزاری جلسات ستاد ملی کرونا و اتخاذ تصمیمات خرد و کلان، ردپای هیچ جامعه‌شناس و پژوهشگر اجتماعی مشاهده نمی‌شود. بالطبع این جامعه‌شناس است که می‌داند چه تصمیمی می‌تواند همراهی مردم با پروتکل‌های بهداشتی را به دنبال داشته باشد و چه تصمیمی اساسا دافعه‌اش بیش از جاذبه خودنمایی می‌کند. راست می‌گفت آن زن، هر سرزمینی بسته به احوالاتش و نوع نگرشی که دارد، مقابله متفاوتی با بحران‌ها و مصائب دارد. مثلا خوزستانی‌ها یک مدل‌اند و کرمانشاهی‌ها مدلی دیگر یا تهرانی‌ها جور دیگری هستند. نمی‌توان نسخه‌ای واحد را برای این جامعه ۸۵ میلیونی پیچید و بعد هم که آن نسخه به درمان و یا تسکین درد منجر نشد، بگوییم مردم همراهی نمی‌کنند یا کرونا را فراموش کرده‌اند. اصلا این‌گونه نیست. منتها باید تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم سازی‌ها به نحوی با
 فرهنگ بومی و باورهای مردم هر منطقه همخوانی و تناسب داشته باشد. 
رئیس‌جمهور بارها گفته باید همزیستی با کرونا را بیاموزیم، این عبارت در ظاهر درست است، اما چگونه باید بیاموزیم؟ واقع امر آن است که در حال حاضر همه بر پروتکل‌های بهداشتی واقف‌اند و می‌دانند چگونه و چند دقیقه دست‌هایشان را بشویند، ماسک بزنند، از آدم‌ها فاصله بگیرند، وارد مکان‌های پرازدحام نشوند، اما درک این مسائل و دانستن اش به معنای آموختن همزیستی با کرونا نیست. 
این‌ها را همان زن مسافر مترو می‌گفت و چه درست هم می‌گفت، وقتی هنوز در وسایل حمل‌ونقل عمومی امکانی برای فاصله‌گیری نیست، وقتی در همین تهران پیش از آمدن کرونا، حدود ۳ هزار دستگاه اتوبوس کمتر از میزان نیاز وجود داشته و خطوط مترو حداقل به هزار واگن نیاز دارد، چگونه از همزیستی با ویروسی موذی سخن می‌گوییم؟ وقتی محیط‌های کار به گونه ای طراحی نشده که امکان فاصله‌گیری وجود داشته باشد، وقتی دست‌فروش و دوره‌گرد می‌داند که اگر دیر یا زود بر اثر کرونا نمیرد، حتما به خاطر گرسنگی جان به جان‌آفرین تسلیم می‌کند، پس بساطش را پهن می‌کند و ماسکی نمادین و ده بار مصرف را به صورتش می‌زند…. آن‌وقت چگونه از همزیستی سخن می‌گوییم؟ آیا بهتر نبود بر مبنای هر شهر و میزان جمعیت و شلوغی‌اش یک تصمیم خاص را اتخاذ می‌کردیم؟ 
البته به تازگی این کار را کرده‌ایم و شاید بهترین برنامه و تصمیمی که در این مدت اخذ شده، همین «فاصله‌گذاری پویاست» و براین اساس هر استان و شهرستان با توجه به وضعیت شیوع و بروز بیماری کووید ۱۹ و اینکه در وضعیت قرمز، زرد یا سفید و منطقه پرخطر، با خطر متوسط یا کم‌خطر قرار دارد، در مورد میزان محدودیت‌ها یا رفع محدودیت‌های لازم در اپیدمی کرونا تصمیم می‌گیرد. به قول حسین عرفانی، رئیس اداره مراقبت بیماری‌های واگیر وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، «ایران یک کشور پهناور است و وضعیت بیماری کووید ۱۹ 
در همه جای آن از یک الگوی واحد و یکسانی تبعیت نمی‌کند، در یک جا ممکن است با شیوع و بروز زیاد و در جای دیگر با شیوع و بروز کم این بیماری مواجه باشیم بنابراین نمی‌توانیم یک دستورالعمل واحد برای اپیدمی کووید ۱۹ برای کل کشور داشته باشیم.» 
حالا این تصمیم یا حاصلش تغییر نگرش مردم است یا نیست، همان مردمی که بعد از کلی قرنطینه و مراعات بهداشتی، دیدند این ویروس مهمان یک روزه و دو روزه نیست و نمی‌توان از آن فرار کرد، بعد از تلاش‌های متعدد ناموفق برای رهایی از چنین موقعیت آزاردهنده‌ای، آموختند که کنترلی بر شرایط موجود ندارند بنابراین به غلط، هرگونه تلاش برای تغییر وضعیت نابسامان را متوقف و به موجودی کاملاً منفعل تبدیل شدند، به‌طوری‌که ویروس راه خودش را می‌رود و آدم‌ها هم راه خودشان را!
 پریروز از زنی میان‌سال که روی نیمکت‌های پارک نشسته بود، پرسیدم: چرا ماسک و دستکش ندارید؟
 گفت: حوصله این قرتی‌بازی‌ها را ندارم. ما آخر خطیم. دیگر چه فرقی می‌کند به خاطر کرونا بمیریم یا سکته و هزار جور درد و مرض دیگر!  بعد هم گفت که همه از مراعات زیادی خسته شده‌اند و این ویروس اگر رفتنی بود تا حالا رفته بود، مردم هم یک ماه رعایت کردند، دیگر باید چکار می‌کردند؟ زندگی خرج دارد، خیلی‌ها برای اجاره خانه‌هایشان مانده‌اند، کجای این شهر امکان فاصله‌گذاری دارد؟….. تازه در خبرها خواندم که در برخی کشورها فاصله‌گذاری اجتماعی چندان رعایت نمی‌شود، اما ویروس در حال کم شدن است، درحالی‌که در برخی جوامع علی‌رغم رعایت کامل فاصله‌گذاری اجتماعی همچنان تعداد مرگ‌ومیر بالاست و کسی علت آن را نمی‌داند، بنابراین ما تکلیف خودمان را  در برابر چنین ویروسی نمی‌دانیم، هرکار بکنیم باز رفتار دیگری خواهد داشت!
این حرف را پریروز از زبان خیلی‌ها شنیدم، از زبان بقال سر کوچه که می‌گفت، هرروز یک‌حرفی می‌زنند، یک روز ماسک زدن الزامی نیست اما روز دیگر الزامی می‌شود، اصلا این ویروس بدقلق است، شنیده‌ام ذرات ناشی از سرفه تا ۶ متر و عطسه تا ۸ متر را می‌تواند آلوده کند، تصورم این است که هرقدر مراعات کنیم باز مبتلا می‌شویم. از طرفی ما ایرانی‌ها یک مدل خاصی هستیم، زود به هر درد و مرضی عادت می‌کنیم که این بد است و خیلی هم بد. بقال سر کوچه مثل آن زن میانسال، دستکش و ماسک نداشت: «ماسک نفسم را بند می‌آورد و دچار حالت تهوع می‌شوم، دستکش هم ندارم چون تنبلی می‌کنم، البته تنبلی که نه، یک‌جور بی‌خیالی و عادت کردن به شرایط است.» او می‌گفت: اگر هی غصه روی غصه تلمبار شود و هر بار رویداد تلخی رخ دهد، تن آدمیزاد، به درد خو می‌کند! توی سیل شیراز دختر و پسرم را از دست دادم، دیگر هیچ دردی نمی‌تواند مرا از پای بیندازد یا بترساندم، کرونا که جای خود دارد!

مقاومت روانی مردم در برابر ویروس
ناگفته نماند که این جامعه مصیبت‌های بسیاری را پشت سر نهاده، از سیل و زلزله بگیرید تا گرانی‌ها و چالش‌های اقتصادی و طبعا ویروس کرونا با همه یال و کوپالش نمی‌تواند آن‌قدرها مردم را تکان دهد، بنابراین حاصل رفتارها و بی‌خیالی‌ها همین شیب صعودی آمارهاست و از بد حادثه وزیر بهداشت گفته، هنوز در حال تجربه کردن موج اول این بیماری هستیم و حتی در استان‌هایی که فکر می‌کنیم موج اول کرونا را پشت سر گذاشته‌ایم، موج اول را به طور کامل تجربه نکرده‌ایم.او این را هم گفته است که «رفتار ویروس کرونا در جنوب کرمان با هرمزگان و یا میناب با بندرعباس و شهرهای دیگر، کاملاً متفاوت است بنابراین ویروس در اقلیم، نژاد و آب‌وهوای مختلف، بروز متفاوتی دارد.» حال با این وصف، چاره کار چیست، آیا ماسک زدن می‌تواند مؤثر باشد؟ می‌گویند، در صورت استفاده از ماسک، احتمال اینکه قطرات تنفسی روی دستگیره در و سطوح باشد، بسیار کم خواهد شد و به نفع همه است و حفظ فاصله‌گیری فیزیکی و در خانه ماندن هم می‌تواند به گسست زنجیره انتقال کمک کند. در حال حاضر وضعیت بسیار خطرناک است، دکتر «محمدناظر»، متخصص بیماری‌های عفونی در گفت‌وگو با «رسالت» هشدار می‌دهد: «مقاومت روانی مردم در برابر ویروس افزایش یافته و به آن عادت کرده‌اند که با ادامه این روند، کشندگی ویروس در فصل پاییز ممکن است، ۱۰ برابر شود. بنابراین اگر دولت از پس مسائل اقتصادی برمی آید؛ بار دیگر قرنطینه را اعمال کند، وگرنه در همین تابستان از میزان سخت‌گیری‌ها بکاهد تا مقداری ایمنی جمعی به وجود بیاید، درست است که ویروس کرونا در برابر ایمنی گله‌ای یا جمعی، چندان پاسخگو نیست اما همین ایمن نسبی از همه‌گیری انفجاری در فصل پاییز و زمستان پیشگیری می‌کند، بنابراین هراس اصلی ما در فصول سرد سال است و احتمال دارد سیستم‌های ایمنی که به کرونا آگاهی ندارند در تماس با این ویروس قرارگرفته و آنگاه شاهد بروز و ظهور انفجاری بیماری خواهیم بود. حتی در فصل پاییز امکان تشدید ویروس و تلفیق آن با آنفلوآنزا وجود دارد و به این دلیل که مسیرهای درمانی آن متفاوت است، شیوع سرماخوردگی فصلی و آنفلوانزا نیز، تشخیص کرونا را سخت‌تر خواهد کرد که بدحال بودن بیماران و ایجاد مشکلات در درمان را به دنبال خواهد داشت. به هر روی چندان به اعمال قرنطینه در تابستان معتقد نیستیم چون نسبت به فصول سرد، راحت‌تر می‌توان بیماری را کنترل کرد و حتی در مراکز درمانی بستری نشد. با این وجود، اگر در هر منطقه‌ای تعداد مرگ‌ومیرها به صورت چشمگیر افزایش یافت، بهتر است قرنطینه را اجرا کنیم، در این زمینه فاصله‌گذاری پویا بسیار مؤثر است اما اگر از نظر آماری، مرگ‌ومیرها چندان چشمگیر نبود، باید با همین شیوه یعنی رعایت فاصله‌گیری فیزیکی و استفاده از ماسک، پیش رفت و با فرارسیدن پاییز، واکسن آنفلوآنزا را برای تمام بیماران زمینه‌ای و مزمن فراهم کرد و چنانچه دولت بودجه لازم را در اختیار دارد، می‌تواند واکسن پنوموکوک را  هم برای این بیماران مهیا کند، در این صورت تشخیص کرونا راحت‌تر خواهد بود. از سوی دیگر باید بیمارستان‌های بزرگ اعصاب و روان را هم به کرونایی ها اختصاص دهیم تا در صورت افزایش تعداد بیماران بتوانیم بیمارستان صحرایی هم ایجاد کنیم، حتی باید برای اعمال قرنطینه سفت‌وسخت چاره‌اندیشی و تدبیر کرد و بعد از بازگشایی‌های تدریجی، چنانچه آمارهای مبتلایان و قربانیان بالا بود، قرنطینه را به مدت دو هفته اعمال کرده و بازگشایی مراکز عمومی به صورت تدریجی انجام شود، در واقع باید آن‌قدر این عمل را تکرار کنیم تا مرگ‌ومیرها چهاررقمی نشود.»

|
برچسب ها
,
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای کرونا هست که هست! بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.