دردسرهای عظیم سیل
|مرضیه صاحبی- دبیرگروه اجتماعی|
بازهم به رسم سالیان پیشین، سیل آمد تا سالی که نکوست از وجناتِ بهارش پیدا باشد. هرچند کنشگران و اهل نظر روا ندارند، «غم به دل راه دهیم»، آنان بر این باورند که سیل پدیده ای طبیعی است و حتی تخریب های حاصل از آن هم تا حدی اقتضای طبیعت است اما عواملی سبب می شود که حجم ویرانی ها و خسارت های ناشی از این پدیده گسترده تر شود؛ از جمله تغییر کاربری بستر و حریم منابع مهم آبی موجب شکنندگی و ناپایداری بافت خاک و کاهش قدرت و توان پذیری مازاد آب های ناشی از بارش به دلیل وجود موانع فیزیکی و مستحدثات سر راهی شده است و یا انجام ندادن عملیات آبخیزداری در حوضه های بالادست مهمترین سدهای کشور، به رغم تاکید تمام مطالعات فنی و مهندسی و منابع طبیعی بر آبخیز داری گسترده و حفاظت منابع آب و خاک در بالادست سدها، عدم توفیق در انجام آبخیزداری در حوضه های بالادست موجب افزایش رسوب گذاری مسیرهای آب گذری شده و علاوه بر کاهش ظرفیت مفید سدهای مهم کشور با انباشت رسوبات در مخازن سدها و نیز کاهش عمق مفید مسیرهای آب گذری، ظرفیت منابع و سازه های آبی برای انتقال مازاد آب های ناشی از روان آب ها و سرانجام افزایش شدت سیلاب ها شده است.
به هر روی، امسال هم جغرافیای ایران از پدیده سیل
بی نصیب نمانده و طبیعت گوشهای از طغیان و خروشش را نشان مان داده است، بر اساس آنچه در آمارهای گردآوری شده سازمان جنگلها درج شده، در دهه ۵۰ حدود ۴۰۴ فقره سیل به وقوع پیوسته است. در دهه ۸۰ وقوع سیل نسبت به دهه ماقبل رشد ۸۹ درصدی داشته و در دهه ۶۰، ۷۰ و ۸۰ تعداد دفعات وقوع سیل در کشور با رشدی تصاعدی به ترتیب به یک هزار و ۲۳۱، دو هزار و ۹۷ و یک هزار و ۵۸۱ فقره رسیده است.
حال برخی تصور می کنند، این اتفاق بسیار مبارک است، از این نظر که میتواند «به طبیعت تشنه ایران فرصت بدهد نفسی تازه کند. اما سیل به صورت محدود باعث تغذیه سفرههای زیرزمینی شده و غالبا به سرعت از دسترس محیط خارج میشود.» اما باید هوشیار بود، چرا که سوء برداشت ما می تواند به سوء رفتار با محیط زیست بینجامد.
«حنیف رضا گلزار» به عنوان کارشناس محیط زیست ضمن تایید این مسئله، در گفت و گو با« رسالت» تاکید می کند: «سیل به هیچ عنوان پدیده ای ناگوار نیست. سیل همانند بسیاری دیگر از پدیده های طبیعی مانند زلزله، طوفان، آتشفشان و … یکی از رخدادهای کاملا طبیعی است. نحوه مواجهه بشر با این پدیده طبیعی است که می تواند سیل را پدیده ای ویرانگر و یا بر عکس به پدیده ای حتی مفید تبدیل کند. برای مثال مردم حاشیه رود نیل با درایت و نوعی همزیستی مسالمت آمیز با این رود، هزاران سال از سیلاب های فصلی نیل در راستای پیشبرد منافع اجتماعی و بنا نهادن تمدن بزرگ مصر، افزایش تولید غذا و خلق ثروت استفاده کردند. سیلاب های نیل هر ساله میلیون ها تن خاک بارور را از صدها کیلومتر دورتر به سرزمین مصر منتقل و در اراضی دو سوی نیل پخش و موجبات افزایش باروری خاک و در نتیجه افزایش تولیدات کشاورزی را فراهم می آورد. در میان رودان و به طور کلی در حاشیه همه رودهای بزرگ و تاریخ ساز هم شرایط مشابهی وجود داشت. مردم باستان با آنکه تجهیزات پیشرفته ماهواره ای برای پیش بینی آب و هوا نداشتند،
می دانستند که رودخانه در طول سال همیشه آرام و رام نیست. همیشه احتمال سیلاب وجود داشت و حتی مردم با هدف بهره گیری از رسوبات بارور سیلابی منتظر سیلاب هم بودند و به هیچ وجه این پدیده را پدیده ای ویرانگر یا در تضاد با منافع خود نمی پنداشتند.»
*پشت پا زدن بشر به همزیستی با رودخانه
ویرانگری سیل زمانی آغاز شد که بشر به همزیستی دوسویه میان خود با رودخانه به شکل یک طرفه پشت پا زد. یعنی در بستر و حریم رودخانه ساخت و ساز انجام داد و زندگی خود را در جایگاهی که متعلق به رودخانه و محل عبور سیلاب بود بنا کرد. پیش بینی پیامدهای ناگوار نقض این همزیستی و تجاوزگری کار چندان دشواری نیست. «گلزار» در این باره توضیح می دهد: «طبیعی است رودخانه ای که ده ها هزار سال زمین را کاویده و برای خود بستر و حریم ایجاد کرده به هیچ عنوان تعهدی در خود برای باقی ماندن در این همزیستی و پیمان شکسته شده نمی بیند. در شهر ساری و در داخل بستر رود تجن چندین بوستان خیلی بزرگ احداث شده که باید در سیلاب فروردین سال گذشته به طور کلی ویران می شد. در رودخانه زیارت تقریبا دیگر چیزی به نام بستر رودخانه باقی نمانده و تماما به ویلا و ساختمان تبدیل شده است. حریم رودخانه که به جای خود، اگر بارندگی با دوره بازگشت ۱۰۰ ساله یا بیشتر در بالادست روستای زیارت رخ دهد قابل پیش بینی هست که چه خسارات مالی و جانی در منطقه رخ می دهد. در حاشیه کارون هم به همین شکل. برای کارون اصلا حریمی باقی نمانده، طبیعی است که بخشی از ساخت و سازهای انجام شده در بستر و حریم رودخانه که در مالکیت رود است در پی سیلاب های شدید آسیب می بیند.»
می گویند، میانگین ۵۰ ساله بارندگی در کشور طی سال آبی ۹۸ -۹۷ از ۱۷۰ میلی متر به ۳۴۱ میلی متر افزایش یافت و این یعنی ۱۰۱ درصد بر مقدار کل بارندگی های کشور افزوده شده است. «گلزار» به درستی نمی داند که «این افزایش ۱۰۰ درصدی بارش اتفاقی بوده یا ناشی از تغییرات اقلیمی کره زمین بوده و نیازمند مطالعات گسترده و بررسی تجربیات سال های آینده است و به هیچ عنوان نمی توان به این زودی در خصوص آن حکم نهایی داد. با این حال، وزیر نیرو بعد از سیل در حوضه تجن اولین مقام مسئولی بود که برای نخستین بار با استناد به نظریه تغییر اقلیم، فرضیه عبور از خشکسالی و ورود به ترسالی کشور را اعلام کرد. این در حالی است که صرفا با استناد به آمار بارندگی در یک دوره محدود نمی توان چنین نظری داد. البته اتفاقاتی که بعد ها در کشور رخ داد مشخص کرد که این بیان شتاب زده و تاکید بدون پشتوانه بر ورود کشور به دوران ترسالی هدفمند بوده و برای توجیه تداوم سدسازی ها و مدیریت سازه محور آب و تخصیص بودجه های کلان در این حوزه صورت گرفته است. این شعار، ادعا یا اتهام نیست و نگاهی به متن بودجه عمومی کشور در سال ۱۳۹۹ بیانگر این است که بیش از ۲۰۰۰ میلیارد تومان برای مطالعه و ساخت سدهای جدید یا تکمیل سدهای قبلی اختصاص یافته و همچنان بی توجهی به عملیات آبخیزداری و آبخوان داری در بودجه عمومی کشور ادامه دارد. پیش از انقلاب تنها ۱۹ سد در کشور بهره برداری شده بود ولی بعد از انقلاب ۱۸۵ سد غیراصولی در کشور به بهره برداری رسید و همچنان سدسازی در راس هرم مدیریت منابع آب کشور قرار دارد. ایران در حال حاضر پنجمین کشور سدساز دنیاست اما به همان نسبت آمار سیل های ویرانگر هم در کشور ما قابل تامل است.»
*نابودی بیش از ۲۴۰۰ هکتار از اراضی جنگلی منطقه چهل چای گلستان
با این وصف ساختار مدیریتی کشور در حوزه آب نه تنها هنوز به این جمع بندی نرسیده که صرفا با سدسازی نمی توان از وقوع سیلاب های ویرانگر جلوگیری کرد، بلکه همچنان بر طبل سدسازی می کوبند. «گلزار» به این نکته اشاره می کند که مدیران پس از سیلاب سال گذشته در رسانه های رسمی کشور خواستار محاکمه مخالفین سد سازی در دادگاه هم شدند، اما کسی از آقایان و مسئولین از ضرورت شناسایی و دادگاهی کردن مسببان نابودی جنگل های شمال به عنوان یک عامل اثرگذار مهم در سیلاب صحبتی نمی کند. برای مثال بین سال های ۱۳۶۶ تا ۱۳۸۵ بیش از ۲۴۰۰ هکتار از اراضی جنگلی منطقه چهل چای استان گلستان نابود شد. در مناطق جنوب و جنوب غربی شهر گرگان طی ۴۱ سال گذشته بیش از ۱۲۵۰ هکتار و در جنگل های بهشهر در شرق مازندران بیش از ۱۰۰۰ هکتار جنگل نابود شده است. بیش از ۵ هزار هکتار از جنگل های هیرکانی بالادست حوضه های آبریز رودخانه هایی که سال گذشته نیمی از گلستان را زیر طغیان خود برد نابود شده است. این مناطق جنگل زدایی شده دقیقا منطبق با سرشاخه های رودخانه هایی هستند که به کانون سیل گیری در منطقه تبدیل شده اند.»
بررسی ها نشان می دهد، میانگین مقدار بارندگی کشور در یک سال آبی دو برابر افزایش یافته و سطح حوضه آبریز با حذف پوشش گیاهی، جنگل تراشی، چرای مضاعف دام، تغییرکاربری زمین بویژه در اراضی شیبدار، تبدیل جنگل و مرتع به زمین های کشاورزی و باغات و … در برابر بارندگی های
شدید خلع سلاح شده اند و بدتر از آن در داخل بستر و حریم رودخانه ها ساخت و ساز انجام داده ایم و در این شرایط، وقوع سیلاب و آسیب های ناشی از آن هم اجتناب ناپذیر است. «گلزار» یادآوری می کند: «الگوی ایجاد سیلاب همیشه مبتنی بر افزایش شدت یا مقدار بارندگی ها نیست و بسته به شرایط فیزیوگرافی و توپوگرافی منطقه و با توجه به نوع و شدت دخالت های انسانی در ساختار طبیعت می توان رفتار های بعضا متضادی را هم در خصوص تشکیل و قدرت تخریب سیلاب ها انتظار داشته باشیم. برای نمونه در ۶۰ سال گذشته (منهای سال آبی قبل)، در حوضه آبریز دریاچه کاسپین و جنگل های هیرکانی شمال کشور دست کم شاهد کاهش ۲۰ درصدی بارش ها بودیم اما به طور شگفت آوری تعداد تجمعی سیلاب های ویرانگر در این حوزه از ۲۰ مورد به بیش از ۱۰۱۴ مورد افزایش یافته است یعنی ۵۱ برابر شده است که این موضوع در ارتباط مستقیم با جنگل زدایی های گسترده در این منطقه است. در رابطه با سیلاب های فروردین گذشته، شاهد تمرکز این بارندگی در یک بازه زمانی کوتاه کمتر از یک ماه یعنی در فروردین ماه بودیم. در واقع حجم زیادی باران در یک بازه زمانی کوتاه بارید. اینجا با یک تعریف و ویژگی دیگری از باران به نام «شدت بارندگی» رو به روی می شویم که از «مقدار بارندگی» متفاوت است. شدت بارندگی که افزایش می یابد، علاوه بر خسارات ملموسی که به بشر وارد می آورد، خسارات دیگری هم دارد که کمتر مورد توجه قرار می گیرد چرا که به طور مستقیم این خسارات، زندگی انسان را هدف قرار نمی دهد و آسیب های آن بر زندگی انسان در بلند مدت مشخص می گردد. فرسایش خاک یکی از این خسارات نادیده است.»
بر اساس آمار ارائه شده از سوی وزارت نیرو، بیش از ۹ میلیارد متر مکعب آب تنها در جریان سیلاب بهار گذشته در خوزستان به جریان درآمد که معادل حجم کل ۵۰ سد به بزرگی سد امیرکبیر کرج است. اگر این حجم عظیم سیلاب را در خوشبینانه ترین شرایط تنها ۲۰ درصد جرمی خاک شسته شده لحاظ کنیم(درصد واقعی می تواند با توجه به شرایط آبخیز بسیار بیشتر از این باشد)، یعنی ۱۸۰۰ میلیون تن خاک با این حجم آب از سطح آبخیزهای بالادست کارون و کرخه شسته و وارد سدها شده و یا در مکانی غیر از
محل تولید خود رسوب کرده است. قیمت این مقدار خاک چقدر است؟ «گلزار» پاسخ می دهد: عددی ارائه نمی کنم چرا که معتقدم حتی اگر بتوان برای حجم مشخصی از آب قیمتی ارائه کرد بی شک روی حجم مشخصی از خاک نمی توان قیمت گذاشت. شرایط و خسارات ناملموس مشابهی در تجن و گرگانرود و دیگر حوضه های آبریز درگیر سیلاب هم داشته ایم. بنابراین می بینیم که انسان امروزی با همه توان فنی و تکنولوژی ای که به آن می بالد نسبت به انسان های ۴ یا ۵ هزار سال پیش که در حاشیه رودهای بزرگ می زیست و از سیلاب به عنوان یک فرصت برای افزایش باروری زمین و افزایش تولید استفاده می کرد بسیار ناکام و ناموفق تر عمل کرده است. انسان ها در گذشته بالادست رودخانه را با جنگل تراشی و چرای بی رویه دام مستعد تشدید فرسایش خاک نمی کردند اما ما امروز چنین می کنیم. جمعیت دام ها در مراتع کشور در حال حاضر بیش از ۳ برابر ظرفیت استاندارد است و این امر موجب حذف پوشش گیاهی و در واقع حذف سپر حفاظتی خاک می گردد. تردد گسترده و مداوم دام ها در عرصه علاوه بر حذف پوشش گیاهی موجب کوبیدگی یا تراکم خاک هم می شود. فراموش نکنیم که خاک به دلیل ساختار فیزیکی متخلخل خود همانند اسفنج حجم زیادی از آب باران را در خود ذخیره می کند. مشروط به آنکه پوشش گیاهی خاک از بین نرفته و خاک متراکم نشده باشد. وقتی پوشش گیاهی بواسطه جنگل تراشی یا چرای بی رویه دام حذف می شود، قطرات باران به طور مستقیم با سطح خاک برخورد و موجب متلاشی شدن خاکدانه ها و در نهایت فرسایش خاک می شوند. خاک که به مرور از بین رفت، دیگر سطح زمین توان جذب و نگهداری باران را نداشته و کل بارندگی در سطح حوضه آبریز به رواناب سطحی و در نهایت سیلاب تبدیل می شود.»
*تشدید سیلاب ها براثر حذف پوشش گیاهی و از بین رفتن خاک
به اذعان این کارشناس محیط زیست، دلیل عمده تشدید سیلاب های اخیر کشور بواسطه افزایش بارندگی ها همین حذف پوشش گیاهی و از بین رفتن خاک است. نکته مهم دیگر این است که فرسایش خاک در بالادست موجب افزایش توان تخریب سیلاب در پایین دست هم می گردد چرا که وقتی خاک فرسایش یافته در اب رودخانه حمل می گردد بواسطه افزایش چگالی آب، قدرت تخریب سیل را به شدت افزایش می دهد و این یکی دیگر از عوامل تشدید قدرت تخریب گری سیلاب هاست. اگر خاک و پوشش گیاهی تا این اندازه از بین نرفته بود، بارندگی های اخیر بواسطه ایجاد سیلاب تا این اندازه از توان تخریب و خسارت زایی برخوردار نبودند.
عباس محمدی از دیگر کارشناسان محیط زیست است که در گفت و گو با« رسالت»، تاکید می کند: «نمیتوان ادعا کرد که بروز سیل بهطور کلی ناشی از دستکاری انسان در طبیعت است، چرا که سیل بخشی از الگوی بارشی سرزمین ایران است و حتی میتوان گفت که حیات دشتهای مناطق خشک ایران، و آبگیری سفرههای زیرزمینی و تالابهای ما در گروی بروز سیل است. اما افزایش تعداد سیلهای مخرب، و پرخسارت شدن آنها قطعاً ناشی از دخالت نامعقول انسان در پهنههای طبیعی است. با تحلیل نقشههای هوایی سیلهای چند سال اخیر میتوان پی برد که در چه جاهایی تأسیسات انسانی بنا شده که
نمی بایست میشد. با جمع کردن این بناها یا باغها و کشتزارها و آزاد کردن بستر و حریم طبیعی رودخانهها و مسیلها میتوان بخش اعظم خطرها و خسارتهای احتمالی سیلهای آینده را رفع کرد. عامل خطرزای دیگر، ساخت سد و «سیلبند» است که توهم بیخطر بودن پاییندست را ایجاد میکنند و سبب میشوند که تأسیسات زیادی در بستر و حریم رود و مسیل ساخته شود. سدها و سیلبندها نمیتوانند سیل های بزرگ و ناگهانی را مهار کنند و برعکس، سبب افزایش خطر میشوند، چنانکه در سیلهای بهار ۹۸ باز کردن دریچههای سدهای خوزستان، خرابیها را افزایش داد. در همین چند روز گذشته هم، سرریز شدن سدهای استقلال، شمیل، و نیان در بالادست دشت میناب، سبب شدت یافتن آسیبهای سیل در این منطقه شد. نکته دیگری که برای کاهش خطر و آسیب سیل باید در نظر گرفته شود، اصلاح و تقویت سامانههای مدیریت بحران است. بهروز شدن آموزشها، ایجاد هستههای محلی داوطلب و آموزشدیده برای هشداردهی و امدادرسانی نقطهای و افزایش امکاناتی مانند سولههای ذخیره مواد و تجهیزات نیز از دیگر کارهایی است که باید انجام شود. پیشبینیهای هواشناسی در سطح جهان بسیار پیشرفت کرده و امروزه، بسیاری افراد، حتی بدون استفاده از اطلاعات سازمان هواشناسی، با مراجعه به تارنماهای معتبر، پیشبینیهای خوبی را در فضای مجازی منتشر میکنند. اما، پیشبینی وضع هوا نمیتواند در جلوگیری از بروز حادثه برای کسانی که در ساختمان یا پل و جادهی ساختهشده در بستر و حریم رودخانه به سر میبرند، چارهساز باشد. کشتزار و باغ و کارخانهای هم که در چنین جاهایی درست شده، درپی یک پیشبینی قابل جابه جایی نیستند. ازسوی دیگر،تشکیلاتی که برای مدیریت بحران راهاندازی شده، به علت ضعف نهادی مدیریت کلان کشور، نمیتواند در بحران سیل بهخوبی از عهدهی کار برآید.»او در ادامه اذعان می کند که «با توجه به آمارهای چندین ساله بارندگی در ایران، به نظر نمیآید، بارشهای سال ۹۸ و بارشهایی که در دو سه هفته اخیر داشتهایم، خیلی غیرعادی باشند. اصولاً بارندگی در کمربند خشک جهان (که ایران هم روی آن قرار دارد)، از الگوی نامنظم پیروی میکند، یعنی یا بسیار شدید است، یا خیلی کم، یا خشکسالی داریم و یا سیل. بنابراین، فقط میتوان گفت که این شکل بارندگی ناشی از شرایط اقلیمیِ منطقهای است که در آن به سر میبریم.علت این که در پی بارندگیها (حتی آنهایی که در قیاس با بارشهای نقاط دیگر جهان، چندان هم شدید نیستند) گرفتار سیلهای مخرب میشویم، نادیده گرفتن قواعد زیست در سرزمینی با الگوی بارندگی نامنظم است. به این معنا که جامعه ایرانی در سه چهار دهه اخیر، پای خود را به تمامی گوشهوکنارهای سرزمین دراز کرده؛ از شیبهای تند کوهستانی گرفته تا بستر و حریم رودخانهها و مسیلها. آسیبرسانی شدید به پوشش گیاهی و تخریب مراتع و جنگلها نیز قدرت جذب آب توسط خاک را بهشدت کاهش داده است. به این ترتیب، هم خود را بیشتر در معرض خطر سیل قرار داده ایم، و هم امکان بروز سیلهای مخرب را افزایش دادهایم.»
* وقوع پرتکرار پدیده های حدی به دلیل تشدید فعالیت های انسانی
این کارشناس محیط زیست در خاتمه بر این نکته تاکید می کند که «اقلیمشناسان و کارشناسان هواشناسی معتقدند، با تحلیل بارندگیهای یکی دو سال نمیتوان گفت که وارد یک دوره ترسالی (یا خشکسالی) شدهایم یا نه. اما چیزی که تقریبا همه دانشمندان جهان بر آن اتفاق نظر دارند، این است که تغییرات اقلیمی و گرم شدن کره زمین که ناشی از فعالیتهای انسانی، به ویژه سوزاندن نفت و گاز است، سبب وقوع پرتکرار پدیدههای «حدی» شده است. منظور این است که پدیدههایی مانند توفانهای بسیار شدید، بارندگیهای سیلآسا و خشکسالیهای استثنایی، بسیار بیشتر از گذشته و در فاصلههای زمانی کمتر رخ میدهند. بنابراین، انسان باید دو دسته اقدام مهم انجام دهد: یکی کاستن از عواملی که سبب گرم شدن زمین شده و دیگر تطبیق دادن خود با شرایط جدید.»
بلایای طبیعی , سیل , سیلاب , مرضيه صاحبي
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.