زخم کهنه جنوب
|مرضيه صاحبي – دبير گروه اجتماعي|
۳۰ سال آزگار است که جنگ تمامشده، خوزستان نه آبي دارد و نه هوايي. از جنگ و زخمهايش که بگذريم، بايد جويهاي گنديده آب و نبرد فرسايشي ريههاي ناسالم با طوفان گردوغبار را نفس کشيد تا عمق فاجعه را بهتر درک کرد، بايد بهجاي مردماني بود که هر شب بر روي طلاي سياه ميخوابند، بر روي گنج اما از آن بيبهرهاند. تازه بعد از همه اين حرفها، ميرسيم به «لب کاروني» که «گل بارون» نيست، به گرماي کُشندهاش، به مردمانِ ايستاده در غبار به شبکه ناکارآمد فاضلاب و آبلولهکشي به بارشي چندساعته که همهچيز را ميبلعد….. کجاي کاريم؟ اين بايد حالوروز خوزستاني باشد که با دارا بودن ۶ درصد جمعيت کشور رتبه دوم در توليد ناخالص ملي را از آن خودکرده؟
بهواقع، تصويرهاي اين سرزمين در ذهنمان دردناک است، اما چه بايد کرد؟ آنان که رداي مسئوليت زيادي بر تنشان زار ميزند، از دردهاي ناتمام و زخمهايي که هر بار سرباز ميکند، تا اطلاع ثانوي بياطلاعاند و موعدش که فرابرسد، بازهم گريزگاهي مييابند، مبادا تصور کنيد اين بلاي آسماني است که بهتناسب و توالي بر سر اين مردم نازنين نازل ميشود، اين بلاي انسانساز است و مقصر اول و آخرش سياستگذاران نابخردند، همانها که سعي دارند تمام قصور روزهاي گذشته و ساليان متمادي خوزستان را به گردنِ «قساوت طبيعت» بيندازند، همانها که در شانه خالي کردن از زير بار مسئوليت، استعداد شگرفي دارند. گرچه اين منطقه در هر دوراني با مصائب و پديدههايِ برآمده از طبيعت مواجه بوده است اما برنامههاي توسعه محور با پشتوانه منابع زيرزميني و آبيِ استان بي آنکه تبعات اجتماعي و زيستمحيطي آن را دانسته برآوُرد کنند، مصيبتي عظيمتر را نمايندگي کرده و ميکند. بنابراين برنامهريزان از رابطه درهمتنيده طبيعت و اجتماع انساني غفلت کردند و آنچه بعدها تحت عنوان بحرانِ بيآبي و کاهش کيفيت آب و يا بروز پديده ريز گرد و طوفانهاي خاک نامبرده شد، ناشي از همين تفکر توسعه محور بود از انتقال آب به فلات مرکزي تا قطع حقابه رودها و تالابها، گسترش بيضابطه کشاورزي که نياز آبي را شدت بخشيد و خشککردن هورالعظيم براي اکتشاف نفت که سرانجام جز افت کيفيت و استانداردهاي زيستي در خوزستان حاصلي نداشت، بالطبع هرچه نگرشها به محيط زيست، فرو پايهتر، کمپيدا تر و کم اثرتر باشد، خشم طبيعت کوبندهتر خواهد بود.
* انباشت بحرانهايي بهعمد ناديدهگرفتهشده
محمدرضا جعفري در مجله «آبادان نامه» عبارتِ «انباشت بحرانهايي بهعمد ناديدهگرفتهشده» را بهکاربرده است، بحراني که خوزستان را اينک به استاني آسيبپذير بدل کرده که هر تغيير تعادلِ ناشي از پديدههاي طبيعي يا ساختارِ اقتصادي، آشفتگيِ نظم اجتماعيِ مختص به خود را به همراه ميآورد. «آشفتگياي که کارکرد طبيعيِ نهادهاي اجتماعي را مختل کرده و توانِ مقابله و متعادل کردن نظمِ بههمريخته را به مقدار زيادي کاهش داده است. پديدههايي چون خشکسالي و سيل و ريز گردهاي متوالي و اتفاقاتي چون شوري آب و قطع برق بههمريختگيِ مقطعي يا کژ کارکردي مزمن در سامانِ اجتماعي خوزستان به وجود آورده است. وضعيت امروز خوزستان از يکسو مولودِ فقدان توجه به اکولوژي و اکولوژيِ شهري، يعني رابطه شهرنشيني با سيستمها و فرآيندهاي پيچيده زيستمحيطي، در توسعه است و از سوي ديگر عدم تخصيص و توزيع بهينه و مناسب منابع که به توسعه نابرابر و فقرِ گسترده منجر شده است. اين هردو باعث شده همسطح آسيبپذيري و هم ميزانِ تابآوري در مقابل پديدههاي خارجيِ گذرا، مانند جنگ يا حوادث طبيعي، بهشدت کاهش پيداکرده و روندِ بازسازيِ زندگي بهکندي انجام شود.»
حال با تأسي ازآنچه به نگارش درآمد بايد تصريح داشت، صنعتمحوري و توسعهطلبي ناپايدار، به اتخاذ سياستهايي ناسازگار با محيطزيست ميانجامد، دولت بايد سياستها و برنامههاي کلان خود را در حوزه اقتصاد، تجارت، توليد، صنعت و کشاورزي دگرگون کند. کار سهلي نيست، انجام آن مستلزم چشمپوشي از منافع کوتاهمدت و فعلي است. دولتها بهسختي مجاب ميشوند منافع اقتصادي، سياسي و تجاري فعلي خود را فداي رفاه و امنيت نسلهاي آينده کنند، متأسفانه براي پيشبرد اهداف سياسي و اقتصادي خويش به نسل حاضر وابستهاند نه نسلهاي آتي. فرجام سخن اينکه، تداوم توسعه ناپايدار در شرايط خشکسالي و محدودترشدن امکانات اقليمي، براي مردماني که يکچشمشان به آسمان است که ببارد و چشم ديگرشان به زمين که بار دهد، خساراتِ پديدههاي طبيعي در دو ساحت اجتماعي و اقتصادي و بازگشت به روالِ معمول زندگي را افزون ميسازد.
هيچگاه توش و توان دولتها بر توسعه پايدار معطوف نبوده لذا چندان عجيب نيست که موضوعات دست چندم و فاقد اولويت موردتوجه است و مسائل محوريتر به حاشيه رانده ميشود. يکي از بارزترين مصداقهاي آن طرح جامع فاضلاب اهواز است که نزديک به ۱۴ سال در حال انجام بوده و به گواه آمارها، صرفا ۴۰ تا ۴۱ درصد پيشرفت فيزيکي دارد. اگر توسعه ناپايدار و مباحث اقتصادي مدنظر نبود، قطع بهيقين، اولويت با شبکه فاضلاب بود، اين در حالي است که در طول ساليان گذشته، بهرغم اختصاص اعتبارات فراوان همچنان به ثمر نرسيده است. بلاترديد دولتها با ارائه نمايههاي توسعه و ثروت و حفظ جلوه مردمداري و پيشرفت، بيمحابا به بهرهبرداري از محيط ادامه دادهاند و پس از سرگرداني و کمدانشي در مواقع حياتي، دامن خود را از لکه تقصيرها پاککردهاند.
محمدعلي درويش از پژوهشگران زيستمحيطي با طرح اين مسئله که بارندگيهاي بيسابقه در خوزستان با ناکارآمدي و بيمسئوليتيها عجين است، گريزي ميزند به توسعه محوري برمدار ناپايداري که مسبب خشم و غضب طبيعت بوده است. او در گفتوگو با «رسالت» ميکوشد، قلمرو پارادايم توسعه پايدار را تنها در حلقه حفاظت از محيطزيست طبيعي و يا حياتوحش محدود نسازد، بلکه مفاهيمي نظير شهر، روستا، انرژي، عدالت اجتماعي، توزيع عادلانه ثروت و مشارکت مردم در تصميمگيريها و برنامهريزيها را نيز در بردارنده و لازم و ملزوم توسعه بداند.
او گزارهاي همچون تغيير اقليم را در کنار توسعه ناپايدار قرار ميدهد اما از مجرم شناختن سوء مديريت هم غافل نميشود. به باور اين پژوهشگر محيطزيست، «گرچه شدت باران در خوزستان بيسابقه بوده يعني در بازه زماني محدود، حجم بسيار زيادي باران باريده و ميانگين ريزشهاي آسماني طبق آمارهاي سازمان هواشناسي بهطور مرتب در حال کاهش و شدت بارندگي در حال افزايش است و اين ميتواند يکي از نشانههاي تغيير اقليم و بحثهاي جهان گرمايي باشد اما بسياري از مناطق دنيا شاهد اين پديده هستند و چنين خسارتهايي در اين ابعاد به بار نميآيد، بنابراين هوشمندي و توان مهندسي و مديريت بشر بايد کمک کند که ما در مواجهه با تغييرات اقليمي، راه درست و دقيقي را انتخاب کنيم، ژاپن کشوري است که همواره شاهد زلزلههاي بالاي هشت ريشتر است اما يک نفر هم جان خودش را از دست نميدهد، بشر اگر با درايت عمل بکند، ميتواند جلوي چنين تبعاتي را بگيرد.»
او درعينحال يادآوري ميکند: «اين مسئله، نافي وظايفي که دستگاههاي دولتي در منطقه بايد انجام بدهند، نيست. کلانشهر اهواز يکي از معدود کلانشهرهايي است که اصولاً فاقد هر نوع سيستم فاضلاب و تصفيهخانه است و آبخيزداري شهري در اهواز بيمعناست، يکي از ثروتمندترين شهرهاي ايران عملا در اين حوزه بهشدت باکم کاري غيرقابل قبولي روبهرو بوده و به نظر ميرسد مديريت شهري کوت عبدالله و اهواز بهشدت در اين حوزه کمکاري کردهاند، اينکه بودجه نداريم حرف منطقي نيست، اين کمکاريها حتما بايد پيگيري قضائي شود که چرا شبکه فاضلاب و تصفيهخانهها در خوزستان بهخصوص شهرهايي مثل اهواز و حومه آن به سامان نرسيده و مسئله آبگرفتگي بارها تکرار ميشود.»
* ما به حريم سيلابي کارون بسيار تجاوز کردهايم
درويش به سخن فرماندار کارون مبني بر اينکه «بخش وسيعي از مناطق مسکوني کوت عبدالله در محدوده يک تالاب قديمي ايجادشده، اشاره ميکند، تالابي که اراضي شخصي آن بهمرورزمان به فروش رفت و روي خاک آن خانه ساخته شد و حالا خاک ضعيف تالاب، زير مناطق مسکوني نشست کرده است. نشست خاک و بالا آمدن سفرههاي آب زيرزميني موجب شده که فاضلاب به خيابانها بريزد و اين وضعيت در هر بارندگي در خيابانها و حتي حياط منازل مسکوني کوتعبدالله ديده ميشود» او با تکيهبر توسعه ناپايدار و اقدامات انسانساخت، تصريح ميدارد: «کوت عبدالله در کنار کارون است و سطح اين رودخانه در مواقع سيلابي بالا ميآيد، با توجه به اينکه ما به حريم سيلابي کارون بسيار تجاوز کردهايم و عرض آن کم شده، در چنين مواقعي کارون ديگر نميتواند آن حجم طبيعي آب را هدايت بکند بنابراين با سرريز به مناطق اطراف، آسيب ميزند. درواقع ما اگر حريم سيلابي رودخانه کارون را رعايت ميکرديم و اجازه ساختوساز در اطراف آن نميداديم، خسارتها در کوت عبدالله کاهش پيدا ميکرد.»
بيترديد يکي از الزامات توسعه پايدار اين است که محيطزيست و منابع طبيعي بهعنوان ميراث جمعي بشريت بهگونهاي محافظت شود که علاوه بر پاسخگويي به نيازهاي نسل حاضر و آينده، مخرب نباشد. تأثيري که انسان بر محيطزيست ميگذارد ناشي از رفتار و عمل او در محيط پيرامون خويش است. اعمالي همچون بهره برداري از منابع طبيعي، قطع درختان، خانهسازي، احداث کارخانجات و. . . در محيطهاي طبيعي باعث تغيير چهره محيطزيست شده و ميتواند در صورت ادامه اين روند بهصورت بيرويه در تخريب محيط مؤثر باشد.اکنون توسعه نهتنها توأم با حفظ و نگهداري محيطزيست نبوده، بلکه باعث تخريب و نابودي آن نيز گرديده است. در کشورهاي صنعتي، توسعه گسترده و لجامگسيخته باعث تخريب محيطزيست شده است و در کشورهاي درحالتوسعه افزايش جمعيت باعث شده که بيش از ظرفيت زمين از منابع بهره برداري شده و آثار زيانباري براي محيطزيست ايجاد گردد.
*بهرهکشي ملي از خوزستان
هژير کياني از دبيران انجمن دوستداران طبيعت و محيطزيست خوزستان، خود را متخصص حوزه اقليم نميداند و شرايط فعلي اين استان را ناشي از چند عامل محوري ميداند. او در گفتوگو با «رسالت»، ساده و صريح، «توسعه محوري» ناپايدار را مخرب ميداند که آفتهاي متعددي داشته، اولازهمه، بهرهکشي ملي است که بهزعم او، همه دولتها در ادوار مختلف به دليل منابع سرشاري که خوزستان داشته، اين نگاه را مدنظر قرار دادهاند، نگاهي که بههيچوجه مبتني بر توسعه پايدار نيست، در چنين توسعهاي بايد مباحث محوري را پيگيري کرد نه اينکه هر نوع بهرهکشي را انجام داد و از اولويتها غافل شد. بنابراين وضعيت موجود در وهله اول ماحصل چنين نگرشي است از طرفي خوزستان را مليترين استان کشور نامگذاري ميکنند اما مابه ازاي اين بهرهکشي و بهرهبرداري نادرست، برنامه جامع ملي بهمنظور نجات بخشي خوزستان در حوزه محيطزيست طبيعي، انساني و شهري وجود ندارد.
او معتقد است: «اين بهرهکشي که تحت عنوان توسعه ناپايدار تعريف ميشود، نهفقط در حوزه نفت بلکه در محدوديت براي شريانهاي آبي استان و جلگه چند هزارساله خوزستان اعمالشده بهخصوص طرحهاي انتقال آب غير کارشناسي از سرشاخهها که همه اينها ترکيبي از سوء مديريت و بيبرنامگي است. البته ما هم مطالبه گران خوبي نبوديم، اگرچه گاهي زنجيرهها و تجمعاتي در حوزههاي محيطزيست شکل ميگيرد اما اينها به دليل تعدد و شدت و حدت مسائل و بحرانهاست. اگر ميخواهيم خوزستان از شرايط کنوني که پس از وزش باد، دچار گردوخاک ميشود و پس از بارش باران، سيل به راه ميافتد، نجات پيدا کنيم بايد با تکيهبر حاکميت ارادهها و تدوين برنامهاي جامع به فراخور منابع و جايگاه ملي خوزستان براي نجات بخشي محيطزيست چارهاي بينديشيم.»
کياني، نسبت به عادي نبودن شرايط خوزستان هشدار ميدهد و مسئوليت حقوقي سخن خود را ميپذيرد که «اگر از ورودي شهر ماهشهر و ايذه و شمال خوزستان وارد اهواز شويم، شاهد جنايت وزارت نفت خواهيم بود» جنايتي که اين صاحبنظر محيطزيست، تحت عنوان «رهاسازي ميليونها فوت مکعب از گازهاي آلاينده، همراه نفت يا فلرها» نام ميبرد، ميليونها فوت مکعب از گازهاي آلايندهاي که از سرصبح تا عصر به سمت اهواز هجوم ميآورند و بر اساس ۱۲۰ پژوهش علمي در دنيا، هر مترمکعب بيش از ۴۰ نوع ماده سمي دارد و اين مسئله بهروشني بهرهکشي ملي و سوء مديريتها را هويدا ميسازد.»
به اذعان دبير انجمن دوستداران طبيعت و محيطزيست خوزستان «از ديگر نشانههاي بارز چنين نگرشي، بارندگي است، طبعا بارش باران پديده عجيبي نيست و مسبوق به سابقه بوده، در اينکه با يکسري ناهنجاريهاي اقليمي مواجهايم شکي نيست اما اين سوء مديريتها و بيبرنامگيهاست که مردم ما را آزار ميدهد و اثبات ميکند دولتها هيچ برنامهاي ندارند جز تمرکز بر طرحهايي که منجر به توسعه ناپايدار خواهد شد و تداوم اين روند سبب ميشود با کوچ اجباري ۳۰ تا ۴۰ هزارنفري خوزستانيها در سالهاي آينده روبهرو باشيم.»
فاجعه خسارتهاي گسترده تحت لواي توسعه، دولتها را به تخريب هر چه بيشتر محيطزيست واداشته است. بدون آنکه نشان ارزندهاي از بهبود شرايط آنها حاصلشده باشد. اين رابطه منفي بين توسعه و محيطزيست باعث شد تا عدهاي بر آن باشند که اساسا توسعه و حفظ محيطزيست قابلجمع نباشد و توسعهخواه ناخواه باعث تخريب و نابودي محيطزيست ميگردد لذا بشر بايد يکي از اين دو را انتخاب نمايد. تضادي بين توسعه پايدار و حفاظت محيطزيست وجود ندارد، درصورتيکه برنامهريزيهاي توسعه را در درازمدت مدون کنيم و با توجه به ظرفيت اکوسيستم و محيطزيست به دنبال توسعه باشيم و مکانيابيها با مطالعات صحيح و در نظر گرفتن ملاحظات زيستمحيطي انجام شود، آنگاه ميتوانيم همگام با حفاظت محيطزيست، توسعه را نيز پيش ببريم.
حميدرضا خدابخشي، دستيار ويژه مديرعامل سازمان آب و برق خوزستان، پاي تغيير اقليم و توسعه ناپايدار و اصطلاحا دستکاريهاي انسانساز را بنا بر ضرورتهاي زندگي شهري و روستايي پيش ميکشد. او در گفتوگو با «رسالت» از طراحيهاي منطبق با شرايط تغييرات اقليم سخن ميگويد. ازاينرو تأکيد ميکند، «حاکميت و دولت بايد دو مسئله را موردتوجه قرار دهند، اولازهمه تغيير اقليم است به اين معنا که در قوانين و استانداردهاي بالادستي و پاييندستي و دستورالعملها، اين تغيير را که نشانگان مختلفي دارد از گرما و سرما تا بارش کموزياد و بروز ريز گردها، مدنظر قرار دهند و بهمنظور کندي روند تغييرات اقليم اين مسائل پيشبيني شود، دوم اينکه برتاب آوري و سازگاري شهر در مقابل بحرانها بيفزايند يعني قوانين و شرايط و طراحيها در برابر اتفاقات، سازگارتر و تاب آور
تر باشند. اگر در يک حوزه مشخص، تا پيشازاين، تابآوري شهر براي بارندگي ۲۰ ميليمتري بوده بايد در حال حاضر اين آمادگي براي بارندگي ۱۰۰ ميليمتري وجود داشته باشد تا مشکلي پيش نيايد.»
افزايش سطوح نفوذناپذير در توسعه شهري
ازنظر او، تغيير اقليم يا گرمايش زمين، شوخيبردار نيست. ظرف مدت چند ساعت بهيکباره ۷۰ ميليمتر در اهواز و ۱۱۳ ميليمتر در آبادان باران باريده که مطابق با الگوي طبيعي و نرمال بارشها در استان خوزستان و اهواز نيست. سال گذشته و در شرايط خشکسالي هم وضع همين بوده يعني بارندگي با توالي و مجموع کمتر از سالهاي نرمال، علت آنهم تغيير اقليم است. اما اينکه چرا آبگرفتگي اتفاق ميافتد در مطالعات هيدرولوژي امري ثابتشده است که فضاهاي شهري و روستايي هرچه توسعه پيدا ميکنند، نفوذپذيري زمين کم ميشود، به اين دليل که نفوذپذيري آسفالت با شن و ماسه و خاک طبيعي متفاوت است. ما سطوح نفوذناپذير را با توسعه شهري افزايش دادهايم و اگر با تغيير الگوي بارش، ميزان بارندگي در واحد زمان افزايش پيدا بکند و طراحيهاي لازم براي دفع آبهاي سطحي صورت نگرفته باشد، موجبات آبگرفتگي را فراهم ميکند.
آنچه از زبان «خدابخشي» به نگارش درآمد، همان پيامدهاي منفي توسعه ناپايدار است که طي روزهاي گذشته در «کوت عبدالله» چهره خود را نمايان کرده است. ميگويند خانههاي مسکوني اين منطقه بهصورت غيراصولي و بدون خاکبرداري مناسب و رعايت اصول فني، بر روي خاک ضعيف تالاب قديمي ساختهشده و بهمرورزمان اين خاک پايين آمده و نشست کرده است بهويژه قسمت کنار آرامستان کوت عبدالله، خطالقعر اين تالاب بوده و اکنون با هر بارندگي، اين خاک بيشتر نشست ميکند.
دستيار ويژه مديرعامل سازمان آب و برق خوزستان دراينباره توضيح ميدهد: «منطقه کوت عبدالله فاقد طراحي شهري بوده، منطقهاي روستايي که اراضي کشاورزي و تالابها در نقاط مختلف آن، گسترده بودهاند. تالابهاي کوچک و منطقهاي، با توسعه شهري اين اراضي اشغال شدند و درزمينه زيرساختهاي شهري هيچوقت در حد استانداردها نبوده است بهعنوانمثال شبکه فاضلاب و آبرساني شهري به معناي واقعي که تأمينکننده نياز مردم باشد، وجود ندارد و جويهاي سنتي بهاندازه ظرفيت دفع فاضلابها و آبهاي سطحي منطقه نيست. ضمن اينکه تالاب، زمين پستي است که بايد پيش از شهرسازي، تمهيدات لازم را پيشبيني و تأسيسات شهري و ساختمانها را تعريف کرد درصورتيکه تعاريفي چون رعايت استانداردها و ساختار شهرسازي در کوت عبدالله مستقر نبوده و زيرساختهاي دفع فاضلاب و آبهاي سطحي هم در منطقه وجود نداشته و با افزايش جمعيت و ساختمانها، وضعيت نامطلوبي را به وجود آورده است.»
تورج فتحي از تحليلگران مسائل زيستمحيطي، گرچه به موضوع ساختوساز در دل تالاب معتقد است اما دلايل ديگري هم براي بحران کوت عبدالله برميشمارد، مثلا اينکه برخي از مديران و مسئولان بهمنظور سلب مسئوليت و تطهير خود، مسائلي را ذکر ميکنند که چندان قابلقبول نيست. او در گفتوگو با «رسالت »«از جلگه خوزستان ميگويد و اينکه مناطق پست و هموار اين استان از جايي که رشتهکوههاي زاگرس تمامشده، وارد دشت و جلگه ميشود، اينها عموما مناطقي هستند که ازنظر توپوگرافي، پست و بلنديهاي آنچناني ندارند، گودال مانند بوده و امکان دارد براثر طغيان رودخانههاي اصلي مثل کارون و کرخه و دز در برخي مواقع، آبگير باشند. اين پديده، طبيعي است يعني در همه جلگهها و مناطق پست چنين اتفاقي ميافتد.»
او «کوت عبدالله» را بيشتر تحت تأثير عوامل انسانساز ميداند نه شرايط طبيعي، گرچه شرايط طبيعي آنجا قابل پيشبيني است، «از اين نظر که وقتي ميدانيم يک پهنه تحت طغيان آب است و در پهنه سيلابي رودخانه قرارگرفته، نبايد شهرداريها مجوز ساختوساز صادر بکنند بنابراين مدال تقصير را بايد بر گردن مسئولان انداخت. درست مثل اين است که بر روي گسلها، اجراي ساختمانها و برجهاي بلند ممنوع است بنابراين اگر شهردار و مقام و مسئولي، مجوز ساخت برج را صادر کند، مردم مقصر نيستند برهمين اساس کوت عبدالله تحت تأثير طغيان رودخانهها بوده است.»
فتحي حتي موضوع تغيير اقليم را چندان باور ندارد و ريشه مصائب خوزستان را در توسعه ناپايدار ميداند، او در تحليل اين مسئله، توضيح ميدهد: «گاهي برخي مديران در ارتباط با بارندگيهايي که بهصورت ناگهاني و سيلآسا بهويژه در نيمه جنوبي کشور اتفاق ميافتد از تغيير رژيم بارش سخن ميگويند و معتقدند در اثر تغييرات اقليمي، رخدادها و پديدههايي همچون بارشهاي سيلآسا و رگباري اتفاق افتاده، گرچه ممکن است تغييرات اقليم، نقش اندکي در بارشهاي اخير داشته باشد اما اگر ميانگين بارندگي و شرايط هواشناسي را در يک بازه زماني طولانيمدت در نيمه جنوبي کشور موردبررسي قرار دهيم، متوجه ميشويم، بارشهاي اين مناطق عمدتا در طول سال و طي چند فقره ممکن است با حجم زيادي ببارد بنابراين مسئله تازهاي نيست و در ارتباط با بحث بارشها، مطالعات قابل استناد و مستندسازي شدهاي به اثبات نرسيده که عامل عمدهاي از بارشهاي اخير مربوط به پديده تغييرات اقليم است چون رودخانههاي فلات ايران عمدتا، طغياني بوده و در مواقعي از سال، سيلابي هستند و حتي تالابهاي ما در کشور عموما آبگيريشان بهواسطه بارندگيهاي سيلآسا اتفاق ميافتد پس نميتوانيم بگوييم اين بارشها غيرعادي و تحت تأثير اقليم بوده است. ضمن اينکه توسعه شهر را در مناطقي رقمزدهايم که باعث مسائل و مشکلاتي براي مردم آن منطقه شده است.»
*غرامت توسعه ناپايدار
به اعتقاد او، «بارشها در اين مناطق طبيعي به نظر ميرسد و آنچه غيرطبيعي بوده توسعه ناپايدار است، اگر ما بخواهيم در يککلام، علت خسارت بارندگي را ارزيابي کنيم، بايد از همين توسعه ناپايدار سخن بگوييم، چنانچه در يک منطقهاي بهواسطه طرحهاي عمراني نظير راهسازي و احداث شهرکهاي صنعتي و انواع پروژههاي عمراني، شرايط حفاظت محيطزيست را در نظر نداشته باشيم طبيعتا آن توسعهاي که اتفاق ميافتد، ناپايدار است. آنچه در استانهاي جنوبي بهخصوص در خوزستان رخ داد يک مثال بسيار بارز از توسعه ناپايدار است اما بههيچوجه درزمينه اجراي طرحهاي حفاظت محيطزيست ازجمله کنترل و پخش سيلاب و پروژههايي با تغذيه منابع آب زيرزميني و آبخوانداري و آبخيزداري اقدام نکردهايم به همين علت وقتي کوچکترين باراني ميبارد بهجاي اينکه آب فرصت نفوذ در دل زمين را داشته باشد و بتواند جذب خاک و پوشش گياهي زمين بشود و آبهاي زيرزميني را تغذيه بکند و باعث توسعه مراتع و جنگلها بشود بهسرعت تشکيل رواناب ميدهد و اين روانابها بهسرعت تشکيل سيلاب ميدهد و سيلابها، خسارتهاي فراواني به بار ميآورد و اين خسارتها ناشي از توسعه ناپايدار است و ما امروز غرامت اين توسعه ناپايدار را ميپردازيم.»
اگر همچنان به اجراي طرحهاي حفاظتي بيتوجه بوده و اعتبارات کافي و برنامهريزي درست وجود نداشته باشد، ميتوان پيشبيني کرد که درسال هاي آينده، خسارتهاي بيشتري را بپردازيم. ناظر بر گفتههاي تورج فتحي، «هزينه اجراي طرحهاي حفاظتي بهمراتب صدها برابر کمتر از خسارتي خواهد بود که امروز در خوزستان ميپردازيم. سوء مديريتها و سهلانگاريهايي که طي سه دهه اخير در خوزستان اتفاق افتاده مثالزدني است، در اين استان بزرگترين و پرآبترين رودخانههاي کشور وجود دارد يعني اين استان بهتنهايي يکچهارم منابع آب کشور را داراست اما منبع و کانون ريز گرد است، زيرا توسعهاي که رقمزدهايم، ناپايدار بوده و به خاطر همين مسئله چه خشکسالي باشد و چه باران ببارد، بازهم شاهد خسارتهاي سنگيني خواهيم بود.»
اجتماعی , سبلاب , سیل خوزستان
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.