چرا گاهي برخي از مسئولين خارجي عذرخواهي و استعفا ميکنند؟
حتماً شما هم مکرراً خبر عذرخواهي و استعفاي برخي از مديران و مسئولين بعضي از کشورهاي جهان در مواجهه با حوادث يا نواقص مربوط به حوزه کاري مربوطه را، در رسانهها و فضاي مجازي خوانده يا شنيدهايد و قطعاً اين سوال به ذهن شما هم متبادر شده که چرا مسئولين کشور ما معمولاً اينگونه عمل […]
حتماً شما هم مکرراً خبر عذرخواهي و استعفاي برخي از مديران و مسئولين بعضي از کشورهاي جهان در مواجهه با حوادث يا نواقص مربوط به حوزه کاري مربوطه را، در رسانهها و فضاي مجازي خوانده يا شنيدهايد و قطعاً اين سوال به ذهن شما هم متبادر شده که چرا مسئولين کشور ما معمولاً اينگونه عمل نميکنند.
در پاسخ به اين سوال بايد از عوامل ذيل بهعنوان مهمترين علتهاي بروز اين رفتار ارزشي و مسئولانه، در برخي از کشورها نام برد.
اولا؛ً پذيرش مسئوليت و رشد و ارتقاء شغلي در کشورهاي مورداشاره، کاملاً بر اساس تجربه و تخصص و کيفيت و کميت انجام وظيفه و در واقع بر اساس شايستگي و لياقت واقعي افراد است و لذا مديران و مسئولين عمدتاً با نقش و وظيفه خود آشنا هستند و رابطه فاميلي و رفاقت و شِراکت کاري، در انتصاب آنها نقش چنداني ندارد و به همين دليل افراد مذکور پيوسته تلاش ميکنند تا وظايف خود را به درستي انجام دهند.
ثانياً؛ مديران و مسئولين در اين کشورها علاوه بر دانش علمي و تخصصي، کاملاً به اصول و ارزشهاي اعتقادي و اجتماعي کشور خود نيز آشنا و به آنها پايبند هستند و اين موضوع براي آنها (مديران و مسئولين) حائز اهميت است و لذا همواره و در هر شرايطي تلاش ميکنند تا بهعنوان کساني که نقش الگو براي جامعه را بر عهده دارند، اصول و ارزشهاي فرهنگي کشور خود را رعايت نمايند.
ثالثاً؛ مديران و مسئولين کشورهاي مورداشاره به خوبي ميدانند که هرگونه ضعف و کاستي و يا نقصاني که منجر به بروز حوادث يا نقص در انجام وظايف آنها شود، ناشي از ناتواني خود آنها در برنامهريزي دقيق، مديريت اصولي، کنترل و نظارت کافي، شايستهسالاري در انتساب مديران زيرمجموعه و اجراي صحيح ساير اصول مديريتي است و لذا درک ميکنند که در صورت کمکاري و خطا، بايد مسئوليتپذير و پاسخگو باشند.
رابعاً؛ هميشه خدمت به ميهن و مردم کشورشان، در اولويت کار آنها قرار دارد و منافع حزبي و جناحي و بهويژه منافع فردي و شخصي براي آنها فاقد اهميت بوده يا حداقل در اولويت اول کار آنها نيست، البته سمت و سوي کار احزاب در اين کشورها نيز، معمولاً در راستاي تأمين منافع و مصالح جامعه طراحي ميشود.
خامساً؛ مسئولين و مديران اين کشورها، عمدتاً افراد خودساخته و خودباوري هستند که قبل از اينکه چشم اميد به مساعدت ساير کشورها و در واقع، رقباي خود داشته باشند، به قابليتها، ظرفيتها و توان علمي و عملي و نيز تخصصي و تجربي نخبگان، دانشمندان و جوانان و همچنين منابع و امکانات خود، باور و اعتماد دارند.
حال اين سوالات مهم مطرح ميشود که؛ آيا همه مسئولين ما نيز اينگونه ميانديشند و اينگونه عمل ميکنند؟ آيا اين رويکرد و طرز تفکر در بين همه آنها ساري و جاري است؟ آيا مديران ما نيز به حد کافي با اصول و ارزشهاي اسلامي و ايراني آشنا هستند و با اعتقاد راسخ به آنها عمل ميکنند؟
کلام آخر؛ بهرغم تمام ويژگيهايي که در مورد کشورهاي موفق در مديريت و رفتار مديريتي گفته شد، نبايد تصور شود که نظام اداري و اجتماعي آنها کاملاً عاري از هرگونه عيب و نقص است و ما هرگز قادر به ارائه و اجراي نظام مديريتي برتر نيستيم و نميتوانيم الگوي مديريت اسلامي را طراحي و پياده نماييم.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.