اخبار ویژه »
شناسه خبر : 20491
پرینتخانه » اجتماعی, ویژه
تاریخ انتشار : 03 اردیبهشت 1399 - 8:14 |
چند سکانس از سوگواری بازماندگان؛
داغدیدگان کرونا
شیوع کرونا باعث تغییراتی در مناسبات اجتماعی شده و مراسم تدفین را به امری ناشناخته بدل کرده است. انسانها طی قرنها و براساس تجربه، راههای سوگواری را ابداع کردهاند که عبور از دوران سوگ را هموارتر میکند؛ اما این روزها و با توجه به شرایط قرنطینه و فاصلهگذاری اجتماعی هیچیک از آدابورسوم متداول عزاداری قابلاجرا نیست
| گروه اجتماعی |
شیوع کرونا باعث تغییراتی در مناسبات اجتماعی شده و مراسم تدفین را به امری ناشناخته بدل کرده است. انسانها طی قرنها و براساس تجربه، راههای سوگواری را ابداع کردهاند که عبور از دوران سوگ را هموارتر میکند؛ اما این روزها و با توجه به شرایط قرنطینه و فاصلهگذاری اجتماعی هیچیک از آدابورسوم متداول عزاداری قابلاجرا نیست و افراد ناگزیر، تنها و بیبهره از حمایتهای دوستان و خانواده، این دوران دشوار را سپری میکنند. آنان که بر اثر ابتلا به این ویروس جان میدهند، باید با توجه به معیارهای بهداشتی تدفین شوند و به همین دلیل، شرکت بستگان در مراسم تدفین و سوگواری، ممکن نیست و بستگان فرد متوفی با انبوهی از اندوه و درد تنها میمانند. انگار همه محکومبه عزاداری و غمخواری و گریه در سکوت هستند و هیچکسی را یارای در آغوش گرفتن و همدردی و تسلی با نزدیکانش در این مصیبت بزرگ نیست.
*روایت مرگ کرونایی
«دلم میخواست در زمان تدفین برای آخرین بار مادرم را در آغوش بگیرم و صورت زیبایش را ببوسم، آنهم زمانی که بیش از دو هفته بود او را به دلیل بستری بودن در بخش بیماران کرونایی بیمارستان ندیده بودم. اما دستهای لرزان برادرم مدام مرا به عقب میکشیدند. بر دهانم ماسک بود و این لابد یعنی سکوت و دم برنیاوردن. من، برادر و پدرم حین تدفین هر یک به گوشهای خزیده و در خود مچاله شده بودیم. کجا بودند بستگان و دوستان ؟! آنهایی که در سوگ عزیزانشان مرهم درد و فراقشان بودیم و حال، درد ما را ناچار فقط شنیدند و چارهای جز ابراز همدردی تلفنی نداشتند. کجا بود آغوش گرمشان برای اندکی تسلی؟! کجا بودند مردان فامیل که زیر بغل پدرم که حالا گویی پیرمردی کمرشکسته بود را بگیرند و از زمین بلندش کنند؟ در آن شرایط و در آن حجم از تنهایی بیمادر شدن سختتر و هولناکتر به نظر میرسید. »
اینها قسمتی از حرفهای مریم است که دو هفته پیش، مادر خود را براثر ابتلا به کرونا از دست داده و حالا همانطور که اشک میریزد و بغض راه گلویش را میبندد، از سوگواری در این شرایط دشوار سخن میگوید، اینکه چه طور میشود با کلمات و از پشت صفحه موبایل یا گوشی تلفن کسی را تسلی داد؟ «من در آن روزهای سخت به آغوش و نگاه مهربان تکتک عزیزان و دوستانم محتاج بودم.»
این روایت مرگ کرونایی است؛ کرونا داغها بر دل نهاده و هیچگاه بازماندگان تلخی این روزها را فراموش نمیکنند. هماکنون آمار جانباختگان براثر ابتلا به این ویروس در کشور به بیش از ۵ هزار نفر رسیده است و با قوانین خاصی که این روزها برای حفظ فاصله فیزیکی وجود دارد، پیکر این درگذشتگان در کمال غربت و با حضور حداقل ۲ تا ۳ همراه، روانه آرامگاه ابدی میشود. هرچند افرادی نیز که به دلایلی غیر از کرونا فوت کردهاند بهواسطه حساسیتهای پیشآمده از این قاعده مستثنی نیستند. در این شرایط و در نبود حضور بستگان و دوستان به جهت همراهی، درد و رنج فقدان خود را دوچندان نشان میدهد. البته در آخرین پازل زندگی این دنیایی و یکقدم مانده به سرای باقی، طلاب جهادگری هستند که سعی میکنند علیرغم خطراتی که در مورد انتقال این ویروس وجود دارد، با رعایت کامل اصول بهداشتی و حفاظتی همه آنچه در مورد غسل، نماز میت و دفن در آداب اسلامی ما وجود دارد را رعایت کرده و فوتشدگان کرونایی را با رعایت احترام به خاک بسپارند. اتفاقی که قطعا میتواند تا حدودی موجب تسلی خاطر بازماندگان باشد. حجتالاسلام محمدصادق شکری، طلبه جهادگر البرزی در گفتوگو با ایرنا میگوید: « بازماندگان جانباختگان کرونایی از ابتدای شیوع این بیماری نگرانی از بابت انجام نشدن اعمال شرعی برای جنازههای عزیزانشان داشتند زیرا غسالها حاضر به انجام این کار نبودند. » این طلبه جهادگر که از
۲۰ اسفندماه در بهشت علی (ع) اشتهارد و بهشتزهرای (س) تهران مشغول فعالیت بوده، خاطرنشان میکند:
« بیشترین چیزی که ما را اذیت میکند، نمازها و دفن غریبانه این افراد است ولی زمانی که بستگان آنها از ما تشکر میکنند انگار که دنیا را به ما دادهاند. »
قبل از روزهای کرونایی اگر خانوادهای عزیزش را از دست میداد، تعداد زیادی از دوستان و اقوام، آنان را در مراسمات تدفین و ترحیم همراهی میکردند. همچنین تا روزها و هفتهها اطراف آنها را خالی نمیگذاشتند تا مبادا لحظهای فکر و خیال عزیز ازدسترفته خاطر بازماندگان را مکدر سازد. اما این روزها که کرونا تمام امور معمول زندگی ما را تحت تأثیر قرار داده، مرگ نیز از گزند تغییرات ناشی از آن در امان نبوده است. ممنوعیت تجمع و ترس افراد از خطر ابتلا باعث شده، خبری از مراسم ترحیم در مساجد و منازل نباشد و تمام تسلی بخشیها از راه دور و بهصورت تلفنی و یا پیامکی صورت گیرد. خانواده تازه درگذشته بعد از به خاکسپاری متوفی به خانه بازگشته و ادامه قرنطینه را تنها و در شرایطی بغرنج سپری میکنند. به گفته یک رواندرمانگر تحلیلی، سوگ هزینهای است که فرد داغدار برای سازگاری مجدد خود به فقدان و جدایی میپردازد و درنتیجه به زندگی بازمیگردد. در بیشتر اوقات افراد با کمک دوستان و یا سایر بازماندگان و یا مکانیسمهای روانی بالغانه خود کمکم از سوگ گذر میکنند.
* سازگاری با فقدان
رسول قورخانچی، روانشناس بیمارستان روانپزشکی رازی در یادداشتی در خبرآنلاین از نقش مهم دوستان، بستگان و همکاران در سازگاری با فقدان میگوید و معتقد است در این شرایط کرونایی بازماندگان با مشکلات و معضلات زیادی همراه هستند: « از طرفی بازماندگان متوفی در مورد احتمال ابتلای خود نگران هستند و تلاش دارند که فرآیند قرنطینه را حفظ کنند و هم نمیتوانند از غم و غصه از دست دادن عزیزان خود غافل شده و در مراسم وی شرکت نکنند و مراتب همدردی خود را اظهار نکنند. پس با دوره پیچیدهای روبهرو هستیم.»
مجید هم که برادر پرستار خود را به دلیل کرونا از دست داده است از رنج و ناراحتیای که خانوادهاش متحمل شده، میگوید: « برادرم مدتی در همان بخشی که خود پرستارش بود بستری شد اما متأسفانه تاب نیاورد و ما را برای همیشه ترک کرد. مدتها بود به خاطر شرایط کاریاش نتوانسته بود به منزل بیاید. وقتی خبر فوتش را تلفنی به ما دادند خودم گوشی را برداشته بودم. شوکه شدم. از زمان بستری شدنش بارها تلفنی با او صحبت کردم. روحیهاش خیلی خوب بود. امید زیادی داشتیم که او هم مثل هزاران بهبودیافته کرونا، حالش خوب شود. اصلا نمیدانستم چه کنم و این خبر را چگونه به پدر و مادرم برسانم. مادرم بعد از شنیدن این خبر خیلی بیقراری کرد و پدرم در سکوتی مرگبار فرو رفت. این روزها افسوس مان این است که چرا نرفتیم در روزهای پایانی برادرم را ببینیم. اما از همه اینها سختتر این بود که ما حتی نمیتوانستیم مجلس ترحیم و گرامی داشتی برای عزیزمان برگزار کنیم تا شاید از این طریق مرهمی برای دل داغدیده پدر و مادرم باشیم. به جز خواهرها و برادرها به کسی اجازه ندادیم به منزلمان بیاید چرا که پدرم راضی نبود خدایی نکرده کسی بهواسطه این تجمع مبتلا شود. دوستان و اقوام و همکاران برادرم تماس میگرفتند و عرض تسلیت میگفتند. حتی پسرخالهام گروهی در فضای مجازی تشکیل داد برای ختم جمعی قرآن و هرکدام از اقوام و دوستان اعلام میکردند چه جزئی را میخوانند.» مجید میگوید: «مبلغی را که قرار بود برای مراسم سه و هفت هزینه کنیم به یک خیریه دادیم تا برای نیازمندان اقلام بهداشتی و خوراکی تهیه کنند. مطمئنم روح برادرم از این حرکت خوشحال است.»
*سحر از تنهایی میترسید
اما روایت خانواده سحر متفاوت است. آنها دختر خود را نه به دلیل کرونا بلکه به سبب تومور مغزی از دست دادهاند. مادر سحر درحالیکه از شدت ناراحتی به خود میپیچد، میگوید: « دخترم کرونا نداشت اما زمان تدفین اجازه ندادند جز من و برادرها و پدرش کسی وارد قبرستان شود. تعدادی از فامیل آمده بودند ولی مجبور شدند برگردند.» او اشک میریزد و مدام میگوید دخترم غریب رفت : « سحر خیلی دوست و رفیق داشت. همکاران زیادی هم داشت ولی چون فوتش در زمان اوج این بیماری بود هیچکدامشان جرأت نکردند بیایند. فقط تلفن کردند. داغ یک مراسم ترحیم و بزرگداشت برای دختر جوانمرگشدهمان به دلمان مانده است. »
مادر سحر با صدایی که از شدت گریه گرفته، میگوید که این روزها خانهشان عزاخانه شده، مدام پای تلفن در حال صحبت با کسانی است که برای عرض تسلیت و دلجویی تماس میگیرند: «داغی که بر دلم مانده با این چیزها سرد نمیشود. دلم میخواهد هر روز سر قبر دخترم بروم ولی جز برای دفن اجازه عبور و مرور نمیدهند. سحر از تنهایی میترسید و ما بلافاصله بعد از دفن مجبور شدیم او را تنها بگذاریم.»
اینها بخشی از حالوروز هزاران خانوادهای است که در ایام کرونایی، عزیزی را از دست دادهاند. برای ما شاید شنیدن آمار جانباختگان کرونا که روزانه چندین بار از طریق رسانهها اعلام میگردد عادی شده باشد اما برای کسی که عزیزی را ازدستدادهاند، شنیدن این آمار حس دیگری دارد و یادآور خاطره تلخ جدایی و فراق است، یادآور سختترین روزهایی که بالاجبار در تنهایی سپری شد و یادآور تصویری غریبانه از مراسم وداع. برای آنها این آمار تنها یک عدد نیست، حجمی از دلتنگی است که با شنیدنش به دلشان هجوم میآورد.
*چهار ماه، مدتزمانی که فرد نیاز دارد تا سوگواری را حلوفصل نماید
فرید براتی سده، روانشناس و مدیرکل پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی در گفتوگو با «رسالت »
مدتزمان فرآیند سوگ را بین چهار تا چهار ماه و نیم میداند. مدتزمانی که فرد نیاز دارد تا سوگواری را حلوفصل نماید و به شرایط عادی بازگردد. به گفته او، این فقدان میتواند از دست دادن فرد یا کالایی باشد که به لحاظ مادی، معنوی یا فرهنگی ارزشمند است. «در تمام دنیا و در تمام فرهنگها برای فرآیند سوگواری، اعمال و شعائر مختلفی وجود دارد. فرهنگ دینی و ملی ما از این لحاظ بسیار غنی است. اصلیترین بحث در فرهنگ که در فرآیند سوگ نیز موردپذیرش است در همان روزها و لحظات اول انجام میگیرد و آنهم بحث تدفین و وداع داغداران و بازماندگان با متوفی است. میدانیم که در شرایط کرونایی فعلی، تدفین و خداحافظی با فرد ازدسترفته خیلی خوب اجرا نمیشود. این مرحله به شکلی بسیار محدود، بدون حضور بستگان و دوستان و با حداقل تعداد افراد خانواده انجام میشود و این وضعیت خودش میتواند یک ضربه روانی ایجاد کند. »
این روانشناس در ادامه تأکید میکند: «موضوع بعدی که در فرهنگ ما وجود دارد، برگزاری مجالس ترحیم در قالب مراسم سوم، هفتم و چهلم است. برخی از تحقیقات انجامشده نشان میدهد وجود این مراسمات با کاهش یافتن تنهایی و هیجانات ناگوار و ناشی از دست رفتن عزیز بسیار سنخیت دارد. حمایتی که از جانب دوستان و بستگان در این مجالس صورت میپذیرد، در حلوفصل فرآیند سوگ بسیار حائز اهمیت است. در این مراسمات دوستان میآیند که این امر خودش باعث میشود فرد احساس کند تنها نیست و جمعی در کنارش حضور داشته و حمایتش میکنند. متأسفانه میبینیم که این وضعیت هم خیلی امکانپذیر نیست. امکان اینکه بازماندگان بتوانند مراسمی برای متوفی خود بگیرند و دیگران بیایند و سرسلامتی بدهند، عرض تسلیتی بگویند و آن حمایت معنوی و مادی را به عمل بیاورند. بنابراین این مسئله میتواند مقدار زیادی سوگ را تشدید کرده و فرآیند را به سمت «سوگ مرضی» ببرد.»
مدیرکل پیشگیری سازمان بهزیستی با بیان اینکه چنانچه این شرایط بیش از ۴ ماه و نیم ادامه پیدا کند، به سمت سوگ غیرعادی میرود، از روشها و راهکارهایی سخن به میان میآورد که به کمک آنها میتوان فرآیند این مسئله را عادیتر و با روال بهتری طی کرد: « اولین بحث این است که درست است ما نمیتوانیم مراسم تدفین و ترحیم خوبی مطابق آداب و فرهنگ خودمان برگزار کنیم اما افراد بههرحال میتوانند با استفاده از فضای مجازی با دیگران ارتباط برقرار کرده و از این طریق به کاستن یاد فرد متوفی از خاطر داغداران و سوگواران کمک کنند. بهعنوانمثال مدتی پیش یکی از همکاران ما در قم همسرش را از دست داد. همکاران و دوستان آمدند و از طریق فضای مجازی برای ایشان یک مراسم ترحیم مجازی برگزار کردند. در این مراسم اعلام شد که هرکدام از دوستان به مناسبت فوت این بانو تعدادی از آیات قرآن، یک سوره یا حتی یک یا دو جز قرآن را برای خواندن اعلام کنند و من فکر میکنم این خیلی به آرامش آن فرد سوگوار کمک کرد. »
*کمپینی برای سوگ مجازی
براتی، برپایی کمپینهایی از طریق فضای مجازی را یکی دیگر از راهکارهای کمککننده میداند. کمپینهایی که در آن افراد داغدیده بتوانند از تجربیات احساسی خود سخن بگویند: « حالا شاید نتوان یک کمپین سراسری برای همه ۵، ۶ هزار درگذشته کرونا ایجاد کرد ولی هر شهر یا محلهای میتواند این کار را صورت دهد. افراد از این طریق دورهم جمع میشوند و تجربیات خود را با دیگران در میان میگذارند و این خیلی تأثیرگذار است. »
این روانشناس ساخت برنامههایی در صداوسیما با محوریت گفتوگو کارشناسی و با حضور تعدادی از خانوادههای متوفیان را راهکار مؤثر دیگری در زمینه حلوفصل موضوع سوگ عنوان میکند: « صداوسیما میتواند از روانشناسانی که درزمینه بحرانها، بلایا و مشخصا سوگ کار کردهاند و تبحر دارند دعوت کند تا در قالب یک برنامه زنده تلویزیونی یا حالا ضبطی نظرات خود را برای کمک هر چه بیشتر به خانوادههای سوگوار بیان کنند. همچنین میتوان از افرادی که عزیزی را ازدستدادهاند نیز دعوت شود در این برنامه حضورداشته باشند و تجربیات خود را بازگو کنند. »
مدیرکل پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی اظهار میدارد اگر در مراحل اولیه سوگ برونریزی عواطف و احساسات بهخوبی صورت بگیرد، شرایط راحتتر حلوفصل میشود. وی در ادامه به بیان راهکارهای فردیای میپردازد که افراد میتوانند در جهت تخلیه احساسات و هیجانات خود انجام دهند: « یکی از راههای برونریزی احساسات و عواطف، بیان احساسات، مطرح کردن و در میان گذاشتن آن با افراد دیگر است که پیشتر به آن اشاره شد. یکراه دیگر این است که افراد از طریق تلفن با فرد متوفی صحبت کنند. یعنی فرض کنند فرد متوفی اکنون پشت خط است، با او صحبت کنند و احساسات خود را نسبت به او و اینکه ترکش کرده است مطرح نمایند. روش ابراز نگارشی نیز راهکار بسیار خوبی برای برونریزی عواطف است. نوشتن روش بسیار خوبی است برای اینکه ما از شر احساسات و عواطف آزاردهندهای که باعث کدورت و ناراحتی میشود رهایی یابیم. مخاطب ما میتواند فرد متوفی یا هر کس دیگری یا حتی خدا و ائمه باشد. نکته مهم این است که ما نوشتههای خود را نه به کسی میدهیم و نه برای کسی میخوانیم. معمولا گفته شده هر هفته سه روز و هر روز هم ۲۰ دقیقه برای این کار وقت گذاشته شود. فرد در مکانی آرام و دنج و به دور از هیاهو قرار بگیرد و مطالبی که به نظرش میرسد بدون اینکه بخواهد در بند آداب نگارش باشد، بنویسد. البته در منابع علمی هست که روزهای ابتدایی انجام این کار ممکن است مقداری حال فرد بد شود ولی به تدریج تغییر وضعیت سوگ صورت میگیرد و برونریزی خودش را نشان میدهد و فرد احساس تخلیه شدن میکند. آخرین راهکاری که می توان از آن بهره برد و خیلی هم بحث فرهنگی خوبی است «همانندسازی» و در واقع «این همانی» است که ما در فرهنگ خودمان میتوانیم با اسوههای فرهنگی و دینی خودمان داشته باشیم. گوش کردن به مراثی میتواند خیلی کمک کننده باشد مثلا روضه حضرت زینب (س). ما تجربههای خوبی در زلزله بم در استفاده از همین روشهای فرهنگی و دینی خودمان برای برونریزی عواطف داشتیم. حتی بهصورت علمی این را مقایسه کردیم با روشهایی که در روانشناسی گفتهشده است و حتی مقالهاش را در کنگرهای در ترکیه ارائه دادیم. به نظرم صداوسیما هم میتواند در این زمینه ایفای نقش کند. برنامههایی را در ساعات خاصی پخش کند. مردم هم میتوانند از خانههایشان با این برنامهها تماس بگیرند و اسم عزیزان متوفی خود را بگویند تا به طریقی مثلا زیرنویس اعلام شود. این هیچ ایرادی هم ندارد که بگوییم مثلا باعث بیآبرویی میشود. بالاخره یک ویروس ناخواسته و منحوسی است که دارد سر همه دنیا بلا میآورد. »
او در پاسخ به این پرسش که آیا ممکن است سوگ حل نشده در آینده برای فرد و جامعه خطراتی را به وجود آورد، میگوید: « بههرحال وقتیکه افراد تحت تأثیر قرار بگیرند میتوانیم بگوییم میتواند به یک نوعی جامعه را هم تحت تأثیر قرار دهند. اصلیترین مسئله در این شرایط این است که افراد در مراحل اولیه سوگ تخلیه شوند، یعنی عواطف و احساسات خود را برونریزی کنند و اینها را درون خود نگه ندارند. اگر این اتفاق بیفتد شرایط سوگ راحتتر حلوفصل میشود. اما عرض کردم این فرآیند، یک فرآیند یک ماه و دوماهه نیست. معمولا چهار ماه و نیم زمان نیاز است برای اینکه این فرآیند شکل بگیرد و البته در اکثر موارد گذشت زمان این سوگ را حل میکند. اما در افرادی که این سوگ ادامه پیدا کند میتواند شکل مرضی به خود بگیرد و در این شرایط برای خود فرد و دیگران خسارت بار است. گزارشهایی که در مورد مرگ و خودکشی میبینیم گاهی میتواند از تبعات همین سوگ حلنشده و یا از تبعات شدت آن باشد. در این حالت بهترین کار کمک گرفتن از روانشناسان است. »
این روانشناس معتقد است: در بحرانهایی به این شکل که فردی از دست میرود اطرافیان وی معمولا دچار دو نوع احساس گناه میشوند که با راهکارهایی که گفته شد میتوان به از بین بردن آنها کمک کرد: « در این شرایط کرونا یک احساس گناه که بعضی از افراد ابراز میکنند این است که اگر من بیرون نمیرفتم و رعایت میکردم عزیزم از بین نمیرفت. یعنی من باعث شدم او مبتلا شود و بمیرد. خب باید به این افراد گفته شود که اینجور نیست. بههرحال اینیک بیماری خیلی موذی و خطرناکی است که بشریت نسبت به آن شناخت چندانی نداشته و ندارد و باعث مرگومیرهایی در تمام دنیا هم شده و چهبسا ما هیچ کاری هم نمیکردیم ولی عزیزمان ازدست میرفت. در این تردیدی نیست. بسیاری از افراد ممکن است دچار احساس گناه دیگری شوند و آن احساس گناه ناشی از زنده ماندن است. معمولا گفته میشود در هر بحران، بلا و فاجعهای مثل سیل، زلزله، سقوط هواپیما، شکستن سد، گردباد، طوفان و حتی جنگ و حملات تروریستی معمولا افرادی که زنده ماندهاند وقتی میبینند عزیزانشان از بین رفتهاند نوعی احساس گناه بهشان دست میدهد که چرا من باید زنده بمانم در حالی که دوست، برادر، خواهر، پدر یا مادر من از بین رفتند. در این مواقع هم میتوان به افراد کمک کرد که احساس نکنند این قضیه فقط برای خودشان است. بحث دیگری که در اینجور بحرانها ایجاد میشود این است که افراد احساس میکنند تمام مشکلات و بدبختیها سرخودشان آمده است. احساس میکنند این خودشان هستند که بیشترین حجم خسارت را دیدهاند. این مشکلات بهراحتی و با راهکارهایی که گفته شد ازجمله همین راهاندازی کمپین یا گروهدرمانیهای مجازی میتواند حل شود. بهعلاوه اینطور مواقع باید بیشتر مراقب افراد سوگوار بود. افرادی که بخواهند خدایی نکرده بلایی سرخودشان بیاورند معمولا در رفتار یا در کلامشان یا حتی در نوشتههایشان این را بهنوعی مطرح میکنند. بنابراین از اعضای خانواده کسانی که با اینها هستند باید حواس شان جمع باشد و با مراقبت این فضا را از آنها بگیرند تا احساس گناه باعث نشودکه برای خودشان یا دیگران مشکلساز شوند.»
شیوع کرونا باعث تغییراتی در مناسبات اجتماعی شده و مراسم تدفین را به امری ناشناخته بدل کرده است. انسانها طی قرنها و براساس تجربه، راههای سوگواری را ابداع کردهاند که عبور از دوران سوگ را هموارتر میکند؛ اما این روزها و با توجه به شرایط قرنطینه و فاصلهگذاری اجتماعی هیچیک از آدابورسوم متداول عزاداری قابلاجرا نیست و افراد ناگزیر، تنها و بیبهره از حمایتهای دوستان و خانواده، این دوران دشوار را سپری میکنند. آنان که بر اثر ابتلا به این ویروس جان میدهند، باید با توجه به معیارهای بهداشتی تدفین شوند و به همین دلیل، شرکت بستگان در مراسم تدفین و سوگواری، ممکن نیست و بستگان فرد متوفی با انبوهی از اندوه و درد تنها میمانند. انگار همه محکومبه عزاداری و غمخواری و گریه در سکوت هستند و هیچکسی را یارای در آغوش گرفتن و همدردی و تسلی با نزدیکانش در این مصیبت بزرگ نیست.
*روایت مرگ کرونایی
«دلم میخواست در زمان تدفین برای آخرین بار مادرم را در آغوش بگیرم و صورت زیبایش را ببوسم، آنهم زمانی که بیش از دو هفته بود او را به دلیل بستری بودن در بخش بیماران کرونایی بیمارستان ندیده بودم. اما دستهای لرزان برادرم مدام مرا به عقب میکشیدند. بر دهانم ماسک بود و این لابد یعنی سکوت و دم برنیاوردن. من، برادر و پدرم حین تدفین هر یک به گوشهای خزیده و در خود مچاله شده بودیم. کجا بودند بستگان و دوستان ؟! آنهایی که در سوگ عزیزانشان مرهم درد و فراقشان بودیم و حال، درد ما را ناچار فقط شنیدند و چارهای جز ابراز همدردی تلفنی نداشتند. کجا بود آغوش گرمشان برای اندکی تسلی؟! کجا بودند مردان فامیل که زیر بغل پدرم که حالا گویی پیرمردی کمرشکسته بود را بگیرند و از زمین بلندش کنند؟ در آن شرایط و در آن حجم از تنهایی بیمادر شدن سختتر و هولناکتر به نظر میرسید. »
اینها قسمتی از حرفهای مریم است که دو هفته پیش، مادر خود را براثر ابتلا به کرونا از دست داده و حالا همانطور که اشک میریزد و بغض راه گلویش را میبندد، از سوگواری در این شرایط دشوار سخن میگوید، اینکه چه طور میشود با کلمات و از پشت صفحه موبایل یا گوشی تلفن کسی را تسلی داد؟ «من در آن روزهای سخت به آغوش و نگاه مهربان تکتک عزیزان و دوستانم محتاج بودم.»
این روایت مرگ کرونایی است؛ کرونا داغها بر دل نهاده و هیچگاه بازماندگان تلخی این روزها را فراموش نمیکنند. هماکنون آمار جانباختگان براثر ابتلا به این ویروس در کشور به بیش از ۵ هزار نفر رسیده است و با قوانین خاصی که این روزها برای حفظ فاصله فیزیکی وجود دارد، پیکر این درگذشتگان در کمال غربت و با حضور حداقل ۲ تا ۳ همراه، روانه آرامگاه ابدی میشود. هرچند افرادی نیز که به دلایلی غیر از کرونا فوت کردهاند بهواسطه حساسیتهای پیشآمده از این قاعده مستثنی نیستند. در این شرایط و در نبود حضور بستگان و دوستان به جهت همراهی، درد و رنج فقدان خود را دوچندان نشان میدهد. البته در آخرین پازل زندگی این دنیایی و یکقدم مانده به سرای باقی، طلاب جهادگری هستند که سعی میکنند علیرغم خطراتی که در مورد انتقال این ویروس وجود دارد، با رعایت کامل اصول بهداشتی و حفاظتی همه آنچه در مورد غسل، نماز میت و دفن در آداب اسلامی ما وجود دارد را رعایت کرده و فوتشدگان کرونایی را با رعایت احترام به خاک بسپارند. اتفاقی که قطعا میتواند تا حدودی موجب تسلی خاطر بازماندگان باشد. حجتالاسلام محمدصادق شکری، طلبه جهادگر البرزی در گفتوگو با ایرنا میگوید: « بازماندگان جانباختگان کرونایی از ابتدای شیوع این بیماری نگرانی از بابت انجام نشدن اعمال شرعی برای جنازههای عزیزانشان داشتند زیرا غسالها حاضر به انجام این کار نبودند. » این طلبه جهادگر که از
۲۰ اسفندماه در بهشت علی (ع) اشتهارد و بهشتزهرای (س) تهران مشغول فعالیت بوده، خاطرنشان میکند:
« بیشترین چیزی که ما را اذیت میکند، نمازها و دفن غریبانه این افراد است ولی زمانی که بستگان آنها از ما تشکر میکنند انگار که دنیا را به ما دادهاند. »
قبل از روزهای کرونایی اگر خانوادهای عزیزش را از دست میداد، تعداد زیادی از دوستان و اقوام، آنان را در مراسمات تدفین و ترحیم همراهی میکردند. همچنین تا روزها و هفتهها اطراف آنها را خالی نمیگذاشتند تا مبادا لحظهای فکر و خیال عزیز ازدسترفته خاطر بازماندگان را مکدر سازد. اما این روزها که کرونا تمام امور معمول زندگی ما را تحت تأثیر قرار داده، مرگ نیز از گزند تغییرات ناشی از آن در امان نبوده است. ممنوعیت تجمع و ترس افراد از خطر ابتلا باعث شده، خبری از مراسم ترحیم در مساجد و منازل نباشد و تمام تسلی بخشیها از راه دور و بهصورت تلفنی و یا پیامکی صورت گیرد. خانواده تازه درگذشته بعد از به خاکسپاری متوفی به خانه بازگشته و ادامه قرنطینه را تنها و در شرایطی بغرنج سپری میکنند. به گفته یک رواندرمانگر تحلیلی، سوگ هزینهای است که فرد داغدار برای سازگاری مجدد خود به فقدان و جدایی میپردازد و درنتیجه به زندگی بازمیگردد. در بیشتر اوقات افراد با کمک دوستان و یا سایر بازماندگان و یا مکانیسمهای روانی بالغانه خود کمکم از سوگ گذر میکنند.
* سازگاری با فقدان
رسول قورخانچی، روانشناس بیمارستان روانپزشکی رازی در یادداشتی در خبرآنلاین از نقش مهم دوستان، بستگان و همکاران در سازگاری با فقدان میگوید و معتقد است در این شرایط کرونایی بازماندگان با مشکلات و معضلات زیادی همراه هستند: « از طرفی بازماندگان متوفی در مورد احتمال ابتلای خود نگران هستند و تلاش دارند که فرآیند قرنطینه را حفظ کنند و هم نمیتوانند از غم و غصه از دست دادن عزیزان خود غافل شده و در مراسم وی شرکت نکنند و مراتب همدردی خود را اظهار نکنند. پس با دوره پیچیدهای روبهرو هستیم.»
مجید هم که برادر پرستار خود را به دلیل کرونا از دست داده است از رنج و ناراحتیای که خانوادهاش متحمل شده، میگوید: « برادرم مدتی در همان بخشی که خود پرستارش بود بستری شد اما متأسفانه تاب نیاورد و ما را برای همیشه ترک کرد. مدتها بود به خاطر شرایط کاریاش نتوانسته بود به منزل بیاید. وقتی خبر فوتش را تلفنی به ما دادند خودم گوشی را برداشته بودم. شوکه شدم. از زمان بستری شدنش بارها تلفنی با او صحبت کردم. روحیهاش خیلی خوب بود. امید زیادی داشتیم که او هم مثل هزاران بهبودیافته کرونا، حالش خوب شود. اصلا نمیدانستم چه کنم و این خبر را چگونه به پدر و مادرم برسانم. مادرم بعد از شنیدن این خبر خیلی بیقراری کرد و پدرم در سکوتی مرگبار فرو رفت. این روزها افسوس مان این است که چرا نرفتیم در روزهای پایانی برادرم را ببینیم. اما از همه اینها سختتر این بود که ما حتی نمیتوانستیم مجلس ترحیم و گرامی داشتی برای عزیزمان برگزار کنیم تا شاید از این طریق مرهمی برای دل داغدیده پدر و مادرم باشیم. به جز خواهرها و برادرها به کسی اجازه ندادیم به منزلمان بیاید چرا که پدرم راضی نبود خدایی نکرده کسی بهواسطه این تجمع مبتلا شود. دوستان و اقوام و همکاران برادرم تماس میگرفتند و عرض تسلیت میگفتند. حتی پسرخالهام گروهی در فضای مجازی تشکیل داد برای ختم جمعی قرآن و هرکدام از اقوام و دوستان اعلام میکردند چه جزئی را میخوانند.» مجید میگوید: «مبلغی را که قرار بود برای مراسم سه و هفت هزینه کنیم به یک خیریه دادیم تا برای نیازمندان اقلام بهداشتی و خوراکی تهیه کنند. مطمئنم روح برادرم از این حرکت خوشحال است.»
*سحر از تنهایی میترسید
اما روایت خانواده سحر متفاوت است. آنها دختر خود را نه به دلیل کرونا بلکه به سبب تومور مغزی از دست دادهاند. مادر سحر درحالیکه از شدت ناراحتی به خود میپیچد، میگوید: « دخترم کرونا نداشت اما زمان تدفین اجازه ندادند جز من و برادرها و پدرش کسی وارد قبرستان شود. تعدادی از فامیل آمده بودند ولی مجبور شدند برگردند.» او اشک میریزد و مدام میگوید دخترم غریب رفت : « سحر خیلی دوست و رفیق داشت. همکاران زیادی هم داشت ولی چون فوتش در زمان اوج این بیماری بود هیچکدامشان جرأت نکردند بیایند. فقط تلفن کردند. داغ یک مراسم ترحیم و بزرگداشت برای دختر جوانمرگشدهمان به دلمان مانده است. »
مادر سحر با صدایی که از شدت گریه گرفته، میگوید که این روزها خانهشان عزاخانه شده، مدام پای تلفن در حال صحبت با کسانی است که برای عرض تسلیت و دلجویی تماس میگیرند: «داغی که بر دلم مانده با این چیزها سرد نمیشود. دلم میخواهد هر روز سر قبر دخترم بروم ولی جز برای دفن اجازه عبور و مرور نمیدهند. سحر از تنهایی میترسید و ما بلافاصله بعد از دفن مجبور شدیم او را تنها بگذاریم.»
اینها بخشی از حالوروز هزاران خانوادهای است که در ایام کرونایی، عزیزی را از دست دادهاند. برای ما شاید شنیدن آمار جانباختگان کرونا که روزانه چندین بار از طریق رسانهها اعلام میگردد عادی شده باشد اما برای کسی که عزیزی را ازدستدادهاند، شنیدن این آمار حس دیگری دارد و یادآور خاطره تلخ جدایی و فراق است، یادآور سختترین روزهایی که بالاجبار در تنهایی سپری شد و یادآور تصویری غریبانه از مراسم وداع. برای آنها این آمار تنها یک عدد نیست، حجمی از دلتنگی است که با شنیدنش به دلشان هجوم میآورد.
*چهار ماه، مدتزمانی که فرد نیاز دارد تا سوگواری را حلوفصل نماید
فرید براتی سده، روانشناس و مدیرکل پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی در گفتوگو با «رسالت »
مدتزمان فرآیند سوگ را بین چهار تا چهار ماه و نیم میداند. مدتزمانی که فرد نیاز دارد تا سوگواری را حلوفصل نماید و به شرایط عادی بازگردد. به گفته او، این فقدان میتواند از دست دادن فرد یا کالایی باشد که به لحاظ مادی، معنوی یا فرهنگی ارزشمند است. «در تمام دنیا و در تمام فرهنگها برای فرآیند سوگواری، اعمال و شعائر مختلفی وجود دارد. فرهنگ دینی و ملی ما از این لحاظ بسیار غنی است. اصلیترین بحث در فرهنگ که در فرآیند سوگ نیز موردپذیرش است در همان روزها و لحظات اول انجام میگیرد و آنهم بحث تدفین و وداع داغداران و بازماندگان با متوفی است. میدانیم که در شرایط کرونایی فعلی، تدفین و خداحافظی با فرد ازدسترفته خیلی خوب اجرا نمیشود. این مرحله به شکلی بسیار محدود، بدون حضور بستگان و دوستان و با حداقل تعداد افراد خانواده انجام میشود و این وضعیت خودش میتواند یک ضربه روانی ایجاد کند. »
این روانشناس در ادامه تأکید میکند: «موضوع بعدی که در فرهنگ ما وجود دارد، برگزاری مجالس ترحیم در قالب مراسم سوم، هفتم و چهلم است. برخی از تحقیقات انجامشده نشان میدهد وجود این مراسمات با کاهش یافتن تنهایی و هیجانات ناگوار و ناشی از دست رفتن عزیز بسیار سنخیت دارد. حمایتی که از جانب دوستان و بستگان در این مجالس صورت میپذیرد، در حلوفصل فرآیند سوگ بسیار حائز اهمیت است. در این مراسمات دوستان میآیند که این امر خودش باعث میشود فرد احساس کند تنها نیست و جمعی در کنارش حضور داشته و حمایتش میکنند. متأسفانه میبینیم که این وضعیت هم خیلی امکانپذیر نیست. امکان اینکه بازماندگان بتوانند مراسمی برای متوفی خود بگیرند و دیگران بیایند و سرسلامتی بدهند، عرض تسلیتی بگویند و آن حمایت معنوی و مادی را به عمل بیاورند. بنابراین این مسئله میتواند مقدار زیادی سوگ را تشدید کرده و فرآیند را به سمت «سوگ مرضی» ببرد.»
مدیرکل پیشگیری سازمان بهزیستی با بیان اینکه چنانچه این شرایط بیش از ۴ ماه و نیم ادامه پیدا کند، به سمت سوگ غیرعادی میرود، از روشها و راهکارهایی سخن به میان میآورد که به کمک آنها میتوان فرآیند این مسئله را عادیتر و با روال بهتری طی کرد: « اولین بحث این است که درست است ما نمیتوانیم مراسم تدفین و ترحیم خوبی مطابق آداب و فرهنگ خودمان برگزار کنیم اما افراد بههرحال میتوانند با استفاده از فضای مجازی با دیگران ارتباط برقرار کرده و از این طریق به کاستن یاد فرد متوفی از خاطر داغداران و سوگواران کمک کنند. بهعنوانمثال مدتی پیش یکی از همکاران ما در قم همسرش را از دست داد. همکاران و دوستان آمدند و از طریق فضای مجازی برای ایشان یک مراسم ترحیم مجازی برگزار کردند. در این مراسم اعلام شد که هرکدام از دوستان به مناسبت فوت این بانو تعدادی از آیات قرآن، یک سوره یا حتی یک یا دو جز قرآن را برای خواندن اعلام کنند و من فکر میکنم این خیلی به آرامش آن فرد سوگوار کمک کرد. »
*کمپینی برای سوگ مجازی
براتی، برپایی کمپینهایی از طریق فضای مجازی را یکی دیگر از راهکارهای کمککننده میداند. کمپینهایی که در آن افراد داغدیده بتوانند از تجربیات احساسی خود سخن بگویند: « حالا شاید نتوان یک کمپین سراسری برای همه ۵، ۶ هزار درگذشته کرونا ایجاد کرد ولی هر شهر یا محلهای میتواند این کار را صورت دهد. افراد از این طریق دورهم جمع میشوند و تجربیات خود را با دیگران در میان میگذارند و این خیلی تأثیرگذار است. »
این روانشناس ساخت برنامههایی در صداوسیما با محوریت گفتوگو کارشناسی و با حضور تعدادی از خانوادههای متوفیان را راهکار مؤثر دیگری در زمینه حلوفصل موضوع سوگ عنوان میکند: « صداوسیما میتواند از روانشناسانی که درزمینه بحرانها، بلایا و مشخصا سوگ کار کردهاند و تبحر دارند دعوت کند تا در قالب یک برنامه زنده تلویزیونی یا حالا ضبطی نظرات خود را برای کمک هر چه بیشتر به خانوادههای سوگوار بیان کنند. همچنین میتوان از افرادی که عزیزی را ازدستدادهاند نیز دعوت شود در این برنامه حضورداشته باشند و تجربیات خود را بازگو کنند. »
مدیرکل پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی اظهار میدارد اگر در مراحل اولیه سوگ برونریزی عواطف و احساسات بهخوبی صورت بگیرد، شرایط راحتتر حلوفصل میشود. وی در ادامه به بیان راهکارهای فردیای میپردازد که افراد میتوانند در جهت تخلیه احساسات و هیجانات خود انجام دهند: « یکی از راههای برونریزی احساسات و عواطف، بیان احساسات، مطرح کردن و در میان گذاشتن آن با افراد دیگر است که پیشتر به آن اشاره شد. یکراه دیگر این است که افراد از طریق تلفن با فرد متوفی صحبت کنند. یعنی فرض کنند فرد متوفی اکنون پشت خط است، با او صحبت کنند و احساسات خود را نسبت به او و اینکه ترکش کرده است مطرح نمایند. روش ابراز نگارشی نیز راهکار بسیار خوبی برای برونریزی عواطف است. نوشتن روش بسیار خوبی است برای اینکه ما از شر احساسات و عواطف آزاردهندهای که باعث کدورت و ناراحتی میشود رهایی یابیم. مخاطب ما میتواند فرد متوفی یا هر کس دیگری یا حتی خدا و ائمه باشد. نکته مهم این است که ما نوشتههای خود را نه به کسی میدهیم و نه برای کسی میخوانیم. معمولا گفته شده هر هفته سه روز و هر روز هم ۲۰ دقیقه برای این کار وقت گذاشته شود. فرد در مکانی آرام و دنج و به دور از هیاهو قرار بگیرد و مطالبی که به نظرش میرسد بدون اینکه بخواهد در بند آداب نگارش باشد، بنویسد. البته در منابع علمی هست که روزهای ابتدایی انجام این کار ممکن است مقداری حال فرد بد شود ولی به تدریج تغییر وضعیت سوگ صورت میگیرد و برونریزی خودش را نشان میدهد و فرد احساس تخلیه شدن میکند. آخرین راهکاری که می توان از آن بهره برد و خیلی هم بحث فرهنگی خوبی است «همانندسازی» و در واقع «این همانی» است که ما در فرهنگ خودمان میتوانیم با اسوههای فرهنگی و دینی خودمان داشته باشیم. گوش کردن به مراثی میتواند خیلی کمک کننده باشد مثلا روضه حضرت زینب (س). ما تجربههای خوبی در زلزله بم در استفاده از همین روشهای فرهنگی و دینی خودمان برای برونریزی عواطف داشتیم. حتی بهصورت علمی این را مقایسه کردیم با روشهایی که در روانشناسی گفتهشده است و حتی مقالهاش را در کنگرهای در ترکیه ارائه دادیم. به نظرم صداوسیما هم میتواند در این زمینه ایفای نقش کند. برنامههایی را در ساعات خاصی پخش کند. مردم هم میتوانند از خانههایشان با این برنامهها تماس بگیرند و اسم عزیزان متوفی خود را بگویند تا به طریقی مثلا زیرنویس اعلام شود. این هیچ ایرادی هم ندارد که بگوییم مثلا باعث بیآبرویی میشود. بالاخره یک ویروس ناخواسته و منحوسی است که دارد سر همه دنیا بلا میآورد. »
او در پاسخ به این پرسش که آیا ممکن است سوگ حل نشده در آینده برای فرد و جامعه خطراتی را به وجود آورد، میگوید: « بههرحال وقتیکه افراد تحت تأثیر قرار بگیرند میتوانیم بگوییم میتواند به یک نوعی جامعه را هم تحت تأثیر قرار دهند. اصلیترین مسئله در این شرایط این است که افراد در مراحل اولیه سوگ تخلیه شوند، یعنی عواطف و احساسات خود را برونریزی کنند و اینها را درون خود نگه ندارند. اگر این اتفاق بیفتد شرایط سوگ راحتتر حلوفصل میشود. اما عرض کردم این فرآیند، یک فرآیند یک ماه و دوماهه نیست. معمولا چهار ماه و نیم زمان نیاز است برای اینکه این فرآیند شکل بگیرد و البته در اکثر موارد گذشت زمان این سوگ را حل میکند. اما در افرادی که این سوگ ادامه پیدا کند میتواند شکل مرضی به خود بگیرد و در این شرایط برای خود فرد و دیگران خسارت بار است. گزارشهایی که در مورد مرگ و خودکشی میبینیم گاهی میتواند از تبعات همین سوگ حلنشده و یا از تبعات شدت آن باشد. در این حالت بهترین کار کمک گرفتن از روانشناسان است. »
این روانشناس معتقد است: در بحرانهایی به این شکل که فردی از دست میرود اطرافیان وی معمولا دچار دو نوع احساس گناه میشوند که با راهکارهایی که گفته شد میتوان به از بین بردن آنها کمک کرد: « در این شرایط کرونا یک احساس گناه که بعضی از افراد ابراز میکنند این است که اگر من بیرون نمیرفتم و رعایت میکردم عزیزم از بین نمیرفت. یعنی من باعث شدم او مبتلا شود و بمیرد. خب باید به این افراد گفته شود که اینجور نیست. بههرحال اینیک بیماری خیلی موذی و خطرناکی است که بشریت نسبت به آن شناخت چندانی نداشته و ندارد و باعث مرگومیرهایی در تمام دنیا هم شده و چهبسا ما هیچ کاری هم نمیکردیم ولی عزیزمان ازدست میرفت. در این تردیدی نیست. بسیاری از افراد ممکن است دچار احساس گناه دیگری شوند و آن احساس گناه ناشی از زنده ماندن است. معمولا گفته میشود در هر بحران، بلا و فاجعهای مثل سیل، زلزله، سقوط هواپیما، شکستن سد، گردباد، طوفان و حتی جنگ و حملات تروریستی معمولا افرادی که زنده ماندهاند وقتی میبینند عزیزانشان از بین رفتهاند نوعی احساس گناه بهشان دست میدهد که چرا من باید زنده بمانم در حالی که دوست، برادر، خواهر، پدر یا مادر من از بین رفتند. در این مواقع هم میتوان به افراد کمک کرد که احساس نکنند این قضیه فقط برای خودشان است. بحث دیگری که در اینجور بحرانها ایجاد میشود این است که افراد احساس میکنند تمام مشکلات و بدبختیها سرخودشان آمده است. احساس میکنند این خودشان هستند که بیشترین حجم خسارت را دیدهاند. این مشکلات بهراحتی و با راهکارهایی که گفته شد ازجمله همین راهاندازی کمپین یا گروهدرمانیهای مجازی میتواند حل شود. بهعلاوه اینطور مواقع باید بیشتر مراقب افراد سوگوار بود. افرادی که بخواهند خدایی نکرده بلایی سرخودشان بیاورند معمولا در رفتار یا در کلامشان یا حتی در نوشتههایشان این را بهنوعی مطرح میکنند. بنابراین از اعضای خانواده کسانی که با اینها هستند باید حواس شان جمع باشد و با مراقبت این فضا را از آنها بگیرند تا احساس گناه باعث نشودکه برای خودشان یا دیگران مشکلساز شوند.»
برچسب ها
بحران کرونا , کرونا , مرگ کرونایی
به اشتراک بگذارید
https://resalat-news.com/?p=20491
تعداد دیدگاه : دیدگاهها برای داغدیدگان کرونا بسته هستند
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.