رزمایش همدلی
عيد سعيد نيمه شعبان بر همه شما برادران و خواهران عزيز، بر همه ملت ايران، بر همه مسلمانان جهان و همهي آزاديخواهانِ سطحِ دنيا مبارک باد. بنده متأسفانه توفيق ديدار نزديک شما را ندارم و ناچار از دور با شما حرف ميزنم، لکن اين هم تجربهاي است. امروز چند جمله دربارهي حضرت بقيّةالله (ارواحنا فداه) عرض مي کنيم، چند جمله هم درباره اين مسئلهي جاري کشور با ملّت عزيزمان صحبت مي کنيم. اوّل سلامي عرض بکنيم خدمت حضرت بقيّةالله (ارواحنا فداه): اَلسَّلامُ عَلَيکَ يا بَقيَّةَ اللهِ في اَرضِهِ السَّلامُ عَلَيکَ يا ميثاقَ اللهِ الَّذي اَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ السَّلامُ عَلَيکَ يا وَعدَ اللهِ الَّذي ضَمِنَهُ السَّلامُ عَلَيکَ اَيُّهَا العَلَمُ المَنصوبُ وَ العِلمُ المَصبوبُ وَ الغَوثُ وَ الرَّحمَةُ الواسِعَةُ وَعدُ غَيرُ مَکذوب. سلام بر تو اي ذخيره الهي در زمين، بقيّةالله؛ سلام بر تو اي عهد و ميثاق استوار خداوندي؛ سلام بر تو اي وعده تضمينشده پروردگار، اي پرچم برافراشته، اي دانشِ از آسمان فرو باريده. دنباله اين زيارت شريف آلياسين، عاشقانه است: «اَلسَّلامُ عَلَيکَ حينَ تَقومُ السَّلامُ عَلَيکَ حينَ تَقعُدُ السَّلامُ عَلَيکَ حينَ تَقرَأُ وَ تُبَيِّن» تا آخر.
شايد در تاريخ بشر کمتر دورهاي اتّفاق افتاده باشد که آحاد بشري، جامعه بشري در همه جاي عالَم، به قدر امروز احساس نياز به يک منجي داشته باشند -چه نخبگان که آگاهانه اين نياز را احساس مي کنند، چه بسياري از مردم که احساس نياز مي کنند ولي در ناخودآگاهِ خودشان- احساس نياز به يک منجي، احساس نياز به مهدي، احساس نياز به يک دست قدرت الهي، احساس نياز به يک امامت معصوم، احساس نياز به عصمت، به هدايت الهي؛ در کمتر دورهاي از تاريخ، انسان اين همه احساس نياز به اين حقيقت والا سراغ دارد. امروز بعد از آنکه بشريّت مکاتب گوناگون و نحلههاي فکريِ گوناگون و مسلک هاي گوناگون را تجربه کرده -از کمونيسم تا دموکراسي غربي تا ليبرالدموکراسيِ رايج در دنيا؛ با اين همه ادّعايي که اينها دارند- احساس آسايش نمي کند؛ بشر با اين همه پيشرفت هاي علميِ حيرتآور که به کلّي وضع زندگي را در جهان تغيير داده، احساس خوشبختي نمي کند؛ بشريّت دچار فقر است، دچار بيماري است، دچار فحشا و گناه است، دچار بيعدالتي است، دچار نابرابري است، دچار شکاف طبقاتي بسيار وسيع است؛ بشر دچار سوءاستفاده قدرتها از علم است؛ قدرتها از علم سوءاستفاده مي کنند، از کشفيّات طبيعت سوءاستفاده مي کنند، از تواناييهاي استخراجشده از طبيعت سوءاستفاده مي کنند؛ بشر با اينها مواجه است؛ اينها موجب شده است که انسانها در همه جاي دنيا احساس خستگي کنند؛ احساس نياز به يک دست نجاتبخش کنند.
ميلياردها انسان در دنيا گرفتارند؛ بعضي ممکن است آسايش داشته باشند، لکن همانها هم آرامش ندارند؛ بشر دچار نگراني است، دچار اضطراب است و اين پيشرفتها و اين تحوّلات گوناگون نتوانسته است به بشر خوشبختي ببخشد. البتّه خرد انساني، نعمت بزرگي است؛ تجربه، نعمت بزرگي است؛ [اينها] نعمت هاي خدا است و مي تواند بسياري از مشکلات حيات را حل کند، لکن برخي از گرهها هست که با اينها باز نمي شود. فرض کنيد همين مسئله عدالت؛ عدالت به وسيلهي علمِ پيشرفته امروز و فنّاوريِ پيشرفته امروز قابل حل شدن نيست؛ گرهاش بازشدني نيست. امروز بيعدالتي در دنيا از علم تغذيه مي کند؛ يعني علمِ پيشرفته در خدمت بيعدالتي است، در خدمت جنگافروزي است، در خدمت تصرّف سرزمينهاي ديگران است، در خدمت سلطه بر ملّتها است؛ پس علم اين گرهها را ديگر نميتواند باز بکند؛ اينها احتياج دارد به يک قدرت معنوي، قدرت الهي، دست پُرقدرتِ امام معصوم که او بتواند اين کارها را انجام بدهد؛ لذا مأموريّت بزرگ حضرت بقيّةالله (ارواحنا فداه) عبارت است از «يَملَأُ اللَهُ بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلا»؛(۴) مأموريّت بزرگ آن بزرگوار قسط و عدل است. در بسياري از روايات، در دعاها، در زيارتها به اين معنا اشاره شده است: ايجاد قسط و عدل؛ اين، آن چيزي است که جز به دست قدرت الهي که از آستين حضرت بقيّةالله بيرون ميآيد، امکانپذير نيست. اين عدلي هم که انتظار است حضرت به وجود بياورند، عدل در يک بخشِ خاص نيست، عدل در همه شئون زندگي است؛ عدالت در قدرت، عدالت در ثروت، عدالت در سلامت، عدالت در کرامت انساني و در منزلت اجتماعي، عدالت در معنويّت و امکان رشد، [عدالت] در همه ابعاد زندگي؛ اينها چيزهايي است که انتظار است که به وسيله حضرت بقيّةالله (ارواحنا فداه) در عالَمِ وجود، در دنيا به وجود بيايد و انشاءالله به لطف الهي [محقّق] خواهد شد.
آحاد بشر -چه آنهايي که نخبه هستند و حوادث را مي توانند تشخيص بدهند، چه توده مردم در سطح دنيا، در کشورهاي مختلف که بعضيها گرفتارِ زندگياند، غافلند- همه اين احساس نياز را دارند، منتها بعضي آگاهانه، بعضي غير آگاهانه. و البتّه در همه اديان هم اين وعده داده شده است؛ در همهي اديان وعده يک فرج و يک حرکت عظيم الهي در پايان و انتهاي تاريخ -که البتّه اين هم پايان تاريخ نيست؛ دنياي واقعي و زندگي واقعي بشر از زمان حضرت وليّعصر شروع مي شود، لکن در انتهاي اين وضع زندگياي که امروز ما داريم- [آمده،] همه وعدهي آنچنان عاقبتي را دادهاند.
پس اين نياز هست، لکن براي اينکه اين نياز جهت پيدا کند و مفيد فايده باشد، در اسلام از ما خواسته شده است که انتظار داشته باشيم. انتظار، فراتر از نيازمندي است، فراتر از احساس نياز است. گفتهاند منتظر باشيد؛ انتظار يعني اميد، انتظار يعني اعتقاد به اينکه يک آيندهي قطعياي وجود دارد؛ صِرف نياز نيست؛ انتظار، سازنده است، لذا در روايات ما، معارف ما، انتظار فرج جايگاه بسيار مهمّي دارد که من حالا يک توضيحي در مورد آن بعداً عرض
مي کنم. در توقيع شريف حضرت وليّعصر (ارواحنا فداه) به ابنبابويه -عليّبنبابويه- از قول پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) نقل شده که فرمود: اَفضَلُ اَعمالِ اُمّتي انِتِظارُ الفَرَج؛ يعني برترينِ اعمال امّت من اين است که منتظر فرج باشند؛ [يعني] اميد. در يک روايتي از موسيبنجعفر (عليه السّلام) [آمده]: اَفضَلُ العِبادَةِ بَعدَ المَعرِفَةِ اِنتِظارُ الفَرَج. معرفت يعني توحيد و معرفتِ حقايق الهي، [برترين اعمال] بعد از آن، انتظار فرج است. از اميرالمؤمنين (عليه السّلام) [نقل شده]: اِنتَظِرُوا الفَرَجَ وَ لا تَيأَسوا مِن رَوحِ الله؛انتظار فرج داشته باشيد، از رَوح و رحمت و گشايش الهي مأيوس نشويد. پس در انتظار فرج اميد هست، تحرّک هست، اقدام وجود دارد که البتّه حالا در مورد انتظار فرج گفته شده است و مسلّم است که انتظار فرج، يعني انتظار فرج حضرت وليّعصر؛ اين يک مصداق از انتظار فرج است. اينکه پيغمبر مي فرمايد: اَفضَلُ اَعمالِ اُمَّتي اِنتِظارُ الفَرَج، ناظر به همه مشکلاتي است که براي زندگي انسان پيش ميآيد؛ مشکلات گوناگوني در زندگي پيش ميآيد، انسان در مواجهه با اين مشکلات نبايستي مأيوس بشود؛ بايد انتظار فرج داشته باشد؛ بايد بداند که فرج خواهد آمد. خود انتظار فرج، يک نوع فرج است که اين روايتي است از حضرت موسيبنجعفر: لَستَ تَعلَمُ اَنَّ اِنتِظارَ الفَرَجِ مِنَ الفَرَج؛ خود انتظار فرج و انتظار گشايش، يک گشايشي است براي انسان که او را از آن حالت يأس، از حال درماندگي که به کارهاي عجيب و غريبي وادار مي کند، نجات مي دهد. خب، اينکه پيغمبر و ائمّه اين جور فرمودند، معنايش اين است که امّت محمّدي (صلّي الله عليه و آله و سلّم)، در هيچ حادثهاي از حوادث زندگي دچار يأس و نااميدي نمي شوند و هميشه در همه حال انتظار فرج دارند.
خب، انتظار، به معناي نشستن و دست روي دست گذاشتن و چشم به در دوختن هم نيست؛ انتظار به معناي آماده شدن است، به معناي اقدام کردن است؛ به معناي اين است که انسان احساس کند عاقبتي وجود دارد که مي شود به آن دست يافت که براي رسيدن به آن عاقبت بايستي تلاش کند. ما که انتظار فرج داريم، انتظار ظهور حضرت بقيّةالله ارواحنا فداه را داريم، بايد در اين راه تلاش کنيم؛ بايد تلاش کنيم در راه ايجاد جامعه مهدوي؛ هم خودسازي کنيم، هم به قدر توانمان، به قدر امکان مان، دگرسازي کنيم و بتوانيم محيط پيراموني خود را به هر اندازهاي که در وسع و قدرت ما است، به جامعه مهدوي نزديک کنيم که جامعهي مهدوي، جامعه قسط است، جامعه معنويّت است، جامعه معرفت است، جامعه برادري و اخوّت است، جامعه علم است، جامعه عزّت است.
يک نکته در باب انتظار فرج اين است که انتظار فرج غير از بيصبري و مدّت معيّن کردن است که انسان يک زماني را در نظر بگيرد که در فلان تاريخ مثلاً بايستي اين حادثه تمام بشود يا اين شدّت به پايان برسد يا حضرت ظهور کنند که انسان بيصبري کند، پا به زمين بکوبد؛ انتظار فرج اين نيست. انتظار فرج يعني آمادهسازي خود؛ بيصبري کردن، عجله کردن، جزو چيزهايي است که ممنوع است. در يک روايتي دارد که «اِنَّ اللهَ لايَعجَلُ لِعَجَلَةِ العِباد»؛ اگر شما عجله مي کني، شتابزدگي به خرج مي دهي، معنايش اين نيست که حالا خدا هم تابع عجله شما تصميم بگيرد و عجله کند؛ نه، هر چيزي قراري دارد، وقت معيّني دارد، حکمتي دارد، بر اساس آن حکمت انجام مي گيرد.
اين نکته ديگر را هم عرض کرديم که مراد از انتظار فرج، هم فرج نهايي است که ظهور حضرت است، هم فرج بعدالشّدّة است؛ يعني فرج بعد از حوادث دشوار و حوادث همهگير، مثل همين حوادثي که امروز در دنيا وجود دارد که خيليها را مأيوس مي کند، خيليها را وادار به خودکشي مي کند، لکن وقتي که انتظار فرج وجود دارد، انسان
مي داند که اين حادثه بلاشک تمام خواهد شد.
خب، يک نکته ديگر هم اينجا وجود دارد و اينکه اين آرامش روانيِ ناشي از انتظار فرج، اين اطمينان نفْسي را که انسان دارد که نفْس او و دل او تلاطم ندارد، مي شود افزايش داد؛ به وسيله دعا، به وسيله استغاثه، به وسيله مناجات با پروردگار که «اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوب».(۱۰) اين دعاهايي که وارد شده است -حالا ما الان در ماه شريف شعبان هستيم، بعد هم در ماه رمضان- دعاهاي فراوان، مناجات هاي گوناگون و تکلّم با خداي متعال بدون واسطه خيلي مهم است؛ يا راز و نياز کردن با ائمّه هدي (عليهم السّلام) که نزديکترين آحاد عالَم وجود به پروردگار متعال هستند، به انسان امکان اطمينان و آرامش مي دهد. ياد خداي متعال گشايش به انسان مي دهد، بهجت به انسان مي دهد و رحمت الهي را هم جلب مي کند که قطعاً ميليونها دستِ بهدعابرداشتهشده،آثار و برکاتي خواهد داشت. ديشب ميليونها نفر موفّق شدند که دلهايشان را با خدا آشنا کنند، متّصل کنند و دست به دعا بردارند و با خدا حرف بزنند؛ بلاشک اين [کار] آثارِ خوبِ خودش را، هم در خود آنها و هم در کلّ جامعه نشان خواهد داد و برکات زيادي خواهد داد. اين چند جملهاي است که دربارهي مسئله ظهور و فرج و قيام حضرت بقيّةالله خواستيم عرض کنيم؛ البتّه حرف در اين زمينهها خيلي زياد است و من به همين مقدار بسنده مي کنم.
امّا در مورد اين حادثه رايج کشور که حادثه کرونا است؛ خب اين يک ابتلاي عمومي است، يک آزمون است؛ آزمون براي دنيا است؛ هم براي دولتها، هم براي ملّتها؛ دولتها هم در اين حادثه امتحان مي شوند، ملّتها هم در اين حادثه امتحان مي شوند؛ آزمون عجيبي است. البتّه در مورد آمارها و اقدام هاي بسيار خوبي که انجام گرفته است و توصيههايي که مسئولين مي کنند، حرف زياد زده شده و به قدر کافي مطالبي را گفتهاند؛ صدا و سيما هم انصافاً در اين زمينه بسيار خوب عمل کرده و خوب کار کرده است؛ من در اين زمينهها عرضي ندارم، لکن چند نکته را مي خواهم عرض بکنم.
يک نکته اين است که ملّت ايران در اين آزمون، خوش درخشيد؛ ملّت ايران در آزمون کرونا، در اين بيماري عمومي که در واقع بايد گفت اين وباي مدرن، خوب درخشيدند. اوّلاً اوج اين افتخار ملّي متعلّق است به مجموعه درماني کشور که من بارها گفتهام، باز هم بايد تکرار کنم عظمت کار اينها و ارزش فداکاري اينها را؛ چه پزشکان، چه پرستاران، چه متخصّصين علوم آزمايشگاهي، چه راديولوژي، چه بِهوَرزانِ خانههاي بهداشت، چه بخش هاي خدمات، چه بخش هاي
تحقيقات، چه مديريّت هايي در خودِ وزارتخانه و حول و حوش وزارت بهداشت که در اين زمينه فعّالند؛ اوج اين افتخار، متعلّق به اينها است؛ اينها جان خودشان را و سلامت خودشان را در خدمت مردم قرار دادهاند؛ اين خيلي بااهمّيّت و باعظمت است. رنج دوري از خانواده را تحمّل کردند؛ حتّي در نوروز و تعطيلات نوروزي هم خيلي از اينها به خانوادههايشان سر نزدند؛ دچار بيخوابي، دچار مشکلاتِ فشارهاي عصبيِ ناشي از برخورد با بيمار بدحال [شدند و]
همه اينها را به جان خريدند و اين [به عنوان] يک خاطره خوشي از دستگاه و مجموعههاي درماني کشور در ذهن اين ملّت خواهد ماند؛ اين يک خاطره خوشي است و در اين دوره، جامعه پزشکي و پرستاري و جامعه درماني کشور از خودش يادگار خوبي و خاطره خوبي را به جا گذاشت.
در کنار اينها، داوطلبان، آن کساني که جزو مجموعههاي درماني هم نبودند، امّا داوطلبانه آمدند وارد اين ميدان شدند؛ طلّاب جهادي، دانشجويان جهادي، هزاران بسيجي پُرتلاش در بخش هاي مختلف کشور، و آحاد مردم، خدمات باارزشي را که واقعاً از توصيف بالاتر است ارائه کردند که انسان را حقيقتاً خرسند مي کند از سويي ممنون و متشکّر مي کند از سوي ديگري.
در کنار اينها نيروهاي مسلّح که انصافاً نيروهاي مسلّح از همه توان سازندگي خود و ابتکار خود استفاده کردند؛ حتّي در زمينه علمي، حتّي در زمينه مسائل کشفيّات و ساخت و ساز و توليد امکانات بهداشتي و درماني ــ از بيمارستانها تا نقاهتگاهها تا بقيّه وسايلي که در اختيار نيروهاي مسلّح بود ــ بهترين بخش هاي خود را در خدمت اين کار گذاشتند؛ توان سازندگيشان، توان ابتکارشان را در عرصهي علم و عمل [گذاشتند]. بعد ظرفيّت هاي جديدي کشف شد، پيدا شد؛ معلوم شد ظرفيّت هاي بسيار زيادي در داخل نيروهاي مسلّح و همچنين بيرون نيروهاي مسلّح وجود دارد که اين ظرفيّتها را ما نميشناختيم. اين جوان هايي که ميآيند در تلويزيون توضيح مي دهند کارهايي را که کردهاند، چيزهايي را که ساختهاند، اينها را غالباً ما نميشناختيم؛ اين ظرفيتّ هاي کشفشده جديد است.
و مردم؛ انصافاً مشارکت هاي مردمي هم، مشارکت هاي بسيار زيبا و صحنههاي جالب و شگفتانگيزي را به وجود آورده که در همه جا هست؛ من چند مورد را بخصوص اسم ميآورم. اين به معناي اين نيست که اين چند مورد اختصاص دارند؛ نه، حالا اينها به بنده گزارش شده، اينها را من عرض مي کنم: مثلاً در سبزوار، طرح «هر محلّه يک قرباني» شروع شده؛ اهل محل جمع مي شوند يک گوسفند قرباني مي کنند، به نيازمندانِ همان محل گوشت مي دهند؛ اين خيلي چيز لازم و مهم و کار جالبي است که اينها انجام مي دهند براي اِطعام نيازمندان. يا در يزد، مادر شهيدي با همکاريِ جمعي از بانوان که همراه کرده با خود عدّهاي از بانوان را، خانههاي خودشان را تبديل کردهاند به خيّاطخانه که در اين خيّاطخانهها ماسک توليد مي کنند و مجّاني در اختيار مردم مي گذارند. يا در نهاوند، گروهي از بانوان که در زمان دفاع مقدّس نان مي پختند و براي جبهه مي فرستادند، فعّال شدهاند براي مهار بيماري و کمک مي کنند. در خوزستان، طلّاب قرارگاه تشکيل دادهاند و حتّي داخل خانههاي مردم را هم ضدّعفوني مي کنند. در شيراز، معتمدين محلّي با صاحبان املاک -صاحبان خانهها و مغازهها- صحبت مي کنند که اجاره نگيرند يا تخفيف بدهند يا مهلت بدهند و کمک بشود به کاسب. در تبريز، رئيس حوزه علميّه خودش وارد شده و به شکل ميداني مشغول فعّاليّت است. در يکي از شهرها، نامزد حزباللهياي که در انتخابات رأي نياورده، ستاد خودش را تعطيل نکرده و نگه داشته و فعّالان را در خدمتِ حرکتِ جهادي و مبارزه با کرونا سازماندهي کرده. اينها البتّه گزارش هاي محدودي است که بنده حالا عليالعجاله در اختيار داشتم؛ وليکن صدها مورد شبيه اين، بلکه هزارها مورد شبيه اين در سرتاسر کشور به شکل هاي گوناگون وجود دارد که من به بعضي از اينها هم در صحبت قبلي اشاره کردهام. اين مهم است که توجّه کنيم اينها نشانه عمق فرهنگ اسلامي و رسوخ فرهنگ اسلامي در مردم ما است، در دل مردم ما است. بر خلاف خواسته و ادّعاي کساني که بخصوص در اين يکي دو دهه اخير متأسّفانه تلاش کردند که فرهنگ ايراني تحقير کنند، فرهنگ اسلامي ـ ايراني را تحقير کنند، براي اينکه مردم را متوجّه فرهنگ غربي و سبک زندگي غربي بکنند، خوشبختانه اين احساس تفکّر اسلامي و فرهنگ اسلامي و زنجيره ارزش هاي اسلامي در مردم بسيار احساس قوي و راسخي است.
متقابلاً، فرهنگ و تمدّن غربي هم محصول خودش را نشان داد؛ آنچه در کشورهاي غربي، در اروپا و آمريکا اتّفاق افتاد -که خب بعضي از آنها را تلويزيون ما گفت، لکن بعضي از آنها هم در تلويزيون گفته نمي شود و اطّلاعاتي است که به ما مي رسد و ما مي دانيم- محصول تربيت خود را نشان داد. يک دولتي ماسکِ متعلّق به يک دولت ديگر را، دستکشِ متعلّق به يک دولت ديگر را سرِ راه مصادره کند و به طرف خودش ببرد که اين در مورد چند دولت در اروپا و در آمريکا اتّفاق افتاد. يا مردم هر روز در ظرف مدّت کوتاهي، در ظرف يک ساعت يا دو ساعت فروشگاهها را تخليه کنند، حرص بزنند براي خريد بيشتر که بروند يخچالها و فريزرهاي خانه خودشان را پُر کنند و دکّانها خالي بشود که قفسههاي خالي را در تلويزيونهاي دنيا نشان دادند، و تلويزيون ما هم از آنها نقل کرد؛ يا کساني براي چند دستمال توالت به جان هم بيفتند، يا کساني براي خريد اسلحه صف بکشند، نشان داد که مردم صف کشيدهاند بروند اسلحه بخرند، چون احساس خطر مي کنند در اين ايّام که بايد اسلحه داشته باشند؛ يا براي بيمارها اولويّت قائل بشوند، بيمار پير را معالجه نکنند؛ مي گويد لزومي ندارد ما زحمت بکشيم و با اين محدوديّت، بيمار پير و از کارافتاده و دچار مشکلات اساسي را معالجه کنيم؛ اينها حوادثي است که در آنجا اتّفاق افتاده. بعضيها از ترس کرونا خودکشي کردهاند، از ترس مرگ خودکشي کردهاند؛ اينها رفتارهايي است که برخي از ملّت هاي غربي از خودشان نشان دادهاند. اين البتّه نتيجه منطقي و طبيعي فلسفه حاکم بر تمدّن غربي است؛ [يعني] فلسفه فردگرايي، فلسفه مادّيگري، فلسفههاي غالباً بيخدايي که اگر اعتقادي هم به خدا هست، آن اعتقاد توحيدي صحيحِ عميقِ معرفتزا نيست. اين هم يک مسئله است.
من اينجا اين را هم عرض بکنم که يکي از سناتورهاي غربي در همين چند روز گفته بود که غربِ وحشي زنده شده؛ اين حرف آنها است. وقتي که ما مي گوييم در غرب يک روح وحشيگري وجود دارد که با ظاهر آراسته و ادکلنزده و کراواتبستهاش منافاتي ندارد، بعضيها تعجّب مي کنند و انکار مي کنند؛ اين را حالا خودشان مي گويند که اين، نماد زنده شدن غربِ وحشي است.
يک بُعد ديگري که در مورد اين حادثه وجود دارد، رفتار عمومي ملّت عزيز ما است در به کار بستن توصيهها که انسان واقعاً مشاهده
مي کند مردم آنچه را ستاد ملّي مبارزه [با کرونا] به صورت قاطع بيان مي کند عمل مي کنند. بله، ممکن است يک وقتي يک چيزي را به صورت مردّد بيان کنند، مردم به اين نتيجه نرسند که بايد اين کار را کرد، امّا آنجايي که به صورت قاطع مطلبي گفته مي شود و احساس مي کنند که اين کار بايد انجام بگيرد، مردم با مصوّبات مسئولين همراهي مي کنند؛ يک نمونهاش روز سيزدهم فروردينِ امسال بود؛ انسان باور نمي کرد که مردم سيزدهبِدر را تعطيل کنند امّا تعطيل کردند؛ مردم سيزدهبِدر نرفتند. اين نشاندهنده آن است که مردم به معناي واقعي کلمه يک نظم عمومي را در مواجهه با اين حادثه پذيرفتهاند که البتّه بايد ادامه پيدا کند؛ اين نظم عمومي بايستي وجود داشته باشد، بايد تصميمهاي ستاد ملّي [مبارزه با کرونا] -که در اين زمينه، مسئول درجه اوّل است- جدّي گرفته بشود و بر طبق آنها عمل بشود.
يک بُعد ديگر در اين قضيه اين است که البتّه امروز کرونا براي بشريّت يک مشکل بزرگ و يک ابتلاي بزرگ و خطرناکي است که به آنها رو آورده، لکن اين مشکل در مقايسه با بسياري از مشکلات، مشکل کوچکي به حساب ميآيد؛ ما مشکلات فراواني را در دنيا و در کشور خودمان مشاهده کردهايم و داشتهايم که از اين حادثه کمتر نبود، بلکه بيشتر بود؛ از جمله، [اينکه] درست در ۳۲ سال قبل از اين، در همين ايّامي که کرونا به منطقه ما وارد شد، هواپيماهاي صدّام موادّ شيميايي را در يک بخش هايي ريختند و هزاران نفر از مردمِ ما و مردمِ خودشان را با گاز خردل و مانند اينها کشتند؛ اين اتّفاق افتاد. البتّه همه قدرت هاي دنيا هم آن روز از صدّام حمايت مي کردند، به او کمک مي کردند؛ بعضي از همين کشورهاي متمدّن و مترقّي -[البتّه] در ادّعا- موادّ شيميايي را به او دادند، سلاح شيميايي را در اختيار او گذاشتند و تا امروز هم اَحدي از آنها حساب پس نداده، جواب نداده که چرا اين جنايت را اينها انجام دادند. و آن جنايتکار، [يعني] صدّام، با مردمِ ما اين جور عمل کرد، با مردمِ خودش در حلبچه هم همين جور عمل کرد؛ به خاطر اينکه احساس کرده بود که ممکن است مردم حلبچه با رزمندگان جمهوري اسلامي همکاري داشته باشند، آنجا هم [موادّ شيميايي] ريخت و مردم را در کوچه و خيابان به کام مرگ کشاند؛ اينها هست. در جنگهاي بزرگ دنيا، در دو جنگ جهاني ميليونها نفر کشته شدند؛ حالا در قضيّه کرونا گفته مي شود که مثلاً تا حالا يک ميليون و خردهاي در سطح دنيا مبتلا شدهاند.
در جنگ اوّل و دوّم [جهاني] که با فاصله حدود بيست سال در اروپا اتّفاق افتاد، چندين ميليون [نفر] -حالا الان دقيق يادم نيست، امّا مي دانم بيش از ده ميليون جمعيّت- به قتل رسيدند؛ در جنگ ويتنام که آمريکا به آنجا حمله کرد همين جور؛ و در جنگ هاي گوناگون ديگر. در همين اواخر به وسيله عوامل آمريکا، در حمله به عراق عدّهي زيادي کشته شدند، به شهادت رسيدند؛ و امثال اينها فراوان اتّفاق افتاده. پس ما وقتي که راجع به اين قضيّه فکر مي کنيم از بقيّه حوادث مهمّي که در دنيا همواره وجود داشته نبايستي غفلت بکنيم و بدانيم که همين حالا هم ميليونها انسان زير فشار ظلم و ستم دشمن و دشمنيهاي دشمنان و قدرتمندان رنج مي برند؛ مردم در يمن، مردم در فلسطين و در بسياري از نقاط ديگر جهان زير فشار هستند. پس مسئله کرونا ما را از توطئه دشمن ها غافل نکند، از توطئه استکبار غافل نکند؛ [چون] دشمني استکبار هم با اصل نظام جمهوري اسلامي است. اينکه کسي خيال کند که ما دشمني نکنيم تا با ما دشمني نکنند، اين نيست؛ اصل نظام جمهوري اسلامي، اصل مردمسالاري اسلامي از نظر آنها قابل قبول نيست، قابل فهم نيست و قابل تحمّل نيست. اين هم يک نکته.
ما عرض مي کنيم که مسئولان در ستاد ملّي [مبارزه با کرونا] به طور جدّي مشغول کارند و گزارش هايش به ما داده مي شود و اطّلاع پيدا مي کنيم. و براي برخي از قشرهاي ضعيف هم فکرهايي کردهاند که من توصيه مي کنم، تأکيد مي کنم که اين برنامههايي را که مسئولين دولتي براي برخي از قشرهاي ضعيف در نظر گرفتهاند، هر چه سريعتر، هر چه بيشتر، هر چه بهتر انشاءالله به اجرا در بياورند؛ لکن در کنار اين، مردم هم وظيفه دارند. عدّهاي هستند که در اين شرايط و در اين اوضاع حقيقتاً زندگيشان به سختي قابل گذران است و نمي توانند زندگي معموليِ عاديِ خودشان را اداره کنند؛ مردمي که دست شان باز است و توانايي دارند بايستي در اين زمينه فعّاليّت وسيعي را شروع کنند. در صلوات شريف «شَجَرَةُ النُّبُوَّة» مي خوانيم: وَ ارزُقني مُواساةَ مَن قَتَّرتَ عَلَيهِ مِن رِزقِکَ بِمَا وَسَّعتَ عَلَيَّ مِن فَضلِکَ … وَ اَحيَيتَني تَحتَ ظِلِّک؛(۱۴) يعني اين يکي از کارهاي لازمي است که بايستي انجام بگيرد؛ بخصوص که ماه رمضان در پيش است. ماه رمضان، ماه انفاق است، ماه ايثار است، ماه کمک به مستمندان است؛ چه خوب است که يک رزمايش گستردهاي در کشور به وجود بيايد براي مواسات و همدلي و کمک مؤمنانه به نيازمندان و فقرا که اين اگر اتّفاق بيفتد، خاطره خوشي را از امسال، در ذهن ها خواهد گذاشت. ما براي اينکه ارادتمان به امام زمان ثابت بشود، بايستي صحنهها و جلوههايي از جامعه مهدوي را خودمان به وجود بياوريم که عرض کرديم، جامعه مهدوي، جامعه قسط و عدل است و جامعه عزّت است، جامعه علم است، جامعه مواسات و برادري است؛ اينها را بايستي ما در زندگي خودمان تحقّق ببخشيم، به قدر امکان خودمان؛ اين ما را نزديک مي کند.
نکته آخري که عرض مي کنم، اين است که در غياب جلسات عمومي ماه رمضان -که اين جلسات عمومي، جلسات دعا، جلسات سخنراني، جلسات توسّل، بسيار مغتنم بود و امسال عليالقاعده محروميم از اين جلسات- از عبادت و تضرّع و خشوع در تنهايي غفلت نشود؛ ما مي توانيم در اتاق خودمان، در خلوت خودمان، در ميان خانواده و فرزندان خودمان، همين معنا را، همين توجّه را، همين خشوع و خضوع را به وجود بياوريم و البتّه در برنامههاي تلويزيون مواردي هم پخش مي شود که از آن هم مي شود استفاده کرد و بايستي اين کارها را انجام بدهيم.
يک توصيه هم به مسئولين عرض مي کنيم -هم مسئولين و هم فعّالان جوان در عرصه علم و فنّاوري- که دو چيز فراموش نشود: يکي مسئله جهش توليد است که اين حياتي است براي کشور و ما بايستي به هر قيمتي که هست، مسئله توليد را دنبال کنيم و به معناي واقعي کلمه جهش براي توليد به وجود بياوريم؛ يکي هم مسئله ساخت و ساز و کار آزمايشگاهي و توليد نيازهاي فراواني است که جوانها در بخش هاي آزمايشگاهي اين را انشاءالله دنبال مي کنند.
از خداوند متعال سعادت ملّت ايران را مسئلت مي کنيم؛ خداوند روح مطهّر امام بزرگوار را شاد کند، ارواح طيّبه شهيدان عزيز را با پيغمبر محشور کند و انشاءالله آنچه را آرزوهاي بزرگ ملّت ايران است، تحقّق ببخشد و فرج وليّعصر (ارواحنا فداه) را انشاءالله نزديک کند.
والسّلام عليکم و رحمة الله و برکاته
حضرت آیت الله خامنه ای , رهبر انقلاب , نیمه شعبان
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.