فارغ التحصیلان فارغ از کار
شکاف ميان دانشگاه و بازار کار به گسل تبديل شده اما تب و تاب ها براي ورود به مراکز آموزش عالي فروکش نکرده و طنز تلخ ماجرا از آنجا آغاز مي شود که کنکور به عنوان ماراتني نفس گير،يکي از راههاي تعيين سرنوشت به شمار مي رود.
گزارش هاي مرکز آمار نشان مي دهد حدود ۳۸ درصد از فارغ التحصيلان آموزش عالي، بيکارند و معمولا در ريشه يابي اين مسئله از همان عبارت کليشه اي «عدم مهارت» سخن گفته مي شود.
بيکاري پديده اي است که در سالهاي اخير ابعاد تازه اي به خود گرفته است. سالها نظر بر اين بود که نرخ بيکاري با ارتقاء سطح آموزش کاهش مي يابد به طوري که تقريبا اين نرخ در ميان دانش آموختگان آموزشهاي عالي به صفر نزديک ميشود.
اين نظر امروز با افزايش تعداد بيکاران آموزش ديده در سطح کلان متزلزل شده است. در ايران با گستر ش کمي آموزش عالي در سالهاي اخير در شرايطي که ويژگيهاي بازار کار از نظر حجم وساختار تخصصهاي موردنياز در سطوح عالي مورد بررسي ودقت قرار نگرفته، تعداد قابل توجهي از دانش آموختگان نتوانسته اند جذب بازار کار شوند. اين امر باعث شده، وضعيت تقاضا نيروي کار متخصص در کشور چه از نظر حجم وچه از نظر رشته هاي تخصصي موردنياز نامعلوم باشد وعرضه نيروي انساني متخصص مستقل از تقاضا شکل بگيرد و هيچگونه سازوکاري براي ملحوظ داشتن سطح وکيفيت تقاضا و تغييرات آن در طول زمان، در عرضه نيروي انساني متخصص ايجاد نشود. به تبع نامشخص بودن وضعيت تقاضا وشکل گيري عرضه مستقل از تقاضا، عملا عدم تعادلي در بازار کار افراد متخصص ايجاد ميشود. اين عدم تعادلها در بعضي از زمينه ها به صورت مازاد نيروي انساني متخصص و بيکاري آنهاست که به دليل فزوني گرفتن عرضه بر تقاضا و يا نامتناسب بودن کيفيت آموزشي تقاضا ايجاد مي شود و در بعضي از زمينه ها به کمبود عرضه نسبت به تقاضا خود را نشان ميدهد که موجب ايجاد تنگناهايي در فعاليتهاي توليدي و غير توليدي ميشود.
گفته مي شود، براساس اعلام سازمان سنجش آموزش کشور در کنکور ۹۷، جمعا تعداد يک ميليون و ۱۱ هزار و ۸۲۵ داوطلب ثبت نام كردهاند که از اين تعداد ۶۴۲ هزار و ۴۵۱ داوطلب در گروه آزمايشي علوم تجربي، تعداد ۲۰۵ هزار و ۲۶ نفر در گروه آزمايشي علوم انساني، تعداد ۱۴۴ هزار و ۵۵۰ نفر در گروه آزمايشي علوم رياضي و فني و مابقي در گروههاي آزمايشي زبانهاي خارجي و هنر ثبتنام كردهاند.
اما در کنکور امسال، در گروه آزمايشي تجربي ۵۴۲ هزار و ۸۴ داوطلب، در گروه آزمايشي علوم انساني ۲۵۹ هزار و ۴۲۱ داوطلب، در گروه آزمايشي هنر ۳۶ هزار و ۲۲۷داوطلب و در گروه آزمايشي زبانهاي خارجي نيز ۳۰ هزار و ۳۰۵ داوطلب و در مجموع يک ميليون و ۱۸۷ هزار و ۳ شرکت کننده در جلسه آزمون حاضر شدند. حال پرسش اين است که داوطلبان کنکور پس از پذيرش در رشته موردنظر و اتمام تحصيل، شانسي براي ورود به بازار کار خواهند داشت؟
* تنها ۲۰ درصد از فارغالتحصيلان، جذب بازار کار مي شوند
علي اکبر لبافي در قامت کارشناس بازار کار ميگويد: «اگر در گذشته عنوان ميشد که آموزش متناسب با نياز بازار کار باشد، امروز ديگر نميتوانيم چنين چيزي بگوييم چون در همه بخشها و تخصصها با تورم نيروي کار و تقاضا مواجهيم. در حال حاضر در بخش کشاورزي ۱۰ درصد مشاغل، در بخش صنعت ۱۵ درصد و در بخش خدمات ۲۵ درصد مشاغل نوع و ماهيتش به شکلي است که ميتواند فارغ التحصيل دانشگاهي جذب کند.»
به گفته اين کارشناس بازار کار، سر جمع ماهيت مشاغلي که در کشور ايجاد کردهايم و در حال تثبيت داريم، به نحوي است که به طور ميانگين تنها ۲۰ درصد از فارغالتحصيلان را جذب بازار کار ميکند، در حالي که بيش از ۶۰ درصد فارغ التحصيلان دانشگاهي جويندگان کار هستند.
به رغم همه آنچه مطرح شد، مسئولان ذيربط و آنان که دستي در حوزه نظام آموزش عالي دارند از عدم مهارت فارغ التحصيلان گلايه مي کنند. برهمين اساس چندي پيش محمد شريعتمداري، وزير تعاون، کار و رفاه اجتماعي با بيان اينکه بايد نهضت مهارتافزايي در کشور ايجاد شود، عنوان کرد: «امروز فقدان مهارت ضعف بزرگي براي نظام مهارت آموزي به شمار ميرود و اين آمار که ۴۷ درصد فارغالتحصيلان داراي مهارت کافي و متناسب با انتظار نيستند، رقم بالايي است. اين شرايط باعث شده که طرحي مبني بر اين مطرح شود که لازم است فارغالتحصيلان آموزشهايي را فرا بگيرند تا تخصص کافي براي کاريابي را بيابند. پيگيري چنين طرحي شايد لازم به نظر
برسد، اما اگر در وضعيت بازار کار ايران و ارتباط آن با نظام آموزشي دقيق شويم، ميبينيم که ممکن است با يک طرح ديگر روبهرو باشيم که علاوه بر هزينهتراشي باعث ميشود ورود به بازار کار به تأخير بيفتد.»
* يک ميليون و ۳۹۰ هزار نفر فارغالتحصيل دانشگاهي بيکار
به گزارش ايلنا، گزارشهاي رسمي نشان ميدهد؛ حدود ۳۸ درصد فارغالتحصيلان دانشگاهي بيکار هستند. هفتم مرداد سال جاري، رحيم سرهنگي مديرکل دفتر توسعه کارآفريني وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعي گفت:« در حال حاضر يک ميليون و ۳۹۰ هزار نفر فارغالتحصيل دانشگاهي بيکار در کشور وجود دارند که يا مهارت آنها به درد جامعه و بازار کار نميخورد يا اينکه اساسا مهارتي براي ورود به بازار کار ندارند.»
بيکاري اقشار مختلف به طور عام و بيکاري اقشار تحصيلکرده دانشگاهي به طور خاص شوم ترين و خطرناک ترين پديده عصر کنوني است و اين سؤال را به ذهن متبادر مي سازد که اگر ميان ورود افراد به دانشگاه و عدم اشتغال، ارتباطي معنادار وجود دارد و اگر تحصيل در سطوح عالي به منزله مهارت آموزي نيست، افراد چرا بايد به دانشگاه بروند؟
گزارش مؤسسه پژوهش و برنامهريزي آموزش عالي وزارت علوم نشان ميدهد: «در ايران دو هزار و ۵۶۹ دانشگاه وجود دارد. اين در حالي است که آلمان ۴۱۲، انگليس ۲۹۱، کانادا ۳۲۹، ايتاليا ۲۳۶ و هلند ۴۲۳ دانشگاه دارند. بيش از دو هزار و ۵۰۰ دانشگاه ايران تا پايان سال گذشته سه ميليون و ۷۹۴هزار و ۴۲۰ دانشجو را مشغول به تحصيل کردهاند.»
به هر روي بررسي تحولات آموزش عالي وتحليل رشد و توسعه کمي مؤسسات دانشگاهي کشور در چند دهه اخير مبين وجود چالشها و نارسايي هاي متعددي است که ريشه در سياست ها، خط مشي ها و رويکردهاي حاکم بر نظام آموزش عالي کشور و واقع بينانه نبودن برنامه ها و عدم توجه به اصول بنيادين برنامه ريزي در دوره ها و رشته هاي دانشگاهي در مراکز آموزش عالي کشور دارد.
*نقش ۸۵ درصدي دانشگاهها در تأخير ورود به بازار کار
مجيد حسيني از اساتيد دانشگاه تهران اين روند را مثل هميشه مورد نقد جدي قرار داده و در گفت و گو با «رسالت» تأكيد ميکند: اگر نگوييم دانشگاه ها نقش صد درصدي در به تأخير انداختن بازار کار دارند، بايد بگوييم دستکم ۸۵ درصد دانشگاه ها که پولي هستند اين نقش را ايفا مي کنند يعني باعث
مي شوند آن سرمايه اندکي که در اختيار افراد هست، صرف گرفتن يک مدرک کم مهارت شود، در ثاني، زماني از زندگي که مي تواند صرف توليد و مهارت و آموزشهاي فني و حرفه اي شود، صرف آموزشهاي تئوريکي مي شود که فايده اي در اشتغال افراد ندارد. به قول جعفر خيرخواهان، کارشناس اقتصاد توسعه، اين نگاه به آموزش موجب شده است، پديده مدرکگرايي و حتي خريد مدرک رواج يابد بيآنکه تخصص، صرف توسعه اقتصادي و افزايش بهرهوري شود و در واقع بازار حالت نمايشي پيدا کرده است.
به باور مجيد حسيني، دانشگاه صرفا يک ويترين است که عملا کارآيي ندارد و افرادي که فرهنگ دانشگاه رفتن در ايران را باب کرده اند و کساني که ديپلم و ديپلمه را به ناسزا تبديل کردند، همان کساني بودند که پشت تأسيسات دانشگاه هاي خصوصي و پولي بودند. آنها مي خواستند کاري بکنند که چرخ اقتصادي دانشگاه هاي آزاد و غيرانتفاعي و پيام نور و
علمي کاربردي بچرخد و سرمايه داري آموزش عالي ايجاد شود. در حال حاضر يک آموزش بي کيفيت و پولي داريم که از محل همين ايده بي ارزش کردن ديپلم و اهميت دادن به ليسانس و فوق ليسانس در کشور ايجاد شده، اگر اين فرهنگ در خانواده ها
ايجاد نمي شد، اين همه منابع مالي و دانشگاه هاي خصوصي و پولي ايجاد نمي شد.
او يادآوري مي کند که در حال حاضر دانشگاه هاي اصلي و با کيفيت کشور، بيشتر از ۱۵ تا ۲۰ درصد دانشجوهاي فعلي را شامل مي شوند به همين دليل برخي اين فرهنگ را در ميان خانواده هاي ما ترويج کردند که فرزندانشان را به کسب مدارک بي ارزش ليسانس و فوق ليسانس ترغيب کنند. به همين علت بايد خانواده ها با مسئله مهارت و آينده شغلي فرزندانشان در چارچوب ديپلم و آموزش هاي مهارتي و فني و حرفه اي آشنا شوند، زيرا دليل توسعه فرهنگ مدرک گرايي و بيکاري گسترده فارغ التحصيلان، همين آموزش خصوصي و پولي است بنابراين از بين رفتن آموزش خصوصي و نابرابر سبب توسعه مهارتها و رسيدن به يک وضعيت شغلي بهتر خواهد بود.
آنطور که حسيني مي گويد، از ميان هفت يا هشت کشور صنعتي و ۱۰ تا ۲۰ کشور نسبتا صنعتي با رفاه اجتماعي بالاتر مثل کانادا، آلمان و سوئيس، حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد مردم به دانشگاه هاي تئوريک مي روند و مابقي مردم با اخذ مدارک و مدارج مهارتي و گذراندن آموزش هاي مهارتي و يا سيستم آموزش عمومي مثل سوئد که مهارت به آنها مي آموزد، وارد بازار کار مي شوند.
مهدي نژاد نوري، استاد دانشگاه صنعتي مالک اشتر و معاون سابق پژوهشي وزارت علوم هم در گفت و گو با «رسالت» تأكيد مي کند: مسئله به اين سادگي نيست که بگوييم فردي با ورود به دانشگاه، شاغل خواهد شد، اما بسياري از اين طريق به دنبال منزلت اجتماعي هستند و از طرفي ما مي گوييم فارغ التحصيلان دانشگاهي بيکارند درحالي که بايد مطابق با نياز رشته ها، دانشجو پذيرش کنيم، اکنون در خيلي از رشته هاي
علوم انساني به ويژه در دانشگاه هاي غيرانتفاعي و آزاد، تعداد زيادي دانشجو پذيرش مي شود و برخي از داوطلبين به صرف داشتن مدرک در اين رشته ها تحصيل مي کنند. در حال حاضر حدود ۵۰ درصد دانشجويان ما در رشته هاي علوم انساني هستند درصورتي که اگر توزيع مناسبي وجود داشته باشد، بايد حداکثر ۳۰درصد باشد و مابقي در رشته هاي علوم پايه و فني، مهندسي و کشاورزي و پزشکي و رشته هاي مرتبط تحصيل کنند.
به اعتقاد او، بايد آمايش سرزميني و آمايش آموزش عالي به درستي
طراحي شود تا در يک رشته با تمرکز و تورم و در رشته ديگر با کمبود دانشجو روبه رو نباشيم.
او ادامه مي دهد: دومين مسئله که بسيار مهم است، کفايت آموزش هاست يعني به نحوي که هر فردي با تحصيل در رشته مورد نظر از مهارت هاي لازم براي ورود به بازار کار برخوردار باشد. در حال حاضر ما مي بينيم که با کمبود معماران و مهندسان ساختمان و مهندسان مکانيک مسلط بر کار، روبه رو هستيم. اين امر نشان مي دهد که بايد اصلاحي با تکيه بر بحث مهارت افزايي در آموزش هاي دانشگاه صورت بگيرد تا آنها آماده پذيرش در بازار کار باشند. نژادنوري با بيان اينکه مباحث نظري به درد دانشجويان ما نمي خورد، عنوان مي کند: در فنلاند مطابق با آمارها به ازاي هر صد هزار نفر، بالغ بر چهارهزار نفر محقق و کارشناس هستند اما در کشور ما براساس آمارهاي سال ۲۰۱۷ حدود هزار و ۲۰۰ نفرند و با استاندارد يک جامعه دانش بنيان فاصله دارد. بنابراين اگر بخواهيم ارزش افزوده بالا به دست بياوريم، بايد نيروهاي ما، دانشي باشند و از مسير دانش آموختگي عمل کنند، يعني صرف مهارت کفايت نکرده و آموزش هاي تئوري- نظري و عملي در کنارهم باشد.
استاد دانشگاه مالک اشتر با اعلام اينکه برخي نقش دانشگاه ها را در تأخير ورود به بازار کار، صد درصد مي دانند، يادآوري مي کند که امروز آموزشهاي دانشگاه بيشتر ناظر بر مباحث نظري است درحالي که فارغ التحصيلان رشته هاي کاربردي و فني و حرفه اي کمتر بيکار هستند زيرا بر بحث هاي مهارتي هم تکيه مي شود و اينها بلافاصله بعد از فراغت از تحصيل، جذب بازار کار مي شوند اما در رشته هايي که بحث هاي نظري بيشتر است، عملا دانشگاه ها باعث تأخير ورود فارغ التحصيل به بازار کار مي شوند.
به روايت کاظم فرج اللهي، کارشناس بازار کار، « شايد اين واقعيت داشته باشد که بسياري از فارغالتحصيلان مهارت ندارند، اما در بحبوحه سالهايي که شاهد رشد قارچگونه دانشگاهها بوديم از رئيس يکي از دانشگاههاي بزرگ کشور پرسيده شد شما که اين همه شعبه در اين شهر و آن شهر ميزنيد و دانشجو ميگيريد، فکري هم براي کار آنها کردهايد ، جواب داد: اينها ميخواهند ديپلمه بيکار باشند، بگذاريد ليسانس بيکار باشند! واقعيت هم اين است که با رشد قارچگونه دانشگاهها و مؤسسات آموزشي فقط در ورود افراد به بازار کار تأخير انداختهايم. حالا که ديگر زمان آن رسيده که افراد سر کار بروند مشکل نمود پيدا کرده است.»به اذعان او، «مهارت آموزي و بحثي که حالا درباره آموزش دادن به فارغالتحصيلان مطرح ميشود دو بحث جداگانه است. ما وقتي از اين حرف ميزنيم که فارغالتحصيلان دانشگاهي مهارت ندارند، بايد افراد و نهادهايي را که کمکاري کردهاند پيدا کنيم و مورد بازخواست قرار دهيم. اين روزها بحثهاي زيادي درباره مبارزه با فساد مطرح ميشود. آيا اينکه مراکز و نهادهايي سالها وقت و سرمايه افراد را تلف کرده و چيزي هم به آنها ياد ندادهاند، فساد نيست؟ بايد با اين مراکز و نهادها برخورد شود، نه اينکه بگوييم فارغالتحصيلان مهارتي ندارند و حالا بيايند مهارت بياموزند.»
آموزش عالي , بازار کار , دانشگاه
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.