تهران لرزان
مرضيه صاحبي
آمدنش را به تهران، حتمي الوقوع مي دانند، اما خصلت بدش اين است که براي آمدن زنگ نمي زند، سر زده مي آيد، آن روز، مرگ بر زندگي آوار مي شود، درست مثل همه روزهايي که زمين، زيرپايمان لرزيد، ديوار خانههايمان تَرَك افتاد و سقف كاشانههايمان از هم گسست، بعد کلي آه کشيديم و فرياد در گلويمان يخ بست.
هرچند، آن زلزله وحشتناک، هنوز گذرش به پايتخت نيفتاده و «زهرچشمي» از پايتخت نشينان نگرفته، تا آنجا که برخي تصور مي کنند، شايد همچنان بخت يار باشد و نيايد! اما مي آيد و تکانه هاي شديدش، همه چيز را از ياد مي برد، سقف ها بر سر آدمهايي ميريزد كه زير آن پناه گرفته بودند و چراغ خانه ها يک به يک خاموش مي شود …اما هنوز جاي اميدواري هست، دست کم ساکنان ۱۳ ميليوني اش مي دانند، در يکي از خطرناکترين شهرهاي جهان زيست ميکنند و احتمال دارد، بزرگ ترین فجایع بشري تاریخ در آن رقم بخورد.
حتما مي دانيد، اين نخستين بار نيست که زنگ خطر را به صدا درمي آوريم، سالهاي متمادي از زلزله قريب الوقوع تهران گفته ايم، گويا اقبال ميليونها شهروند تهراني بلند بوده، البته مشخص نيست اين اقبال تا کي ادامه داشته باشد. حالا سخن از اين است که پايتخت ايران، استعداد عجيبي در زلزله ۷ تا ۸ ريشتري دارد و بر روي گسل هاي لرزهخيزي قرار دارد که هر کدامشان مثل يک بمب ساعتي براي نابودي اين شهر کفايت مي کنند؛ از گسل «شمال تهران» و «ايوانکي» تا «ري» و «کهريزک» و «مُشاع» و….. يعني در پهنه اي با امکان وقوع زلزله «بسيار شديد». حال آنکه بم و کرمانشاه به رغم وقوع زمين لرزه هاي ويرانگر در پهنه هايي با خطر کمتر قرار گرفته بودند، با اين وجود، علم اثبات مي کند، وقوع زمين لرزه در تهران به نسبت کرمانشاه و بم محتمل تر بوده و هست و بالاخره روزي مي آيد….
بي ترديد اظهارات پيش گفته مي تواند پيامي روشن داشته باشد؛ اينکه پايتخت يک بمب ساعتي است و هر آن امکان انفجار وجود دارد!! شايد وقت آن رسيده باشد که بپرسيم: آيا تهران اين قابليت را دارد که با وقوع زلزله ۵ تا ۶ ريشتري از پا درآيد و هزاران نفر را آواره و بي خانمان و داغدار کند؟ آيا چنين تحليل هايي مثل فيلم هاي اکشن نيست؟ فيلم هايي که ضربان قلب مان را به شدت بالا مي برند تا هم شوکه شويم و هم بترسيم؟
به نظر مي رسد در بيان فاجعه، کمي تا قسمتي بزرگنمايي صورت پذيرفته و يا تصويري اغراق گونه به مخاطب منعکس شده است اما اصل ماجرا را نمي توان به کلي منکر شد، به قول «بهرام عکاشه»، پدر علم زلزله شناسي ايران، دوره بازگشت زمين لرزه هاي بزرگ تهران با قدرت ۷ ريشتر ۱۵۰سال و حداکثر ۲۰۰ سال است. او چند سال قبل گفته بود، «حدود ۱۵ سال به زمان وقوع زلزله بزرگ تهران مانده»، اين اتفاق بدشگون هنوز به وقوع نپيوسته اما همه اهل نظر و همه متخصصان اين حوزه، در اصل وقوع آن کوچکترين ترديدي به خود راه نمي دهند، شايد دير و زود داشته باشد اما سوخت و سوز ندارد.
«مهدي زارع»، استاد پژوهشگاه بينالمللي زلزلهشناسي در گفت و گو با رسالت هشدار مي دهد که در «شمالي ترين و جنوبي ترين قسمت هاي تهران و مناطق مياني، گسل هاي مهم و فعالي وجود دارد و براساس مطالعات دقيقي که انجام شده، هر ۳ هزار تا ۳۵۰۰ سال يک زلزله به بزرگي ۷ ريشتر در گسل شمال تهران اتفاق افتاده، باتوجه به اينکه آخرين اتفاق مربوط به ۳۲۰۰ سال قبل است، بنابراين گسل شمال تهران در آن پنجره زماني قرار دارد که مي تواند زلزله اي به بزرگاي ۷ ريشتر را نشان بدهد و وقوع آن در هرلحظه از امروز تا ۵۰ سال ديگر ممکن است. در مورد ساير گسل ها از جمله گسل «پرديسان»، بعضي از متخصصان و کارشناسان آن را يکي از گسل هاي بزرگ شمال تهران مي دانند و براساس شواهد امروزي و مطالعات و پژوهش هاي سه بُعدي، داراي شکستگي هايي است و بايد به عنوان يک گسل فعال و لرزه زا تلقي شود، البته گسل هاي «جنوب تهران»، «ري» ، «ايوانکي» و «کهريزک» هم توانمند هستند.»
*تاب آوري ساختمان ها در برابر زلزله
ساليان قبل، بنيانگذار مقاومسازي و مديريتبحران زلزله، گفته بود: «هر کدام از گسلهاي تهران حرکت کند روي بقيه گسلها هم تأثير ميگذارد، پس تمام شهر تهران از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق آسيبپذير است، طبعا برخي از مناطق که به کانون زلزله نزديکتر هستند بسيار آسيبپذير ميشوند.» با اين وصف، همه ما مي دانيم که دلايل نگراني درباره وقوع زلزله پرشمار است و تکرار آن ملال آور، مثلا اينکه تهران تاب مقاومت در برابر خشم زمين را ندارد. حتي وقتي زلزله ۷/۳ ريشتري در کرمانشاه اتفاق افتاد، عضو هيئت مديره نظام مهندسي ساختمان اين استان عنوان کرد، «اين زلزله به حدي بزرگ است که اصلا نمي توان در مورد مقاومت ساختمان ها صحبت کرد، در واقع بيشتر مسئوليت خرابي ها متوجه شدت زلزله است که معادل ۸ بمب اتم هيروشيماست و اين قدرت را دارد که هيچ سازه اي نمي تواند در برابر آن مقاومت کند.» مي گويند، تهران ما براي فرورفتن در يک بحران لرزهاي نياز به زلزله ۷ ريشتري ندارد؛ فقط ۴/۶ ريشتر کافي است براي اينکه حجم وسيعي از ويراني به جاي بگذارد، هرچند پذيرش آن مي تواند محل ترديد باشد.
به هر روي، قبل از اينکه حرف و حديثي در کار باشد،«بهرام عکاشه»، با اشاره به تابآوري پايين تهران در مقابل زلزله اذعان کرده بود: « تهران شهري بسيار لرزهخيز است و از تابآوري مطلوبي نيز در برابر حوادث طبيعي و غيرطبيعي برخوردار نيست. بنابراين نبايد انتظار وقوع چيزي جز فاجعه را در زمان بروز زلزلههاي پرقدرت در اين شهر داشت. سازمانهاي مديريت بحران و شهرداري بايد بهگونهاي عمل کنند تا ميزان تابآوري شهر را در مقابل حوادثي مانند زلزله افزايش دهند. افکار مردم بايد در ارتباط با پديده زلزله تا حدودي آسوده باشد، اتفاقي که اکنون رخ نداده است.»
حالا مدتهاست که علامت سؤال بزرگي، مقابل چشمانمان سبز شده: چطور ممکن است با کوچکترين لرزش زمين، خانه ها روي سر آدمهاي بي خبر از همه جا آوار شود و داغ زلزله بر دلشان بماند، داغي که سرد نخواهد شد. شايد درنگاه اول پاسخ اين باشد که مردم مي توانستند اين خانه ها را در برابر زلزله مقاوم سازي کنند اما مگر آدمهاي پرمشغله امروز که براي حداقل هاي زندگي مانده اند و در حال حذف يک به يک کالاها از سبد خريد اند، فرصتي براي فکر کردن به اين موضوع دارند که سرپناه آنان، دست آخر روزي نفس هايشان را در برابر زلزله مي گيرد؟
براي تحليل بهتر موضوع، شما را ارجاع مي دهيم به گزارش «جامع جايکا»، که روايتي تازه از آسيب پذيري ساختمانهاي تهران ارائه کرده، در اين گزارش آمده است:«در نيمي از مساحت تهران، هشتاد درصد ساختمانها، در سه منطقه متمول شمال شهر، حدود سي درصد و در حدود يک چهارم مناطق شهر نيز حدود پنجاه درصد ساختمانها در برابر زلزله کاملا آسيب پذيرند.
به عبارت ديگر دست کم نيمي از ساختمانهاي تهران با زلزله ۷ ريشتري يا فرو مي ريزند و يا آسيب جدي مي بينند.» در اين گزارش درباره اثرات يکي از سه گسل اصلي تهران يعني گسل «ري» گفته شده: «بيشترين خسارت، که براساس مدل گسل ري برآورد شده است در حقيقت به لحاظ ماهيت و بزرگي، شديدترين در نوع خود خواهد بود که منجر به تخريب حدود ۵۰۰ هزار ساختمان يا ۵۵ درصد کل ساختمانها و تلفات تقريباً ۴۰۰هزار نفر خواهد شد. اگر خسارت، عملاً در مقياس ياد شده روي دهد، ضرر و زيان احتمالي اقتصادي، به طور مستقيم يا غير مستقيم، هزينهاي تقريباً معادل با کل توليد ناخالص ملي را در بر خواهد داشت.»
* تاب آوري ۵۰ درصدي پايتخت در برابر زلزله
دکتر «عباس تقي زاده»، از طراحان متد اندازه گيري ميزان تاب آوري در کشور، عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشکي تهران و مديرگروه سلامت در حوادث و بلايا از تاب آوري ۵۰ درصدي پايتخت در برابر زلزله خبر مي دهد و در گفت و گو با رسالت براي تفهيم واژه تاب آوري، توضيح مي دهد: «همه اجزاي شهر اعم از زيرساخت ها، ساختمانها، فيزيک و ظرفيت هاي شهر، مسائل اجتماعي، فرهنگي، زيست محيطي و قوانين بايد بتواند در برابر حوادث مقاومت کند و به حالت طبيعي و حتي بهتر از قبل بازگردد، همه اين ها در کنارهم به معناي تاب آوري است. ما در مطالعاتي که انجام داديم، حدود ۶۶ شاخص مختلف را در حيطه هاي متعدد بررسي کرديم و دريافتيم که تاب آوري تهران به طور کلي حدود ۵۰ درصد است يعني در حد متوسط هستيم، نه وضعيت مان خيلي بد و نه خيلي خوب است، اما با ايده آل ها فاصله داريم.»
تحقيقات ۱۰ ساله در فاصله سالهاي ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۶ نشان داده، روند تاب آوري شهر در حال افزايش است هرچند نسبت به ديگر کشورهاي جهان که در زمينه حوادث کار مي کنند، روند ما کند بوده اما رو به ارتقاء است. بنابر گفته هاي«تقي زاده»، خانه هايي که در زورآبادها و مناطق حاشيه اي بدون هيچ گونه نظارتي ساخته شده اند، در اين قاعده نمي گنجد. اما همه خانه ها چنين خاصيتي را ندارند و نمي توان اين مسئله را به کل شهر تعميم داد. اينکه ما به طور مثال بگوييم شهر تهران ميزان مقاومت اش نسبت به کرمانشاه و يا سرپل ذهاب کمتر است، مقايسه دقيقي نيست.
*نابودي پايتخت پس از زلزله، تصويري دراماتيک و غيرواقعياو بر روي تصورات ما از زلزله اي که بتواند تهران را با خاک يکسان کند، خط بطلان مي کشد و با صراحت لهجه مي پرسد: چه کسي گفته با آمدن زلزله بايد بر روي اين کلانشهر آهک پاشيد و دفن اش کرد، چه علمي چنين فرضيه هايي را تاييد ميکند؟ در مقابل «مهدي زارع» هم نابودي پايتخت پس از وقوع زلزله و به کار بردن عباراتي همچون بمب ساعتي را دراماتيک و غيرواقعي مي داند، به زعم او، «برآوردهاي علمي اين مسئله را اثبات نمي کند. تهران حدود ۱۳ ميليون جمعيت دارد و در مکاني با اين همه تجمع جمعيتي، حتي اگر درصد کمي دچار مشکل شوند، بازهم خسارت بزرگي را در پي دارد.»
مطالعاتي حدود ۱۵ سال پيش توسط ژاپن انجام شده که در آن، ميزان مرگ و مير بر اثر لرزش زمين در بدترين سناريو حدود ۶ تا ۱۰ درصد است. البته به اين موضوع مي شود، دو نوع نگاه کرد، اول اينکه به هر جهت ۶ تا ۱۰ درصد مرگ خواهيم داشت که باتوجه به جمعيت تهران، حجم بسيار عظيمي را در برمي گيرد، يعني ميزان تلفات بسيار زياد خواهد بود، سوي ديگر ماجرا اين است که حدود ۹۰ تا ۹۵ درصد مردم زنده خواهند ماند، بنابراين مطابق مستندات و مطالعاتي که انجام شده، با حجم زيادي تلفات روبه رو هستيم، اما تعداد کساني که زنده مي مانند، بيش از تصور ماست. «تقي زاده»، يادآوري ميکند: «۱۰ درصد مرگ وقتي ضربدر جمعيتميشود، رقم بزرگي است اما از آن طرف ۹۰ درصد هم بسيار بيشتر از ۱۰ درصد است.»
«محمدجواد بلورچي»، سخنگوي سابق سازمان زمينشناسي کشور تاکيد مي کند، چندان راحت نمي توانيم بگوييم با يک زلزله، کل پايتخت از بين مي رود و ميزان تلفاتش چقدر است. شهر تهران در کنار کوه پايه البرز و در محلي توسعه پيدا کرده که پر از گسل هاي فعال است، او در گفت و گو با رسالت مي گويد، فکر نمي کنم هيچ دانشمندي پيدا بشود که اين اختلاف ارتفاع ۴ هزار متري را بين کفه درياچه نمک و توچال ببيند و متوجه نشود، اينجا منطقه اي داراي تکنوتيک فعال است بنابراين از پايين شهر يعني ري و کهريزک تا شمال شهر يا توچال به طور متعدد از روي گسل ها رد مي شويم، با اين همه خيلي راحت نمي توانيم بگوييم با يک زلزله، کل پايتخت از بين مي رود چرا که در جريان زمين لرزه کرمانشاه متوجه شديم، جانمايي نامناسب مسکن مهر و ساخت و ساز بر روي گسل، عمق فاجعه را بيشتر کرده است، اما آن شهرکي که نشان مي داد ديوارها فرو ريخته ولي ساختمان ها سالم مانده اند، نمايانگر اين واقعيت است که سازه درست عمل کرده و روي سر کسي خراب نشده، در تهران هم انتظار ما اين است که اغلب ساختمان ها رفتار اينگونه داشته باشند اما اگر سازنده فقط يک نقطه کوچک اشتباه در محاسباتش، کارگر يک نقطه جوش اشتباه در جوشکاري و يا بتن کار يک نقطه اشتباه در بتن ريزي داشته باشد، همان نقطه ضعف تبديل به نقطه مرگ خواهد شد. در حال حاضر دنيا نگران چنين رخدادي در شهرهايي مثل تهران، استانبول و مکزيکو سيتي است.
«مهدي زارع»، با غيرمقاوم دانستن ساختمان هاي حاشيه شهر تهران و مقايسه سازه ها در پايتخت ايران و کرمانشاه با استناد به گزارشهاي مهندسين ناظر توضيح مي دهد: «استاندارد مقاومت بتن حدود ۲۵ مگاپاسکال بر متر مکعب است و اين مقاومت در ساختمان هاي تخريب شده سرپل ذهاب، حدود ۱۲ مگاپاسکال بوده و حتي گزارشها نشان مي دهد، مقاومت برخي از بتن ريزي هاي تهران در حد ۵ يا ۶ مگاپاسکال است يعن نصف مقاومت بتني که در سرپل ذهاب انجام شده و اين البته شامل همه ساختمان ها نيست.»
عمر متوسط ساختمان ها در اروپا ۱۰۰ سال برآورد شده و عمر ساختمان ها در تهران از يک سوم متوسط معمول هم کمتر است. به تعبير «بلورچي»، «ساختمان يک قوطي کبريت نيست که بعد از پرتاب شدن، شکل خودش را داشته باشد اساسا چنين سازه اي را نبايد ساخت چون هزينه آن هم گران است، سازه بايد متحمل خسارت بشود اما به کسي، خسارت وارد نکند اما ساختمان هاي ما اين انتظار را برآورده نکرده اند. حدود ۳۰ تا ۳۵ سال است که براي ايجاد ساختمان هاي مقاوم در برابر زلزله، داراي قانون هستيم، بنابراين کافي بود طي ۳۰ سال گذشته اين قانون را رعايت مي کرديم، آنگاه امروز هيچ نگراني از زمين لرزه نداشتيم. البته وظيفه ساختمانها اين نيست که در برابر زلزله خراب نشوند، در واقع وظيفه سازه ها اين است که در زلزله آسيب ببينند ولي آسيب نرسانند.»
* ثبت پنج زلزله نامحسوس در روز
مي گويند تهران حداقل ۱۰ بار براثر زمين لرزه هاي شديد از هستي ساقط شده و در حال حاضر، روزانه پنج زلزله نامحسوس ثبت مي شود که حداکثر نيم تا ۲ريشتري اند، «بلورچي» عبارت «شايد بيشتر» را به کار مي برد. «تعداد زمين لرزه هايي که دستگاه هاي لرزه نگاري در کشور ثبت مي کند، بسيار زياد است و تا سه ريشتر را کسي حس نمي کند، ۴ ريشتر را هم فقط تعدادي حس مي کنند ولي از ۴ ريشتر به بعد است که تقريبا عموم مردم متوجه لرزش زمين مي شوند، اما به هرحال زلزله هاي نامحسوس بسيار مفيد است، اين تنش هرچقدر به مرور و با زمين لرزه هاي کوچک آزاد بشود براي ما بهترين پاسخ است.
آيا آنچه گفته شد، به اين معناست که زمين لرزه هاي ۲ و ۳ ريشتري به تمام انرژي در پهنه ايران فشارمي آورد و تهران را تخليه مي کند؟
سخنگوي سابق سازمان زمينشناسي کشور پاسخ مي دهد: «زمين شناس ها و زلزله شناس ها باور دارند، چنين نيست، تجمع تنش در گسل ها بسيار بيش از اين است و خرده لرزه هايي که اتفاق ميافتد، حرکت هاي بسيار کوچکي از آزاد شدن انرژي است و بايد منتظر رخداد زمين لرزه هايي با بزرگاي بالا و جابه جايي هاي زياد باشيم، مسئله اي که ظرف ميليون ها سال توانسته توچال را به ارتفاع ۴ هزار متري برساند.»
آمارهاي سنجش شده، به صورت روزانه و هفتگي نشان مي دهند، چقدر زلزله در پايتخت اتفاق افتاده، در محدوده تهران و اطراف آن انتظار مي رود، در هر ۲۰ سال، زلزله اي ۶ ريشتري و هر دو سال يکبار، زلزله اي ۵ ريشتري اتفاق بيفتد. به اين ترتيب سالانه حدود ۱۰ تا ۱۵ زلزله ۴ ريشتري و حتي کمتر در تهران و اطراف آن به وقوع مي پيوندد، «مهدي زارع» بر اين محور تصريح مي کند که اگر اطراف تهران را در نظر بگيريم، مي توانيم سالانه در حدود ۱۰۰ زلزله با بزرگاي ۳ تا ۴ ريشتر و هزار زلزله با بزرگاي ۲ تا ۳ ريشتر داشته باشيم، به طور مثال اگر هزار زلزله را در ۳۶۵ روز سال ضرب کنيم، نزديک به دو تا سه اتفاق در روز با بزرگاي ۲ تا ۳ ريشتر در منطقه تهران و اطراف آن رخ مي دهد، براساس همين داده هاست که به لحاظ آماري در اين محدوده يعني تهران کنوني و حاشيه ضخامت صد کيلومتري اطراف آن، مي توان انتظار داشت که هر ۲۰۰ سال يک زلزله با بزرگاي حدود ۷ ريشتر اتفاق بيفتد، اين مسئله نقض کننده اينکه روي گسل شمال تهران هر ۳۵۰۰ سال يکبار زلزله اي با بزرگاي ۷ ريشتر اتفاق مي افتد، نيست زيرا منظورم از هر ۲۰۰ سال، محدوده اي است که گسل شمال تهران در آن قرار مي گيرد و اما گسل هاي ديگر همچون گسل مرکز، جنوب و مشاع و گسل هاي دورتر مثل گسل پرند، رباط کريم و اشتهارد و کرج هم در آن قرار مي گيرد.
*استعداد پايتخت در وقوع زلزله ۷ يا ۸ ريشتري بارها از زبان صاحب نظران تکرار شده، تهران، «استعداد زلزله ۷ و نيم تا ۸ ريشتر را دارد.» نشان به آن نشاني که۱۶۰ سال پيش بخشي از سفارت انگليس و کاخ گلستان پس از وقوع زلزله بيش از ۷ ريشتر فرو ريخت.
با اين حال، «عباس تقي زاده»، حداکثر زلزله اي که براي تهران قابل تصور مي داند،۷ تا ۷/۵ ريشتر است و «بلورچي» استعداد وقوع زلزله ۸ ريشتري را نمي پذيرد: «ممکن است استعداد تهران در ميزان ريشترهاي زلزله، ۷/۱ يا ۷/۲ و ۷/۶ باشد اما ۸ ريشتر يعني ميزان انرژي تخليه شده، ۳۳ برابر افزايش پيدا مي کند بنابراين خيلي راحت نمي شود به مجموعه اي از گسل ها در صورت فعال شدن يکي از آنها، چنين نسبتي بدهيم که «زمين لرزه ۸ ريشتر توليد بکند»، ما فقط يک گسل در کشور داريم که توان توليد زمين لرزه حدود ۸ را دارد و آن هم گسل «مکران» است و آن در پيشاني فرو رانش ما در درياي عمان قرار دارد، در آنجا امکان زمين لرزه ۸ ريشتر و حتي بالاتر وجود دارد.»
به روايت، «مهدي زارع»، زمين لرزه هاي خيلي بزرگ مي تواند از نظر ابعاد جابه جا شده، به يک يا دو رخداد با بزرگاي بيش از ۷/۵ مرتبط باشد، اين يکي از روشهايي است که مي توان حرکت گسل ها و بزرگاي زلزله را حدس زد بنابراين براثر زمين لغزش هاي بزرگ، به نظرم چنين امکاني هست يعني تهران پتانسيل بالاي ۷/۵ ريشتر را هم دارد.
*احتمال پيش بيني زلزله، نزديک به صفرتا به اينجا، دريافته ايم که وقوع زلزله مثل مرگ، از رگ گردن به ما نزديکتر است، مي گويند،«پوسته هاي زمين بر روي لايه هاي عميق در حال حركت و جابهجايي است. در اثر اين جابه جايي ها، پوسته ها در نقاطي با يكديگر برخورد كرده و به همديگر فشار وارد مي كنند، اين فشارها به مرور به صورت تنش در سنگ هاي زيرين پوسته در طي ساليان دراز تجميع شده و در نهايت با شكست سنگ هاي زيرين اين انرژي تجمع يافته و بهصورت گسل و زلزله آزاد مي شود و زلزله اي به وقوع خواهد پيوست.» با اين تفاسير پيش بيني زلزله امکان پذير نيست، حتي در ژاپن و آمريکا که از پيشروان علم زلزله شناسي هستند، نمي توانند چنين پيش بيني داشته باشند.
«مهدي زارع»، چنين امکاني را چه در لس آنجلس و توکيو و چه در ايران نزديک به صفر مي داند. «حتي اگر بپرسيد در گسل هاي پرديسان، ري، کهريزک و ايوانکي هرچندسال يکبار بايد انتظار يک زلزله بزرگ داشته باشيم، پاسخ هاي ما مبتني بر برآورد غيرمستقيم است، در واقع هيچ کس برآورد مستقيمي ندارد. فقط مي دانيم گسل هاي محدوده تهران بسيار لرزه خيز است و زلزله بزرگ براي آينده تهران ممکن الوقوع نيست بلکه حتمي الوقوع است، يعني از نظر ما آن زلزله مشهور با بزرگاي ۷ ريشتر حتما اتفاق مي افتد و اين مربوط به زمين است و بشر براي جلو يا عقب انداختن وقوع زلزله کاري نمي تواند انجام دهد اما مي تواند بر روي توسعه شهري و آمادگي شهروندان و بهتر کردن وضعيت مديريت بحران و ساماندهي تکنولوژي هايي که براي کم کردن ريسک زلزله در دنيا استفاده مي شود، اقداماتي انجام داده و تا حد زيادي از تبعات زلزله بزرگ در آينده بکاهد. هرچند زمان رخداد زمين لرزه ها را نمي توان به طور دقيق مشخص کرد، بنابراين نگاه محافظه کارانه، منطقي و علمي آن است که ما در پنجره زماني زلزله هستيم.»
همه ما از پيشگوهاي زمين لرزه انتظار داريم که به پرسش هايمان مبني بر «چه زلزله اي»، «با چه بزرگي»، «در کجا» و «چه زماني» پاسخ بدهند اما زمين شناسان و زلزله شناسان به دو پرسش، يعني «چه بزرگي» و «کجا» پاسخ داده اند و «محمدجواد بلورچي» با تکيه بر واژه «هيچ گاه» تاکيد مي کند: ما هيچ گاه نمي توانيم زلزله را پيش بيني کنيم اما مي دانيم که تهران هر لحظه مستعد زمين لرزه ۷ ريشتر و بالاتر هست و بين شمال و جنوب تهران از اين نظر تفاوتي نيست، به اندازه کافي گسل در تمام اين پهنه هست و هرکدامش بلرزد براي ساير بخش هاي شهر فرقي نمي کند و همه در پهنه خطر هستيم بنابراين بودن يا نبودن منازل بر روي گسل، موضوعيت دارد اما آنچه در ذهن ما به اشتباه جا افتاده، اين است که اگر از گسل ۴ کيلومتر دور شدند، مشکل حل مي شود، اين درست نيست، اتفاقا برخي از سازه هاي بلند در فواصل طولاني از مرکز زمين لرزه قرار دارد و ريزش مي کنند، مشکل اساسي اين است که چه موقعي زمين لرزه مي آيد اما تا امروز بشر موفق به شناسايي زمان وقوع زمين لرزه نشده است و اگر هم بشود، صلاح نيست، اطلاع رساني عمومي صورت بگيرد، اگر ما به اين دانش دست پيدا کنيم که چه زماني زمين لرزه مي آيد، ممکن است ۱۰ درصد دچار عدم دقت شده باشيم و اگر مردم شهر را تخريب کنند و زلزله نيايد، اين اتفاق به اندازه وقوع زمين لرزه به کشور خسارت وآسيب تحميل مي کند بنابراين سعي ما بر اين است که زمين لرزه را پيش بيني کنيم براي اينکه بتوانيم گاز و برق را قطع کرده، راه ها را ببنديم، پل ها را مسدود و مکان هاي خطرناک را از حضور انسان تخليه کنيم.»
*راهکار نهايي چيست؟
بنا بر داده هاي ارائه شده، زلزله بيخ گوشمان است، شايد اين حرفها، لرزه هاي ترس را در ميان تهراني ها ايجاد کند اما زلزله بايد بخشي از واقعيت روزمره پايتخت نشينان باشد و در فراموشاندن عمدي آن، هيچ فضيلتي نيست، بايد گفتني ها را گفت و راهکار ارائه کرد، اما راهکار نهايي چيست؟
«مهدي زارع»، انتقال پايتخت را پيشنهاد مي دهد. «بي ترديد به منظور کاهش آسيب هاي احتمالي زلزله، مسئله تغيير مرکزيت سياسي و اقتصادي به جاي ديگري غير از تهران مي تواند راهکار نهايي باشد. يعني همان مسئله اي که تحت عنوان انتقال پايتخت مطرح شده است. مطابق بررسي ها، بيشترين جمعيتي که به پايتخت و پيرامون آن اضافه شده، جمعيت مهاجر است و صرف نظر از زاد و ولدي که به صورت طبيعي اتفاق مي افتد، سالانه جمعيت مضاعفي به ساکنان تهران افزوده مي شود.»
حدود ۵۰ تا ۵۴ سال گذشته، سياست دولت ها، تمرکزگرا بود و همه دانشگاه ها و بيمارستان ها و امکانات تفريحي مناسب در تهران ايجاد شد، اين مسئله، پيامي عملي براي مردم ايران صادر کرد که اگر به دنبال محيطي براي زندگي هستند، خود را به تهران و حاشيه هايش برسانند. گرچه انتقال پايتخت، تهران را در برابر زلزله ايمن نخواهد کرد ولي کاهش نرخ رشد جمعيت و نرخ آهنگ ساخت و ساز باعث مي شود، فرآيندها و اقداماتي که براي کاهش ريسک زلزله و تبعات آن انجام مي دهيم، موثرتر واقع شود. زارع تصريح مي کند:«ظرف۲۰سال گذشته در محدوده هاي خطرناک تهران، برج ساخته شده و يا توسعه شهري طي ۲۵ سال اخير از روي گسل ها
تا داخل دره ها انجام شده، البته کسي مخالف بهره مندي ساکنان تهران از تسهيلات استاندارد نيست ولي عدالت حکم مي کند که اين تسهيلات براي ساير شهرهاي بزرگ و کوچک فراهم شود و اگر تا پيش از اين، چنين سياستي اعمال شده بود، امروز وضعيت مان کاملا متفاوت بود و تهران مي توانست از زيربار فشار ساخت و ساز و فشار جمعيتي رها شود، آنگاه در جهت کاهش ريسک زلزله، مؤثرتر عمل مي شد.»
*انتقال پايتخت چاره کار نيست
اگرچه «محمدجواد بلورچي» تاکيد دارد که «شهر تهران به لحاظ موقعيت جغرافيايي، جايگاه بسيار نگران کننده اي دارد و نبايد جمعيت در اين نقطه جمع مي شد اما راهکار نهايي را سازگاري با زلزله مي داند، درست همانند بقيه قسمتهاي دنيا، مشکل اين است که ما زلزله را فراموش مي کنيم تا اينکه دوباره زمين مي لرزد و داغ دلمان تازه مي شود، بنابراين انتقال پايتخت، چاره کار نيست و در واقع راه حل هيچ مشکلي نيست. ما بايد فرآيندهايي که مردم را در اين نقطه جمع کرده در تمام نقاط کشور توزيع کنيم، اگر خدمات را در تهران متمرکز نکنيم، مردم در همان نقطه اي که هستند، زندگي مي کنند. اگر کار و درآمد و بهداشت در تهران متمرکز نشود کسي مهاجرت نخواهد کرد. مردم به خاطر مزايايي وارد پايتخت مي شوند و ما اين مزايا را در جاي نادرست توسعه داده و در کل کشور توزيع نکرده ايم، مقصر آن همه کساني بودند که ۲۰۰ تا ۳۰۰ سال پيش، دهکده کوچک کنار شهر ري را به عنوان پايتخت انتخاب کردند و حالا سالهاست که اين شهر، عين موجود عظيم غيرقابل کنترلي توسعه پيدا کرده است.»
احتمال زلزله در تهران , انتقال پایتخت , زلزله , زلزله در پایتخت , زلزله در تهران , مرضيه صاحبي
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.