دانشجویان در برزخ هویت و آرمانگرایی
|راضيه فراهاني|
«ما انسان دانشگاهي ميخواهيم، نه معلم و دانشجو! دانشگاه بايد انسان ايجاد کند و انسان از خود بيرون بدهد.» اين فرمايشات امام خميني (ره)، رهبر کبير انقلاب درباره دانشگاه است. حضرت امام (ره) خطاب به دانشجويان ميفرمايند: «کوشش کنيد تا هر قدمي که براي علم برميداريد، براي عمل ظاهري و اعمال باطني، ايجاد تقوا، استقامت و امانت در خودتان باشد تا وقتي از دانشگاه انشاءالله بيرون ميآييد يک انساني با معلومات و امانتدار باشيد.»
دانشجو يکي از مهمترين و اساسيترين نقشها را در تحولات سياسي و اجتماعي کشور دارد. اين موضوع را ميتوان در روزهاي ابتدايي انقلاب مشاهده کرد، چراکه انقلاب اسلامي ايران با تلاش جنبشهاي دانشجويي به پيروزي دست يافت. شايد در آن دوران هيچ شخصي تصور نميکرد که دانشجويان بتوانند در مقابل رژيم پهلوي با دستان خالي بايستند و سرنگونش کنند اما به صراحت بايد گفت که اين جوانان در کشور ما بودند و توانستند انقلاب تاريخسازي بسازند.
از رخدادهاي سياسي بسيار مهمي که دانشجويان در آن نقشآفريني داشتند ميتوان به ۱۶ آذر ۱۳۳۲ اشاره کرد. سه دانشجو به نامهاي مصطفي بزرگنيا، احمد قندچي و آذر شريعترضوي به جهت داشتن اعتراض به از سرگيري روابط ايران با بريتانيا در دانشگاه تهران به شهادت رسيدند.
تصورها اينگونه بوده که دانشجو ميتواند با فرياد و اعتراض خود در مقابل مسئولين ظالم بايستند اما بسياري از اساتيد دانشگاهها معتقدند آن شوري که دانشجويان در دهه ۶۰ داشتند طي دهههاي بعد از آن موج نميزند. البته نبايد دستاوردهاي فني دانشجوهاي کنوني را نيز ناديده گرفت اما بسياري معتقدند دانشجويان مانند گذشته فعاليتهاي سياسي انجام نميدهند. از سويي نيز برخي معتقدند اين تنزل فکري در ميان دانشجويان را بايد وزارت علوم و نهادهاي اينچنيني سروسامان بخشند چراکه آنها در اين زمينه بسيار کُند عمل کرده و از دانشجويان مطالبهگري نميکنند.
يک عضو هيئت علمي دانشگاه علم و صنعت در اين باره به «رسالت» ميگويد: «در حال حاضر هويت فرهنگي جوانان تنزل فکري پيدا کرده و به همين جهت حتي مراوداتشان با جريانهاي سياسي به جاي اينکه يک مجموعه فرهنگي باشند از آنها بهعنوان ابزار سياسي استفاده ميکنند و اين موضوع اثرات بسيار بدي به دنبال خواهد داشت.» همچنين عضو هيئت علمي دانشکده اقتصاد دانشگاه امام صادق (ع) نيز در گفتوگو با «رسالت» معتقد بود: «دستگاههاي اجرايي درزمينه علوم انساني از دانشگاهها استفاده لازم را نبردند. لزوما نبايد گفت دانشگاهها در اين زمينه مقصر هستند بلکه ابتدا تقاضا بايد از سوي نهادهاي اجرايي و نهادهاي مسئول صورت پذيرد تا دانشگاهها در اين عرصه خود را مطرح کنند.» در ادامه مشروح گفتوگوي اين دو مسئول دانشگاهي با «رسالت» را بخوانيد.
* وجود تنزل فکري در هويت فرهنگي جوانان
عطاءالله رفيعيآتاني ، عضو هيئت علمي دانشگاه علم و صنعت بابيان اينکه نقش دانشگاه را بايد با توجه به ويژگيهاي دانشجويي سنجيد، به «رسالت» گفت: «هويت دانشجويي را بايد بر اساس جواني، آرمانگرايي، تحصيل و نوعي آزادي از بسياري مسائل و مشکلات عادي زندگي بررسي کرد، به همين جهت جوان آزاد، رها، آرمانگرا و تا حدي هيجاني و احساسي با اين موضوعات روبه رو
ميشود البته اين موضوع بهخوديخود براي جوان هم داراي ظرفيت و هم داراي محدوديت است.»
وي ادامه داد: «نقش دانشجويان را بايد از آغاز نهضت امام راحل يعني ۱۵ خرداد ۴۲ تبيين کرد. حدودا پس از انقلاب ۱۵ خرداد و همراهي عظيم مردمي با نهضت امام راحل آنگونه که بايد و شايد دانشجويان در اين نهضت حضور نداشتند و همين موضوع باعث شد تا اين نهضت توقف و ادامه پيدا نکند چراکه نهضت امام راحل هنوز با جريان دانشجويي ارتباط برقرار نکرده بود.»
عضو هيئت علمي دانشگاه علم و صنعت تصريح کرد: «اگر جريان دانشجويي از همان ابتدا با نهضت امام راحل همراه بود بهاحتمال بسيار قوي آن وقفه اتفاق نميافتد. در اين مسير حواريون و شاگردان امام راحل وارد دانشگاهها شدند. يعني مانند شهيد مطهري بهعنوان استاد و برخي براي تحصيل مانند شهيد مفتح، شهيد باهنر و شهيد بهشتي بافرهنگ و انديشه انقلابي امام راحل وارد دانشگاه شدند برخي نيز مانند رهبر معظم انقلاب ارتباط جديتري با دارا بودن فضاي حوزوي براي ارتباط با دانشگاهيان داشتند. درنتيجه ثمره اين ارتباط را در گامهاي بعدي مبارزات انقلابي دانشگاهيان و روحانيون مشاهده کرديم.»
وي افزود: «نهضت امام راحل با وحدت و همگرايي ميان دو جريان علمي حوزوي و دانشگاهيان اوج گرفت بهنحويکه ديگر رژيم آن زمان قادر به کنترل انقلاب نبود. بنابراين جريان نخبگان و انديشه امام راحل با اعطاي جان و خون خود در اين مسير وارد متن زندگي اجتماعي مردم شدند که درنتيجه اين انقلاب در سال ۵۷ به پيروزي رسيد؛ بنابراين علت عمده اين پيروزي را ميتوان وحدت ميان دانشگاهيان و حوزويها دانست.»
رفيعيآتاني تصريح کرد: «پس از پيروزي انقلاب جريان پرانرژي دانشگاهي انقلابي در کنار جريان پرانرژي انقلابي حوزوي توانست تمام هويت فرهنگي و سياسي روزهاي ابتدايي انقلاب را بسازد يعني مسئولين، روحانيان و دانشجويان جوان در جايگاههاي مختلف کشوري قرار گرفتند که روحانيان در جايگاههاي فرهنگي، جايگاههاي اجرايي نيز دانشگاهيان و در مجلس از هر دو طيف حضور داشتند اما فضاي يکپارچهاي در اين ميان مشاهده ميشد.»
عضو هيئت علمي دانشگاه علم و صنعت با بيان اينکه ميتوان گفت، جنگ محصول فرماندهي دانشجويان است، ادامه داد: «رهبران هشت سال دفاع مقدس نيز از دانشجويان بودند. افرادي مانند محسن رضايي و شهيد باکري از دانشجوياني بودند که در زمان جنگ فرماندهي آن را برعهده داشتند، بنابراين عمدتا مديريت جنگ در دست جريان جوان دانشگاهي بود؛ بنابراين بايد گفت، هويت انقلاب اسلامي با نقشآفريني دانشجويان به دست آمده است.»
وي افزود: «در اين ميان جهادسازندگي نيز يکي از نهادهايي بود که قصد داشت تا به حمايت از محرومان و بخشهاي توسعهنيافته کشور بپردازد که عمده نيروها از دانشجويان بودند. قويترين و به يادماندگارترين اقدامات سياسي کشور مانند فتح لانه جاسوسي به وسيله دانشجويان اتفاق افتاد و به لحاظ فرهنگي نيز بحث انقلاب فرهنگي که به تعطيلي دانشگاهها منجر شد هم يک مطالبه دانشجويي بود و به مديريت دانشجويان عملا شکل گرفت؛ در نتيجه بايد گفت نقش دانشجويان نقش کليدي تا پايان جنگ بود.»
رفيعيآتاني تصريح کرد: «تمام تحولات سياسي کشور به ويژه دو انتخابات رياست جمهوري که منجر به تشکيل انتخابات دوم خرداد ۷۶ و ۴ تيتر ۸۴ بود از غيرمترقبهترين انتخابات بود چراکه اين دو انتخابات با محوريت دانشجويان برگزار شد. اين محوريت هنوز ادامه دارد اما داراي مشکلاتي است. دانشجويان به جاي آنکه همچنان يک جريان آزاد انقلابي آرمانخواه باشند عقبه سياسي احزاب شدهاند و اين موضوع باعث آفتي در کشور شده است که نميتواند اثرگذاري فرهنگي يا بنياني داشته باشد.»
وي افزود: «امروزه فرزندسالاري در خانوادهها باعث دردسرهايي شده و همين موضوع در دانشگاهها نيز مشاهده ميشود چراکه دانشجو ظرفيت آرمانخواهي و فداکاري ندارد. فضاي تربيت فرزندان در خانوادهها و چرب و شيرين زندگي با جريانهاي سياسي منافعي براي آنها دارد بنابراين اين دو ويژگي اجازه نميدهد تا جوانان مانند گذشته از انرژي انقلابي بهره ببرند. در حال حاضر جوانان داراي ويژگي حسابگري و عقلانيت اقتصادي شدهاند. اين عقلانيت انقلابي تحتالشعاع حسابوکتابهاي اقتصادي قرار گرفته است و اين ماجرا را ايجاد کرده است.»
عضو هيئت علمي دانشگاه علم و صنعت تصريح کرد: «در حال حاضر هويت فرهنگي جوانان تنزل فکري پيدا کرده و به همين دليل حتي مراوداتشان با جريانهاي سياسي به جاي اينکه يک مجموعه فرهنگي باشند از آنها بهعنوان ابزار سياسي استفاده ميکنند و اين موضوع اثرات بسيار بدي به دنبال خواهد داشت.»
وي با بيان اينکه ابزار دانشجو بايد نوشتن، گفتن و فرياد کشيدن باشد، افزود: «اما به دليل ويژگيهايي که بالاتر مطرح کردم ظرفيت فکري، گفتن و شنيدن تنزل پيدا کرده است و اين موضوعات آسيبي براي آنها محسوب ميشود. آسيب که در درجه اولي به جوانان وارد ميشود را ميتوان عدم تأثيرگذاريشان در خط مقدم دانست.»
رفيعيآتاني در پايان گفت: «دانشجو بايد بالاترين تأثير را با ابزار فکر، فرهنگ، سخن، آرمانخواهي بودن، آزاد بودن و انقلابي بودنش در پيش بگيرد.»
*تنزل دانشگاهها؛ عدم تقاضاي نهادهاي بالادستي
حسين عيوض لو، عضو هيئت علمي دانشکده اقتصاد دانشگاه امام صادق (ع) نيز در اين باره به «رسالت» گفت: «پس از انقلاب باتوجه به نگاهي که به دانشگاهها وجود داشت بحث انقلاب فرهنگي پيش آمد و بر اساس آن يکسري اساتيد تغيير، جابهجا، اخراج همچنين درسها و سرفصلها تغيير کردند يعني بهنوعي يک تحول ظاهري در دانشگاهها رخ داد.»
وي با بيان اينکه تغييرات در درسها به ويژه در رشته علوم انساني به وجود آمد، ادامه داد: اين اتفاقات همگي در دهه اول انقلاب رخ داد و پسازاين مرحله شاهد تغييرات ديگري در دانشگاهها نبوديم يعني مجموعه وزارت علوم، شوراي عالي انقلاب فرهنگي و اينگونه نهادهاي بالادستي در تحول دانشگاهها هيچ گام جديد قابل ذکري برنداشتند.»
عضو هيئت علمي دانشکده اقتصاد دانشگاه امام صادق (ع) تصريح کرد: «تحول فرهنگي در آن دوران نبايد تنها به گامهاي ابتدايي در انقلاب فرهنگي منحصر ميشد و پس از آن دوران نهادهاي بالادستي نتوانستند نيرو و سرمايه انساني مورد نياز نظام جمهوري اسلامي ايران را پرورش دهند. مثلا در عرصه اقتصاد عملا تحول آنچناني در آموزش رشته اقتصاد رخ نداد و همان مباني غربي بهراحتي حتي در برخي قسمتها با زبان خارجي تدريس ميشود.»
وي افزود: «ايراد اصلي اين موضوع در آن بود که مباني اسلامي در زمينههاي اقتصادي تدريس نشد و واحدهاي لازم را براي دانشجو قرار ندادند. ميتوان گفت تمام دانشگاهها خود را با اهداف نظام جمهوري اسلامي تطبيق ميدهند و بيشتر به دنبال تحولات دهه اول انقلاب هستند. مشابه همين بحث را در نظام قانونگذاري شاهد هستيم مثلا مباحثي مانند بانکداري بدون ربا بيشتر در دهه ۶۰ اتفاق افتاد. اين دو اتفاق يعني جريان انقلاب فرهنگي و جريان بانکداري بدون ربا مشابه يکديگر هستند. با اين اوصاف بايد گفت تنزل دانشگاهها بيشتر به جهت عدم تقاضاي نهادهاي بالادستي است تا دانشگاهها.»
عيوض لو تصريح کرد: «جنبه دوم تقاضاي لازم از سوي نهادهاي دولتي از دانشگاهها صورت نپذيرفته و عملا دانشگاهها در اين زمينهها خيلي بازي داده نشدهاند. بههرحال در برخي جنبهها عرضه محصولات مورد نياز جمهوري اسلامي ايران از سوي دانشگاهها انجام پذيرفته است، يعني فارغالتحصيلان خوبي داشتهايم که توانستند طرحهاي پژوهشي خوبي ارائه دهند اما دستگاههاي اجرايي در زمينه علوم انساني از دانشگاهها استفاده لازم را نبردند. لزوما نبايد گفت دانشگاهها در اين زمينه مقصر هستند بلکه ابتدا تقاضا بايد از سوي نهادهاي اجرايي و نهادهاي مسئول صورت پذيرد تا دانشگاهها در اين عرصه خود را مطرح کنند.»
انقلاب اسلامي , انقلاب اسلامی , دانشجو , دانشگاه , راضیه فراهانی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.