هسته مرکزی سرمایه اجتماعی، اعتماد عمومی است
زهره سادات موسوي|
گاهي براي کسب يک موقعيت به زعم خود مطلوب، گاهي از ترس برملا شدن حقيقتي که فکر مي کنيد اگر گفته شود ضرر مي کنيد، گاهي بنا بر عادت، گاهي به تبعيت از ديگران و گاهي به دليل عدم اعتماد به نفس فکر مي کنيد که نبايد حقيقت را بگوييد. اما طبق يک مثل قديمي دروغگو کم حافظه است و همين امر باعث مي شود خيلي مواقع دستتان رو شود و آبرويتان برود و افراد نسبت به شما بي اعتماد شوند.
بي شک اين بي اعتمادي يکي از نتايج دروغگويي است. حال اين بي اعتمادي مي تواند در سطح روابط بين فردي باشد و گاه بين افراد يک جامعه و يا در سطح کلان بين حاکمان و مردم باشد. داستان چوپان دروغگو را که يادتان مي آيد؟!
دروغ در لغتنامه دهخدا به معناي سخن ناراست، قول ناحق و خلاف حقيقت و مقابل راست و صدق است. دروغگويي در مقابل راستگويي قرار دارد. اولي جزء رذائل اخلاقي و نابهنجاري هاي اجتماعي به حساب مي آيد و دومي يک ارزش اخلاقي است که هم در آموزه هاي ديني به آن تأکيد شده است و هم در سابقه تاريخي و فرهنگي مردم ما جزء صفات نيک شمرده شده است.
اما اينکه چرا مردم دروغ مي گويند و چرا امروزه بيشتر از گذشته اين اخلاق ناپسند در بين ما رواج يافته است از منظرهاي مختلفي قابل بررسي است. «رسالت» افزايش اين پديده را از منظر جامعه شناسي بررسي مي کند.
«عليرضا شريفي يزدي» در قامت روانشناس اجتماعي معتقد است: عوامل زيادي براي دروغگويي افراد مي توان برشمرد.
وي کسب منفعت و ترس را از جمله اين عوامل بر مي شمرد و مي گويد: « بسياري از افراد دروغ مي گويند براي اينکه به يک نفع آني برسند و در چنين شرايطي خب طبيعي است که دروغگويي مي شود پايه و اساسِ کارشان. دومين دليل ترس آدم هاست. ترس از مجازات، ترس از لو رفتن و يا ترس از دست دادن موقعيت اجتماعي. »
*تبعيت از رفتار جمعي
وي تبعيت از رفتاري جمعي را از ديگر عوامل دروغگويي مي داند و معتقد است: رفتار جامعه در مقابل يک فرد راستگو رفتار درستي نيست که همين باعث
مي شود افراد براي اينکه ساده لوح خطاب نشوند مثل ديگران دروغ بگويند: « يکي ديگر از دلايل دروغ که افراد بهش دست مي زنند اين باور است که همه مردم دروغ مي گويند. حالا اگر کسي دروغ نگويد انگار مثلا يک آدم ساده لوح و به قول مشهور به درد نخور است که در زندگي چيزي حالي اش نيست. يعني انسان هاي صادق را با انسان هاي ساده لوح جامعه يکسان مي گيرند. »
شريفي يزدي دروغگويي گروه هاي مرجع جامعه مثل سلبريتي ها و نخبگان سياسي و هنري و اقتصادي و غيره را نيز يکي ديگر از عوامل دروغگويي مردم
مي داند و معتقد است دروغگويي اين گروه از افراد جامعه باعث مي شود که مردم در ذهن شان اين مسئله به وجود بيايد که چون اينها دروغ مي گويند پس دروغ خيلي هم چيز بدي نيست و آنها هم مجاز به دروغ گفتن متناسب با شرايط خود هستند.
*دروغ کانديداها و ترويج اين رفتار ناپسند
اين روانشناس سپس به يکي از دلايل جامعه شناسي قابل تأمل براي گسترش دروغ اشاره کرده و مي گويد: «متأسفانه يکي از اين دلايل بحث انتخابات است. خيلي از کانديداها در انتخابات مجلس، در انتخابات شوراها و شايد در انتخابات رياست جمهوري يک سري وعده و وعيد مي دهند که خودشان از همان اول مي دانند اين وعده ها قابل اجرا نيست و اصلا به هر دليلي شدني نيست و مردم نيز اين وعده ها را باور مي کنند و بعد که مي بينند اين وعده ها قابليت اجرا ندارد نتيجه اش متأسفانه اين مي شود که اينها ذهن شان به اين سمت و سو مي رود که بله وقتي بزرگان يک مملکت مثلا استانداري، وزيري و وکيلي دارد دروغ مي گويد خب به چه دليل من دروغ نگويم. و اين مي شود يک شيوه توجيه رفتار غلطي که ما داريم.»
*هسته مرکزي سرمايه اجتماعي، اعتماد عمومي است
شريفي يزدي معتقد است وقتي در جامعه اي سرمايه اجتماعي کاهش پيدا مي کند ميزان دروغ در جامعه افزايش مي يابد. وي هسته مرکزي سرمايه اجتماعي را اعتماد عمومي مي داند: « اعتماد عمومي دقيقا مخالف دروغ است. يعني هر چه در يک جامعه اعتماد عمومي افزايش پيدا بکند، از آن طرف ميزان دروغ کاهش پيدا مي کند. عکسش هم صادق است.»
از ديگر دلايل و عوامل دروغگويي از نگاه اين روان شناس اجتماعي آشفتگي هاي اقتصادي و اجتماعي در يک جامعه است. وي در اين زمينه مي گويد: « وقتي جامعه اي به شدت دچار مشکل مي شود، آسيب هاي اجتماعي و مشکلات اقتصادي در يک جامعه افزايش مي يابد مطالعات نشان مي دهد در همه جاي دنيا معمولا اين طور است که ميزان دروغ آدم ها و ميزان فريب شان نسبت به هم زياد مي شود. »
آنچه مسلم اين است که هر دردي حتما درماني هم دارد. وقتي جامعه اي که متأثر از عوامل ذکر شده دچار بيماري دروغگويي شد رها کردن آن به حال خود قطعا به بدتر شدن اين بيماري دامن مي زند. پس بايد پاي يک تلاش و خواست عمومي براي از بين بردن و يا به حداقل رساندن اين صفت بد اخلاقي به ميان بيايد. اين پژوهشگر و روان شناس اجتماعي در ادامه به بررسي راهکارهاي اين مشکل مي پردازد و آنها را در سه سطح کلان، ميانه و خرد بررسي مي کند.
شريفي يزدي معتقد است: راهکارها براي کاهش دروغگويي افراد يک جامعه رواج دروغگوییرا هم بايد از سطح کلان شروع کرد: « اگر ما مي خواهيم ميزان دروغ و از آن مهم تر ميزان فريبکاري اجتماعي کاهش پيدا کند اولين گام اين است که شرايط اقتصادي در جامعه بهبود پيدا بکند و گام دوم اين است که جامعه برود به سمت کاهش آسيب هاي اجتماعي يعني اين دو مقوله مسائل اقتصادي و مسائل اجتماعي به شدت روي مباحث فرهنگي اثر مي گذارد و فرهنگ به شدت متأثر از رخدادهاي مطلوب و نامطلوب اقتصادي و اجتماعي است. پس اين مهمترين راهکار است و اما راهکار ميانه اين است که نظام آموزشي ما به سمتي برود که دروغگويي را به عنوان يک مذمت بزرگ براي دانش آموزان و دانشجويان جا بيندازد و راهکار خرد اين است که خانواده ها در سيستم تربيت فرزندانشان به نحوي عمل بکنند که بچه ها فقط با گفتار والدين نباشد که احساس مي کنند دروغ بد است بلکه رفتار و اعمال والدين در جامعه هم بيانگر همين مسئله باشد. يعني پدر و مادر مي بينيم به بچه مي گويند دروغگويي بد است ولي خودشان دروغ مي گويند حتي به خود بچه. به او قول مي دهند و به قولشان عمل نمي کنند. بعد توقع دارند که بچه دروغگو بار نيايد. »
جامعه , رواج دروغگویی , زهره سادات موسوي , نظام آموزشي
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.