خاطرات طنز «هاشمی» «رفسنجانی»
| حسین قدیانی |
لطفا مرا تنها با طنزی که در ادامه میخوانید، قضاوت نکنید! از قضا کلیت نوشتههای فراوانم در مورد مرحوم هاشمی رفسنجانی، نشان از اعتدال مد نظر اسلام دارد! مختصر اینکه همیشه مرز میان “هاشمی” و “رفسنجانی” را حفظ کردهام! مرادم از هاشمی، همان است که به انقلاب و انقلابیون کمکها کرد، بارها و بارها از حضرت امام، حکم گرفت، تکلیف سخت فرماندهی جنگ را عهدهدار شد، مکرر به خطمقدم جبهه و جنگ رفت، وارد کار خطیر سازندگی شد و آنقدر چهره قابل و وجهه عامل برای خود تراشید که دشمن، گاه هاشمی را میزد تا اصل انقلاب را بزند، مثل دوران دوم خرداد! این همان هاشمی است که امام از او میخواست زیاد سفر نرود و بیشتر مراقب خود باشد و نیز همان هاشمی است که ۲۹ خرداد ۸۸ رهبر انقلاب، نهتنها صحه بر پاکدستی او به لحاظ مالی گذاشت، بلکه شهادت داد که یار دیرینش بارها تا مرز شهادت رفته! بله البته! حتی به همین هاشمی هم نقدهایی بعضا سفت و سخت وارد است اما یکی دانستن هاشمی و رفسنجانی قطعا عدول از اعتدال و اخلاق و در تضاد با نگاه خمینی و خامنهای است! و صدالبته مرادم از رفسنجانی، فیالمثل راقم همان نامه سرگشادهای است که جرقه فتنه را چند روز قبل از انتخابات ۸۸ زد! یا باز مثلا همان که به داعیهداران دروغ بزرگ تقلب، بال و پر و حتی حق میداد و تلویحا از ابطال انتخابات، سخن میگفت! القصه! آن روز که خبر فوت هاشمی رفسنجانی را شنیدم، از نگاه صفر و صدی رسانهها بهخصوص در مجازستان، متحیر شدم! بعضیها از اینور بام افتادند و آن مرحوم را به اسم تکریم، رسما تقدیس کردند و بعضی دیگر چنان واکنشی نشان دادند کأنه هاشمی رفسنجانی فاقد هرگونه خدمتی بوده! من اما در متنی که نوشتم، تفکیک قائل شدم میان “هاشمی انقلاب” و “رفسنجانی ضدانقلاب” اما هم هاشمی را و هم رفسنجانی را “بزرگ” شمردم و آوردم؛ آن مرحوم، چه زمان بروز خوبیها و چه موسم نمایش بدیها، الحق و الانصاف، دوستی بزرگ یا دشمنی بزرگ بود که تو میتوانستی، چه به دوستی با او افتخار کنی و چه به دشمنی با او! بگذار رک و راست، حرفم را بزنم؛ قطعا مرزبندی دارم با نظر تند شماری از رفقای انقلابی درباره آن مرحوم که در هر واقعهای، مقصر اصلی را هاشمی میدانند! اگر جنگ شد، تقصیر هاشمی است و اگر تمام شد نیز! اگر حاجاحمد به سوریه رفت و اگر نیامد نیز! اگر سیل آمد و اگر قطع نشد نیز! این تحلیلها همانقدر علیل است که عدهای بگویند هاشمی مصداق یوسف نبی است! نه! نظر من درباره هاشمی عینا برونداد پیام معنیدار و حکیمانه حضرت آقا درباره ایشان است که عین عدل بود و عدالت و اعتدال! و بر اساس مر اخلاق! الغرض! عاشق کتب “خاطرات هاشمی” هستم، با علم به تمام منمحوریهایش که اساسا خاطرهنویسی یعنی تمرکز بر منیتمان! جز این، صرف مساعی آن مرحوم به نوشتن خاطرات روزانه، واقعا قابل تقدیر است! آنچه در ادامه میخوانید، مزاح من با خاطرات هاشمی است اما سعیام بر این بوده که به بهانه اغراق که در نفس طنز است، هرگز دچار عدول از حد و مرز نشوم! خوب و منصفانه اگر این ستون طنز را بخوانید، خواهید فهمید مرز میان هاشمی و رفسنجانی مثل مرز روشنایی و تاریکی، تا چه حد به هم نزدیک است! این مقدمه که مطول هم شد، لازمه خوانش طنز زیر است! شاید مخاطب فهمید که نه قصد عقدهگشایی از کسی دارم که دستی کوتاه از دنیا دارد، نه در سودای تقدستراشیهای بیخودم! این فقط یک طنز، یک مزاح، یک شوخی با بخشهایی از خاطرات هاشمی (رفسنجانی) است که انشاءالله حتی باعث خنده روح خود آن مرحوم هم بشود! بخوانید…
خاطرات هاشمی به زبان طنز/ فروردین ۷۶
حسین قدیانی: بعد از نماز، مقداری قرآن خواندم! به کلامالله، عشق میورزم! کمی تفسیر کار کردم و کمی هم سوره تکویر را به سبک جواد (فروغی) با صوت خواندم که تعریفی نداشت! از جوانی فاصله گرفتهام ولی هنوز تواناییهایی دارم! علاقمند به ورزشهایی هستم! پاسدارها صبحانه حلیم آوردند که نخوردم! ناطق (نوری) آمد و گله داشت که چرا از او حمایت علنی نمیکنم! ناراحتیهایی داشت! تأکید کردم که او را ادامه راه خودم و شرط تمدید دولت سازندگی میدانم! فهمید که در انتخابات به خاتمی (محمد) رأی نمیدهم! از اینکه باعث قوت قلبش شدم، خوشحال شد! حسام (آشنا) آمد و از تلوی (زیون) بابت عدم پخش سریالهای جاسوسی که منجر به لورفتن منافقین، خائنین و غافلین میشود، تشکر کرد! معتقد است اگر نفوذیها در دنیا رسوا شوند، فلسفه خلقت آخرت که “یوم تبلی السرائر” است، زیر سئوال میرود! گویا خواب بدی دیده که در سال ۹۸ هستیم و زیون (تلوی) دارد سریالی به نام گاندو پخش میکند! تذکر دادم که اگر ریگی به کفشت نیست، گاندو را خیلی گنده نکن! عفت از بلژیک زنگ زد که هنوز در فرودگاه است و برف سنگینی آمده و روی باند نشسته و پروازها تأخیر دارد! نگران فاطمه در کانادا، فائزه در کیش، مهدی در قشم و یاسر در هنگام است! متوقع بود به سفیرمان زنگ بزنم که پیگیریهای لازم را بکند! خاتمی (محمد) آمد و توقع داشت حمایتم فقط روی او متمرکز شود! او را مطمئن کردم که از نوری (ناطق) گلههایی دارم! محمدعلی (نجفی) آمد و برای دفاع از خودش، تقاضا داشت تفنگی مافوق مدرن بگیرد که وقتی شلیک میکنی، خودبهخود تیر را به سمت هدف ببرد! مهاجرانی (عطاءالله) آمد و پیشنهاد داد که با تغییر قانون اساسی، همچنان خودم رئیسجمهور بمانم! از علاقمندان است! به من عشق میورزد! مرا امیر (کبیر) میداند! بغض کردم و برایش سطوری از کتاب کبیر (امیر) را خواندم! پاسدارها ناهار کباب آوردند که خوردم! عفت تماس گرفت که برف بند آمده اما باد شدیدی میوزد! مقدم (طهرانی) آمد و از تلاش شبانهروز سپاه برای دستیابی به موشکهای جدید گفت! گفت که بنا دارند سامانهای به نام سوم خرداد بسازند که هواپیماهای جاسوسی دشمن را در هوا نشانه بگیرد! بلندپروازیهایی دارد! ایمان و ارادهاش مرا یاد صیاد (شیرازی) و شیرودی (علیاکبر) میاندازد! یاد شهدا افتادم و بغض کردم! ظریف (MJ) آمد و مدعی شد که اگر صدام در عملیات
“الی بیتالمقدس” کمی بیشتر نیرو میآورد، خرمشهر در روز ۳۱ خرداد آزاد میشد، نه سوم خرداد! ین را نیز گفت که کفار و مشرکین اگر از شمشیرهای نامتعارف استفاده میکردند، احتمال داشت جبهه حق شکست بخورد! عقایدی دارد! تذکرات لازم را دادم! با چند تن از وزرا رفتیم اهواز برای افتتاح سد! هواپیما موقع فرود، لرزشهایی داشت! فردا در خوزستان، چند تا افتتاح داریم که با اینکه بعضی از پروژهها هنوز کامل نشدهاند، دلم نمیآید توسط خاتمی یا ناطق، افتتاح شوند! اصلا شاید به شهری (ری) رأی بدهم!
حسین قدیانی , خاتمی , دروغ بزرگ تقلب , هاشمی رفسنجانی , هواپیماهای جاسوسی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.