عاقبت ناپرهیزی عمومی - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 24114
  پرینتخانه » اجتماعی, اسلایدر تاریخ انتشار : 09 تیر 1399 - 23:40 |
کرونا بیشتر از حوادث طبیعی و تصادفات جاده ای قربانی می گیرد؛

عاقبت ناپرهیزی عمومی

کرونا با شاخ‌وشانه‌کشی‌هایش، پدر آدمیزاد را درآورده، آخر چگونه می‌توان این سیر جنون‌آمیز و سماجت ویروس را در افزایش قربانیان متوقف کرد؟ این پرسش، کم‌کم دارد خودش به کنش مجادله‌آمیزی بدل می‌شود.
عاقبت ناپرهیزی عمومی

‌|  گروه اجتماعی|
کرونا با شاخ‌وشانه‌کشی‌هایش، پدر آدمیزاد را درآورده، آخر چگونه می‌توان این سیر جنون‌آمیز و سماجت ویروس را در افزایش قربانیان متوقف کرد؟ این پرسش، کم‌کم دارد خودش به کنش مجادله‌آمیزی بدل می‌شود، تا همین چند هفته قبل، دوست و دشمن گفتند در کنترل و مدیریت ویروسی چنین ناجوانمرد گل کاشته‌ایم و بعد از چین بهترین روند را در تعداد بهبودیافتگان از آن خودکرده‌ایم؛ اما به یک‌باره نمودارها صعودی شد، حالا تقصیرها را باید به گردن چه کسی بیندازیم؟ دولت پس از بازگشایی تدریجی، با کرونا در روزهای اوج اش، خداحافظی کرد! حال آنکه ویروس با همان شدت و حدت سال پیش کشنده و خطرناک بوده و هست، ما بازگشته‌ایم به روزهای پرهراس و جانگیر اسفندماه و این‌یک جور نماد و نشانه است از اینکه شیوه رفتاری و حکمرانی دولت در مواجهه با ویروس به انحراف رفته است. در کنار این مسئله، یک اشتباه جدی از سوی مثلثِ ستاد ملی مبارزه با کرونا، دولت و صداوسیما رخ‌داده، اینکه به مرور معادله پیچیده کرونا را عادی و ساده جلوه دادند و وضعیت سفید   را در ذهن جامعه تصویرسازی کردند اما مخابره این پیام غلط، ویروس مرموز را جری‌تر کرد، حالا بدون تخریب خانه‌ای‌ یا شلیک گلوله‌ای، تلفات و خساراتی به‌مراتب بیشتر از آمار روزانه برخی جنگ‌ها بر ما تحمیل‌شده، البته این حرف و سخن‌ها چیزی از تقصیرات جامعه کم نمی‌کند، جامعه یعنی ما، مایی که علاوه بر ناتوانی در تحمل فشار اقتصادی بیشتر، به کرونا عادت کرده‌ایم و ترس و احتیاط روزهای اول را نداریم و می‌خواهیم به هر شکل ممکن حداقل بخشی از زندگی پیشین خود را احیا کنیم.

 جان باختن ۱۶۲ نفر  طی   يك روز
انگار «ز توفان حوادث، ما را شکوه‌ای نیست» و چنین ویروس بدقلقی با رنج چند برابری که بر جانمان نشانده، اهمیت و قابلیت خود را در تهی کردن قالبمان از دست داده، حال آنکه هر گریزی از هولناک بودن این پدیده، به مرگ منتهی می‌شود. همین دیروز با فوت ۱۶۲ نفر، تعداد جان‌باختگان به ۱۰ هزار و ۶۷۰ نفر رسید که این رقم در نوع خود حیرت‌آور است. هرچند پیش از اعلام موجودیت کرونا، ما در تصادفات جاده‌ای و سیل و زلزله، مدال سوگواری را بر گردن آویخته بودیم و اتفاقا در شمار قربانیان حوادث طبیعی و غیرطبیعی نام‌آور بودیم اما باید بر باورهای پیشین خط بطلانی کشید، چون مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی شهر تهران در پژوهشی، میزان کشندگی زلزله و کووید ۱۹ را مقایسه کرده و دریافته، این ویروس بدسرشت و نکوهیده، حتی از زلزله هم کشنده‌تر است و گوی سبقت را از سایر رقبایش در ستاندن جان آدمی ربوده، مطابق شواهد آماری که خبرگزاری مهر به آن استناد کرده، در فاصله سال‌های ۸۱ تا ۹۹ به طور میانگین دو هزار و ۳۰۰ نفر سالانه و قریب به ۹۴۴ نفر در هر بازه ۵ ماهه در اثر زلزله در ایران کشته شدند و تاکنون بالغ بر ۱۰ هزار نفر جان خود را در اثر ابتلا به کرونا در زمانی کمتر از ۵ ماه از دست داده‌اند! 

 از  مرگ سالانه ۱۷ هزار نفر در سوانح جاده‌ای تا مرگ بالغ بر ۱۰ هزارنفری کرونا
این رقم‌های نحس و دوست نداشتنی، فقط مشتی حساب و کتاب ریاضی‌وار نیستند، بلکه افشاگر حقیقتی تلخ و ویرانگرند. توجه کنید که از این رقم‌ها بوی مرگ  به مشام می‌رسد، مرگی که فقط برای همسایه نیست و می‌تواند با غفلت و تساهل، همان «شتر ضرب‌المثل‌ها» باشد که دیر یا زود در خانه‌هایمان می‌خوابد. این ویروس تک‌تک آدم‌های این جامعه را هدف گرفته و ساده‌انگاری صورت‌مسئله، می‌تواند به قیمتِ جان تمام شود و چه بهایی از این گزاف‌تر؟ تصور کنید که ۶۴۰ نفر در زمین لرزه ۷٫۳ ریشتری سرپل ذهاب جان‌باخته‌اند. در رودبار و منجیل حداقل ۴۰ هزار نفر و زلزله بم، ۲۶/۲۷۱ کشته، ۳۰ هزار مجروح و بیش از ۱۰ هزار نفر بی‌خانمان به جای گذاشته اما کرونایی که به سیل و زلزله و سوانح جاده‌ای بی‌شباهت است، حتی بیشتر از این رخدادها و با بی‌رحمی قساوت بارتری نام خیلی‌ها را در فهرست اسامی قبرستان جای داده، این ویروس در روزهایی که هنوز از گرد راه نرسیده بود، در هر ساعت ۵۰ نفر را به خودش مبتلا می‌کرد و هر ۱۰ دقیقه، یک نفر را به کام مرگ می‌کشاند. براساس آماری که وزارت بهداشت منتشر کرده، اگر زمان ورود کرونا به کشور را نخستین روز اسفندماه بدانیم تا انتهای فروردین یا نیمه اردیبهشت، ۵ هزار و ۲۰۹ نفر جان خود را براثر این بیماری ازدست‌داده‌اند درحالی‌که تصادفات جاده‌ای در این دو ماه تنها جان ۶۹۷ نفر را گرفته اما سوای این آمارهای کوتاه‌مدت، باید به قربانیان سالانه سوانح جاده ای گریزی زد که ۱۷ هزار نفرند، رقمی بسیار تکان دهنده و به قدر کافی؛ گویا و صریح که از حقیقتی تلخ و زهرآگین پرده برمی دارد. 

 وقتی آمار جان‌باختگان آلودگی هوا از  ویروس سمج کم می‌آورد
البته سوانح فقط به زلزله و تصادفات جاده‌ای ختم نمی‌شود و در رخدادی مثل سقوط هواپیما، از ابتدای انقلاب تا سال ۱۳۹۳ نزدیک به ۱۱۶۸ نفر در جریان سوانح هوایی که مربوط به هواپیماهای مسافری است، روانه مسلخ مرگ شده‌اند و باز با نگاهی به فهرست سایر مصائب به آمارهای مشابهیبرمی‌خوریم که در قیاس با کرونای نوظهور، تلفات کمتری را از آن خود کرده‌اند، در نظر داشته باشید که این ویروس طول عمر کمتری نسبت به سایر پیشامدها دارد، بنابراین آمار ۱۰ هزار کشته بسیار زیاد است. سالانه ۴ تا ۵ هزار شهروند تهرانی جان خود را در مواجهه مستقیم با ذرات معلق هوای پایتخت از دست می‌دهند و قریب به ۳۰ هزار نفر در هوایی که بس ناجوانمردانه آلوده است، در کل کشور از دنیا می روند. حتی سالانه ۵۶ هزار نفر بر اثر ابتلا به سرطان فوت می‌کنند، آن وقت یک ویروس آن‌قدر موذی و جانگیر است که مثل آب خوردن می‌تواند شانه‌به‌شانه سایر رخدادها و حوادث و حتی بیشتر، از هستی ساقطمان کند و این چیز کمی نیست. در همین چند ماهی که از آمدن کرونای سمج می‌گذرد، شمار قربانیانش از مرز ۱۰ هزار نفر گذشته و هر روز صد و چند نفر جان به جان آفرین تسلیم می‌کنند. همین چند روز پیش بود که ایرج حریرچی، معاون وزیر بهداشت گفت که هر ۳۳ ثانیه یک نفر در کشور به بیماری کووید-۱۹ مبتلا می‌شود و هر ۱۳ دقیقه یک نفر جان خود را از دست می‌دهد.شاید درست‌تر آن است که پس از شنیدن این آمارها کمی به خود بیاییم و این ویروس نادیده و درست نشناخته را باور کنیم،  باور کنیم که همه جهان با همه توان یک طرف و   ویروس مرموز کرونا در طرف دیگر است. باور کنیم که هست و همین دور و برهاست. چه خوب است که در این مورد مشخص به عقب بازگردیم و مثل روزهای اول، دست‌هایمان را با وسواس بشوییم و ماسک بزنیم و دوباره به فاصله‌گیری فیزیکی ایمان بیاوریم تا حداقل از گوشه و کنار این سرزمین خبر نرسد که در آذربایجان شرقی پس از برگزاری هر مراسم ترحیم یا عروسی، به طور متوسط ۵۰ مبتلا به کرونا شناسایی شده‌اند یا در  یاسوج که همین تعداد یعنی ۵۰ نفر، براثر حضور در مراسم عروسی به جمع کرونایی ها پیوسته‌اند و ۴۰ نفر دیگر با حضور در جشن عروسی یکی از شهرهای استان مرکزی به بیماری کووید ۱۹ مبتلا شده‌اند، این‌ها عددهای کمی نیست، پس چرا ککمان نمی‌گزد؟ مگر نمی‌دانیم این ویروس نامرد از سقوط هواپیما، تصادفات جاده‌ای، آلودگی هوا و حتی سرطان هم مرگبارتر است، می‌دانیم و بازهم برایمان تفاوتی در اصل ماجرا ایجاد نمی‌کند. مگر می‌شود دنیا را آب ببرد و ما را خواب؟ 
گویی سرمنشأ این رفتارها نوعی بی‌خیالی افراطی  و به تعبیر «جبار رحمانی»، استادیار انسان‌شناسی فرهنگی در پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی «ما از نظر فرهنگی برای مواقع بحرانی آمادگی نداریم و نیاموخته‌ایم که اتفاقا ادب نه برای خودمان که به خاطر دیگران و حفظ جانشان مستلزم حفظ حریم و پرهیز از برخی رفتارهای روزمره عادی است،‌ رفتارهایی که در حالت عادی نشانه احترام و ادب هستند و در حالت بحرانی،‌خطر سلامتی وگاه خطر جانی را برای عزیزان در پی‌ دارند. همین فقدان مهارت‌های اجتماعی برای زندگی در شرایط بحرانی مهم‌ترین عاملی است که پذیرش  قرنطینه و رعایت نکات بهداشتی پیشگیرانه را برای مردم سخت می‌کند. بنابراین گاهی از سر بی‌توجهی و بی‌خیالی،‌ گاه از سر بی‌اعتمادی به منابع اطلاع‌رسانی و گاه نیز از سر ضرورت معیشت است که باید نانی برای خانواده در‌آورند. اما به نظر می‌رسد باید نگاهی به شرایط زندگی خودمان و مهم‌تر از همه الگوهای رفتاری ما در موقعیت بحرانی داشته باشیم،  در این صورت بهتر می‌توان فهمید مردم چرا این بیماری را جدی نمی‌گیرند.»

 دولت  به جای عادی‌سازی باید هشدار  بدهد و قواعد سفت‌وسخت وضع کند
«اباذر اشتری»، جامعه‌شناس و عضو هیئت‌علمی پژوهشکده مطالعات اجتماعی و فرهنگی، در تبیین مرگبار بودن این ویروس در قیاس با سایر سوانح و سهل‌انگاری جامعه، کرونا را پدیده بیولوژیک می‌داند که در کنار یک مسئله جامعه‌شناختی قرار گرفته و در گفت‌وگو با «رسالت» بر همان حرف‌های همیشگی تکیه و تأکید دارد، اینکه بشر تاکنون با چنین بحران جهانی روبه‌رو نبوده  و تا به امروز هیچ پدیده بیولوژیک یا جامعه‌شناختی با این فراگیری، گستردگی و پیامدهای کوتاه‌مدت و بلندمدت، ملت‌ها و دولت‌ها را به چالش نکشیده، پدیده‌ای آن‌قدر وسیع که همه کشورهای پیشرفته و غیرپیشرفته و فقیر و غنی و سیاه‌وسفید را در بر بگیرد. از همه مهم‌تر آنکه، ویروس جانگیر کرونا تا قبل از ورود به قاره آمریکا، میزان تلفاتش در جهان آن‌قدرها چشمگیر نبوده، حتی شمار قربانیانش از یک جنگ منطقه‌ای کمتر بوده است. اما به مرور این پدیده جان گرفته و ریشه دوانده و از اطراف و اکناف می‌شنویم تا مدت‌های مدیدی ما مهمان این ویروس خواهیم بود نه اینکه او مهمان ما باشد. 
این جامعه‌شناس به سه عامل اجتماعی اشاره می‌کند که برمبنای آن می‌توان نتیجه گرفت، سهم هر بخش در نادیده انگاری این ویروس چقدر است. سپس از شاخصی به نام سرمایه اجتماعی به عنوان نخستین عامل یاد می‌کند،  که این سرمایه هم می‌تواند برای شخصیت‌های حقیقی یعنی انسان‌ها وهم شخصیت‌های حقوقی  مثل سازمان‌ها و دولت‌ها وجود داشته باشد. اشتری معتقد است: مؤلفه‌ها و زیرشاخه‌های این شاخص، چه در بین مردم و چه در حوزه حاکمیتی کشور وضعیت مناسبی ندارد و لازمه مقابله با ابربحرانی نظیر کرونا، مشارکت و همدلی و اطمینان به دولت است که فقدان آن در شرایط فعلی احساس می‌شود و دیگر اینکه، آن شبکه و پیوندهای پیشین میان افراد جامعه تضعیف شده و کاهش مشارکت مردم در هزینه‌های دولتی و میزان بالای جرايم رانندگی و فرار مالیاتی به وضوح نشان می‌دهد که سرمایه اجتماعی مردم به دلیل مشکلات اقتصادی و سایر مسائل، نسبت به دولت تنزل یافته است. مورد بعدی که می‌خواهم بر آن تأکید کنم، باز به زمینه‌های اقتصادی و شکاف طبقاتی مربوط است و ضریب جینی که هرچه به یک نزدیک شود، نشان دهنده وضعیت نامناسب خانوارهای ماست. این ضریب در حال حاضر نزدیک به نیم است، یعنی ۵۰ درصد از مجموع درآمدهای مردم صرف هزینه‌های اولیه و خوردوخوراک می‌شود. اگر هرم نیازهای مازلو را در نظر بگیریم، اغلب مردم در قاعده این هرم قرار گرفته‌اند و نیازهای اولیه مثل خوراک و پوشاک و مسکن درست تأمین نشده و ازاین‌رو به نیازهای بعدی خود که توجه به جسم است، بی‌اعتنا شدند. در واقع مسئله آنان دیگر جسم و جان نیست. وقتی در جامعه کسانی هستند که نمی‌توانند شکم خود را سیر کنند، دیگر برایشان چه فرقی دارد که از گرسنگی بمیرند یا از کرونا!  
عضو هیئت‌علمی پژوهشکده مطالعات اجتماعی و فرهنگی در ادامه گفته‌هایش به طرح این موضوع هم می‌پردازد که افراد جامعه هیچ برآیندی از آینده خود ندارند به همین علت اسیر روزمرگی شده و به حوادثی مثل کرونا و مقایسه آن با سایر رویدادها و تعداد کشته‌ها، چندان اهمیتی نمی‌دهند.  شاید تصور کنیم که مردم در مواجهه با این ویروس، تصمیمات غیرعقلانی اتخاذ کرده‌اند اما تصمیمات مردم برمبنای شرایطی است که در آن به سر می‌برند و بر همین اساس کمتر هم در رعایت پروتکل‌های بهداشتی مشارکت می‌کنند، وقتی موعد اجاره‌بهای فرد سر بیاید و نتواند به دلیل فقر درآمدی، سقفی برای خود مهیا کند، دیگر به هر چیزی فکر می‌کند جز کرونا و خطراتش. دولت از تأمین مالی عاجز است و پوشش تأمین اجتماعی مردم هم به صورت رسمی و فراگیر نیست و این مسائل باعث نافرمانی مردم در رعایت مسائل بهداشتی می‌شود اما قطعا این نافرمانی‌ها را نمی‌توانیم به حساب ناآگاهی بگذاریم چون نافرمانی اجتماعی است.
او با بیان اینکه خصلت دوران مدرن، نوظهور بودن پدیده‌هاست، یکی از ویژگی‌های انسان را قدرت سازگاری‌اش با شرایط مختلف توصیف می‌کند و دراین‌باره توضیح می‌دهد: انسان‌ها هزاران سال در جنگ‌ها و مصائب متعدد توانسته‌اند زنده بمانند، چون قدرت سازگاری با اتفاقات گوناگون را داشته‌اند، منتها مسئله اصلی در همان مواردی است که اشاره کردم، وقتی افرادی در این جامعه از پرداخت اجاره‌بهای خانه ناتوان‌اند و در نقطه مقابل احساس می‌کنند، دولت مثل پدر دلسوزی نیست که هوایشان را داشته باشد، تصمیم می‌گیرند با همان شیوه قبل از ورود ویروس رفتار کنند. دولتی که سیاست‌گذاری‌هایش برای مواجهه با کرونا درست نبوده و از یکجایی به بعد دچار انحراف در برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری شده، دولتی که نتوانسته این واقعیت را به درستی به مردم گوشزد کند که کرونا بیش از همه حوادث طبیعی و غیرطبیعی تلفات دارد. دولتی که باید به جای عادی‌سازی همچنان به هشدار دادن بپردازد و قواعد سفت و سختی وضع کند و به فکر راه چاره‌ای برای تولید ماسک و مواد ضدعفونی‌کننده کافی برای ماه‌های پیش رو باشد، دولتی که باید به فکر جیب‌های خالی مردم و بازار آشفته مسکن و وضعیت نگران‌کننده تورم و غیره باشد که اگر بساط کرونا هم برچیده شود، با این وضعیت، مردم توان تأمین نیازهای اولیه خود را نخواهند داشت. 

|
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای عاقبت ناپرهیزی عمومی بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.