|حسين قدياني|
ديروز در دو متن اينستايي و روزنامه‌اي که در همين «رسالت» منتشر شد، طرف مردم را گرفتم، اما بخش مهمي از مشکلات کشور که خيلي هم حالا به قيمت بنزين ربطي ندارد، ناشي از رأي لج است که درست مثل بار کج، راهي به منزل ندارد! واضح است که حتي منهاي بحث داغ بنزين هم اغلب مردم از اوضاع معيشتي خود رضايتي ندارند اما ۹۲ و ۹۶ و اساسا در هر انتخاباتي دقيقا براي همين چيزها از مردم خواستيم که عقل خود را دست سلبريتي‌هاي برج عاج‌نشين ندهند! آن سياستمدار هم که فصلي يک‌بار براي خود جشن تولد مي‌گيرد، في‌الواقع يک سلبريتي است ليکن از نوع سياسي‌اش! آري! اولين قرباني تَکرار سياست، اقتصاد است! هم‌چنان که اولين قرباني رأي شکمي، شکم است! عمده‌ نقدها به قوه مجريه اين است که چرا سياست خارجه را پررنگ‌تر از اقتصاد داخله دنبال مي‌کند! الحمدلله برجام اين تنها دستاورد را داشت که همه بفهميم راه گشايش اقتصادي، سازش سياسي نيست! مع‌الاسف دولت، گوش شنوايي در برابر نقد خيرخواهان ندارد و باز در فکر تکرار برجام‌هاي قطعا پرضرر ديگري است! برجام اولي را که با خود کدخدا بستيم، شد آن خسارت محض که از خود دولت بگويند؛ «تقريبا هيچ دستاوردي نداشت!» و نه‌فقط تحريم‌ها بالمره لغو نشد بل‌که هر از چندي شاهد دور جديدي از تحريم‌ها هستيم! تو حالا فکر کن به عاقبت شوم برجامي که با پادوهاي آمريکا امضاء شود! همان‌ها که باري حسن روحاني از آنان با عنوان «آقااجازه» ياد کرد! ديروز در خبرها از قول یکي از مسئولین شهرداري تهران خوانديم: «نمي‌توان برف را در هوا با تير زد! مردم بدون بخاري و برف‌پاک‌کن وارد خيابان‌ها شدند و همين باعث مشکلات شد!» و اين عينا نتيجه‌ رأي از سر لج است که کساني منصب‌نشين شوند که نه کار بلدند و نه البته حرف! سؤال اين است؛ واقعا با کدام تحقيق و بررسي و بر مبناي کدام مصلحت به اعضاي شوراي شهر رأي داديم؟!
اعتراف کنيم که رأي به ليست اميد بهارستان آن‌چنان شکمي بود که اينک حتي خود اصلاح‌طلبان هم از انفعال جماعت شاکي هستند و اعضاي آن ليست سراسر يأس را نه «اصلاح‌طلب» که «فرصت‌طلب» مي‌خوانند!
اگر قدر شهرداري که کارش را با نماز صبح در مسجد محلي از محلات تهران شروع مي‌کند دانسته نشود، بايد هم بخوريم به پست نجفي! روزي در تهران در کار شمارش طبقات صدر و تقاطعات اتوبان امام‌علي و گل‌هاي بوستان نهج‌البلاغه و پله‌هاي پل طبيعت بوديم و دگرروز درحال محاسبه‌ تيرهاي درست و خطاي قاتل ميترا استاد! حالا چند صباح ديگر باز هم انتخابات است! يعني عبرت مي‌گيريم؟!