تجرد زیستی، پیامد مدرنیته
ساختارهاي سنتي جامعه در حال دگرگوني است. از جمله مظاهرآن نگرش مادی نسبت به انتخـاب همسـر است. منظور از مادیشدن، حاکميت سود و زيانهاي مادي در امر ازدواج بوده و ايـن منطـق، مبناي تصميمگيري و انتخاب شريکزندگي ميشود و چه بسا فرد، حاضر نيست تشکيل خانواده بدهد، چراکه در گزينش فرد مورد نظر خود به لحاظ ويژگيهاي مادي، اشتغال و تحصيل ناکام مي ماند.آموزههاي خانوادگي و ارزشهاي اجتماعي در شيوههاي سنتي ازدواج، سازشگري و تساهل بيشتري را ممكن ميکرد، اما در دوران كنوني افزايش كنشگري و تصميمگيـريهـاي فـردي در بسـتر سـرمايهاي شـدن مناسبات اجتماعي، موجب غلبه معيارهاي كمي و كـالايي در انتخـاب همسـر شـده اسـت. ايـن معيارها، كه بيانگر پايگاه اقتصادي و اجتمـاعي افـراد اسـت، شـامل ويژگـيهـايي چـون مدرك تحصيلي، شغل، درآمد، ميزان نفوذ در دستگاههاي قدرت و… اسـت.
از سـويي ايـن مـلاك هـاي کمي به عاملي در رتبه بندي و طبقه بندي افراد تبديل شده اسـت و خـط كشـي از انـدازه گيـري ميزان دسترسي به منابع قدرت را در اختيار افراد قرار داده است و از سوي ديگر، بـه عـاملي در دستيابي به مقولات ارزشمند اجتماعي همچون موفقيت، پيشرفت، تمايز و برتري تبـديل شـده است. مجموع شرايط ذكرشده به افزايش عامليت سوژه هاي اجتماعي در اجراي قواعد مسلط بـر دنياي رياضي شده و حساب گرانه، حتي در گزينش همسر، منجر شده است. مناسبات حساب گرانه به پيدايش رويكردهاي مبتني بر مقايسه و مسابقه و برتـري جـويي بـا ديگران منجر مي شود و به دليل گره خوردن آن با مقوله موفقيت و پيشـرفت، فـرد را بـه حـذف بيشتر افراد و جستجويي افزونتر براي يافتن «گزينه برتر» سوق ميدهد كـه عمـدتاً موجـب صرف زمان بيشتر و ازدستدادن فرصتهاي احتمالاً مناسب براي ازدواج مي شود.
شايد يکي از دلايل«تجرد زيستي» به همين امر بازگردد چرا که بر اثر تغيير در نهاد خانواده شکل گرفته وتازه ترين بررسيها حکايت از آن دارد که زنان در اين فرآيند بيش از مردان مجرد ميمانند. جامعه شناسان به منظور علت يابي اين پديده به چند گزاره ديگر هم دست يافته اند، نخست اينکه گروهي برحسب پيروي از «کلاس اجتماعي»تجرد را برگزيده اند و گروهي ديگر آرمانگرايي و وسواس کمال طلبي را از دلايل تجربه تجردطولاني دانسته اند.
البته در اين ميان برخي از کاهش آزادي و تصميم گيري هاي فردي به عنوان عوامل شکل گيري اين پديده نوظهور نام مي برند.
* مشاركت زنان در بازار كار و افزايش تجرد
اين امر به باور «علي اصغر مهاجري»، جامعه شناس و پژوهشگر مسائل اجتماعي از پيامـدهاي مدرنيتـه است. «مدرنيته اي کهتحولات روابـط ميـان نسـل هـا
و جنسيت هارا شکل داده و به مشاركت زنان در بازار كار منجر شده است. يكي از زمينه هاي عدم شكل گيري
زندگي مشترک، تصور شكسـت در انتخـاب همسـر است و اين امر بـه طـور ناخودآگاه آنان را با احساس فقدانِ شرايط لازم براي ازدواج مواجه مي كند. اين احساس همچون سدي مقاوم در مقابـل ازدواج ظـاهر مي شود. از سوي ديگر دختران مجرد در معرض بازتعريف ارزشهاي اجتماعي جديد هستند، ارزشهايي که ازدواج را در شرايط كنـوني اقتصـادي و اجتمـاعي دشوار ارزيـابي مـي كنـد و آن را مـانع پيشـرفت فـردي نظيـر تحصيلات يا اشتغال
مي داند. حال آنکه چنين بازتعريفي غلط بوده و رهاورد نگرش مدرن است اما به هر روي افراد مجرد تصميم مي گيرند تـا فراهم شدن شـرايط مناسـب، ازدواج را به تـأخير بيندازنـد و يا سبک «تجردزيستي» را برگزينند.اما اين امر دلايل ديگري هم دارد، نظير مضيقه در ازدواج يعني فرد به کيس مورد نظر مطابق با ايده آل هاي ذهني خود، نمي رسد. به عنوان مثال ميزان تحصيلات مرد ديپلم است. درحالي که زن، داراي مدرک کارشناسي بوده و يا به لحاظ اعتقادي و فرهنگي نگرش هاي متضادي ميان زن و مرد وجود دارد و اين سبب عدم شکل گيري زندگي مشترک مي شود.»
اما شهلا کاظمي از جامعه شناسان برجسته دامنه مضيقه ازدواج را گسترده دانسته و گفته است: «اين مضيقه بيشتر در ميان دهه هاي پنجاه تا شصت وجود دارد زيرا دختران دهه شصتي وقتي به سن ازدواج رسيدند، دهه پنجاهي ها هم رسيده بودند. پسراني كه مي خواستند با اين دختران ازدواج كنند، پسران دهه پنجاهي و چهلي بودند. يك تعدادي از اين پسران با دختران دهه ۵۰ ازدواج كردند يك تعدادي هم آمدند با دختران دهه ۶۰ ازدواج كردند. در نتيجه فرصت ازدواج را براي تعدادي از دختران دهه ۵۰ محدود كردند. يعني اين گروهي كه الآن ما از آنها به گروه ۴۵ تا۴۹ سال ياد مي كنيم، متولدين دهه ۵۰ هستند. اين روند براي دهه شصتي ها هم اتفاق خواهد افتاد. يعني اين روند همين ۳۵ ساله ها را كه من اشاره كردم(كه تعدادشان ۳۶۰ هزار نفراست) فرصت ازدواجشان به دليل مضيقه ازدواج پايين است.»
در ادامه علي اصغر مهاجري هم ضمن تاييد مضيقه در امر ازدواج تاکيد مي کند: تجـرد دختران و زنان همچنان يـك پديده استثنايي قلمداد شده و در مورد آنان پيش داوري صورت مي گيرد. به عبارت ديگرهنجارهاي ما مبتني بر ضـرورت تشـكيل خـانواده است و سـن ازدواج زنان به دلايلي مانندافزايش مدت زمان باروري و تأثيرات جمعيتـي اهميت بسياري دارد اما مضيقه و ايده آل هاي ذهني فرد سبب مي شود که او تن به ازدواج ندهد و يا ديرتر ازدواج کند.
اما نبايد فراموش کرد که تاريخ تحولات اجتماعي در ايران نشان ميدهد، مهمترين و شايد نخستين نهادي كـه در كانون اين دگرگـوني قـرار گرفـت خـانواده بـود. بـه گونـه اي كـه گسـترش مدرنيتـه فقـط بـه مدرنيزاسيون و تجدد ختم نشد، بلكه به تدريج محتواي فرهنگي و سبك زندگي مـدرن نيـز در تار و پود نظام اجتماعي ايرانيان رخنه كرد. مطابق تئوري بي سازمانيِ اجتماعي در شرايط كنونيِ ايران به منزله جامعه اي در حال گذارـ ازدواج به مثابه هدفي ارزشـي، عـاطفي يـا حتـي سـنتي مطرح مي شود؛ درصورتي كه راهها و امكانات رسيدن به آن كاملاً عقلاني و مدرن است. ايـن امـر به آشفتگي
و بي ساماني در جامعه كنوني ايران منجر شده است؛ به طوريكه مسئله افزايش سـن ازدواج و تجرد دختران نيز حاصل اين ناهماهنگي است.
مي گويند به لحاظ عرفي، سن ازدواج براي مردان، ۲۰ تا ۳۵ سال و براي زنـان ۱۵ تـا ۳۰ سال است و برهمين اساسسن تجرد قطعي براي زنان ۴۰ تا ۴۴ سال و براي مردان ۵۰ تا ۵۴ سال شناخته ميشود. ميانگين سن ازدواج براي مردان به ۲۷ سال و زنان به ۲۳ سال رسيده و اين سن در ميان تحصيلکردگان بيش از ارقام ذکر شده است اما به روايتي سن ازدواج مردان از ۲۴ به ۲۸ و براي زنان از ۱۹ به ۲۳ سال رسيده و آمار مجردان قطعي در کل کشور۲۲۰ هزار نفر است.
بررسي ها نشان مي دهد، جوامع توسعه يافته اعم از ژاپن، کرهجنوبي و تايوان داراي بيشترين آمارتجرد قطعي هستند. به عنوان مثال آمار تجرد طي سال ۲۰۱۰ در کره جنوبي۲۳/۹ درصد، در تايوان ۲۲درصد و درژاپن ۳۲/۴درصد بوده است.
بررسي هاي ما حاوي اين نکته است که آمار مجردان در شهرهاي مرکزي و بزرگ ايران به مراتببيشتر است. مي گويند ۴۲۶ هزار نفر از دختران مجرد بالاي ۴۰ سال سن دارند که معاونت زنان و امور خانواده رئيس جمهور در گزارشي به توضيح اين مسئله پرداخته است: «تغيير و تحولات اقتصادي و اجتماعي که در نيم قرن اخير در ايران صورت گرفته باعث تغيير در الگوي زناشويي در ميان دختران جوان شده است؛ از جمله اين تغييرات ميتوان به تاخير در سن ازدواج اشاره کرد، به طوري که در سرشماري ۱۳۶۵ تا ۱۳۹۰ يک کاهش ۱۰/۵ درصدي در نسبت زنان داراي همسر ديده ميشود.»
*پيامدهاي تک زيستي
اما تکزيستي پيامدهاي گسترده اي دارد از مسائل رواني و شخصيتي تا افسردگي و احساس فقدان و يااضـطراب فردي و اجتماعي، انحرافات اجتماعي و ناهنجاريهاي رفتاري که هريک در نوع خود آسيب هاي بي شماري به دنبال دارد.
*چه بايد کرد؟
سازوکارهاي حمايتي و تشويقي مي تواند شرايط را براي ازدواج تسهيل سازد و از همه مهمتر آموزش و فرهنگسازي است. دختران ما بايد بياموزندکه طي کردن مراتب تحصيلي منافاتي با امر ازدواج نداشته و قرار نيست با تشکيل خانواده آزادي هاي فردي و موقعيتهاي شغلي آنان تضعيف شود. بايد اين باورهاي پوسيده را دور ريخت و با عينک
خوش بيني به مقوله ازدواج نگريست.
منابع
*تقي آزاد ارمکي، «جامعه شناسي خانواده ايراني»
*اسکندري چراتي، « بررسي عوامل اجتماعي موثر بر تاخير سن ازدواج»
*شهلا کاظمي پور، «تحول سن ازدواج زنان در ايران و عوامل جمعيتي موثر بر آن»
يكي از زمينه هاي عدم شكل گيري زندگي مشترک، تصور شكسـت در انتخـاب همسـر است و اين امر بـه طـور ناخودآگاه آنان را با احساس فقدانِ شرايط لازم براي ازدواج مواجه مي كند. اين احساس همچون سدي مقاوم در مقابـل ازدواج ظـاهر مي شود
*غلامرضا غفاري، «علل افزايش سن ازدواج دختران»
ازدواج , انتخـاب همسـر , انتخاب شريکزندگي , جامعه سنتی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.