در نقد نظريهپردازی رويايی بازگشت به مذاكره
| محمدكاظم انبارلويي |
دكتر محمود سريعالقلم گاهي در مورد مناسبات ايران و غرب مطالبي مينويسد، هم شيرين و هم جذاب، چون سريعالقلم است، دقتي در آنچه ميگويد بهكار نميبرد.
او اخيرا طي مطلبي در سايت خود تحت عنوان «پايان بازي با غرب چيست»؟ مينويسد:
۱- دستگاه ديپلماسي كشور بر اين پايه تئوريك پيش ميرود كه حقوق بينالملل بر سياست و اقتصاد بينالملل ارجحيت دارد.
۲- مناسبات جهاني صرفاً به محور سود اقتصادي و زور نظامي ميچرخد.
۳- اگر ژاپنيها حكمراني خود را بعد از ۱۹۴۵ براساس عصبانيت و انتقام تنظيم كرده بودند نميتوانستند براي مدت ۵۵ سال اقتصاد دوم جهان باشند و اكنون يك كشور محترم جهاني و پيشرفته هستند.
۴- پهلوي اول ودوم درحدي با غرب درگير شدند تا امتيازات نفتي و غيرنفتي بگيرند، آيا باعث افول و تضعيف غرب شدند؟!
۵- غرب يك واقعيت و جريان تاريخي است كه از قرن شانزدهم آغاز شده تا آخر قرن بيست و يكم قدرت و سطح سلطه جهاني خود را حفظ خواهد كرد.
۶- نزديك به يك قرنونيم است كه انديشمندان و سياستمداران ما با فكر غربي درگير هستند. آيا ميتوانيم بدون اينكه درگير شويم نگذاريم كشور ضعيف شود؟
۷- چگونه ميتوان به يك فرمول همكاري بدون سلطه رسيد؟
۸- آخر تقابل با غرب چيست؟ پايان بازي ما از تقابل چيست؟ اگر در اين تئاتر كشور توليد ثروت نكند، دعوا و درگيري و تقابل ضرورتاً منفي نيست مشروط به اينكه توليد ثروت كند.
صورتسازي غيرواقعي از مسائل ايران به گونهاي كه منجر به صدور نسخهاي چيني، هندي، ژاپني و… براي حل مشكلات و ماجراي ما با غرب شود، مثل اين است انسان پاسخ يك معما را اول بداند بعد براي آن معما داستانسرايي كند. داستانسرايي هم طوري بسرايد كه حتماً پاسخ معماي طرح شده از آن بيرون آيد!
آقاي سريعالقلم يك گفتمان مسلط در همه تحليلها و نظريات خود دارد. دال مركزي اين گفتمان سلطه بلامنازع غرب و پذيرش بيچون و چراي آن است. بعد هم چند دال شناور دور آن ميچينند و نتيجه دلخواه را به مخاطب ديكته ميكند. ابايي هم ندارد حافظه تاريخي مردم و واقعيتهاي تاريخي، جغرافيايي و راهبردي كشور را ناديده بگيرد.
اينكه وي مبارزه غرب با ملت ايران را يك «بازي» تعريف ميكند و دنبال پايان آن است، شروع صدور اختلالات دادههاي فكري اوست.
بين ما و غرب بازياي در ميان نيست آنچه هست مبارزه جدي و خشونتآميز غرب با ملت ايران است. تا اين مبارزه هست ما هستيم تا ما هستيم مقاومت هم امري معقول و مشروع است. در اين مبارزه تاريخي، تاريخ نويسان واقعي ما با دريايي از خون مواجه هستند كه با قلم عزت و شرف، سطرسطر تاريخ ۱۰۰ ساله ايران را نوشتهاند.
در اين مدت كساني يا از روي خوشخيالي يا از روي به اصطلاح عقلانيت خواستند اين خصومت را پايان دهند، رفتند و نتوانستند. آخرين آن هم همين قصه برجام بيفرجام بود كه جز خسارت محض حاصلي نداشت.
سريعالقلم ميگويد؛ «دستگاه ديپلماسي كشور بر اين پايه تئوريك پيش ميرود كه حقوق بينالملل بر سياست و اقتصاد بينالملل ارجحيت دارد.»
شما بوديد با همين تئوري دستگاه ديپلماسي را به چاه ويل برجام انداختيد! حالا ميگوييد كي بود، كي بود من نبودم. بسيار خوب اشكال ندارد الان كه نظرتان عوض شده ميگوييد؛ مناسبات جهاني صرفاً برمحور سود اقتصادي و زور نظامي ميچرخد اگر همين را قبول داريد، ايران كه اكنون در همين مسير حركت ميكند. ما اكنون يكي از بزرگترين قدرتهاي نظامي غيرهستهاي جهان هستيم كارآمدي آن را هم در صيانت از مرزهاي ايران و هم در منطقه نشان دادهايم. خب، چرا اين زور را به رسميت نميشناسيد؟ الان اقتصاد مقاومتي و رونق توليد در دستور كار نظام است. ايران اكنون جزء ۲۰ اقتصاد برتر جهان است چرا اين را غنيمت نميشماريد. نسخه ژاپني، هندي و چيني براي حل مشكلات ميدهيد چرا غرب را يك واقعيت و سلطه آن را بلا منازع ميدانيد و تداوم مقاومت در برابر ستم جهاني استكبار را تخطئه ميكنيد.
وقتي غرب تمام قد در حوزه نظامي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي در برابر ملت ايران ايستاده است بهدنبال «فرمول همكاري» با غرب ميگرديد! چرا ملت را از آخر و عاقبت «مقاومت» در برابر زيادهخواهيهاي غرب ميترسانيد؟
وسط اين معركهگيري تئوريك يواشكي مينويسيد. پهلوي اول و دوم با غرب درگير شدند امتيازات بگيرند و ….
كجا پهلوي اول و دوم با غرب درگير شدند؛ حقهبازترين تاريخنويس معاصر هم از زورخنده اين جك تاريخي ميميرد!
قاجار و پهلوي اول و دوم مملكت را به غرب فروختند و جز فقر،بدبختي و ذلت و وابستگي چيزي به ارمغان نياوردند. در همان دوران قاجار و پهلوي كساني بودند كه از خون خود مايه گذاشتند و مبارزه را ادامه دادند تا ملت به بركت مقاومت به آزادي، استقلال و جمهوري اسلامي رسيد. اكنون تلاشهاي ملت هم در توليد ثروت و هم در توليد قدرت براي مقابله با آمريكا به ثمر نشسته و ميوههاي خود را يكي پس از ديگري به ارمغان آورده است.
آقاي سريعالقلم طوري از توليد ثروت به عنوان يك راهكار سخن ميگويد گويي اين سخن در داخل مخالفي دارد يا مغفول واقع شده است. او به گونهاي سخن ميگويد كه كليد توليد ثروت كنار آمدن با آمريكاست. او از يك فرمول همكاري با آمريكا آن هم بدون سلطه سخن ميگويد اما هيچ سخني از مختصات اين فرمول و سازوكار آن نميدهد. اما در لابهلاي رهنمودهاي او پايان دشمني با غرب، صلح، گفتوگو و سازش به عنوان كاتاليزور اين فرمول استشمام ميشود.
آقاي سريعالقلم در اين ماجرا دشمني ملت ايران را با آمريكا ميبيند اما خصومت خشونتآميز و پايان ناپذير و كينه شتري اصحاب كاخ سفيد را نميبيند يا اصلاً نميخواهد ببيند تا مسير رسيدن به آن فرمول هموار شود.
او با پاك كردن بخش مهمي از صورت مسئله ميخواهد مسئله را حل كند. چيزي كه روشنفكران و برخي منورالفكران وابسته طي يكصدسال اخير خواستند حل كنند اما نشد. راه حلهاي او رويايي است در عالم واقع نه روي صفحه ميتوان آورد و نه قد و قواره آن را عملي كرد.
خواب بازگشت به مذاكره هيچگاه تعبير نميشود. مردم گفتمان مقاومت را پذيرفتهاند. مردم با مرور حوادث يك ماه گذشته، نيك دريافتهاند نه جنگ ميشود و نه مذاكره، اما مقاومت ادامه دارد. مقاومت تنها گزينه روي ميز ما براي حل مشكلات كشور است.
تاريخ ايران شهادت ميدهد كه ملت ايران وحشيانهترين و سبوعانه ترين تجاوز و حملهها به اين سرزمين را دفع كرده است. حكما، فيلسوفان و فقها در كنار رزمندگان پهلوان و غيور، آن اقوام وحشي را آدم كردند و از آنها بيگاري كشيدند. آغاز و انجام و سرانجام حمله مغول به ايران را آقاي سريعالقلم بخواند. آمريكاييها وحشيتر از مغولها نيستند. مقاومت ملت ايران آنها را آدم خواهد كرد. اگر آدم شدند ميشود به دستيابي به يك فرمول براي همكاري فكر كرد به شرطي كه تا آن روز نظامي به نام نظام «دموكراسي ليبرال» در واشنگتن برپا باشد. انقلاب اسلامي با شوروي سابق هم همين كار را كرد. اكنون نظامي به نام سوسياليسم و كمونيسم در مسكو برپا نيست اما نظامي از خرابههاي باقيمانده سوسياليسم در مسكو سر بر آورده كه امروز بهنام روسيه جديد ميشناسيم. جمهوري اسلامي امروز به يك فرمول همكاري و راهبردي بدون سلطه با روسها رسيده است. اين فرمول پايان تقابل با روسها (يا بهتر بگوييم شوروي سابق) را تعريف و فرموله كرده است. آثار وجودي اين فرمول در سوريه عملا قابل رويت است. چيزي كه اگر از آقاي سريعالقلم ۳۰ سال پيش از چند و چون آن سوال ميكرديم آن را يك خواب و رويا توصيف ميكرد.
آمریکا , برجام , محمدكاظم انبارلويي , مذاكره , نه مذاکره نه جنگ
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.