حق هامون مثل آب خورده میشود
مرضيه صاحبي|
انگشت اتهام خود را پايين بياوريد، بادهاي ۱۲۰ روزه را متهم نکنيد، اين حقابه هامون است که از سرزمین ما دریغ شده و حالا سالهاي متمادي است که با هر وزش باد، هامون از کوره در مي رود و گرد و غباري پيوسته از دل غمناکش برمي خيزد.
هامون، همان تالابي است که شهره خاص و عام بود و در روزگاران گذشته، سومين درياچه بزرگ ايران بعد از خزر و اروميه به شمار مي رفت. حالا ديگر شکوهي ندارد و همچنان در «جنوب شرقي ايران و شمال سيستان و بلوچستان چشم به راه حقابه اي است که دیگران دريغ اش مي کنند.
مي گويند شريان اصلي حياتش، رودخانه هيرمند است که با احداث سد کجکي، بستر خشکيده اش به کانون توليد گرد و غبار و طوفان شن تبديل شده و طي هفته هاي گذشته، اين طوفان مهيب به عنوان آشناترين جريان زيست محيطي سيستان و به دنبال بادهاي ۱۲۰ روزه، ۱۵۰ نفر را در زابل، زهک، هامون، هيرمند و نيمروز مصدوم و ۴۶۵ نفر را راهي بيمارستان کرد. گويا اين روند همچنان ادامه دارد. اداره کل پيشبيني و هشدار سريع سازمان هواشناسي در اطلاعيه اي از تداوم وزش باد شديد همراه با گرد و خاک در مناطقي از کشور به ويژه منطقه زابل خبر داده است، پس بازهم سرفهها و نفس تنگيهاي پياپي دامن سيستاني ها را ميگيرد و هياهوي زندگي در اين منطقه، زير خروارها خاک و شن و ماسه گم خواهد شد.
اما اين ماجرا سر دراز دارد و به سال ۱۳۵۱ بازمي گردد. در آن سال قراردادي ميان دولت ايران و افغانستان منعقد شد که به موجب آن، سهم ايران از رود هيرمند براي تالاب هامون، در هر ثانيه ۲۶ مترمکعب آب، معادل ۸۲۰ ميليون مترمکعب در سال تعيين شد. اما افغان ها بر خلاف جريان اين معاهده، سد «کمال خان» را ساختند و پس از آن سدهاي «کجکي»، « سلما»، « بالا بلوک» و «بغرا» ساخته شد و شمار اين سدها طي چهار دهه گذشته به يکصد سد رسيد و فقط سد «کمال خان» باعث کاهش سهم آب ورودي به درياچه هامون به حدود يک دهم ورودي طبيعي آن شد و سد«کجکي» با ظرفيت ۱۸۰۰ ميليون مترمکعب، ميزان حقابه ايران از هيرمند را یيش از پيش کاهش داد. اين ها جدا از برداشت هاي بي حساب ديگر در مسير رودخانه است که به دليل افزايش جمعيت و افزايش سطح زير کشت در افغانستان صورت مي گيرد. کشت خشخاش در افغانستان به کاهش آورد رودخانهها بهسمت تالاب هامون و آلودگي آب و افزايش حجم ريزگردها در پاييندست حوضه در ولايات نيمروز و فراه در افغانستان و همچنين منطقه سيستان منجر شده است.
* ازهم گسيختگي کامل اکولوژيکي
بدتر از همه اينکه دولت افغانستان بر روي رودخانه «فراه» که از جمله سيراب کنندههاي حياتي تالابهاي هامون است، سدي را با کمک يک شرکت ايتاليايي در دست مطالعه و احداث دارد و حتي به منظور افزايش حجم «سد کجکي» با کمک يک شرکت ترکي ــ آمريکايي، طرحي را اجرايي کرده و فاز سوم آن هم قرار است به زودي به بهره برداري برسد!
حالا همه «کنشگران زيست محيطي» يک صدا مي گويند، اين منطقه به مرز ازهم گسيختگي کامل اکولوژيکي نزديک شده، بادهاي سيستان، با خودشان شنهاي روان و ذرات ريزگرد را مي آورند و ۲۱ سال هيولاي خشکسالي هم دست از سر سيستاني ها برنداشته، از طرفي عدم وفاي به عهد افغان ها به رغم اعتراض هاي وزير نيرو، شرايط اين منطقه را بغرنج تر کرده است. در واقع آنها به جاي رعايت منظم حقابه، سيلابهاي فصلي را به سوي ايران روانه کرده و در توجيه اين اقدام خود، مدعي شده اند، هيرمند رودخانه فصلي بوده و داراي آب دائمي نيست.
اما «وحيد پورمردان»، مديرکل محيط زيست سيستان و بلوچستان پرده از چند نکته برمي دارد؛ اول اينکه تالاب هامون فصلي بوده و به شدت وابسته به حوزه آبريز شمالي در کشور افغانستان است و هرگاه در بالادست شاهد خشکسالي هستيم، در پايين دست هم اين اتفاق رخ مي دهد. از سوي ديگر طي ۲۰ سال خشکسالي، تالاب هامون مطابق همان ۱۳ ميليارد مترمکعب خودش هم آب نداشته است.
*فقط ۶۰ ميليون متر مکعب، حقابه تالابهاي هامون
اما نکته ديگري که پورمردان در گفت و گو با روزنامه رسالت مطرح کرده، اين است که از ۸۲۰ ميليون مترمکعب حقابه، ۴۰۰ ميليون مترمکعب، حقابه کشاورزي است که باز از آن ۴۶۰ ميليون متر مکعب، حقابه تالابهاي هامون است يعني عددي بسيار ناچيز، بنابراين بايد دروني اقدام کرد يعني اينکه حقابه تالاب هامون را در استان افزايش داد.
او شرط اين افزايش را اولويت بندي دانسته و مي پرسد: آيا بعد از شرب، دغدغه مردم در منطقه کشاورزي است يا طوفان شن و گرد و غبار؟ بعد پاسخ مي دهد: معيشت اکثريت مردم در منطقه کشاورزي است اما کشاورزي با رويکرد غرقابي نمي تواند موثر باشد. «ما فقط ۶۰ ميليون مترمکعب را صرف بهبود محيط زيست کرده و ۴۰۰ ميليون مترمکعب آب را در بخش کشاورزي مصرف مي کنيم. در کشوري که اولويت اول شرب است و بعد کشاورزي و در نهايت محيط زيست، چگونه مي توانيم پديده طوفان و گردوغبار را مهار کنيم؟ اگر مي خواهيم کشاورزي داشته باشيم، حرفي نيست اما کشاورزي نوين يا کشت هاي گلخانه اي تا حداقل بتوانيم حقابه بيشتري را براي محيط زيست منطقه داشته باشيم.»
به روايت خبرگزاري تسنيم، «در معاهده ۱۳۵۱ هيرمند هيچ اشارهاي به حقابه زيستمحيطي وجود ندارد و ۸۲۰ ميليون مترمکعبي که در معاهده مزبور ديده شده تنها مربوط به مصارف شرب و کشاورزي ايران است، زيرا در آن زمان موضوعات زيستمحيطي هنوز مورد توجه واقع نشده بود.»
*خشکيدگي قسمت جنوبي تالاب هامون
به هرحال در شرايط فعلي، خشکي هامون به تشديد بحران زيست محيطي انجاميده است. البته کانون هاي گرد و غباري در منطقه سيستان، چندين حوزه را در برمي گيرد، از کانون هاي خارجي که در کشور افغانستان و شمال سيستان بوده تا کانون هاي داخلي و زمين هاي کشاورزي که بعد از کشت و کار و براثر وزش باد به کانون گردوغبار بدل شده اند. پورمردان تاکيد مي کند: «امسال با آبي که وارد کشور شده يکي از عمده ترين کانون هاي طوفان و گردو غبار منطقه در شمال تالاب هامون و کانون هاي خارجي پوشش داده شده است اما آنچه در حال حاضر شاهد آن هستيم، منشاء داخلي دارد زيرا حجم آب کم بوده و فقط ۴۰ تا ۵۰ درصد تالاب هامون را فراگرفته و در قسمت جنوبي تالاب، بادهاي ۱۲۰ روزه باعث شده، بستر خشکي که ۲۰ سال آبگيري نشده دچار پديده طوفان و گرد وغبار شود.»
مديرکل محيط زيست سيستان و بلوچستان در عين حال يادآور مي شود که با اقدامات محيط زيست منطقه، کانالهايي حفر و آب به سمت کانون هاي گردوغبار هدايت شده و بسياري از اين کانون ها به زيرآب رفته است.
*غلظت گردوغبار ۶۰ برابر حد مجاز
گاهي ريزگردها با بحث شن هاي روان و طوفان هاي شني تداخل معنايي پيدا مي کند اما طوفان هاي شن جزء خصلت هاي اقليمي ماست و همواره در گذشته با آن روبه رو بوده ايم. شن معمولا ذرات دانه درشت هستند و وزن زيادي دارند. اما مهمترين بحث در اين منطقه، وقوع گردوغبارهاي استثنايي است که گاهي غلظت آن به ۶۰ برابر حد مجاز مي رسد يعني عمق ديد که معمولا زير ۵۰۰ متر اعلام مي شود، بعضي مواقع در زابل به ۵۰ متر مي رسد و غلظت گرد و غبار که بالاي ۱۵۰ ميکروگرم در متر مکعب به عنوان يک وضعيت هشدار عنوان مي شود، گاه به ۵ تا ۶ هزار و حتي در مواردي به ۱۰ هزار ميکروگرم بر مترمکعب مي رسد.
«ضياء الدين شعاعي»، عضو هيئت علمي پژوهشکده حفاظت خاک و آبخيزداري و مدير ملي اسبق مقابله با پديده گرد و غبار سازمان حفاظت محيط زيست بر اين امر تاکيد مي کند که پديده گرد و غبار به دهه ۸۰ باز مي گردد و علت اصلي وقوع آن، مساعد بودن شرايط زمين يعني خشکي زياد و وجود ذرات دانه ريز در سطح زمين و به دنبال آن وقوع يک باد مناسب بوده که اين ذرات را بلند و جابهجا مي کند.
او در گفت و گو با روزنامه رسالت اذعان مي کند: «کشور ما ۲۰ سال است از نظر بارش دچار معضل بوده و گرد و غبارها حاصل عدم بارش، از بين رفتن پوشش گياهي، مديريت غلط منابع آب در بالادست يعني استحصال آب بدون توجه به نياز پايين دست و وجود بادهاست.»
شواهدي در مدل بادها طي ۱۰ سال اخير وجود دارد که نشان مي دهد، تغيير عمده اي رخ نداده منتها آستانه وقوع گرد و غبار پايين آمده، يعني در مناطقي که باد تا ۱۰ متر بر ثانيه هم به دليل رطوبت زمين و پوشش مناسب، مشکلي ايجاد نمي کرد، حالا به دليل آن ۲۰ سال خشکسالي، زمين خشک تر شده و پوشش گياهي طبيعي از دست رفته است. برهمين اساس «شعاعي» عنوان مي کند: «منطقه هامون خشک است و هرساله کمتر از يک ميليارد يعني يک پانزدهم نيازش، آب دريافت کرده و رسوبات دانه ريز، آزاد و پوشش گياهي از بين رفته و تبديل به مناطق مستعدي شده اند که با کمترين ميزان باد حتي ۵ متر در ثانيه، ايجاد گردو غبار مي کنند.»
*نقش صد درصدي هامون در وقوع گردوغبار
اين عضو هيئت علمي پژوهشکده حفاظت خاک و آبخيزداري، انگشت اتهامش را به سوي هامون هدف مي گيرد و اعتقاد دارد که اين تالاب، صد درصد در وقوع ريزگردها سهم دارد. «اگر ورودي رودخانه ها مثل «فراه» که در حوزه هامون قرار دارد را محاسبه کنيم، متوجه مي شويم که معضل گرد و غبار از زماني در سيستان آغاز شد که تالاب هامون خشکيد و حالا به قدري شدت اين گرد و غبار زياد است که گاهي طوفان گرد و غبار از زابل شروع و جنوب ايران را در مي نوردد و از خليج فارس رد مي شود و حتي به کشور امارات مي رسد، بنابراين افغانستان بايد همکاري کند تا حداقل آب زيست محيطي را براي هامون تامين کند.»
به اعتقاد «شعاعي»، ۷۰ تا ۸۰ درصد منشاء گرد و غبار و طوفان شن خارجي بوده و حل اين پديده در شرق کشور، سياسي است. «ما همواره اصرارمان بر اين بود که افغانستان بايد احياي تالاب را پذيرفته و باور کند که هامون يک تالاب بين المللي است و در صورت خشک شدن ضرر و زيانش به همه کشورهاي اطراف از جمله پاکستان مي رسد. بنابراين تنها راه حل براي شرق کشور اين است که از حقابه هاي مکتوب شده در قانون، عدول کرده و با اعطاي امتيازاتي به افغانستان، آب بيشتري به سمت هامون رها شود زيرا حقابه ها حداکثر مي تواند چاه نيمه ها را پر کرده و شرب و صنعت منطقه را تضمين بکند وگرنه در احياي تالاب خيلي نقشي ندارد. البته مدتي است که کشور افغانستان قبول کرده که در بحث احياي تالاب وارد مذاکره شود.»او در ادامه بيان مي کند: «مشخص نيست که سرنوشت اين مذاکرات چه باشد اما خبرهاي خوبي به گوش نمي رسد، آن هم در شرايطي که کشور افغانستان طرح ها و پروژه هايي را به منظور بهره برداري بيشتر آب از حوزه سد کجکي و هيرمند در دستور کار قرار داده و پروژه افزايش آب گيري سد کجکي را دنبال مي کند.» افغانستان بارها با بياني انتقادي، مدعي بوده که سهم هامون را در چاه نيمهها ذخيره کرده است. به روايت خبرگزاري ايسنا، ظرفيت چهار چاه نيمه حتي اگر پر شده باشد، تقريبا يک ميليارد و پانصد ميليون مترمکعب است، که اين ميزان نزديک به يک هفتم تالاب هامون بوده، که اگر رسوبگذاري کف آنها را هم در نظر بگيريم از اين مقدار کمتر خواهد شد در حالي که سد کجکي به اندازه يک سوم کل هامون ظرفيت دارد.«محمد درويش» از پژوهشگران حوزه محيط زيست در گفت و گو با رسالت از زاويه ديگري به اين مسئله مي نگرد، به اذعان او چاه نيمه هاي ما در حال گسترش بوده و درحالي بيش از يک و نيم ميليارد مترمکعب، آب را در آنها نگهداري مي کنيم که نياز مردم زابل بيشتر از ۵۰۰ ميليون متر مکعب نيست بنابراين بهتر است که مازاد آن را در تالاب هامون رها کنيم تا اين تالاب خيس شده و چشمه هاي توليد گرد و خاک مهار شود.
او همانند ساير صاحب نظران يادآور مي شود: آنچه افزايش بار ريزگردها را به دنبال داشته، مربوط به کاهش ميزان ورودي آب از هيرمند به سمت هامون است و اين کاهش آب به دليل بارگذاري هاي بيشتر در طرف افغانستاني است و آنها حجم سد کجکي را دو برابر افزايش داده اند.
اين افزايش حجم سد در شرايطي صورت مي پذيرد که«دکتر غلامعلي خمر» عضو هيئت علمي دانشگاه زابل به «تابناک» گفته است: «بر اساس معاهدات بين المللي هيچ کشوري حق ندارد بر سر رودهاي مشترک به صورت خودسرانه دخل و تصرف کند مگر اينکه اجازه کشور پايين دست را حاصل کند. افغانستان چون به کنوانسيون هاي بين المللي پايبند نيست احداث اين سد را در دستور کار قرار داده است.»
آنطور که «محمد درويش» عنوان مي کند، بحث فراتر از احداث سد است زيرا ما دايک هاي مرزي را بين مرز ايران و افغانستان گذاشته ايم، اين امر سبب شده در مواقع طغيان که افغان ها چاره اي جز رها کردن ندارند، اين آب وارد هامون ها نشود اما از ديگر اشتباهات ما اين است که تمام دشت را به بهانه توسعه کشاورزي زهکشي و آب زيرسطحي را نابود کرده ايم و همين نابود کردن آب سبب شده که چشمه هاي توليد گرد و خاک به مراتب افزايش پيدا کند.
«محمدخسروشاهي»، رئيس بخش تحقيقات بيابان مؤسسه تحقيقات جنگلها و مراتع كشور با «درويش» داراي ديدگاهي مشترک اند، از اين جهت که نبايد در منطقه سيستان به کشاورزي وابسته باشيم. او اگرچه معتقد است که مسئله فرسايش بادي و گردوغبار در سيستان مربوط به امروز و ديروز نيست و اين پديده به شرايط هواشناسي و ژئوفيزيکي منطقه مربوط است اما به هر روي تصاوير ماهواره اي از محدوده هامون در طي ۳۰ سال حکايت از آن دارد که چنين تالاب عظيمي، روزهاي پر افت و خيزي را پشت سر گذاشته است، در مقاطعي که پرآب بوده، پوشش گياهي بهتري در اطرافش وجود داشته چرا که زمين مرطوب بوده و به همان نسبت فرسايش بادي و گرد وغباري کمتر اتفاق افتاده است.خسروشاهي در گفت و گو با رسالت سرمنشاء طوفان شن و گردوغبارها را احداث سد کجکي مي داند و اين سد به روايت او، در حال افزايش حجم به ۲ ميليارد و ۷۰۰ميلي متر مکعب است، به همين علت تاکيد دارد که بايد در نگرش هايمان تجديد نظر صورت بگيرد، زيرا آب هيرمند و فراه چندان دائمي نيست به دليل اينکه افغانستان در حال استفاده از آن است و حقابه اي که براي ما تعيين کرده اند، ۸۲۰ ميليون مترمکعب در سال است که در بعضي ماه ها به ايران وارد نمي شود. از سوي ديگر اين ميزان، آبي نيست که بتواند تالاب هامون را مرطوب بکند زيرا خود چاه نيمه ها حدود يک ميليارد و ۵۰۰ميليون متر مکعب گنجايش دارد که از آن هم براي آب شرب زابل و زاهدان و هم کشاورزي زابل استفاده مي شود.»
مسئله مهمي که سيستان را از ساير مناطق تفکيک مي کند، سرعت و شدت بادهايي هست که در اين فصول اتفاق مي افتد. بادهاي سيستان تا بالاتر از ۱۲۰ کيلومتر بر ساعت هم مي رسد درحالي که در کمتر منطقه اي چنين سرعت بادي وجود دارد، به همين علت خسروشاهي مي گويد:
«مي توان از اين بادها برق توليد و به افغانستان صادر کرد و در قبالش از افغان ها براي هامون، آب دريافت کنيم.»
* افغانستان احياي تالاب را در دستور کار قرار دهد
به تعبير او، مي توان صورت مسئله طوفان شن و ريزگردها را اينگونه حل کرد اما «ضياء الدين شعاعي» بيان مي کند که نياز به توليد برق از طريق بادهاي ۱۲۰ روزه نيست زيرا در حال حاضر افغانستان از برق ايران استفاده مي کند بنابراين راهکار محوري، تبديل کردن فرصت ها به سود و منفعت است. برهمين اساس افغانستان بايد نسبت به مذاکره درباره احياي تالاب متقاعد شود نه نسبت به تامين حقابه اي که در قانون تسريع شده، طبيعتا اصل موضوع اين است که افغانستان اراده احياي تالاب را در دستور کار خود قرار بدهد و در ازاء اين همکاري، امتيازاتي دريافت کند ولي به شدت مخالفم که بحث فراتر از احياي تالاب برود حتي برخي کارشناسان مي گويند براي تالاب هامون آب بخريم و در قبالش يک منبعي را بگيريم. اين يک خطر بزرگ است، يعني قبول کرده ايم که تالاب هامون حقابه اي ندارد.
با اين همه نقطه نظر «درويش» با «خسروشاهي» همخواني دارد. او بر اين باور است که بادهاي ۱۲۰ روزه واقعيت اقليمي منطقه سيستان است و نبايد با آن بجنگيم ولي مي توانيم آن را مهار کنيم اگر بتوانيم انرژي اين بادها را مهار و با استفاده از توربين هاي بادي به برق تبديل کنيم، برگ برنده در دستان ماست زيرا افغانستان به شدت با کمبود برق روبه روست، بنابراين مي توانيم اين برق را توليد و در اختيار اين کشور قرار دهيم و از هيرمند و هريرود آب بيشتري دريافت کنيم.
«وحيد پورمردان» هم با چنين ايده اي، موافقت دارد زيرا مطابق ديدگاه او، خشکسالي و عدم ورود آب به تالاب مسئله گردوغبار را تشديد کرده و خشکيدگي بستر هامون، سهم صد درصدي در اين بحران دارد. به اذعان مديرکل محيط زيست سيستان و بلوچستان، در ديپلماسي آب، وابستگي بسيار اهميت دارد، يعني هيچ بالادستي به پايين دست آب نمي دهد مگر اينکه به آن وابسته باشد، ما باتوجه به مرز امني که در منطقه سيستان داريم، مي توانيم از اين امنيت استفاده کرده و برق توليدي خود از طريق بادهاي ۱۲۰ روزه را به افغانستان صادر کنيم و در قبال آن آب دريافت نماييم و بلافاصله تا آبي ندادند، برق را به روي آنها قطع کرده و اين وابستگي را در آنها ايجاد کنيم.
محيط زيست , مرضيه صاحبي , هامون
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.