کروناباوری
|مرضیه صاحبی- دبیر گروه اجتماعی |
برانگیختگی خشم و شورش هستی از جمله نمادها و نهادهای ملموسی است که میتواند سرمنشاء پیدایش ویروس کرونا باشد، ویروسی که حاصل خروج از ریل نظم اجتماعی بوده و سریالِ کشورگشاییهایش، عارضۀ زیر پا نهادن تمامی مرزها و قواعد طبیعی و انسانی است. کرونا، مناسبات اجتماعی مسلط و مصون از تغییر را دگرگون کرده و سایه نحس اش را بر تمامی ابعاد زیست انسانی افکنده است و چهبسا سلطۀ بیمنازعه آن در سرتاسر عالم، ادامۀ زیست اجتماعی را ناممکن ساخته و حتی در بدبینانهترین حالت، قادر است جامعۀ انسانی را بهسوی پرتگاهی فاجعهبار براند. بیتردید برای حل چنین بحرانی که گستره وسیعی را در برگرفته و دولت نقش مدیریت آن را بر عهده دارد، همبستگی و همراهی با سیاستهای ستاد ملی مبارزه با کرونا، نقش عمدهای ایفا میکند. حالآنکه برخی از شهروندان این روزها نخواستند یا نتوانستند عطای ماندن در خانه را به لقای سلامتی خود و سلامتی جامعه ببخشند و تا مدتی، زندگیشان با “انزوای اجتماعی” آمیخته شود.
فارغ از تحقق مفهوم انزواطلبی، ویروس کرونا با تمامی خصلتهای بدش نشان داد، ارزشهایی که میتواند منجی جان آدمیان باشد، سرنهادن بر مفهوم بلند همبستگی و اتحاد است و بهموازات درهم شکستن آن، دامن بلا در سرتاسر این کره خاکی پهن میشود و سعادت و سلامت را برای بشریت ناممکن میسازد و حال بهرغم توصیههای فراوان که مهمترین راهکار مبارزه با این بیماری را ماندن در خانه بهمنظور گسست زنجیره انتقال عنوان میکند، آنچه مسبب نافرمانی و سهلانگاری از این توصیه و هشدار طلایی شده، نامشخص بودن صورتمسئله و مفهوم خود قرنطینگی و انزوای اجتماعی است و شاید هنوز آدمها عادت نکردهاند، سبک زندگی خویش را برای همزیستی با این ویروس میکروسکوپی تنظیم کنند، ازاینرو، ایرج حریرچی، معاون وزیر بهداشت ضمن ابراز نگرانی نسبت به ترافیک پایتخت در روز گذشته، تأکید کرده است، «این افراد میتوانند ویروس را به منزل یا محل کار انتقال دهند. فاصلهگذاری اجتماعی باید به حداکثر ممکن برسد و اگر ما بخواهیم سطح ارتباط را به سطح دی و بهمن سال گذشته برسانیم با پیک مجدد بیماری مواجه خواهیم بود.» البته، معاون وزیر همکاری مردم را کمنظیر توصیف نموده اما به نظر میرسد، این تعطیلی مدارس و دانشگاهها بوده که ارتباط اجتماعی را ۳۰ تا ۵۰ درصد کاهش داده، وگرنه ارتباطات نهچندان گرم انسانیِ حال حاضر، رو به انجماد بیشتر نرفته و مدتها تلاش و هزینه میطلبد که این روال نامطلوب تغییر یابد. در این شکی نیست که جهان با یک دشمن مشترک ناشناخته و نامرئی در حال نبرد است و جامعه باید بتواند در عملیاتی حسابشده، تحت فرماندهی سازمان بهداشت جهانی هرچه سریعتر کرونا را شکست دهد، اما هیچیک از افراد در هرکجای جهان، تا به اینجای کار، تاب پذیرش سبک زندگی جدید و هضم این مسئله پیچیده را نداشتهاند.
«سید جواد میری»، عضو هیئتعلمی جامعهشناسی پژوهشگاه علوم انسانی بر محوریت این بحث تأکید دارد که عدم پیروی مردم از این نوع سبک زندگی و عدم وفاداری کامل نسبت به خودقرنطینگی، اصلا به معنای سرپیچی نیست، اساسا چنین تجربهای فارغ از تاریخ قرونوسطا، در این دوران
۸۰ ساله و ۱۰۰ ساله تقریبا بیسابقه است و چون تجربه قبلی وجود ندارد، ذهن و زبان جامعه در مقام عمل، فاقد الگوواره های
ذهنی برای مواجهه با چنین پدیدهای است. او در ادامه پاسخگوی پرسشهای« رسالت» بوده است.
*این روزها برخی شهروندان در خانه نمیمانند و گویا هنوز بعد از گذشت روزها و هفتهها نمیخواهند سبک زندگی جدید را بپذیرند، فکر میکنید علت این مسئله چیست؟
ابتدا باید بهعنوان مقدمه تأکید کنم که مفهوم قرنطینه یا خود قرنطینگی افراد تقریبا بیسابقه است و برای پیادهسازی آن بهعنوان روشی در دورانی که مشخص نیست انتهای آنچه زمانی است، باید دیالوگی برقرار شود، مبنی بر اینکه قرنطینگی به چه معناست، بیتردید لازمه هر حرکت اجتماعی؛ تجربه، شعور و خودآگاهی و زمینههای ذهنی است. این خود قرنطینگی مطلقی که در حال حاضر، حاکمیت از مردم درخواست میکند و بعضا هم این پرسش را مطرح میکند که چرا اتفاق نیفتاده، علتی دارد و اگر بهصورت مقایسهای نگاه کنیم، فقط در ایران نیست که افراد رعایت نمیکنند و تقریبا تمام کشورهای دنیا با این مسئله مواجه هستند. حتی با برخی جامعه شناسان که اهل کشور آمریکا و روسیه هستند، در این مورد مشخص صحبت کردم،آنها هم گفتند مردمشان رعایت نمیکنند. طبعا این عدم رعایت به معنای مخالفت با حاکمیت و بیاعتمادی نیست، اساسا چنین تجربهای فارغ از تاریخ قرونوسطا، در این دوران
۸۰ ساله و ۱۰۰ ساله تقریبا بیسابقه است و چون تجربه قبلی وجود ندارد، عملا الگو و الگوواره های ذهنی برای مواجه با چنین پدیدهای در ذهن و زبان جامعه وجود ندارد. بنابراین میتوان گفت، این بیرون آمدن و شکستن قرنطینه، نوعی آشوب روحی- روانی است و ما باید این مسئله را بهمثابه یک مشکل و آسیب ببینیم نه اینکه تصور کنیم مردم چون دولت را قبول ندارند و با حاکمیت زاویهدارند، در خانه نمیمانند، درحالیکه خود قرنطینگی به مثابه یک مفهوم، روشن نیست، اما این موضوع به گونه ای در گفتمان عمومی مطرح میشود که گویی همه میدانند مفهوم خودقرنطینگی چیست. بهعنوانمثال طی دو هفته اخیر، مفهومی را در صداوسیما و رسانههای جمعی تحت عنوان «فاصلهگذاری اجتماعی» مطرح کردهاند ولی به چه معناست؟ این ویروس یک مسئله، اپیدمیک است و برای عبور از این اپیدمی باید «فاصلهگذاری اجتماعی» را مدنظر قرارداد یا «فاصلهگذاری فیزیکی» را؟ بیتردید ما به «فاصلهگذاری فیزیکی» نیاز داریم نه «فاصلهگذاری اجتماعی». ضمن اینکه همین مفهوم «فاصلهگذاری اجتماعی» هم در ذهن جامعه مشخص نیست. حالا قرار است، طرح فاصلهگذاری اجتماعی با تبدیل به فاصلهگذاری هوشمند ادامه یابد اما مختصات آن باید مشخص و مدون باشد. از طرفی مدیران و مسئولان هم بهگونهای از خود قرنطینگی صحبت میکنند که انگار همه میدانند معنا و محتوا و حدودوثغور مفهومی آن چیست! ما با پدیدهای روبهرو شدهایم که در تاریخ معاصر ایران و حتی جهان، بیسابقه است و چون بیسابقه است، رفتارها و نوع مواجه با این وضعیت هم بهصورت ناهنجار است. اگر بخواهیم از مفهوم جامعهشناختی کمک بگیریم، میتوان گفت ما در وضعیت آنومیک قرارگرفتهایم، یعنی در جامعه، یک سری نرمها و هنجارهایی وجود دارد، این هنجارها در وضعیت زندگی روزمره بهصورت تقریبا «ناخودآگاه»، رفتارها و کنشها و رویکردهای افراد جامعه را مانند یک دست نامرئی کنترل میکند. بهعنوانمثال وقتی میخواهیم از خیابان عبور کنیم، چراغ سبز برای عبور کردن است، این هنجارها و نرمها بهگونهای آن هسته اجتماعی و کنشهای اجتماعی و رفتارهای انسانی را در یک جامعه مدیریت و ساماندهی میکنند و ناگهان اتفاقی میافتد و دیگر نمیدانیم که آیا این هنجارها بهراستی هنجارند یا ناهنجارند؟ به این حالت و وضعیت ابهامآلود که در نرمها و چارچوبها و هنجارهای اجتماعی رخ میدهد، وضعیت آنومیک میگویند. بنابراین وضعیت فعلی جامعه یک وضعیت آنومیک است یعنی نمیدانیم خودقرنطینگی یعنی چه و کسانی که در صداوسیما و رسانههای جمعی در این مورد صحبت میکنند، صورتبندی نظری ارائه نمیدهند و معلوم نیست خودقرنطینگی چیست.
*موضوع دیگری که مطرح میشود، مربوط به اقدامات و هشدارهای دیرهنگام مسئولان ماست، آیا آنان کرونا را بهراستی شوخی گرفتند و بعد هم مردم در ادامه، این شوخی را پی گرفتند؟
ببینید کسی نمیدانست چه اتفاقی در حال رخ دادن است، وقتی صورتبندی نظری و مفهومی درست نباشد و کسانی که تخصص در این حوزه ندارند، به این حوزه ورود نداشته باشند و کار دست پزشکان و پرستاران و وزارت بیفتد، همین است. وزارت بهداشت تصویری از نظم اجتماعی ندارد. نظم اجتماعی یکی از بنیادیترین مسائل فلسفی در حوزه علوم انسانی است و همهکس نمیتواند بفهمد که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. طبعا زندگی روزمره یک منطقی دارد و برای فهم این منطق که از درونیترین و بدیهیترین لایهها در هر جامعهای هست، پزشک و یا وزیر بهداشت و کسی که در حوزه نظامی کار میکند، نباید اظهارنظری داشته باشد چون درکی از این موضوع ندارد. ما در یک وضعیت تاریخی قرار داریم و از همه بدتر، نوشتارها و گفتارهایی است که اصحاب علوم اجتماعی در فضای مجازی به آن دامن میزنند. یک نوع نگرش و قلمی که برآمده از نوعی حالت نوستالژیک و توصیهها و بایدها و نبایدهاست. طبعا کار جامعهشناس و فیلسوف این نیست، آنان باید بگویند چه اتفاقی افتاده و چگونه باید از آن عبور کرد. اصلا طرح مسئله درست هست یا نیست و نظم اجتماعی ما چگونه میتواند احیاء و بازسازی شود.
*بیتردید شما به این مسئله معتقد هستید که تنها با همبستگی و اتحاد میتوان، زنجیره انتقال را قطع کرد، اما چگونه میتوان مردم را به این مسئله مجاب نمود؟
این اپیدمی بهسرعت در این ایران منتشرشده و نیازمند یک همبستگی است تا زنجیره آن گسسته شود اما اینکه در چنین وضعیتی مردم چه باید بکنند و چرا به مسافرت میروند، مقداری به این بازمیگردد که در هر جامعهای انتظار یکسانسازی در سطح صددرصدی ممکن نیست و کسانی هستند که دستورالعمل و حکمهایی که صادر میشود را رعایت نمیکنند و جامعه ماهم از این مسئله مستثنی نیست و اتفاقا ما باید به این مسئله توجه کنیم که چه تعداد از مردم این دستورالعملها را رعایت کردهاند. فرض کنید
۳ میلیون نفر به سفرهای نوروزی رفتهاند، این ۳ میلیون نفر در مقایسه با ۸۸ میلیون نفر دیگر، عددی نیست و اینگونه نبوده که از ۸۸ میلیون جمعیت ایران، ۷۰ میلیون مسافرت کرده باشند و در سطح شهرها پرسه بزنند. به نظر میرسد قدری بزرگنمایی صورت گرفته مبنی بر اینکه مردم رعایت نمیکنند و بازهم چنانچه ۳ تا ۴ میلیون نفر در خانه نمانده و مسائل بهداشتی را رعایت نکرده باشند، در نسبت با آن آشوب و آشفتگی ذهنی که ایجاد شده، مسئلهای قابلمطالعه است و هیچ تجربه پیشینی هم نداشته است. ما طی ۴۲ یا ۴۳
سال اخیر تجربه جنگ و انقلاب را داشتهایم و برای مدتی زندگی روزمره در شهر اختلال پیداکرده و در شهرهای مرزی، زندگی از روال عادی خارجشده و برخی از شهرها به اشغال درآمده اما این وضعیت که ۲۴ ساعته تمامی امور زندگی مختل شده باشد و حرکتها به سکون بدل شود، تجربهای جدید است و این بیتجربگی هم در سطح مدیریت و هم مردم نشان از این دارد که پدیده مذکور، هنوز صورتبندی نشده، در این شرایط برخی از اندیشمندان و نظریهپردازان و اساتید دانشگاه دستورالعمل ارائه میکنند و بهگونهای با این پدیده روبهرو میشوند که انگار صورتمسئله برای آنان مشخص است، این درحالیکه است که اصلا مشخص نیست و به این دلیل، آشفتگی وجود دارد و رفتارهای خارق عادت، هیجانی و انتحاری و غیرفرمال و رفتارهای خشونتآمیز و انزواطلبانه هم دیده میشود. درواقع یک رنج و طیفی از رفتارها بروز میکند که همه اینها خودش قابلمطالعه است و ما هنوز بهدرستی نمیدانیم چه اتفاقی در ذهن و زبان جامعه رخداده و از طرف دیگر، در ساحت امر سیاسی چه ملی و چه جهانی یک فعلوانفعالاتی در حال صورت گرفتن است و مسائل لاینحلی که در جامعه وجود داشته، عیانتر شده است. بهطور مثال در انگلستان، مسئله برگزیت، بنبستی ایجاد کرده بود و نه سیاستمداران و نه مردم نمیدانستند راه پسوپیش چیست. در حال حاضر انگلستان از کرونا برای عبور کردن از بنبست خودش استفاده میکند. در آمریکا تنشها و تضادهای بنیادینی ایجادشده و جامعه در یک حالت بنبستی قرارگرفته و در روسیه و چین هم بهگونهای دیگر و در اقصی نقاط جهان، هرکدام بهاندازه وزن خودشان از این وضعیت برای عبور از مسائلی که باید برای آنها پاسخگو میبودند، فرار کردهاند. در ایران نیز همین وضعیت حاکم است. طی سه چهار سال اخیر یک سری مسائل انباشت شده و صاحبنظران هیچ راه برونرفتی هم برای آن متصور نبودند و در حال حاضر این مسئله پوششی شده تا امر سیاسی بتواند برخی مسائل لاینحل خودش را در این پوشش حل کرده و از آن عبور کند. این بیبرنامگی حاکمیت در مواجهه با این پدیده از یکسو، برنامهریزی برای بیبرنامگی است و میتواند پیامدهایی برای رفتار و کنشهای مردم داشته باشد یعنی مردم در یک حالت سردرگمی قرار بگیرند، اینها را وقتی در کنار همدیگر میگذاریم، نشاندهنده این مسئله است که آنچه امروز در ایران اتفاق افتاده، یک پدیده بیسابقهای است که صورتبندی مشخصی ندارد و راهحل مشخصی هم نمیتوان برای آن نوشت و آن چیزی هم که بهعنوان راهحل و یا نقشه راه ارائه میدهند، نقشه راه پزشکی است و برای یک مسئله که ابعاد اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و به یک معنا، ابعاد تمدنی پیداکرده نمیتوان با نقشه راه پزشکی پیش رفت، پزشکان، تجربه و صلاحیت در حوزه آنومیک اجتماعی را ندارند. در این یک ماهه اخیر، سخنگویان خط مقدم، بهغیراز دولتیها و حکومتیها، کسانی هستند که یا پزشک و یا پرستارند. و اینها فهمی از مسائل اجتماعی ندارند، چون حوزه فعالیت آنان درمان است و بحث بر سر مسائل پزشکی است. جامعه ما با یک اپیدمی مواجه شده و آن چیزی که امروز جامعه را به ورطه آشوب اجتماعی میبرد، امر پزشکی و اپیدمیولوژیک نیست. بلکه یک مسئله بزرگ اجتماعی است و قرار نیست ما بهعنوان جامعهشناس و فیلسوف انتقادی و منتقد اجتماعی، حرف پزشکان را تکرار کنیم و بگوییم بهعنوانمثال چینیها چطور با این اپیدمی روبهرو شدند و ماهم براین مبنا دستورالعمل بنویسیم و به مردم امید بدهیم، البته که باید امید بدهیم اما ابتدا باید صورتمسئله را درست طرح کنیم. بیتردید صورتمسئله ما، ذیل امر طبی خلاصه نمیشود. امروز مسئله ما فرا پزشکی است و باید یک دیالوگ ملی برقرار شود. روانکاوها و
جامعه شناسان و فیلسوفان انتقادی میگویند در چنین وضعیتی ما چگونه میتوانیم صحت و سلامت جامعه را بهمثابه امر اجتماعی حفظ کنیم. لذا ما با گفتمان پزشکی نمیتوانیم این نظم را بازسازی کنیم. نظم اجتماعی یک امر فرا پزشکی هست و هرچه جلوتر میرویم اختلال نظم اجتماعی بیشتر خواهد شد و ما را دچار آشفتگیهای بیشتری میکند و بدتر اینکه گفت وگویی برای این مسئله وجود ندارد.
بحران کرونا , خشم , کرونا , کرونا باوری , ویروس کرونا
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.