مدارس دهه شصتی
مرضيه صاحبي |
لابد شنيده ايد که شمار دانشآموزان هر کلاس مي تواند از جمله مؤلفه هاي اثرگذار بر کيفيت آموزش باشد، اگرچه انفجار جمعيتي دهه شصت در تاريخ ايران بي سابقه بود و كلاس هاي ۴۰ و حتي ۵۰ نفره مي توانست عادي ترين اتفاق ممکن روي کره زمين باشد اما هنوز هم دانشآموزان هر کلاس پُرشمارند، اين ديگر عادي نيست و بيش از همه نمايانگر بيبرنامگي و عدم اهتمام به ساخت مدرسه، متناسب با آهنگ رشد جمعيت دانشآموزي است.
چه مي شود کرد؟ گويا سرنوشت محتوم وزارتخانه آموزش و پرورش با كسري بودجه پيوند خورده و در قبال اين كسري اعتبارات، انبوه برنامه هاي معوق به اجرا در نمي آيد که از مصاديق بارز آن، وعده افزايش تراکم آموزشي است، اين وعده تاريخي به علت ناکافي بودن منابع اعتباري به تحقق نپيوسته، به عبارت ساده تر، کسري بودجه مسبب کاهش نيروهاي رسمي و در نتيجه افزايش تراکم دانش آموزي بوده که حاصل آن، برپايي کلاس هاي درس به سبک و سياق دهه شصتي هاست. مطابق گفته هاي مدير کل آموزش و پروش استان تهران، «با وجود آنکه ۲ دهه از دهه ۶۰ و تراکم بالاي دانشآموزان متولد اين دهه ميگذرد اما با توجه به اينکه ميانگين تراکم جمعيت دانشآموزان در هر کلاس در سطح کشور ۲۴ نفر است، اين رقم در استان تهران ۳۲ نفر در هر کلاس است، يعني حدود ۸ نفر بالاتر از ميانگين کشوري در کلاسهاي سطح استان تهران قرار ميگيرند.»
* فضاهاي آموزشي تهران هم تراز سيستان و بلوچستان!
او در کمال ناباوري تاکيد کرده است که «فضاهاي آموزشي تهران هم تراز استان سيستان و بلوچستان است به ويژه در شهر تهران که ۱۶ هزار کلاس نياز به تخريب و بازسازي دارند، اين در حالي است که تراکم دانشآموزان در استان تهران نسبت به ميانگين کشور بيشتر است.»
او گفته: «اگرچه در سيستان و بلوچستان فضاي آموزشي سرانه پاييني دارد، اما مشکل مضاعف ما نسبت به سيستان و بلوچستان، تراکم بالاي کلاسي است و با وجود آنکه تراکم ميانگين دانشآموزي در سطح کشور ۲۴ نفر در کلاس است، گاهي شاهد دو برابر اين ميزان در کلاسها هستيم و شهر قدس بالاترين تراکم را در سطح کشور دارد.»
پيشتر از آن، مديرکل نوسازي مدارس استان تهران هم اعلام کرده بود: «کلاسهايي داريم که تا لب سکو و تخته دانشآموز نشسته و حتي امکان حرکت معلم بين دانشآموزان مشکل است.» مدتي قبل از زبان سيدجواد حسيني، سرپرست اسبق آموزش و پرورش شنيديم که «ميانگين تراکم دانش آموزي کشور در هر کلاس ۲۴ نفر است اما در تهران ميانگين تراکم دانش آموزي ۳۴ نفر است.»
البته ناگفته نماند که «طبق بخشنامه ساماندهي نيروي انساني، تراکم دانشآموزان در نقاط شهري و در سه ساله نخست دوره ابتدايي حداکثر ۳۲ نفر و در سه ساله دوم حداکثر ۳۵ نفر است همچنين در دوره متوسطه اول و دوم تراکم دانشآموزان در کلاس درس حداکثر ۳۶ نفر است.» بنابراين سخنان مطرح شده از سوي مقامات مسئول به نوعي نقض بخشنامه است، مگر اينکه نقد وارده، معطوف به بخشنامه باشد که آنگاه صورت مسئله به شکل ديگري تغيير خواهد کرد.
به هر روي نبود بودجه کافي و عدم درآمدزايي مدارس دولتي، باعث ناکامي در افزايش تراکم آموزشي شده است و از اين رو، تعدادي از معلمان و کارشناسان صنفي اين حوزه در گفتوگو با رسالت به ابراز نظر درخصوص تعداد بالاي دانشآموزان پرداخته اند.
علي خديوي از جمله معلماني است که به اين فرآيند نقد دارد. او با اظهار اينکه مدارس دولتي چند سالي است، هيچ بودجهاي تحت عنوان سرانه دانشآموزي دريافت نكرده و يا ميزان دريافتي هايشان بسيار ناچيز بوده، مي گويد: «اين مدارس هيچ چاره اي ندارند جز اينکه به هر نحو ممكن هزينههاي جاري مدرسه را از جيب مردم تامين کرده و بهصورت کاملا خودگردان، اداره شوند و اين درحالي است که تعداد دانش آموزان در هر کلاس بالاست.»
او بر اين مسئله تکيه دارد که در چنين مدارسي، فضاسازي براي آموزش مطلوب بسيار سخت است و حتي انجام برخي اقدامات منجر به تامين كيفيت، تحت هيچ شرايطي امكانپذير نيست.
«احيا و اعتلا آموزش و پرورش، نيازمند تخصيص منابع مادي و تزريق امكانات آموزشي است، وگرنه همچنان شاهد برقراري کلاس هاي ۳۰ تا ۴۰ نفره و مدارس دو نوبته خواهيم بود.» اين ها بخشي از سخنان علي صابري از پژوهشگران حوزه آموزش است. او مي گويد: «نگاهي گذرا بر فعاليت يك روزه مدارس نشان ميدهد که دانشآموزان با برنامههاي آموزشي متراكم و ناقص و به اصطلاح، بزن در رو، مواجه اند چرا که معلم باتوجه به شلوغي کلاسها تنها فرصت مي کند، سرفصل هاي ارائه شده را پيش ببرد.»
بلاترديد، شلوغي کلاسها و عدم کنترل و برقراري نظم توسط معلم به فرار دانشآموزان از پرسش و پاسخ شفاهي مي انجامد و يا دانشآموزان ضعيف، فرصتي براي آموختن نداشته و از نظر معلم دور ميمانند، از سوي ديگر عملا امکاني براي روش تدريس به شيوه پرسش و پاسخ يا بحث و گفتوگو وجود ندارد و اينگونه است که کلاسهاي درس بار علمي و کيفيت بسيار پاييني دارند.
*نبوغ آموزش و پرورش در صرفه جويي منابع
عبدالجليل کريم پور در شمار فعالان صنفي قرار دارد که «حضور ۴۰ نفر در يک کلاس درس را باعث هدر دادن وقت و انرژي ميليونها دانشآموز و استعدادهاي آنان مي دانند. به گفته او، چنين شيوه اي براي برپايي کلاس، آموزش و نظم و آرامش را دچار اختلال مي کند و طبعا تشكيل كلاسهاي درسي استاندارد و تدارك جوي پربار و باكيفيت در فضاي محدود آموزشي، امکان تحقق ندارد. پر واضح است که در چنين مدارسي تمامي فرآيندهاي آموزشي با شتاب فزايندهاي اتفاق مي افتد و حتي بعضي از فعاليتهاي علمي و تربيتي لاجرم از برنامه آموزشي حذف و آموزگار تنها ميكوشد تدريس كند زيرا ديگر فرصتي براي برقراري ارتباط عاطفي و ارزيابي از آموختههاي دانشآموزان و بررسي تكاليفشان باقي نمي ماند.»
نكته قابل تامل اينكه؛ محدوديت فضاي آموزشي و شکل گيري مدارس دونوبته با كلاسهاي درسي پر ازدحام حکايت گر نبوغ وزارتخانه آموزش و پرورش در زمينه صرفهجويي منابع است. اما همه مي دانند در چنين كلاسهاي پرجمعيت در آن ظرف زماني محدود هيچ آموزگاري فرصت بررسي تكاليف را نداشته و هيچ دانشآموزي نيز مجال خودارزيابي و شانس و فرصت آزمون و خطا نخواهد داشت!
نسرين محمد باقري از ديگر آموزگاران معترض به وضع موجود است. او مي گويد: «کلاسهاي شلوغ به يمن بي تدبيري مسئولين و به دليل کمبود معلم، اتفاق تازه اي نيست، حال آنکه از مهمترين حقوق دانش آموزان، يادگيري درس در فضايي آرام و با جمعيتي متناسب است و عملا در کلاس هاي بالاي ۴۰نفر، معلم نقش مبصر را ايفا مي کند.»
*حضور ۶۰ دانش آموز در شهرک گلستان
محمدرضا نيک نژاد از فعالان صنفي، بر اين مسئله تاکيد مي کند که بيشترين تعداد دانش آموزان ما در دوره ۴۰ ساله انقلاب مربوط به دو سال پاياني دولت اصلاحات با نزديک به ۱۹ ميليون دانش آموز بوده است، اما اين ميزان به ناگهان در يک مقطع زماني به ۱۱ ميليون و ۵۰۰ هزار دانش آموز تنزل يافت و در فرصت کاهش جمعيت دانش آموزي به جاي چاره انديشي براي استانداردسازي و اقدام عاجل در اين زمينه، مدام به دنبال تجميع بوديم تا در بودجه صرفه جويي کنيم. تاسف بارتر اينکه در دوره کاهش جمعيت دانش آموزي، هيچ گاه با کاهش جمعيت کلاس ها مواجه نبوده ايم، شايد تعداد دانش آموزان در تهران از ۴۰ نفر به ۳۰ نفر کاهش پيدا کرده باشد اما اين ميزان بايد به ۲۰ نفر تنزل مي يافت.
او با ارائه اين تحليل که تعداد دانش آموزان در هر کلاس بالاتر از استانداردهاي جهاني است، يادآوري مي کند: «طبق گفته دفتر پژوهش هاي مجلس نزديک به ۷۵ درصد جمعيت ايران شهر نشين شده اند و تراکم اصلي جمعيت در شهرهاست. براين اساس در مرکز تهران، کلاس هاي ابتدايي به طور ميانگين ۳۳ يا ۳۴ نفر است اما هرچه به حاشيه شهر مي رويم، اين ميزان افزايش مي يابد و در شهرکي مثل گلستان، اين ميانگين تا ۶۰ نفر هم
مي رسد، حال اين رقم را با استانداردهاي جهاني مقايسه کنيد که در هر کلاس درس بين ۱۵ تا ۲۰ دانش آموز حضور دارند.»
بررسي ها حاکي از آن است که نسبت معلم به دانش آموز در مقطع ابتدايي، در کشور کانادا ۱ به ۱۷، آلمان ۱ به ۱۸، فرانسه ۱به ۱۹، انگليس ۱ به ۲۰ و ژاپن ۱ به ۲۲ است. به اذعان نيک نژاد، ناکارآمدي و افت شديد کيفيت آموزشي، فشاري مضاعف را بر آموزگاران وارد مي سازد، هرکس با کمترين ميزان تجربه مي داند تراکم کلاس باعث بروز خشونت، افسردگي و عدم تمرکز دانش آموز و معلم مي شود اما اين مطالبه به محاق رفته و کمتر بروز بيروني پيدا کرده است.
علي بهشتي نيا، در قامت آموزگار، اين چرخه معيوب و ناکارآمد را حاصل در اولويت نبودن آموزش مي داند. او با طرح اين پرسش که چه کسي مي تواند يک روز را با ۴۰ دانش آموز سر کند؟ مي گويد: ما در طول ۶ ساعتي که در مدرسه هستيم، با ۱۲۰ دانش آموز سروکار داريم که کنترل آنها بسيار سخت است. فضاي فيزيکي مدارس محدود بوده و دولت ها آن وظيفه حاکميتي و قانوني خود را در قبال اين مسئله نداشته و عملا بار ساخت و ساز مدارس را بر دوش خيرين گذاشته اند. اگر آمارها را بررسي کنيد مي بينيد تمامي دولتها آن طور که بايد و شايد در ساخت مدارس کمک نکرده اند. ما ۱۴ تا ۱۵ سال است که مي گوييم تراکم مشکل دارد اما انگار کک هيچ کس نمي گزد و اتفاقي نمي افتد. دهه شصت ۴۰ تا ۵۰ دانش آموز در هرکلاس حضور داشتند، چرا امروز هم بايد چنين کلاسهايي دائر باشد؟
*اتلاف انرژي معلمان در کلاسهاي شلوغ
موضوع تراکم دانشآموزان در کلاس درس، موضوع پژوهش دکتر وحيد مهرباني؛ استاديار دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران بوده، او گفته است: « هر چه کلاس کوچکتر باشد دستکم از بُعد نظري امکان توجه بيشتر به هر دانشآموز افزايش مييابد که اين توجه هم در کلاس و هم در بررسي تکاليف و امتحانات تجلي پيدا ميکند. مشکل در شيوه ارزشيابي توصيفي بيشتر نمود دارد زيرا در اين شيوه نياز است که معلم به طور پيوسته دانشآموزان را رصد کند با وجود تعداد زياد دانشآموز در کلاس درجه موفقيت ارزشيابي تنزل مييابد.»
او معتقد است: «وقتي که کلاس با تراکم کمتري همراه باشد معلم ميتواند دانشآموزان را به بحث ترغيب و مطالب بيشتري را تدريس کند يا مطالب تعيين شده را در تکرارها و با ارائه مثالها يا تمرينات بيشتر توضيح دهد. بيترديد با معرفي مطالب جديد درسي همه دانشآموزان موضوعات را ياد نميگيرند و نياز به توضيح بيشتر و رفع ابهام از سوي معلم دارند در اين صورت هرچه تراکم دانشآموزان بيشتر باشد معلم فرصت و امکان پوشش دادن بيشتر مطالب درسي را با عمق فزونتر ندارد و اين امر ممکن است به يادگيري کمتر دانشآموزان منجر شود. اگر کلاس خلوتتر باشد امکان استفاده از وسايل کمک آموزشي براي يادگيري بهتر مطالب درسي مهياتر خواهد بود در حالي که در کلاسي با جمعيت زياد ممکن است تهيه ابزارها و تجهيزات کمکي از سوي نهاد آموزشي و اداره آنها از سوي معلم دشوار باشد.»
سامان لهراسبي از کنشگران حوزه آموزش، به شدت با شلوغي کلاسهاي درس مخالف است و ارتقاء بازدهي کلاسها با رويکرد صرفهجويي در هزينه و اداره مدارس را با افت توان معلم براي تدريس و تمرکز دانش آموز براي يادگيري مرتبط مي داند.
او تصريح مي کند: «وقتي وضعيت کلاس درس اينگونه باشد، معلم بايد نيمي از توان و انرژي خود را براي آرام کردن کلاس درس صرف کند و اين درحالي است که تيم وزارتخانه آموزش و پرورش براي تعديل نيرو دورخيز کرده و به دنبال مديريت منابع از شمار معلمان مي کاهد و کلاسهاي ۴۰ نفره تشکيل مي دهد.»
گويا همه اهل نظر بر اين باورند که تعداد دانشآموزان و شلوغي حاصل از آن، امر يادگيري را دچار خلل کرده و تکرار چندين باره مطلب آموزشي را ميطلبد. اگر سيستم معيوب آموزش و پرورش مصرانه به اين روش ادامه دهد تا چندسال آينده بايد منتظر پيامدهاي آن باشد.
آموزش و پرورش , دانشآموزان , مدارس , مدرسه , مرضيه صاحبي
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.