دهه شصتيها؛ درگذرازجوانی
شهین سازگارا: حاکم بودن ارتباطات بر قوانین و مقررات، دهه شصتیها را به نسلی سوخته تبدیل کرد
سعید شایگان: سناریوی تبعیض و ژن خوب دهه شصتیها را به حاشیه راند!
شهلا کاظمی پور: گناه مشکلات دهه شصتيها به گردن مسئولان است
محمدجواد محمودی: اشتغال مولد و حذف رانت چاره کار است
گروه اجتماعي- مرضيه صاحبي
ما دهه شصتي ها ۲۱ درصد از جمعيت كل كشور را تشكيل مي دهيم. سهم مان از بيکاري ۵۳ درصد است. ۳۲ درصد مردان و ۱۹درصد زنان نسل ما هرگز ازدواج نکردهاند. به نسل سوخته شهرت داريم و آنان که در راس هرم تصميم گيري قرار دارند، در توصيف و تحليل دقيق تر ما از اصطلاح «ابرچالش» بهره مي گيرند و از دريچه نگاه آنان، دهه شصتي ها به جاي فرصت، تهديد به شمار مي روند! ما زيرسايه جنگ قد کشيديم و طي سالهاي ۶۰ تا ۶۵ موج جمعيتي ۹ ميليون نفري را تجربه کرديم که در تاريخ ايران بيسابقه بوده است. کودکي مان با زنبيل هاي قرمز رنگ در صف نان، شير و اجناس کوپني گذشت. در مدارس سه شيفته و پشت نيمکت هاي سه يا چهار نفره نشستيم! غول ناميراي کنکور با ده ها هزار متقاضي و پذيرش در چند دانشگاه محدود کابوس روزها و شب هايمان بود.
از ميان متولدان دهه شصت آنها که توانستند شاخ غول کنکور را بشکنند. بعد از فارغالتحصيلي به بازار کار هجوم آوردند اما ناکامي در سياست زايش اشتغال به علت عقيم ماندن اقتصاد ملي، بازهم ما را بيش از پيش به حاشيه راند. البته بايد براي تحليل اين مسئله کمي به عقب تر بازگرديم به همان برهه که وقوع جنگ، صادرات نفت را با مانع رو به رو کرد و باعث شد درآمدهاي ارزي دولت در سال ۱۳۶۰ به ۱۰ ميليارد و ۶۰۰ ميليون دلار کاهش يابد. تداوم جنگ، کاهش درآمد سرانه و سرمايهگذاري را رقم زد و درآمدهاي ارزي دولت تنها به ۲/۶ ميليارد دلار در سال ۱۳۶۵ رسيد. کاهش درآمدهاي ارزي در سال پاياني جنگ باعث شد تورم به ۲۹ درصد و نرخ بيکاري به ۸/۱۵ درصد برسد.
پس از پايان جنگ، اجراي سياست درهاي باز اقتصادي موجب شد حجم واردات از ۵/۱۶ ميليارد دلار در سال ۱۳۶۸ به بيش از ۳۰ ميليارد دلار در سال ۱۳۷۰ برسد و بالغ بر ۲۳ ميليارد دلار حجم بدهيهاي خارجي دولت افزايش يابد. ترويج روحيه مصرف گرايي به جاي فرهنگ توليد، تکيه مضاعف بر درآمدهاي نفتي و افزايش واردات در کنار عدم برنامه ريزي و مديريت صحيح، شرايط را آنقدر بغرنج کرد که گذر زمان هم نتوانست ورق را به نفع مان برگرداند. شوربختانه ميان ظرفيتها و نيازهاي جمعيتي کشور، هيچ گونه تناسبي حاکم نبود و برهمين اساس مرکز تمامي آزمون و خطاها قرار گرفتيم. مسئولان رهايمان کردند و بعد انگشت اتهام را به سمت مان نشانه رفتند. متهمان رديف اولي شديم که آمار بيکاري و تجرد را افزايش داده اند. غافل از آنکه ما ابرچالش و يا تهديد نيستيم!
مطابق تعريف استانداردهاي بين المللي؛ افراد بين ۱۵ تا ۶۵ سال نيروي کار جامعه به شمار مي روند که فعاليت آنان به جريان خلق و توليد ثروت مي انجامد. وقتي جمعيت جوان و نيروي کار کم است، عده محدودي توليد ثروت کرده تا عده زيادي اين ثروت را مصرف کنند. پنجره جمعيتي آرزوي ديرينه بسياري از کشورهاست اما سوء مديريت، بي برنامگي و بي عملي سه ضلع مثلث ناکارآمدي است که سبب شد دهه شصتي ها نسل سوخته لقب بگيرند.
مسعود نيلي، دبير پيشين ستاد هماهنگي اقتصادي دولت دوازدهم با طرح اين سوال كه متولدين دهه ٦٠ به كجا رفتند؟ گفته است: «درآمد ارزي دولت نهم و دهم ٩٥٠ ميليارد دلار بود، با اين درآمد ميشد براي اينهايي كه دهه ٦٠ متولد شده بودند زندگي بهتري ساخت اما از ميان آنها يك عده مايوسشدگان بودند كه اصلا وارد بازار كار نشده و افسرده شدند و نابساماني اجتماعي مثل اعتياد به دنبالشان آمد و يك تعداد كثيري با توسعه آموزش عالي دانشجو شدند. نتيجه اين شد كه تعداد دانشجو به نسبت ١٠٠ هزار نفر جمعيت كشور حتي از كشورهايي نظير انگلستان و فرانسه البته به غير از آمريكا بيشتر است و ما صرفا براي ضربهگيري بازار كار آموزش عالي را توسعه داديم.»
* تب مدرک گرايي را به جان فرزندان دهه شصتي انداختيم
سعيد شايگان هم از جمله جامعه شناسان و پژوهشگراني است که درباره تهديدها و فرصت هاي دهه شصتي ها مطالعاتي را انجام داده است. او به روزنامه رسالت مي گويد: «دهه شصت را چند عامل محوري به نسلي سوخته تبديل کرد. اولين عامل ترويج مدرک گرايي بود، مدرک گرايي که به تناسب آن اشتغالي ايجاد نشد. درحال حاضر نيمي از متولدان اين دهه بيکارند و نيمي ديگر به کارهايي مشغول اند که با تحصيلات دانشگاهي آنان ارتباطي ندارد. اين را در نظر داشته باشيد که فارغ التحصيلان دانشگاهي اين دهه بعد از طي مراتب عالي تحصيلي تمايل داشتند پشت ميز بنشينند. حال آنکه در همان برهه زماني مسئولان ما اين را درک نکرده بودند که يک کشور را تکنسين ها و نيروهاي متخصص مي سازند. آنهايي که با اتکا به دانش، مهارت لازم را براي بهره گيري از تکنولوژي در اختيار دارند. بنابراين تحصيلات دانشگاهي به خودي خود اهميتي نداشت.»
وي در ادامه عنوان مي کند: «ما به همان نسبت که جوان ها را مدرک گرا تربيت کرده ايم، مهارت به آنان نياموخته ايم. نسل دهه شصت به خاطر همين تفکر سوخت. امروز بايد جلوي پذيرش بي هدف دانشگاهي را بگيريم و تشويق جوان ها براي اخذ مدرک دکترا و فوق ليسانس را متوقف کنيم. ما تب مدرک گرايي را به جان فرزندان دهه شصتي انداختيم و اين اشتباهي فاحش بود.»
به تعبير اين پژوهشگر نرخ اشتغال از جمله موارد مطرح شده در توسعه اجتماعي است منتها اشتغال در آن شغلي که نسبت به آن علاقه و مهارت کسب شده زيرا تنها در اين صورت است که جامعه به توسعه يافتگي دست مي يابد. بنابراين بايد روحيه مدرک گرايي را کاهش داده و نشان دهيم مدرک دردي را دوا نمي کند. يک زماني سوال شد که چرا آمار بيکاران بالاست و يکي از معاونين رئيس جمهور در دهه ۷۰ گفت افتخار مي کنيم که بيکاران ما تحصيل کرده اند. اين چه حرفي است؟
وي با تاکيد براينکه براي توسعه به تعليم و تربيت و آموزش و پرورش هدفدار نياز داريم، تصريح مي کند: «در دوران جنگ تحميلي اين امر امکان پذير نبود. برخلاف تصورات رايج دهه شصتي ها پرتوقع، مصرف گرا و لاکچري نيستند. مشکل از مسئولان ماست که بدون برنامه ريزي به متولدان اين دهه وعده و وعيد دادند و از سوي ديگر نفت را در جهت توليد و رونق اشتغال به کار نگرفته و آن را به چشم سرمايه نديدند. توسعه پايدار همين است. ما ابتداي انقلاب ۴ تا ۴/۵ ميليون بشکه نفت صادر مي کرديم. کشورهايي در دنيا هستند که نفت و منابع طبيعي شان را به عنوان سرمايه مي بينند و در جهت توليد سرمايه گذاري مي کنند. وقتي توليد داشته باشيد، شغل و خلاقيت ايجاد شده و تکنولوژي و فناوري معنا و مفهوم ديگري مي يابد. حرکت به سمت توليد، مصرف گرايي را خود به خود کاهش مي دهد.»
آن طور که مسعود شايگان تاکيد مي کند، پيش از انقلاب سعي شد نرخ رشد جمعيت ده در هزار باشد اما اين اتفاق نيفتاد. رشد جمعيت بالاي ۲۷ در هزار شد و مسئولان به مرور متوجه شدند که نمي توانند پاسخگوي حجم نيازها باشند به همين علت مدارس دو تا سه نوبته شد و مسئولان و سياستگذاران ما هيچ گاه نتوانستند از روزمرگي خارج شوند و همواره به فکر فروش بشکه هاي نفت و واردات بوده اند و اساسا به صادرات فکر نکرده اند. طبعا دهه شصتي ها از همين تفکر ضربه خوردند. بي ترديد نفت به جاي فرصت براي ما تهديد بود. ما مي توانستيم نيروي انساني تربيت کنيم که مهارت استفاده از تکنولوژي را داشته باشد و منجر به ايجاد شغل شود. طبعا به کمک تکنولوژي، ميزان توليدات افزايش مي يابد. خلاقيت، نوآوري و کارآفريني هميشه حرف اول را مي زند. بايد از ظرفيت منابع طبيعي، نيروي انساني و تکنولوژي در جهت دست يابي به توسعه بهره مي گرفتيم تا امروز شاهد بيکاري ۵۳ درصد دهه شصتي ها نباشيم.
شايگان متولدان دهه شصت را سرمايه اي بزرگ مي داند که در گذر ايام مورد بي مهري قرار گرفتند. به اعتقاد او «مسئولان همواره دنبال بهانه مي گردند تا کاسه و کوزه ها را بر سر دهه شصتي ها بشکنند درحالي که اين دهه نسل بعد از انقلاب است و شاهد وعده و وعيدهاي شعاري مسئولان بوده است. آنها بعدها متوجه شدند، گفته هاي مسئولانشان با واقعيت ها فاصله دارد بنابراين انتظاراتشان برآورده نشد. در آن دوره فرهنگ متفاوتي در جامعه حاکم بود واز سوي ديگر با مصرفي شدن جامعه، توليد به حاشيه رفت.»
پر واضح است که پس از جنگ تحميلي؛ تغيير ذائقه مسئولان سبب شد طبقهاي با روحيّات اشرافيگري، رانتخواري، ويژهخواري و انحصارطلبي؛ فرهنگ عمومي را متاثر سازند که بعدها شماري از آنها با عناويني نظير باند نيويورک، مدافعان توسعة برونزا و طرفداران سرمايهداري ليبرال شناخته شدند. شيفتگي دولتمردان به غرب و محصولات وارداتي وضعيّتي را پيش آورد که ديگر مسئله اي به نام توليد جايگاه محوري خود را از دست داد و طبقه اشرافي تازه به دوران رسيده با حمايت برخي جريانهاي تسلّط يافته، اشتغال مولد را ناديده گرفتند.
اين جامعه شناس با تاييد اين مسئله تاکيد مي کند: «به مرور تبعيض ها در بدنه جامعه ريشه دواند و در واقع همين سناريوي تبعيض و رانت باعث شد ژن خوب شکل بگيرد و افراد ديپلمه، مدير شرکت ها و مجموعه هاي بزرگ شوند و در اينجا بخش بزرگي از دهه شصتي ها که دور از قدرت و ثروت بودند در دست يابي به فرصت هاي شغلي و جايگاه هاي اجتماعي ناکام ماندند.»
اين جامعه شناس با طرح اين مسئله که کشور ما از طريق نفت درآمد زيادي داشته اما مشخص نيست در کجا سرمايه گذاري صورت گرفته، عنوان مي کند: «دائم صحبت از رقم هاي اختلاس و رانت و ژن هاي خوب است. در اين وضعيت معلوم است که يک دهه شصتي تا دوران سالمندي هم با بحران بيکاري و ازدواج و مسکن روبه روست لذا بايد تبعيض ها را کاهش دهيم چرا که به دليل همين مسئله و فراهم نبودن زيرساخت هاي لازم دهه هاي ۷۰ و ۸۰ و بعد از آن با چالشي نظير دهه شصتي ها روبه رو خواهند شد.»
*رانت، تبعيض و ژن خوب!
دکتر محمدجواد محمودي در قامت جمعيت شناس و رئيس مرکز مطالعات و پژوهشهاي جمعيتي آسيا و اقيانوسيه در تحليل فرآيند دهه شصت و چالش هاي متولدان اين دهه به روزنامه رسالت مي گويد: «بالاي دو ميليون نفر در اين دهه متولد شدند که نياز به آموزش ابتدايي داشتند اما امکانات و زيرساخت هاي لازم فراهم نبود بنابراين نيازهايشان به درستي برآورده نمي شد. امروز منشاء تحولات اقتصادي، نيروي انساني است. البته نيروي انساني با کيفيت. ما از همان دهه شصت به فکر کيفيت زندگي فرزندانمان نبوديم و زيرساخت هاي
لازم براي اشتغال، ازدواج و فرزندآوري به درستي تعريف نشد و اين از وظايف دولت هاست. بنابراين نمي توانيم بگوييم دهه شصتي ها براي کشور تهديد بوده اند. براي اين ها اگر زيرساخت هاي خوبي فراهم مي کرديم، مي توانستند براي نظام، فرصت و سرمايه باشند. کاري کهمي توانيم در سطح کلان قضيه انجام دهيم، ايجاد اشتغال و حرکت به سمت توليد است. از طرفي بايد با رانت و تبعيض مقابله کنيم. ما بايد بپذيريم که ژن خوب فرصت رشد و شکوفايي را از ساير متولدان يک دهه مي گيرد.»
اين جمعيت شناس در ادامه تاکيد مي کند: «وقتي در کليت زيرساخت هاي لازم فراهم نباشد، دهه هاي بعد يعني ۷۰ و ۸۰ هم با مشکل روبه رو مي شوند. بنابراين ايجاد اشتغال مولد بايد اولويت اول باشد. اگر اولويت را به موارد حاشيه اي بدهيد و اصل را به فرع تبديل کنيد، وضع همين خواهد بود. ما بايد از رانت خواري به هر طريقي جلوگيري کنيم. اين همه موسسات اعتباري ايجاد کرديم و پول هاي زبان بسته را براي کارهاي غيرمولد و خدماتي و داد و ستد و واردات کالاي غير ضروري در جامعه تزريق کرديم چرا بايد اين اتفاق بيفتد، آيا اين پول ها نمي توانست به سمت کارهاي مولد سوق پيدا کند؟ ما بايد جلوي مفت پولدار شدن را بگيريم. مردم بايد به اين نتيجه برسند، تنها راه براي کسب ثروت، کار کردن است. بايد شرايطي فراهم کنيم تا مطابق آنچه کار مي کنيم از مزاياي جامعه استفاده کنيم.»
وي معتقد است: «از همان دهه شصت، مصرف گرايي و کسب پول بدون زحمت رواج پيدا کرد اما کسي به فکر توليد و اشتغال نبود و حالا ثمره آن بيکاري و تجرد متولدان اين دهه است.»
شهين سازگارا هم از ديگر جمعيت شناساني است که دهه شصت را نسلي سوخته مي داند و به روزنامه رسالت مي گويد: «مسئولان ما در کمال بي فکري و بي برنامگي امکان تحصيل متولدان اين دهه در دانشگاه آزاد و غيرانتفاعي را فراهم کردند اما به همان نسبت تدابيري براي زيرساخت هاي شغلي اتخاذ نکردند. در واقع دهه شصت فرصت بود اما از اين فرصت به درستي استفاده نشد. مطابق ديدگاه جامعه شناساني نظير «هاربيسون»، «ماير»، «استروملين» و «آلفرد مارشال» اقتصاددان برجسته نيروي انساني مهمترين سرمايه يک کشور است. درحال حاضر عربستان بالاترين درآمد سرانه را دارد، تصور مي کنيد چرا به توسعه نرسيده؟ زيرا نيروي انساني ماهر و متخصص ندارد. لذا اين وظيفه مسئولان و دولتمردان بود که دهه شصتي ها را به حال خود رها نکنند. آنها پنجره جمعيتي بودند که به دليل ندانم کاري سياست گذاران، برنامه ريزان و مسئولان سوختند. متاسفانه مسئولان ما تصورشان اين بود که با شعار مي توانند مسائل را حل کنند. دانشگاه ايجاد کردند اما به فکر ايجاد اشتغال نبودند.»
وي در ادامه مي افزايد: «ايران درحال حاضر بالاي ۱۲ درصد بيکاري دارد و فارغ التحصيلان دانشگاه تا ۳۰ درصد بيکارند. اين امر نشان مي دهد که مسئولان ما متخصص اند. متخصص نابودي و هدر رفت سرمايه انساني چرا که نتوانسته ايد از اين سرمايه در جهت بهره وري، رونق اقتصادي و ارتقاء توليد استفاده کنند. البته ناگفته نماند که جنگ تحميلي بخش زيادي از سرمايه مادي و درآمد ارزي کشور را از بين برد. در نتيجه دهه شصتي ها بي سرو سامان ماندند. بعد هم که جنگ تمام شد، زيان آن در اسرع وقت قابل جبران نبود از طرف ديگر به درآمدهاي نفتي دلمان را خوش کرديم و به فکر اشتغالزايي و توليد نبوديم و اين باعث شد دهه شصتي ها که تعدادشان زياد هم بود شغلي نداشته باشند.»
*مديران نالايق در مصدر کار هستند
اين جامعه شناس با استناد به سخن بنيامين هيگن استاد دانشگاه هاروارد که مي گويد: «بدبختانه هيچ سازمان و مقرراتي نمي تواند در زمينه رشد و توسعه اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي موثر باشد مگر مردان اداره کننده، بدانند چه کاري مي خواهند انجام بدهند.» متاسفانه مسئولان ما دچار ندانم کاري اند به همين دليل ۸۰۰ ميليارد دلار پول نفت را دولت نهم و دهم از بين برد. پيش از اين هم ما از پول نفت درست استفاده نکرديم زيرا مديران نالايق را مصدر کار کرديم و اين مديران نالايق هيچ نوع ارتباطي بايکديگر ندارند و به صورت جزيره اي کار مي کنند. اين جزيره اي کار کردن نتيجه اش همين است ديگر وگرنه چرا بايد کره جنوبي از ما جلو بزند؟ مديران ما سردرگم اند، از دهه شصت تا همين امروز دچار سوء مديريت بوده اند.»
سازگارا با بيان اينکه جامعه شناسان بر مديران قدرتمند تاکيد دارند، مي افزايد: «ژاپن و کره جنوبي را مديران آگاه و قدرتمند و دانا به اينجا رسانده اند. وقتي شما شايسته سالاري را رعايت نمي کنيد و يک مدير با سابقه را برمي داريد و به جاي آن يک ژن خوب مي گذاريد وضع همين است. اين ها علم مديريت ندارند. اين مسئله که براي دهه شصتي ها اتفاق افتاده براي دهه ۷۰ و ۸۰ هم اتفاق خواهد افتاد زيرا مديران همان مديران اند و زيرساخت ها همچنان فراهم نيست. وقتي پسر عارف خودش را ژن خوب مي داند يعني ارتباطات بر قوانين و مقررات حاکم است و اين امر بزرگترين ضربه را به دهه شصتي ها وارد کرده و بعد از آن به متولدان ساير دهه ها وارد مي کند.»
مسعود نيلي، مشاور اسبق اقتصادي رئيس جمهور در واکنش به اين مسئله گفته است: «متولدين دهه ۶۰ در سال ۱۴۰۰ سن شان از ۴۰ سالگي فراتر مي رود و اگر ما نتوانيم براي آنها در چند سال آينده شغل ايجاد کنيم ديگر نخواهيم توانست براي آنان کاري انجام دهيم. بررسي وضعيت اشتغال نشان مي دهد که در سال ۸۴ تعداد جمعيت شاغل ما حدود ۲۰ ميليون نفر بوده که اين تعداد در سال ۹۱ به رغم درآمدهاي سرشار نفتي به ۲۱ ميليون نفر رسيده است. اين آمار نشان مي دهد جمعيت شاغل ما در اين سال ها همواره ثابت بوده و اشتغالزايي نداشته ايم. در شرايطي که کشور ۷۸ ميليون نفر جمعيت دارد و متولدين دهه ۶۰ در اين سال ها بايد به کار گرفته مي شدند تا سن اشتغال شان نگذرد بنابراين از اين نظر خيلي آسيب پذير هستيم.»
در همين حال شهلا کاظمي پور، عضو هيئت علمي دانشگاه تهران و جمعيت شناس، تهديد بودن متولدان دهه شصت براي جامعه را نادرست دانسته و در گفتوگو با روزنامه رسالت تاکيد مي کند: «در اين نوع نگرش غلط، دهه شصتي ها هم نقش داشته اند حال آنکه ما نمي توانيم متولدان يک دهه خاص را تهديد بدانيم. به عنوان يک جمعيت شناس همواره بر روي ساختارهاي سني جمعيت کار کرده ام و معتقدم يک دهه نمي تواند ملاک باشد بلکه يک نسل ملاک است. ضمن اينکه هر نسلي با تغيير و تحولات مثبت و منفي روبه روست. اين مسئله که براي دهه شصتي ها اتفاق افتاده، ممکن است در آينده براي دهه هفتادي ها و هشتادي ها هم اتفاق بيفتد بنابراين يک دهه را نمي توانيم به عنوان معضل اجتماعي تلقي کنيم.»
وي در ادامه مي گويد: «اينکه مشکلات دهه شصتي ها نسبت به دهه قبل و بعد خود يعني ۵۰ و ۷۰ نمود بيشتري دارد، به اين خاطر است که در دهه شصت شاهد انفجار جمعيت بوده ايم، درحالي که دهه ۵۰ با اعمال کنترل مواليد، باروري پايين تر بود و در دهه ۷۰ مجددا سير کاهنده پيدا کرد ولي اوج باروري که در طول تاريخ هم سابقه نداشته، در دهه ۶۰ بوده است. طبعا کساني که در اين دهه به دنيا آمده اند هيچ گناهي ندارند، از همان ابتدا با کمبود شيرخشک و بعد مدرسه مواجه شدند و سالها بعد هجمه آنها به سمت دانشگاه و نبود شغل، مشکلات آنان را برجسته تر کرد. گناه مشکلات شان به گردن مسئولان است. همان زمان در يک جلسه مطرح کردم که بچه هاي دهه شصتي بيست سال ديگر، دانشگاه، شغل و ازدواج و مسکن مي خواهند و ما بايد از هم اکنون به فکر باشيم اما کسي به فکر نبود.»
* مشکلات تنها مختص دهه شصتي ها نيست
وي با بيان اينکه عدم برنامه ريزي براي فرزندان دهه شصت، باعث بروز مشکلات در حوزه آموزش و اشتغال آنان شد، مي افزايد: «بسياري از متولدين اين دهه به رغم دارا بودن تحصيلات عاليه نتوانسته اند شغل درست و درماني پيدا کنند و برخي از آنها به دليل همين مسئله ازدواجشان به تاخير افتاده است.»
به اعتقاد اين جمعيت شناس، «مشکلاتي که وجود دارد تنها مختص دهه شصتي ها نيست و در همه نسل ها وجود دارد چرا که دولتمردان ما اساسا اهل برنامه ريزي نيستند و دچار روزمرگي اند بنابراين مسئولان ما بايد الزاما براي دهه هاي بعد برنامه ريزي کنند زيرا هرچه جلوتر برويم مشکلات دهه هاي ۷۰ و ۸۰ نمود عيان تري پيدا مي کند.»
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.