کاسبان خون مشغول کارند
در یک سال اخیر جامعه ایران متاثر از اتفاقات سیاسی و اجتماعی فراوانی بود که گاهی سویه های بسیار تلخی پیدا می کرد. مواضع گروه های سیاسی اجتماعی مختلف نسبت به این حوادث به تناسب بهره ای که از مسئولیت پذیری و مصلحت شناسی و شرافت داشتند تفاوت هایی باهم داشت. در میان طیف گروه های معترض طبیعتا برخی هم زمان با تلاش برای دامن نزدن به خشونت خواهان روشن شدن حقیقت بودند. موضعی که شاید شرافتمندانه ترین موضع یک گروه سیاسی معترض می توانست باشد. اما در نهایت تاسف بخش عمده ای از مواضع و حرف هایی که در واکنش به اتفاقات صورت می گرفت بیشتر ناشی از نوع درک صاحب موضع از کیفیت کره گیری از آن حادثه خاص بود که به صورت مشخص آن دسته از افراد که عنوان اپوزیسیون و برانداز را یدک می کشیدند صفحه سیاهی از ننگ و عار را در این زمینه برای خود رقم زدند.
هر خونی که بر زمین ریخته می شد فارغ از اینکه از کدام طرف ماجرا باشد محل سرمایه گذاری رسانه ای و کثافت خواری مگس هایی بود که شادمانه بر گرد آن رقص عزا برای مردم به راه می انداختند. تا جایی که با رخ دادن هر گونه اتفاق تلخی کاملا قابل پیش بینی بود که شاهد چگونه رفتارهایی از جانب این لاشخوران رسانه ای خواهیم بود. از فوت مرحومه مهسا امینی تا حوادثی مانند حمله تروریستی شاهچراغ گواه این مدعاست به گونه ای که موضع گیری رسمی داعش در پایگاه رسانه ای رسمی خود هم مانع از افسانه سرایی های متوهمانه این افراد نمی شد. فوت زندانی متهم به محاربه جواد روحی طبیعتا از این رویکرد مشمئز کننده جریان موسوم به برانداز مستثنی نیست. مرگ وی به مانند حوادث مشابه دیگر حاوی ماجرای منحصر به فردی نیست. او به دلیل رهبری اغتشاشات خیابانی و قرآن سوزی و مشارکت در اقداماتی که منجر به کشته شدن پنج تن دیگر شده بود در زندان به سر می برد و پرونده اش در قوه قضائیه به این منظور در جریان قرار داشت.
اینکه جزئیات علت مرگ وی چه بوده نیازمند انتظار بیشتر تا مشخص شدن نتایج آزمایش های پزشکی قانونی است اما ذوق لاشخوران برانداز و گردهمایی مگس های سایبری شان در شبکه های اجتماعی بر این مسئله مانند یک سال گذشته پای ثابت ماجرا بود. آنچه که در باب این موضوع قابل ارزیابی است به خوبی نشان می دهد که مرگ جواد روحی که تا پیش از این چندان نامی از وی حتی در میان اکانت های سایبری برانداز وجود نداشت برای نظام جمهوری اسلامی حاوی منفعت خاصی نیست. اما در قرائت آن طرف آبی این مسائل چندان اهمیت یادآوری ندارد بلکه مهم بهره گیری هرچه بیشتر و ارائه یک تصویر کاملا سیاه و یک طرفه و تلقین عصبانیت و خشم در میان هواداران خود است. مسئله ای که منجر به شکل گیری نوعی تفکر بسیط و تک خطی در ذهن این دست افراد می شود. در چارچوب ذهنی آن ها حقیقت به خودی خود قابل اعتنا نیست و اگر زاویه ای از واقعیت یک مسئله به نحوی منفعتی برای جمهوری اسلامی داشته باشد قطعا مردود و مورد انکار باید قرار بگیرد و در مقابل هر احتمال سیاه و کثیفی ولو بسیار خیال انگیز اما علیه جمهوری اسلامی باشد عین حقیقت شمرده می شود.
بدیهی است در این شرایط اساسا گفت و گو و تلاش برای رسیدن به یک قرائت مشترک از مسئله از حیّز امکان ساقط است. سوالی که در این میان برای خواننده شکل خواهد گرفت این است که دلیل چنگ اندازی براندازان به هر موضوعی برای القای خشم و عصبانیت چیست خصوصا اینکه دیگر به یک رویکرد نخ نما و تکراری تبدیل شده و بسیاری، ادعاهای ایشان را چندان مورد اعتنای علمی قرار نمی دهند. پاسخ این است که فقر سوژه و فقدان خلاقیت در دشمنی با نظام آنان را به چنین دریوزگی انداخته است. کسانی که برای سرنگونی، استراتژی روشن کردن چراغ اتومبیل در روز را می دهند یا برای اختلال در اداره امور کشور توصیه به استفاده از وسایل برقی پرمصرف در پیک مصرف انرژی و در ساعت ۴ عصر می کنند چنان به استضعاف فکر و ایده دچار شده اند که مرگ یک زندانی مجرم برایشان حکم لنگ کفش در بیابان را داشته باشد. از طرفی شتابزدگی و کم خردی در دشمنی با جمهوری اسلامی در شکل گیری این دست رفتار های احمقانه و بی شرمانه مزید بر علت شده است. افرادی که ناشی از تصاویر اینستاگرامی حوادث پارسال تصور می کردند جمهوری اسلامی برف زمستان آن سال را نخواهد دید و از همان روزهای اول رویاهای خود را پس از براندازی به اشتراک می گذاشتند از منظر سیاسی یک نیروی شتابزده و رادیکال ارزیابی می شوند.
ویژگی هایی که برای عدم موفقیت آنان در مسیر کذایی خود کافی است. این ویژگی خطرناک آنان هرچند منجر به شکست اقداماتشان می شود اما می تواند هزینه های خطرناکی را متوجه جامعه ایران نماید. از طرفی وقوع اتفاقات تلخ در آینده را ممکن می کند و از طرفی دیگر باب گفت وگو و اصلاح را در بسیاری از اوقات از جامعه و حکومت سلب می کند. با این حال وظیفه دیگر گروه های سیاسی و اجتماعی جامعه است که تا حد امکان از سرایت این رادیکال کور به عموم جامعه جلوگیری کرده و تلاش های خود برای باز کردن راه گفت وگو و تعامل میان بخش های مختلف جامعه را به کار گیرند. جلوگیری از شکل گیری رویکرد های رادیکال اختصاصی به اپوزیسیون جمهوری اسلامی ندارد بلکه برخی نیروهای سیاسی حاضر در نظام جمهوری اسلامی هم نیازمند کنترل برای ممانعت از قطبیدگی جامعه دارند.
امیرحسین عباسیزاده
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.