فرهنگیان در اولویت آخر
مرضيه صاحبي |
هدايت کشتي طوفان زده آموزش و پرورش، ناخدايي قابل مي خواهد. آنکه سالها پيش، دستي از دور برآتش نظام آموزشي داشته، چگونه ميتواند در بدو امر، نويد اصلاح و تحول ساختاري بدهد؟ اگرچه مثل روز روشن است که پاي مديريت منابع در ميان است، وگرنه نبايد فردي از بدنه دولت، با کارنامه اي که چندان چنگي به دل نمي زند، به عنوان گزينه پيشنهادي براي تصدي مسئوليت وزارتخانه آموزش و پرورش معرفي شود! البته پر واضح است که اين دولت چندان دغدغه اي در حوزه نظام آموزشي نداشته و از زمان انتخاب « حسن روحاني » در قامت رئيس جمهور، وزارتخانه آموزش و پرورش روزهاي پر و فراز نشيبي را سپري کرده و ۳ وزير و يک سرپرست را به خود ديده که طي چهار دهه بي سابقه بوده است.
*از فاني تا بطحايي
کندي روند تدوين نقشه راه اجراي سند تحول بنيادين، ابهام در صندوق ذخيره فرهنگيان و تنبيه بدني دانشآموزان در نهايت به اعلام وصول طرح استيضاح علي اصغر فاني انجاميد و پس از آن انتخاب فخرالدين دانشآشتياني بود كه حمايت گسترده اصلاحطلبان را داشت اما طرح مباحثي پيرامون سند ۲۰۳۰ سبب شد، او به مدت ۱۰ ماه بيشتر در اين سمت مشغول به خدمت نباشد. سرانجام سيد محمد بطحايي که سالها معاون دبيرکل شوراي عالي آموزش و پرورش بود، به عنوان چهاردهمين وزير در دوران ۴۰ ساله انقلاب اسلامي از مجلس شوراي اسلامي راي اعتماد گرفت. او تلاش کرد با ساماندهي نظام آموزشي، حذف مشق شب، اجراي طرح رتبه بندي معلمان و تغيير مدل مشارکتپذيري فرهنگيان در شوراي عالي به عنوان مرجع سياستگذاري نظام آموزش، کارنامه قابل دفاعي از خود برجاي بگذارد اما ناگهان خبر استعفاي او به گوش رسيد و هنوز مشخص نيست، كدام اتفاقات سبب شدند، خبر استعفاي او از راه برسد. پس از آن سيدجواد حسيني به عنوان سرپرست منصوب شد و باتوجه به اعلام آمادگي او براي ماندن در وزارت آموزش و پرورش، انتظار مي رفت، در ۲ سال پاياني دولت، سکاندار اين وزارتخانه باشد اما چنين نشد. حسيني در بيان راهكارهاي مورد نظرش براي بهبود وضعيت نظام آموزشي كشور گفته است: «نظام تعليم و تربيت بايد از زير بار فشار برنامه درسي آموزشزده نجات پيدا كند، ساختار متمركز، عمودي و بوروكراسي آموزش و پرورش بايد شكسته شود تا فاصله ستاد و مدرسه كاهش پيدا كند، خلق منابع درآمدي قانوني ظرفيتساز مورد توجه قرار بگيرد و از منابع متعدد ثروت براي تامين اعتبار استفاده كنيم.» او از اجراي طرح رتبه بندي معلمان از ابتداي مهرماه هم خبر داده بود و براين اساس، طبق توافق آموزشوپرورش با سازمان برنامه و بودجه کشور، ۲هزار ميليارد تومان اعتبار به اين منظور تخصيص يافت.
فارغ از اقدامات و حواشي هر يک از وزرا و حتي سرپرست آموزش و پرورش، بايد به چند نکته کوتاه بسنده کرد، اول اينکه گزينه پيشنهادي فعلي، يعني «محسن حاج ميرزايي»، مصداق عبارت؛ «باري به هر جهت است.» دو سال مانده به پايان سکانداري دولت دوازدهم و از اين منظر هيچ گونه حساسيت و وسواسي براي انتخاب گزينه شايسته به خرج داده نشده، آن هم براي مجموعه اي که نمي توان آن را محدود به يک دستگاه و وزارتخانه دانست و حتي اعتبار کردن نظام آموزش و پرورش به يک وزارتخانه با همين عنوان، قرين صحت نبوده و ابهام زايي مي کند.
به هر روي معرفي گزينه پيشنهادي همه را شگفت زده کرد و جامعه فرهنگيان را در بهت و حيرتي تاريخي فرو برد. آنان حتي نام اين گزينه را هم نشنيده بودند و پس از اين اتفاق، دست به قلم شده و مراتب اعتراض و گلايه مندي خود را در قالب يادداشت و متن هاي نقادانه، ابراز نموده و «خسته نباشيدهاي» فراواني را به سمت دولت حواله کردند.
* با عزم جدي و مصمم آمده ام
به نظر ميرسد، انتقادهايي كه از سوي جامعه فرهنگيان به دليل عدم سوابق لازم در آموزش و پرورش متوجه حاجيميرزايي شده، او را در جلسه شوراي معاونان آموزش و پرورش به واکنش واداشته است: « مدتي از اين مجموعه دور بودهام اما امروز در اين جمع احساس غربت نميكنم. امروز با عزم جدي و مصمم با تمام توان آمدهام و اگر تقدير الهي بر اين باشد كه در مجموعه آموزش و پرورش باشم، تمام توان و بضاعت خود را در اختيار اين مجموعه قرار خواهم داد.»
اما پرسش اين است که برنامه پيشنهادي او چيست؟ طبق آنچه در اختيار رسانه ها گذاشته شده، حاجي ميرزايي، به بهبود راهبري و مديريت در آموزش و پرورش، ايجاد تحول، ساماندهي فضاي آموزشي، پرورشي و ورزشي، توسعه و ترويج فرهنگ پژوهشگري و پرسشگري اشاره داشته و توسعه عدالت آموزشي و پرورشي، طراحي، تدوين و اجراي برنامهها بر مبناي زيرنظامهاي سند تحول بنيادين، بازمهندسي برنامه درسي، تدوين برنامه جامع، اصلاحات نظام پرداخت بر اساس شايستگيها، ويژگيهاي شغلي معلمان، متناسبسازي منابع انساني در چارچوب برنامه درسي ملي و شرايط اقليمي و اهداف سند تحول بنيادين را از جمله برنامهها و اقدامات خود عنوان کرده است.
بي ترديد در شرايطي که افت شاخصهاي کيفي و بيتفاوتي نسبت به نيازهاي حياتي آموزشوپرورش در دولت و نهادهاي تصميمگيرنده، محلي از توجه ندارد، برنامه هاي حاجي ميرزايي که اساسا با زير و بم نظام آموزشي آشنا نيست، اسباب دلگرمي و اميدواري نخواهد بود.
حال با اين وصف بايد يادآور شد، هريک از وزرا يا به تعبيري ناخدايان ما در بدو امر، نويد اصلاح داده اند اما در ميانه راه مدعي شده اند که مقاومت در برابر تغييرات آموزش و پرورش بسيار گسترده است. حال آنکه پاشنه آشيل نظام آموزشي در هزاره سوم، سياست تغيير و تحول است، بي ترديد ماجراي رشد و انحطاط در طول حيات تاريخي کشورها از همين مسئله به ظاهر ساده آغاز مي شود، اما آموزش و پرورش نهادي دير بازده است و دولتها معمولا به دنبال کارهاي زود بازده اند و از اين رو انديشه تحولات ساختاري اين مجموعه را در سر نمي پرورانند.
البته هميشه پاي صرفه جويي منابع هم در ميان است و دولت فعلي به منظور کاهش هزينه سرانه آموزش و پرورش فردي نظير «حاجي ميرزايي» را به عنوان گزينه پيشنهادي مطرح کرده تا در دو سال پاياني، اين وزارتخانه بي دردسر و بدون پيگيري مطالبات فرهنگيان و عدم اجراي تحولات ساختاري اداره شود. دامنه چالش هاي آموزش و پرورش وسيع است. امسال سهم اين وزارتخانه از بودجه عمومي کشور ۱۳/۹ درصد بوده که نزديک به ۹۸ درصد آن، صرف هزينه هاي جاري مي شود. از طرفي حدود ۹۰۰ هزار معلم در سراسر کشور از تنزل جايگاه اجتماعي خود به واسطه عدم پرداخت حقوق و مزاياي مکفي سخن مي گويند و در نقطه مقابل دست اندرکاران اصلاح اين روند را منوط به اجراي طرح هايي نظير رتبه بندي و سند تحول بنيادين مي دانند. پيش تر در قالب پرونده ويژه آموزشي به اين مسئله پرداخته بوديم که رتبه بندي يکي از نظام هاي فرعي ۱۴گانه سند تحول بنيادين است و در بودجه سال ۹۸ اعتباري برابر ۲ هزار ميليارد تومان به اين مسئله اختصاص يافته اما برخي از صاحب نظران معتقدند مبلغ اختصاص يافته بسيار ناچيز است و به روايت فعالان صنفي به منظور اجراي رتبه بندي حداقل به ۱۰هزار ميليارد تومان بودجه نياز است و در کنار همه اين مسائل بايد به سهم آموزش از توليد ناخالص داخلي هم اشاره داشت که يک درصد و شايد کمتر از يک درصد باشد.
اما سندتحول بنيادين از جمله اسناد بالادستي است که همواره در بوته نقد و بررسي قرار گرفته و براين اساس چندي پيش فراستخواه، عضو هيئت علمي مؤسسه پژوهش و برنامهريزي آموزش عالي گفته بود:
«اين سند بوروکراتيک تنظيم شده نه دموکراتيک و بسيار دولت زده و بسيار متعارض و واگراست.» بنابراين رفع هريک از اين نواقص، وزير کاربلد مي طلبد نه فردي که سالها از بدنه نظام آموزشي دور بوده و با پيچ و خم هايش آشنايي ندارد.
*حاجي ميرزايي کيست؟
«حاجي ميرزايي » داراي سابقه اجرايي قابل توجهي نيست. از سال ۱۳۹۲ تاکنون دبير فعلي هيئت دولت است. قائم مقام، معاون آموزش و معاون اداري و مالي سازمان نهضت سواد آموزي در سالهاي ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۸، عضويت در مجامع، شوراها و کارگروههاي تخصصي از قبيل شوراي عالي پشتيباني سواد آموزي و شوراي مرکزي نهضت سواد را هم در کارنامه خود دارد. تدريس آموزش بزرگسالان، مديريت آموزشي، ساختار سازماني واصول مديريت، مهارت هاي ارتباط موثر، تدريس دروس مباني جامعه شناسي، تغيير اجتماعي از ديگر سوابق آموزشي وي به شمار مي رود که مطابق ديدگاه اهل نظر، اين کارنامه قابل دفاع نيست.
«ابراهيم سحرخيز»، معاون اسبق آموزش متوسطه و کارشناس آموزش و پرورش از جمله منتقدان حاجي ميرزايي است. به باور او، آنچه در دولت روحاني مغفول مانده، آموزش و پرورش است و شايد در طول بعد از انقلاب اين امر بي سابقه باشد که چهار وزير و سه سرپرست در طول ۶ سال جابه جا شده باشند.
او به روزنامه رسالت مي گويد: «آموزش و پرورش ما هزار و يک مسئله دارد و هنوز نتوانسته ايم در بحث سند تحول قدم جدي برداريم و طي سالهاي اخير با بحراني به نام تامين نيروي انساني مواجه شده ايم و در خوشبينانه ترين حالت تا سال ۱۴۰۰ حدود ۲۶۶ هزار معلم بازنشسته مي شوند، امسال با کمبود
۶۰ هزار معلم روبه رو هستيم. از طرفي گفتمان معيشتي فرهنگيان بسيار پررنگ است و دولت نتوانسته به سهم خود در حيطه آموزش و پرورش عمل بکند. امروز ۳۳ درصد از هزينه اين مجموعه را مردم مي پردازند در صورتي که اين نرم در کشورهاي پيشرفته جهان بين ۱۶ تا ۱۸ درصد بوده، با اين همه مسائل چرا بايد فردي دور از بدنه آموزش به عنوان گزينه مطرح شود؟»
آنطور که سحرخيز تاکيد مي کند: «اين گزينه هيچ سابقه جدي در حوزه آموزش و پرورش ندارد، اگر طي مدت کوتاهي در نهضت سواد آموزي فعاليت کرده بازهم قابل قبول نيست زيرا نهضت چندان با بدنه آموزش و پرورش همگون نيست.»
سحرخيز معتقد است: سرپرست فعلي آموزش و پرورش نيز به رغم همه محاسن داراي آفت هايي است، او کارنامه خوبي را در حوزه سياسي از خود به جاي نگذاشته، زيرا پس از رسيدن به سمت مديرکلي آموزش و پرورش خراسان رضوي، تمام فرمانداران را در مشهد به عنوان رئيس آموزش و پرورش منصوب کرد. اين مجموعه ميدان تاخت و تاز اهداف و جناح هاي سياسي نيست. سياست زده کردن آموزش و پرورش آسيب اش کمتر از معرفي يک فرد غيرمتخصص به عنوان وزير نيست، تصورم اين است که رئيس جمهور؛ مجلس و مردم را در يک عمل انجام شده قرار داد، يعني افراطي ترين گزينه را به عنوان سرپرست معرفي و بعد فردي غيرمتخصص را به عنوان گزينه پيشنهادي ارائه داده است، فردي که باعث واکنش گسترده جامعه فرهنگيان شده، به نظرم دولتي که خود را اعتدال گرا مي داند، بايد نيرويي معتدل و خردمند و با انديشه را معرفي مي کرد تا حاشيه هاي سياسي نداشته باشد و به عنوان فردي دوراز آموزش و پرورش با نگاهي غيرمتخصصانه به مسئله پرچالش آموزش و پرورش شناخته نشود.
برخي ارائه گزينه پيشنهادي دولت در آستانه بازگشايي مدارس را از تدابير عمدي دولت مي دانند. «سحرخيز» هم ضمن تاييد اين تدبير عمدي، يادآور مي شود: «دولت در دقيقه نود گزينه پيشنهادي خود را معرفي کرده در حاليکه مي توانست دو ماه قبل تر، اقدام کرده و دست مجلس را باز بگذارد اما نمايندگان هم بايد با تدبير و تدبر لازم با اين قضيه برخورد بکنند.»
«نسرين باقري» از جمله فرهنگياني است که معرفي ديرهنگام اين گزينه را مورد نقد جدي قرار مي دهد و در گفت و گو با رسالت عنوان مي کند: «گويا رئيس جمهور هيچ گونه حسن نيتي نسبت به آموزش و پرورش ندارد و راغب نيست که اتفاقات موثري در اين حوزه رخ بدهد، وگرنه در آستانه بازگشايي مدارس، مجلس را تحت فشار قرار نمي داد. احتمالا مجلس هم باتوجه به مدت اندک باقي مانده تا بازگشايي مدارس، به گزينه پيشنهادي دولت راي خواهد داد.»«حمايت ميرزاده» در قامت سخنگوي کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شوراي اسلامي، در پاسخ به اين شائبه به رسالت مي گويد: «مجلس تحت تاثير کوتاهي زمان، اقدامي عاجلانه انجام نخواهد داد.»«کارن خانلري» به عنوان عضو اين کميسيون بر همين نکته تاکيد کرده و در گفت و گو با رسالت بيان مي کند: «ما قرار نيست به خاطر فاصله کوتاه زماني تا بازگشايي مدارس، به گزينه پيشنهادي دولت راي بدهيم. نمي توانيم سرنوشت عرصه به اين مهمي را به خطر بيندازيم. از طرفي مجلس هم نبايد تابع شانتاژهايي نظير کم بودن فرصت تا بازگشايي مدارس باشد بنابراين فارغ از اين فشارهاي شکلي به صورت ماهوي مسئله را بررسي مي کنيم.»
*«حاج ميرزايي» گزينه اي شوک آور و نااميد کننده!
«مهدي بهلولي» از کنشگران عرصه آموزش و پرورش بر اين اعتقاد است که مجلس اساسا نبايد به محسن حاجي ميرزايي راي اعتماد بدهد زيرا معرفي چنين گزينه اي شوک آور و نااميد کننده بوده است.
او در گفت و گو با رسالت صراحتا انتخاب چنين گزينه اي را مورد نقد جدي قرار داده و بيان مي کند: «حاجي ميرزايي در حوزه آموزش و پرورش پيشينه قابل قبولي ندارد و فقط مدتي در اين حوزه، مشاور بوده و حتي در ساير بخش ها هم سبقه و پيشينه قابل دفاعي ندارد و ما حتي اسم او را هم نشنيده بوديم، اگر چنين فردي را به عنوان يک سياستمدار هم تلقي بکنيم، بازهم نمي توانيم فعال و کنشگر سياسي خطابش کنيم.»
بحثي از گذشته مطرح بوده، مبني بر اينکه بايد فردي سياستمدار، با نفوذ و قدرتمند وارد حوزه آموزش و پرورش شود تا با توجه به وزنه اي که دارد، مطالبات فرهنگيان و آموزش و پرورش را محقق کند. اما در مقابل برخي معتقدند، آموزش و پرورش عليرغم اينکه مطالبات مالي گسترده اي دارد اما نيازمند فردي متخصص است. مطابق ديدگاه «بهلولي»، اگر يک گزينه هر دو ويژگي مذکور را دارا باشد، بهتر مي تواند به مسائل آموزش و پرورش بپردازد. اما نکته اين است که حاج ميرزايي هيچ کدام از اين ويژگي ها را دارا نيست، نه در حوزه آموزش و پرورش پيشينه اي دارد و نه به لحاظ سياسي داراي نفوذ و قدرت است.
اين کنشگر در ادامه تاکيد مي کند: «دولت براي دو سال پاياني، به دنبال گزينه اي حرف شنو بود تا فقط اين وزارتخانه اداره شود و تحولي هم در کار نيست. هم اکنون آموزش و پرورش با ۱۰ هزار ميليارد تومان کسري مواجه بوده و معوقه دارد و اين انتخاب نشان مي دهد که دولت هيچ اولويتي براي مسائل آموزش و پرورش قائل نيست. وقتي دست به انتخاب فردي مي زنند که از بدنه نظام آموزشي نبوده و وزنه و نفوذي ندارد که بتواند در هيئت دولت و مراکز قدرت کاري از پيش ببرد، يعني اين حوزه براي سياستمداران در اولويت نيست.»
«محمودرضا اسفندياري» از پژوهشگران عرصه آموزش، همانند ساير اهل نظر، بر اين باور است که رئيس جمهور بايد از ميان شخصيت هاي علمي، فرهنگي و اجرايي حوزه آموزش و پرورش، شخصي کارآمد را انتخاب مي کرد. او به رسالت مي گويد: «سکاندار اين حوزه بايد با نظام آموزشي آشنا بوده و بر چالش هاي
موجود، تسلط و اشراف داشته و برنامه ريزي انجام دهد. وقتي بطحايي که از بدنه آموزش است، کاري از پيش نمي برد و نهايتا بعد از حدود دو سال استعفا مي دهد، چگونه فردي معرفي مي شود که از بدنه آموزش نيست؟ حداقل رئيس جمهور بايد شخصي را انتخاب مي کرد که مقبوليت جامعه فرهنگيان را داشته باشد.»
«سحرخيز» هم با طرح اين پرسش که چرا آموزش و پرورش بايد مورد آزمون و خطا قرار بگيرد، عنوان مي کند: «اين جفاست، آن هم در شرايطي که معلمان بسيار بي انگيزه بوده و از دولت ناراضي اند، اگر به دنبال بالا بردن مشارکت معلمان در آموزش و پرورش هستند، حداقل به احترام جمعيت ۹۰۰ هزار نفري فرهنگيان؛ با آنان مشورتي صورت مي گرفت و فرد شاخصي را معرفي مي کردند.»
اما «بهلولي» بر اين امر تاکيد مي کند که هر فردي در شرايط فعلي انتخاب شود، بهانه آورده و ادعا مي کند در شرايط پاياني عمر دولت به اين مجموعه پيوسته و عملا کاري از پيش نخواهد برد، بنابراين دو سال قبل که توسط بطحايي به هدر رفت و دو سال پيش رو هم به هر فردي سپرده شود، باز از دست رفته است.
او مي گويد: «مشکلات آموزش و پرورش و بودجه آن بايد در اولويت وزير قرار گرفته و سهم واقعي اين حوزه از توليد ناخالص داخلي و بودجه عمومي دولت پرداخت شود. از ديگر مشکلات اين وزارتخانه، تمرکز شديد بر سياست زدگي و ايدئولوژي زده بودن است، کسي که مي خواهد به اين مسائل رسيدگي کند بايد کار کارشناسي را در اولويت قرار بدهد اما اين مسائل در دو سال آينده محقق نخواهد شد، چون اراده اي براي حل آن وجود ندارد.»
*رداي وزارت بر تن فرهنگيان گشاد بود؟
چالش هاي عديده و انباشته شده اين حوزه غيرقابل انکار است و هر فردي که به منصب وزارت مي رسد بايد بتواند براي رفع اين چالش ها برنامه داشته و در عين حال پاسخگوي مطالبات فرهنگيان باشد تنها در اين صورت است که روح تازه اي به کالبد خسته جامعه فرهنگيان دميده خواهد شد، برهمين اساس انتظار مي رفت، فردي به مجلس معرفي شود که در نهايت خروجي و برون داد کار، قابل دفاع باشد و اميد را به جامعه فرهنگيان بازگرداند.
اسفندياري تصريح مي کند: «معرفي حاج ميرزايي، نارضايتي عمومي را در ميان جامعه فرهنگيان و اهل نظر شکل داده است. اگر قرار بود حسيني با کارنامه و عملکردي که دارد به عنوان گزينه معرفي نشود، شخص تواناتري را معرفي مي کردند تا از جنس فرهنگيان باشد. حالا به هر دليلي حسيني به رغم عمل گرايي و پيگيري هاي منتج به نتيجه اي که داشته به عنوان گزينه معرفي نشده است اما آيا در بين يک ميليون نفر فرهنگي، شخص توانمندي را پيدا نکرده اند، به نظر مي رسد اين امر، بي احترامي و توهين به قشر فرهنگيان است يعني رداي وزارت بر تن آنان گشاد بوده است؟»
به اذعان او، بدعملي ها در اين حوزه بسيار است و باعث شده، عمر وزراي آموزش و پرورش در ايران به طور ميانگين کمتر از ۳ سال باشد، اين امر نشان مي دهد که چالش ها گسترده است و بايد افراد توانمندتري در جايگاه وزارت انتخاب شوند.
«نسرين باقري» هم با اشاره به اينکه چندين وزير آموزش و پرورش در دولت تدبير و اميد، آمده اند و رفته اند، عنوان مي کند: «اين موضوع، بي توجهي نسبت به چنين وزارتخانه بزرگي را عيان مي سازد، از طرفي وزارتخانه آموزش و پرورش بدون وزير هم اداره مي شود، به اين دليل که عملا کاري انجام نمي شود و همه وزرا به رغم آگاهي از چالش هاي مالي اين مجموعه قصد صرفه جويي داشته و با دولت همراهي مي کنند. به نظرم رئيس جمهور از عمد کساني را وارد اين حوزه مي کنند که چندان به مسائل آموزش و پرورش وارد نباشند.» او تصريح مي کند: «وزراي آموزش و پرورش همواره از بين افراد بله قربان گو انتخاب شده اند تا در جهت خواسته ها و منافع دولت حرکت کنند ما کمتر وزيري داشته ايم
که به فکر مشکلات آموزشي و معيشتي معلمان باشد.»باقري يادآور مي شود: «جواد حسيني از خانواده آموزش و پرورش بود اما «حاجي ميرزايي» از بدنه اين مجموعه نيست و چهره شناخته شده اي به شمار نمي رود از طرفي اقبال جامعه فرهنگيان به حسيني قابل توجه بوده و از آنجايي که دولت به دنبال اقدامي متحولانه در آموزش و پرورش نيست، سرپرست فعلي را به عنوان گزينه پيشنهادي معرفي نکرده است.»
اما «حمايت ميرزاده» بدون بيان ديدگاه شخصي خود مي گويد: «فعلا نمي توانم درباره گزينه پيشنهادي اظهارنظري داشته باشم. مسائل و دغدغه هاي حوزه آموزش و پرورش، شفاف و روشن است و هرکس که بخواهد سکاندار باشد بايد اولويت اولش مسائل معيشتي و پرداخت مطالبات باشد. حتي طرح رتبه بندي هم براي ما در درجه بعدي اهميت قرار دارد.»
«کارن خانلري» برخلاف «ميرزاده» صراحتا عنوان مي کند: «آموزش و پرورش عرصه بسيار وسيعي است و طبيعتا کسي مي تواند از پس مشکلات اين مجموعه بربيايد که از بدنه آموزش و پرورش باشد. قرار بود فاطمه سعيدي که در کميسيون آموزش حضور دارد، کانديد تصدي وزارت باشد، او اشراف کاملي بر مسائل آموزشي دارد و از طرفي ما وزير زن نداريم و اين گزينه مي توانست براي ژست سياسي کشور هم مناسب باشد. اما بعد متوجه شديم فردي براي تصدي اين پست معرفي شده که داراي سوابق لازم نيست و اين امر تا حدود زيادي ما را حيرت زده کرد.»
آموزش و پرورش , تحول ساختاري , مرضيه صاحبي , نظام آموزشي
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.