عدم وحدت یعنی تکرار ۹۲
سعید نوروزی
هرچه به سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نزدیکتر میشویم، بحث وحدت در جریان اصولگرایی نیز بیش از گذشته مطرح میشود و با توجه به انتشار اخباری مبنی بر اجماع احتمالی اصلاحطلبان بر روی علی لاریجانی یا اسحاق جهانگیری، تلاش برای اجماع اصولگرایان نیز رو به افزایش است و آنها نیز برنامههایی دارند گرچه هنوز قضا نشده است. اما نکتهای که در خصوص وحدت مهم میباشد این است که الان آن بهتر از یک ساعت دیگر و امروزش نیز بهتر از فردا است. در سویی دیگر از گوشه و کنار خبر میرسد برخی کاندیداها قصدی برای اجماع بر روی یک گزینه ندارند و برخی نیز رسما اعلام کردهاند کنارهگیری نمیکنند و مستقل واردشدهاند! برای نتیجه خسارتباری که عدموحدت در پی دارد بهتر است کمی گذشته را مرور کنیم و به انتخابات ۹۲
برگردیم؛ جایی که اگر وحدت رویه اصلی اصولگرایان بود، شاید شاهد وضعیت امروز نبودیم و اینهمه مشکل را تحمل نمیکردیم.
اصولگرایان انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری در خردادماه سال ۹۲ را در حالی با اختلاف کم به اصلاحطلبان واگذار کردند که در آن دوره ۴ نامزد در میدان داشتند و جز یک نفر از کاندیداها مابقی آنها حاضر به کنارهگیری به نفع دیگری نشدند و در پایان یک خودزنی تاریخی در اردوگاه اصولگرایان رقم خورد. در جبهه اصلاحات اما تنها۲ نامزد یعنی حسن روحانی و محمدرضا عارف وجود داشت که در آخرین روزهای تبلیغاتی، عارف به نفع روحانی کنار رفت تا رئیس دولت یازدهم در حالی با اختلاف بسیار کم به ریاست جمهوری برسد که شاید خوشبینترین طرفدارانش نیز این باور را نداشتند. ۴ سال بعد این رویه کمی تغییر کرد. تاریخ نشان داد نتایج انتخابات سال ۹۲ تا حدودی توانست برای اصولگرایان تجربه شود اما اینبار نیز راهبردشان یعنی جمنا چندان چنگی به دل نمیزد. انتخابات ۹۶ در ابتدا با ۶ نامزد آغاز شد و در میانه راه اسحاق جهانگیری به نفع حسن روحانی و محمدباقر قالیباف به نفع سید ابراهیم رئیسی کنار کشیدند. بااینوجود اما سرانجام این حسن روحانی بود که با ۵۷٫۱۴ درصد آرا بار دیگر پیروز رقابت شد.
عدم وحدت و ۸ سال بیتدبیری و ناامیدی
میتوان گفت تشکیل دولت روحانی مدیون عدم وحدت بین اصولگرایان است. جایی که برخی از آنها ملاک را فقط انتخاب اصلح دانستند و حتی در همان اصلح هم اشتباه برداشت میکردند و به نتیجه کلی انتخابات، قائل نبودند. سال ۹۲ در جبهه اصولگرایان بخشی معتقد بودند که گفتمان انقلاب تنها متعلق به آنها است و باقی اصولگراها را قبول نداشتند. برخی دیگر نیز از هفتههای قبل میپنداشتند و حتی به نظرسنجیها نیز
اهمیتی نمیدادند. در پی این رویه اصولگرایان اما نتیجه آنچه شد که شاید خیلیها فکرش را هم نمیکردند؛ حسن روحانی رئیسجمهور ایران شد! و دولت او ۸ سال بر سرکار ماند و نهتنها وضعیت معیشتی مردم بهتر نشد
بلکه با تورم بیسابقه، گرانیهای بسیار، افزایش تحریمها، بیاعتمادی و دور شدن مردم از انقلاب، افزایش رانت، کوچک شدن سفره مردم و… روبهرو شدیم.
اکنون با توجه به نتیجهای که عدم وحدت در سال ۹۲ در پی داشت و نیز صحبتهایی که در گوشه وکنار مبنی بر تشکیل «دولت سوم روحانی» میشود باید از نامزدهای جناح اصولگرا پرسید با کدام استدلال میخواهند بهصورت مستقل عمل کرده و از وحدت دوری میکنند؟ چرا بر حضور چندكاندیدایی تأکید کرده و رویه خود را تغییر نمیدهند؟ آیا حضور پر رأی یک نامزد، بر پراكندگی آرای اصولگرایان ترجیح ندارد؟!
در ادامه چند نکته در مورد علتهای پیروزی اصلاحطلبان در سال ۹۲ را مرور میکنیم.
۱- پیروزی آقای حسن روحانی قاطع نبود. کسب ۱۸/۵ میلیون رأی روحانی اگرچه در برابر ۶ میلیون رأی قالیباف نسبتی سه برابری ایجاد کرده بود، اما تنها بیانگر ۵۱ درصد آرا بود. به معنی واضحتر یعنی اگر در طرف مقابل عقلانیت سیاسی و روحیه گذشت حاکم بود، دور از ذهن نبود که نتیجه دیگری رقم خورده باشد و حتی بعید نبود که در مرحله نخست انتخابات نتیجه آن بود که میخواستند. جالب است که در نظرسنجیهای اولیه روحانی با حدود ۲ درصد پایینتر از عارف قرار داشت و برخی پیشبینی میکردند که شاید عارف گزینه نهایی اصلاحات باشد.
۲- فهم اشتباه برخی چهرههای اصولگرایی از دوگانه «تکلیفمداری و نتیجهگرایی» که نتیجه عدم درک صحیح از دوگانه «آرمانگرایی و واقعبینی» است. پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات ۹۲، جملهای منسوب به شهید محمد جهانآرا، دستبهدست میشد که: «بچهها! اگر شهر سقوط کرد، دوباره فتح میکنیم. مراقب باشید ایمانتان سقوط نکند.» این عبارت اما هیچ ارتباطی با نتیجه انتخابات نداشت، چراکه در جریان سقوط خرمشهر فرماندهان ضمن شناخت درست تکلیف، با جانفشانی عمل کرده بودند و رزمندگان هم چیزی کم نگذاشته بودند و لذا بعدا با تجهیز قوای خود خرمشهر را فتح کردند، اما در ماجرای انتخابات ۹۲ عدهای نتوانستند تکلیف درست را تشخیص دهند و اصرار بر راه غلط خود را تکلیف میدانستند.
۳- رفتار انتخاباتی اصولگرایان نادرست بود. اعضای مهمترین ائتلاف اصولگرایان تا اواخر فروردین در صدر نظرسنجیها قرار داشتند اما علیرغم کنارهگیری حدادعادل، عدم پایبندی بهشرط ائتلاف آن روز از سوی علیاکبر ولایتی در روزهای آخر نتوانست به جلب اعتماد مردم کمک کند. از سویی دیگر تخریب کاندیداهای اصولگرایان نسبت به یکدیگر و غفلت از رقبای اصلی، در بین مردم نمایشی از درگیری درون جبههای بود که مردم را از آنها دور کرد.
۴- واگرایی جریان اصولگرایان همزمان با همگرایی جریان اصلاحات. این نوع رفتار، باعث اقبال عمومی و تأثیر عمیق در ایجاد موج مثبت اجتماعی به نفع آنها شد. یعنی کنارهگیری عارف به نفع روحانی در سه روز مانده به انتخابات، ضمن واردکردن شوک مثبت اجتماعی به جامعه به نفع حسن روحانی، زشتی عدم وحدت اصولگرایان را بیشتر به رخ کشید.
۵- همچنین ایجاد دوقطبی جلیلی – روحانی نیز ضربهای بود که به بدنه اصولگرایان وارد شد و نتیجه دوگانه «گفتمان مقاومت» – «گفتمان مذاکره» افزایش آرای حسن روحانی بود و حتی به گفته برخی سیاسیون، حضور سعید جلیلی درصحنه رقابت سال ۹۲، بهترین مزیت نسبی رقابت را برای روحانی فراهم نمود.
گوی و میدان نامزدهای اصولگرا
نتیجه وحدت را میتوان در انتخابات مجلس یازدهم مشاهده کرد و ثمره آن نیز امروز مشخصشده است. زمان کمی تا انتخابات ۱۴۰۰ باقیمانده و حالا باید دید که آیا اصولگرایان از اشتباهات گذشته خود درس گرفتهاند و در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، به وحدت میرسند یا خیر؟ گوی و میدان در اختیار جریان اصولگرا میباشد و باید دید که چهرههای این جناح چه استفادهای را از آن خواهند کرد؛ آیا وحدت سال ۹۸ رخ میدهد؛ یا اشتباه سال ۹۲ تکرار میشود؟
اصلاح طلبان , اصولگرایان , انتخابات , روحانی , سعید نوروزی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.