رمزگشايي از انفعال واشنگتن در برابر «ايران قدرتمند»
عدم تمديد معافيتهاي نفتي جمهوري اسلامي ايران از سوي دولت ترامپ، آن هم در قالب اعمال تحريمهاي يک جانبه عليه کشورمان، نشانه اي ديگر دال بر خشم و ناتواني واشنگتن در هضم مفهوم “ايران قدرتمند” محسوب مي شود. همگان به ياد دارند که در سال ۲۰۲۸ ميلادي، رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا اظهار کرد که […]
عدم تمديد معافيتهاي نفتي جمهوري اسلامي ايران از سوي دولت ترامپ، آن هم در قالب اعمال تحريمهاي يک جانبه عليه کشورمان، نشانه اي ديگر دال بر خشم و ناتواني واشنگتن در هضم مفهوم “ايران قدرتمند” محسوب مي شود. همگان به ياد دارند که در سال ۲۰۲۸ ميلادي، رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا اظهار کرد که حاضر است “بدون پيش شرط” و در ” هر مکاني” با مقامات ايراني ديدار و گفت و گو کند! با اين حال ساعاتي پس از اظهارات دونالد ترامپ، وزير امور خارجه آمريکا تاکيد کرد که ملافات با مقامات ايراني پيش شرطهايي دارد که تغيير رفتار ايران! يکي از آنهاست. به راستي اين دوگانگي چگونه قابل توجيه و تفسير است؟ آيا اين پارادوكس گفتاري نشات گرفته از نوعي محاسبه تاکتيکي در ميان مقامات آمريکايي است؟آيا ميان ترامپ و پمپئو تقسيم کاري در اين خصوص صورت گرفته است ؟ آيا مي توان اظهارات و مواضع دوگانه مقامات آمريکايي را در قالب سياست “چماق و هويج” مورد تجزيه و تحليل قرار داد ؟در اين خصوص نکاتي وجود دارد که نمي توان به سادگي از کنار آن گذشت :
۱- جهت تشريح رويکرد فعلي حاکم بر کاخ سفيد در قبال کشورمان و تحليل دوگانگي هاي
رفتاري موجود ميان مقامات آمريکايي لازم است تعريف ساده اي از وازه “پارادوکس” ارائه دهيم. پارادوکس به گزاره اي اطلاق مي شود که که با گزارههايِ قبليِ گفته شده از سوي نظريه پردازان همان ساختار يا دستگاه يا با يکي از باورهايِ مبنايي و عمومي در تناقض باشد. در علم منطق، پارادوکس به احکامي گفته مي شود که منجر به تناقض گرديده و با شهود مطابقت ندارند. فراتر از آن، به جملات متناقضي که يک”حقيقت واحد” را در عمل بيان مي کنند نيز پارادوکس مي گويند.
با اين مقدمه ، لازم است به تشريح پارادوکس رفتاري حاکم بر کاخ سفيد بپردازيم. واقعيت امر اين است که چنين دوگانگي و پارادوکسي قبلا نيز در ميان مقامات آمريکايي مسبوق به سابقه بوده است. اين پارادوکس بيشتر از آنکه محصول يک بازي هدايت شده و ارادي باشد، معلول استمرار يک “ديالکتيک فکري” چهل ساله در آمريکاست! از زمان پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال ۱۳۵۷ تا کنون، ديالکتيک ” شناسايي ايران قدرتمند” و ” تقابل با ايران ” به مثابه يک ديالوگ سياسي پايدار و مستمر در اتاقهاي فکر سياسي آمريکا در جريان بوده است. بسياري از استراتژيستهاي آمريکايي از جمله برژينسکي معتقد بودند که “شناسايي ايران قدرتمند” تنها راه پيش روي آمريکا در قبال تهران است. با اين حال برخي ديگر از سياستمداران و استراتژيستهاي آمريکايي نيز معتقدند که “شناسايي قدرت ايران” از سوي آمريکا مترادف با عقب نشيني واشنگتن در مقابل انقلاب اسلامي ايران است. برخي از نظريه پردازان آمريکايي نيز معتقد به يک” راه سوم” دراين معادله هستند: به گونه اي که آمريکا تقابل تمام عيار خود با ايران را در سايه شناسايي ايران قدرتمند هدايت و مديريت کند!
۲- بخش اعظمي از پارادوکس رفتاري مقامات آمريکايي در قبال ايران، معلول همين منازعه پايدار فکري بر سر کشورمان است. به عبارت بهتر، در شرايطي که نظريه پردازان آمريکايي همچنان در ميان گزاره هاي “شناسايي قدرت ايران”و” تقابل مطلق با ايران ” دست و پا مي زنند، نمي توان از سياستمداراني مانند ترامپ و پمپئو انتظار داشت که رفتاري ثابت در قبال کشورمان داشته باشند. در اينجا حقيقت ديگري وجود دارد که بسياري از مقامات آمريکايي، اعم از نظريه پردازان و سياستمداران به صورت غير ارادي آن را انکار مي کنند: اينکه آمريکا به صورت ناخواسته وارد فاز شناسايي ايران قدرتمند شده است! به عبارت بهتر، از “نومحافظه کاران سرسخت آمريکايي” تا ” دموکراتهاي چند چهره” جملگي به اين نتيجه رسيده اند که ايران تنها بازيگري در منطقه و جهان است که قادر است ضمن عينيت بخشي به قدرت منطقه اي و بين المللي خود، بازي ايالات متحده و متحدان آن در نظام بين الملل را نيز بر هم بريزد.
اين موضوع در محاسبات سياست خارجي آمريکا ( خصوصا از ابتداي هزاره سوم تا کنون) تبديل به يک گزاره ثابت و راهبردي شده است.
هراندازه مقامات آمريکايي در گفتار ظاهري خود بيشتر از اين “گزاره ثابت” و ” پيش فرض محکم” فاصله مي گيرند، رفتارهاي پارادوکسيکال آنها در قبال کشورمان نمود بيشتري پيدا مي کند. اين قاعده در خصوص اظهارات دوگانه اخير ترامپ و پمپئو نيز صدق ميکند. آشفتگي فکري مقامات آمريکايي در قبال ايران ، فاکتور و مولفه اي است که نبايد آن را در تحليل رفتار مقامات آمريکايي ناديده انگاشت.
۳- بدون شک موضوع منازعه و ديالکتيک بعدي در آمريکا ، “پذيرش ايران قدرتمند” نخواهد بود! ديالکتيک بعدي در ايالات متحده ، بر سر “قواعد زندگي با ايران قدرتمند” شکل خواهد گرفت. آنچه امروز در رفتار مقامات آمريکايي به چشم مي خورد،معلول سردرگمي راهبردي آنها در قبال “ايران قدرتمند” و ناتواني آنها در تفسير اين واژه در فضاي رئاليستي موجود در نظام بين الملل است. از اين رو نمي توان دوگانگي هاي رفتاري و گفتاري موجود در ايالات متحده را معلول اتخاذ سياست “چماق و هويج” از سوي آنها دانست. در اتخاذ سياست چماق و هويج، ما با “اراده سياستمداران ” سر و کار داريم اما آنچه امروز در ايالات متحده رخ مي دهد، معلول اين اراده نيست، بلکه محصول يک “سردرگمي۴۰ ساله” در قبال کشوري است که با تمام وجود در مقابل توسعه طلبي هاي منطقه اي و بين المللي ايالات متحده آمريکا ايستاده است.
در نهايت اينکه طي ماههاي آينده، کليد واژه “ايران قدرتمند” را بيشتر در اتاقهاي فکر آمريکا و حتي محافل نزديک به رئيس جمهور اين کشور خواهيم شنيد. کليد واژه اي که هر اندازه واشنگتن در درک و پذيرش مطلق آن تعلل کند، هزينههاي بيشتري را در مواجهه با کشورمان پرداخت خواهد کرد.
ايالات متحده آمريکا , ايران قدرتمند , رئيس جمهور
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.