نور، صدا، يک تصوير عالی
قرار است به سينما برويم و يک فيلم براي گروه سني کودک و نوجوان ببينيم. وارد سالن سينما که مي شوي تعداد زيادي نوجوان که اکثرا هم پسر هستند نظر شما را به خود جلب مي کند. همگي آمدند تا دور هم چيپس و پفک بخورند و ساعتي در کنار همکلاسي هايشان زمان بگذرانند، اين اقتضاي سنشان است، نوجوان هستند و شور و هيجان بالايي دارند و بايد فضاهايي باشد تا آنها بتوانند از راه هاي سالم آن را تخليه كرده و براي رشد و بالندگي آماده شوند.
چراغ ها خاموش مي شود و صداي خنده هاي ريزي از گوشه و کنار سالن به گوش مي رسد؛ فيلم شروع مي شود، سه نوجوان درحال ساخت کلبه اي چوبي هستند و در اين ميان با يكديگر شوخي مي کنند و يک بزرگ تر (که پدر يکي از بچه ها است) به آنها کمک مي کند.
همچنان صداي پچ پچ نوجوانان حاضر در سالن به گوش مي خورد و تمرکزت را به هم مي زنند.
به نظر من فيلم در همان سكانس هاي اول به اوج خودش مي رسد، آنجايي که قرار است يک موشک هوا شود و آن سه نوجوان نظاره گر آن باشند، به عنوان يك بزرگسال يک باره حس غرور و شعف وجودت را فرا مي گيرد چه برسد به يک نوجوان که نظاره گر نقش آفريني هم سن هاي خودش است.
به يکباره سالن ساکت مي شود و حتي صداي نفس کشيدن هم نمي آيد، جوري محو تماشاي فيلم مي شوي که انگار نه انگار ابتداي سالن که وارد شدي و فهميدي زمان فيلم ۱۱۰ دقيقه است با خودت گفتي «کي ۱۱۰ دقيقه فيلم مي بيند!»
نصف بيشتر فيلم گذشته است و تو با صداي بلند داري به شيطنت هاي نوجوانان نقش آفرين در اين فيلم مي خندي و تشنه نتيجه فيلم هستي. جايي که متوجه مي شوي قرار است از يک سايت موشکي در ايران جاسوسي شود، انگار که يک فيلم تخصصي در حوزه صنعت موشکي ايران و خيانت برخي عنصرهاي خود فروخته داخلي را مشاهده مي کني، نگران مي شوي و دستانت را مشت کرده و منتظر ادامه فيلم هستي.
فيلم با حضور بازيگران و کارگردان اکران شده است. بعد از ۱۱۰ دقيقه که فيلم تمام مي شود دوست داري به افتخار ايران و ايراني و نوجوانان ايراني و شهداي مدافع حرم و شهداي تيپ فاطميون و همه و همه بايستي و دست بزني، اما شوق مصاحبه با آن سه نوجوان از ادامه همراهي و دست و سوت با بقيه نوجوانان سالن محرومم مي کند و به سمت نوجوانان بازيگر مي روم. ابتدا با عليرضا اکبري که نقش يک نوجوان افغانستاني را در فيلم منطقه پرواز ممنوع بازي مي کند گفت و گو مي کنم و از او مي خواهم خودش را معرفي کند و از تجربه ديدن فيلم در سينما برايم بگويد. عليرضا با ادب و احترام با لهجه اي که اگر کمي دقت کني مي تواني لهجه شيرين افغانستاني را از اداي برخي کلمات حدس بزني مي گويد: «هرچه فيلم تا الان در سينما ديده ام يا براي کودک بوده يا بزرگسال و ياد ندارم که فيلمي براي نوجوان ديده باشم، از اينکه قرار است نقش يک نوجوان را براي هم سن و سال هاي خودم بازي کنم بسيار خوشحال بودم و حس خوبي داشتم. موضوع ديگر اين بود که من افغانستاني هستم و قرار بود نقش يک افغانستاني را هم بازي کنم و اين موضوع برايم يک اتفاق خوب است، بعد از اکران فيلم هنوز به کشورم برنگشتم تا ببينم مردم افغانستان چه برخوردي با من دارند ولي در ايران مردم محبت بسياري به من دارند و از اينکه در چنين فيلمي بازي کردم راضي و خوشحال هستم» به عليرضا گفتم به نظرت چه لزومي داشت که در چنين فيلمي نقش يک افغانستاني هم داشته باشيم؟ پاسخي داد که خيلي فراتر از باورم نسبت به سن و سالش بود؛ عليرضا گفت: «ساخت چنين فيلم هايي به نزديک شدن کشورها کمک مي کند. وقتي افغانستان و ايران يک هدف دارند خوب است که چنين فيلم هايي ساخته شود.»
کارگردان فيلم كه نسبت به کارگردانان ديگر جواني کم سن و سال است در گوشه اي ايستاده است و به عکس گرفتن دسته جمعي عوامل فيلمش نگاه مي کند، گويي هم راضي هست و هم نيست، به سمت او مي روم و سر صحبت را باز مي کنم. امير داسارگر در پاسخ به اينکه آيا آنطور که بايد به اين فيلم بها داده شده يا خير مي گويد: «کار کردن در ژانر کودک و نوجوان کمي سخت است چون آن طور که بايد و شايد تو را تحويل نمي گيرند. به عنوان مثال همزمان با دو فيلم ديگر نوبت اکران به تو مي دهند و تو را با فيلم هاي ديگر نه فيلم هاي هم رده خودت مقايسه مي کنند، نمي گويند تو در مقايسه با ديگر فيلم هاي کودک و نوجوان چقدر فروش داشتي مي گويند تو در مقايسه با فلان فيلمي که زمان اکرانش با تو همزمان بوده است آنقدر فروش داشتي.» حرفش را قطع مي کنم و مي گويم در جشنواره فيلم فجر شرکت نکرديد؟
«مي گويد فيلمم آن زمان تکميل نشده بود، اما اگر هم شده بود نگاه ها در اين جشنواره به فيلم کودک و نوجوان خيلي جدي نيست و وقتي فرم جشنواره با عنوان کودک و نوجوان پر مي کني از زير صفر بايد توقع داوري داشته باشي.» مي گويم راه هايي براي حمايت بيشتر از شما و ديگر فيلم هاي اين گروه سني هست؟ با تکان دادن سرش به نشانه تأييد مي گويد: «بله قطعا، وقتي خروجي جشنواره فيلم فجر در کشور ما ملاک است، دست اندرکاران اين جشنواره مي توانند قيد بگذارند که حتما هر سال يک فيلم در حوزه کودک و نوجوان در اين جشنواره حضور داشته باشد» کارگردان اين فيلم حس مي کرد بر خلاف رتبه هاي برتري که در جشنوراه هاي فيلم کودک و نوجوان کسب کرده است به او و همکارانش کم لطفي شده است.
تصميم مي گيرم تا براي درک بهتر صحبت هاي داسارگر به سراغ هادي حجازي فر که يک بازيگر باتجربه، به ويژه در حوزه تئاتر کودک و نوجوان است بروم. کمي معطل مي شوم تا او با هواداران عکس هايش را بگيرد، پسرش را کمي بغل کند و چند کادر عکس پدر و پسري براي عکاسان ايجاد کند و بعد راضي به مصاحبه با من شود، انصافا که دنياي هنرمندان و گفت و گو با اين قشر کاري سخت است و نياز به حوصله بسيار دارد. البته به نظر من حجازي فر از آن دسته از بازيگران است که خيلي اهل ادا و اصول نيست و به راحتي مصاحبه مي کند؛ فورا ضبط صوت را مقابل صورتش مي گيرم و نظر او را در مورد صحبت هاي کارگردان مي پرسم، کمي فکر مي کند و مي گويد: «هر جشنواره اي ساز و کارهاي خودش را دارد و نمي توان گفت اين فيلم را در يک جشنواره تنها با خودش مقايسه کرد، البته اين که بخواهيم بگوييم که اگر اين فيلم در جشنواره هايي غير از جشنواره هاي کودک و نوجوان جايگاهي نداشته قطعا توطئه است و مي خواهند که فيلم هاي کودک و نوجوان جان نگيرد اشتباه است، چرا که در سال هاي گذشته فيلم هايي در اين حوزه به کارگرداني آقاي پوراحمد ساخته شده و در جشنواره فجر هم رتبه هاي خوبي کسب کرده بود، البته فيلم منطقه پرواز ممنوع در جشنواره اصفهان رتبه هاي خوبي کسب کرد و اين نشان دهنده اين است که فيلم به خوبي ساخته و پرداخته شده است.» با او کم صحبت کردم ولي همين چند کلمه تقريبا قانع کننده بود.
يکي ديگر از نوجواناني که در اين فيلم بازي کرده گوشه اي ايستاده بود و منتظر ديگر عوامل بود تا به اکران بعدي بروند، از او سؤال کردم براي تو که يک نوجوان هستي تا به الان دغدغه اي ايجاد شده بود که چرا فيلمي در حوزه کودک و نوجوان نداريم؟ کمي فکر کرد و گفت: «کم بوده نه اينکه اصلا نبوده، نه ولي خب کم بوده و خيلي تا به الان برايم سؤال نبوده است. ولي خب دوست داشتم زماني که به سينما مي آيم يک فيلم مناسب سن خودم ببينم تا فيلم هاي ديگر.»
تمامي مواردي که براي تهيه يک گزارش لازم داشتم را هم شنيدم و هم ديدم. استقبال براي ساخت فيلم براي گروه سني کودک و نوجوان کم است. کارگرداناني که در اين زمينه فعاليت مي کنند به دليل بي توجهي از سوي مسئولان بعد از مدتي دلسرد مي شوند. بايد در نظر داشت كه چرا جامعه و محيط آموزشي براي يک نوجوان دغدغه ايجاد نمي کند که يک فيلم سينمايي براي گروه سني من نيست؟
جشنواره اصفهان , فيلم , منطقه پرواز ممنوع , نوجوان , هادي حجازي فر
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.