به نام معلم
گروه اجتماعی
مرضیه صاحبی- دبیر گروه اجتماعی
نمیدانم خانم است یا آقا، حتی نمیدانم پیر ‑ است یا جوان، فقط میدانم معلم است. اتفاقی یادداشتی «بینام و نشان» از او به چشمم میخورد، حیفم میآید که شما نخوانیدش. حس میکنم جای آنچه به نگارش درآورده در ابتدای متن گزارش خالی است. بیایید نوشتهاش را باهم بخوانیم:« من بازیگر، کارگردان و فیلمبردار شدهام؛ بارها و بارها فیلمی را میگیرم اما اشکالی به وجود میآید و باید دوباره و دهباره ضبط کنم… حالآنکه والدین فقط همان ۱۰ دقیقه فیلم را میبینند و نمیدانند پشت هر دقیقه آن، چند سکانس خراب شده [است]!… ناگفته پیداست که تدارک مقدمات تدریس در فضای شاد بسیار بیشتر از آنکه وزارتنشینان تصور میکنند، وقت و انرژی از معلمان میگیرد.» و آموزگاری دیگر که بازهم اسم و رسمش مجهول است، خستگی [تدریس] مجازی را به رشته تحریر درآورده که بیش از خستگی دهها سال تدریس حضوری در کلاسهای چهل نفره سالیان قبل است، اما این تنها گوشهای از پیشامدهای ملالآوری است که معلمان ما با آن رودررو میشوند و شاید بیان موبهموی تمامی رویدادها از حوصله بحث خارج باشد، بنابراین ریش و قیچی را سپردیم به خود آنها تا از دردهای مزمن آموزش بگویند.
که فعلا با مسکن موقتی آرام شده، تا از تلاطمها و تحولهای نظام تعلیم و تربیت بگویند که نباید از عناصر حیاتی آموزش و یادگیری تهی بماند، تا از قول و قرارهایی بگویند که اگر قبل و بعد کرونای عالمگیر و فاتح به واقعیت میپیوست، معادلات را بی کموکاست به نفع آنان تغییر میداد. این حرفها که کنجی از ذهن را به خود مشغول داشته، تازه نیست و عمری دراز دارد اما معلمان در قالب جملاتی آمیخته به گلایه، آنها را دوباره خاطرنشان میکنند، گلایههایی که به تعبیر من از سر عشق است، عشقی عمیق و ریشهدار و قابلستایش است که به رغم نقصانهای موجود و با آنکه مأموریت حیاتی دستگاه تعلیم و تربیت از دید دولت و ملت پنهان مانده و نسبت به توانمندسازی آن کمتر اهتمامی صورت پذیرفته و با آنکه زخمی عمیق، مولود تبعیض و نابرابری ناموجه، کارد را به استخوان رسانده و ریزودرشت مطالبات در ویترین وعدهها جا خوش کرده، آنها در پناه سنگر آموزش، برپا ایستادهاند. ماندن در این صحنه، مرد میخواهد و آنها مرد این میداناند، حتی زیر سایه کرونا، دودلی را از خود دور کردند و دانش آموزان را پای درس مجازی نشاندند و با شکیبایی خم به ابرو نیاوردند. آنان مدام مشغول تولید محتوای آموزشی قابلارائهاند و یا در هر ساعتی از شبانهروز به پاسخگویی دانش آموزان و رفع اشکالات درسی میپردازند.
مطالبات تاریخی
معلمانی که سالهای مدید است با تلاش مستمر، ثابتقدم بودهاند و ناملایمات نتوانسته دل و دماغ کار را از آنها بگیرد، از درخواستهایشان میگویند که در این حرفه اجابت نشده است. از «محمد داوری» مدرس شاغل در مدارس تهران شروع میکنیم که گوشش پر است از شعارهای خوشرنگ و لعاب و مطالبات بیپاسخ. او به نکته درستی اشاره دارد، به تخصیص بودجه که متولیان نظام آموزشی، تقدمی برای آن قائل نیستند و نگاه به معلم هم در این شالوده فکری، ترجیح و برتری ندارد و هرچه آموزگاران طلب میکنند، جوابی نمیگیرند. معلمان، مطالبات مغفول مانده کم ندارند، کرونا هم که آمد، اقتضائات تازه به مجموعه مطالبات تاریخی ضمیمه شد و شوربختانه نظام آموزشی ما همچنان نسبت به معلم که محور اصلی این ساختار است، کم التفات بوده و پاسخگوی خواستههای آنان نیست و میتوان این خواستهها را در سه دسته «منزلتی»، «معرفتی- مهارتی» و «معیشتی» تقسیمبندی کرد. «داوری» میگوید، «اینها مطالباتی است که آموزگاران برای خود و حرفه معلمی میخواهند، والا مطالبهگر کارآمدی نظام آموزشی نیز هستند و بر مسئله محتوای کتابهای درسی، روشهای تدریس و زیرساختهای تعلیم و تربیت و سیاستگذاریها که از نقایص نظام آموزشی محسوب میشود واقفاند و رفع این نواقص را بارها خواستار شدهاند» اما در مورد آنچه معلمان برای خود میخواهند، میتوان از معیشت نام برد، درحالیکه به قول «داوری»، «معیشت، پیشنیاز است و کسی که حرفه معلمی را برمیگزیند، تصور میکند با حقوق و مزایای این حرفه بتواند زندگی کند. وقتی اینطور نباشد، زندگیاش مختل میشود و در این اختلال، حرفه معلمی هم مختل خواهد شد و آسیبها متوجه نظام آموزشی است.» البته بهرهمندی از حقوق و مزایای مناسب، در تمامی دولتها لقلقه زبان بوده و مربوط به یک دوره خاص نیست، سرفصلی مشترک که محل شکوه و شکایت فرهنگیان است. نمیدانم سال ۱۳۸۰ را به یاد دارید یا نه، سالی که هسته نخستین تجمعات و اعتراضات خیابانی در مقابل مجلس و وزارت آموزش و پرورش شکل گرفت و سال ۱۳۸۵ تجمعات به همین طریق ادامه پیدا کرد و دامنه آن به سالهای۹۳ و ۹۴ تسری یافت.
اجرای نظام هماهنگ پرداخت در عمل میسر نشد
«داوری» به حافظهاش رجوع میکند و تقویم را ورق میزند تا بازگردیم به سال ۱۳۸۵ که «قانون خدمات کشوری و نظام هماهنگ پرداخت قرار بود در مجلس تصویب شود و اعتراض معلمان بر سر همین تصویب قانون بود. اگرچه این خواسته تحقق یافت اما اجرای نظام هماهنگ پرداخت عملا میسر نشد. معلمان حرف بیراهی نمیزنند و حقوق و مزایای زیادی نمیخواهند و این ادعا را هم ندارند که معلمی از دیگر مشاغل توانفرساتر است و خواهان مزیت اضافهای هم نیستند، اما حرفشان این است که فرد لیسانسه در آموزش و پرورش با مدرک تحصیلی و سوابق مساوی، باید همانند سایر کارکنان ادارات و سازمانها حقوق برابری دریافت کند.» قانونی الزامی که در هیچیک از دولتها به اجرا درنیامده، چون معلمان یکسوم کارکنان دولت را تشکیل میدهند و اگر این عدالت برقرار شود، بارمالی دارد و به موجب همین مسئله، تاکنون هیچ دولتی تن به اجرای قانون مذکور نداده است و معلمان به تبعیض در پرداخت و مزایا معترضاند و معیشت همچنان گرهای کور در ذیل اقتصاد آموزش و پرورش است. رنج سالها خدمت با فشار اقتصادی و معیشتی در چهره فرهنگیان هویداست و مظلومیتشان بهوضوح در شرایط زندگی آنها مشهود است. این مسئله، هم باعث عدم ورود افراد توانمند و باانگیزه به حرفه معلمی و هم باعث فرار افراد توانمند و باانگیزه از آموزش و پرورش شده و هم کاری کرده تا معلمان به مشاغل موازی بپردازند و وقت و توان خود را صرف فعالیتهای غیرمرتبط کنند.
صددرصد معلمان زیرخط فقر
پیچوخمهای این حرفه به تمامی بر همه آشکار است، مثلا کاهش فرصت مطالعاتی آموزگاران که دانش و مهارت آنان را تقلیل داده است. حرفه معلمی که باید با عشق و مهارت و هنر در هم تنیده باشد، مجالی به عاشقان این حرفه نمیدهد و ساعتهای طولانی تدریس، آنان را از بازآموزی و تعمق و بازاندیشی دور میکند و فیشهای حقوقی نیز دبیران را دلسرد کرده. «داوری» معلم باتجربهای است و پس از سالها که در این حرفه خاک صحنه خورده، خوب میداند که بسیاری از معلمان نخبه و توانمند، سنگر آموزش را خالی کردهاند: «وقتی میگویند رقم ۱۰ میلیون خط فقر است یعنی صددرصد معلمان زیرخط فقرند و اگر همین رقم ۹ تا ۱۰ میلیون تومان را خط فقر در نظر بگیریم، بیش از ۶۰ درصد آنها، ۵۰ درصد پایینتر از خط فقرند، به این مفهوم که زیر ۵ میلیون تومان حقوق میگیرند و یک معلم جوان با دریافتی ۲ تا ۳ میلیونی اگر هیچ خرجی نداشته باشد و فقط پسانداز کند، در جنوبیترین نقطه تهران هم نمیتواند خانه بخرد.»
آقا معلم هر روز با پراید زواردررفته سر کار میآید
این فیشهای حقوقی، معلمان را از آینده شغلی و آموختن بیشتر و بهتر بازداشته و انگیزه آنان را برای رصد تجارب معلمان موفق به حداقل رسانده و در عوض، دانش آموزان را در کسب علم از آموزگاران پیش انداخته و از منزلت شغلی معلمی کاسته و این در سطح کلان قابلمشاهده است. بدون روتوش و دخل و تصرف باید از آموزگارانی گفت که با گوشهای خود شنیدهاند، شاگرد یا شاگردانشان میگویند، معلمی نان و آب ندارد و آقا معلم هرروز با پراید زواردررفتهاش میآید سرکار که اینها باعث شده برخی از فرهنگیان احساس کنند، شأن و منزلت شغلیشان دیگر آنقدر و قُرب گذشته را ندارد. «داوری» به عنوان معلمی که در این کار استخوان ترکانده، با این صحنهها آشناست: «هنگامیکه والدین، دانشآموز را با خودرو لوکس و میلیاردی مقابل مدرسه پیاده میکنند و با چشمهای خود میبینند که معلم سوار پراید است، شأن و منزلت آموزگار کاهش مییابد و هنگامیکه دانشآموز کفشی را از یک برند خاص میپوشد و معلم اسم آن برند را هم نشنیده، از منزلت معلم در نزد کودک یا نوجوان فرو کاسته میشود و البته معدود معلمانی هستند که از نظر اقتصادی مشکلی ندارند و فرصت مطالعه و بررسی تجربیات معلمان دیگر را دارند و همچنان احساس منزلت میکنند و بهطورکلی، نظرسنجیها معلمان را به عنوان معتبرترین و مورد اعتمادترین صنف جامعه میشناسد ولی منزلت حرفهای آنان بهشدت در نزد خودشان کاهش پیدا کرده است. جامعه همچنان به آنان اعتماد دارد و احترام میگذارد اما معلم احساس منزلت نمیکند.»
آموزش و پرورش ملزم به استخدام نیروهای نهضتی و حقالتدریس
احساس کم دانشی و بی مهارتی هم مثل خوره به جان برخی از آموزگاران افتاده که در مجموعه مطالبات معرفتی–مهارتی تعریف میشود. در شرایطی که معلمان نه دستمزد قابل قبولی دریافت میکنند و نه از منزلت اجتماعی کافی بهرهمندند، افرادی به این ساختار معیوب میآیند که در حوزههای دیگر امکان حضور نداشتهاند و از سر جبر وارد فرآیند تعلیم و تربیت شدهاند. این حرفه مثل هر حرفه دیگری باید برپایه دانش و مهارت باشد، نه اینکه به تعبیر دقیق «محمد داوری»، دستِ هرچه «سرباز معلم و نهضتی و فارغالتحصیل دیگر رشتههاست را در آموزش و پرورش بند کنیم و همینکه یک سال دانش و مهارت حرفه معلمی را کسب کردند، آنان را به کلاس درس بفرستیم.» بهیقین، نیرویهای حقالتدریس و نهضتی، سالیانی طولانی در همین کلاسهای درس حضور داشتهاند و بخش مهمی از عمر خود را صرف پرورش و تربیت دانشآموزان در دورترین مناطق و با حداقلی از امکانات و مزایا کردهاند که بسیاری از معلمان رسمی و باسابقه ما کمترین علاقهای برای حضور و خدمت در آن مناطق ندارند. اعتراضی اگر هست به ورود بیضابطه و تحت فشار این نیروها به جمع نیروهای رسمی است. اگر آموزش و پرورش از ابتدا در مقابل اعتراضات بحق آنها موضع مخالف نمیگرفت و کار را به تجمعات مکرر در مقابل وزارتخانه و ساختمان هرمیشکل بهارستان نمیکشاند، امروز مجبور نبود تن به استخدام قطعی و بیقید و شرط همگی آنها بدون در نظر گرفتن سن و سواد و توانمندی بدهد. مدیریت غالب افراد در نهادهای مختلف به همین سبک است که تا صدای اعتراض و خشم مراجعان و اربابرجوع بلند نشود و کار به تذکر از سوی مسئولان بالادستی نرسد، فکری برای باز کردن گرهها با دست نمیکنند اما برخی از معلمان حقالتدریس در سنینی هستند که میبایست تقاضای بازنشستگی میدادند و اکنون کار به جایی رسیده که آموزش و پرورش تحت فشار نمایندگان مجلس ملزم به استخدام و بهکارگیری آنها در پستهای آموزشی و اداری است و«محمد داوری» میگوید:«معلم شدن به این سادگیها نیست، آدم عاشق میخواهد که با صبر و حوصله و خلاقیت و توانایی انعطاف در روابط اجتماعی و بین فردی، دوستدار کودک و نوجوان و کشف تفاوتهای فردی و استعدادها و علایق آنان باشد اما در کمال تعجب، لشکر بیکاران تحت عناوین نهضتی و حقالتدریس و خرید خدمات، بدون علاقه به مجموعه تعلیم و تربیت کشور ورود میکنند و نظام آموزشی برای ارتقای معرفت و مهارت آموزگاران قدم از قدم برنمیدارد و حرفه معلمی بدون تکیهبر هنر، ذوق و انگیزه، طی مسیر میکند!»
ختم کلام «داوری» این است که سه ضلعی معیشت و معرفت- مهارت و منزلت آسیبدیده و خدشه به این سه ضلعی، توانمندی معلمان را هدف گرفته و نظام آموزشی را غیر اثرگذار کرده است.
هریک از این موارد بهتنهایی برای شکستن اقتدار معلم کافی است و آنان دیگر فرصتی برای قد کشیدن ندارند و مرجعی برای آگاهی جامعه نخواهند بود و به این سبب، جایگاه معلمی به رفیعترین درجه استیصال میرسد.
زور تورم برافزایش حقوق فرهنگیان میچربد
«نرگس ملکزاده» از معلمان خوشنام و باسابقه است که این روزها در کسوت مدیر مدرسه، سرنخ کلاف سردرگم استیصال آموزگاران را در موارد فراوانی جستوجو میکند و فحوای کلامش، مشابه اظهارات «محمد داوری» است و همان مبحث نابرابری و شکاف درآمدی فرهنگیان با دیگر حقوقبگیران دولت را در بوته نقد و بررسی قرار داده و میگوید:«هیچگاه افزایش حقوق فرهنگیان نتوانسته معیشت آنها را بهبود ببخشد و با هر افزایش حقوق، سبد معیشتی آنان تغییر چشمگیری نداشته و همواره زور تورم برافزایش حقوق فرهنگیان چربیده و این نگاهی برآمده از بیمهری و فرزندخواندگی به مجموعه وزارت آموزش و پرورش است. همیشه از این مجموعه به عنوان جایگاهی برای فرهنگسازی و شکل دادن به افکار و اندیشههای جامعه استفاده میشود زیرا تأثیرگذاری آن را متوجه شدهاند و در سیاسیترین اتفاقات کشور مانند انتخابات به دنبال جلب نظر و اعتماد جامعه فرهنگیان هستند و آنها را بازوی توانمندی برای پیشبرد اهداف سیاسی- اجتماعی و حتی اعتقادی خود میدانند و بارها مسئولین در کلامشان فرهنگیان را شریفترین خواندهاند اما در مسئله حقوق و دستمزد با توجه به نگاه سیستم هیچ موقع نتوانستهاند رضایت نسبی معلمان را فراهم کنند.»
آموزش و پرورش بزرگترین تولیدکننده اندیشه و اندیشه ورزی است که این خود بزرگترین سرمایه و مولد یک نیروی انسانی باکیفیت برای هر سرزمینی قلمداد میشود و «ملکزاده» با بیان این گفتار، سخن را به اینجا میرساند که نباید عمدا و سهوا، برداشت سیاستگذاران آموزش و پرورش از طرح رتبهبندی، بهبود معیشت باشد. نکتهای که در سخنان «محمد داوری» بر آن تأکید شده:«معیشت» شاهبیت مطالبات معلمان است و حقی طبیعی که روا نیست با رتبهبندی عجین شود. طرحی که به گفته «داوری» فلسفه آن ایجاد رقابت مثبت بود تا معلمان به افزایش کیفیت عملکرد خود تشویق شوند. «این مزیت تشویقی، متغیر است و یک عدد متغیر که حقوق نیست، پاداش است. بنابراین گزینهای گمراهکننده بود و در حقوق و مزایای معلمان و رتبهبندی انحراف ایجاد کرد و نباید این دو مبحث را با یکدیگر درآمیخت. هرکدام اینها موضوعات مستقلی است و باید در جای خود دیده شود.» و «ملکزاده» نیز همین را میگوید: «این طرح به عنوان استقرار نظام پرداخت بر اساس شایستگیها و عملکرد رقابتی معلمان، تقویت انگیزه و ارتقای تعهد حرفهای معلمان و برمبنای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش تعریف شده و طبق صلاحیتهای عمومی و تخصصی که مجموعهای از شایستگیهای مرتبط با تسلط بر فرآیند و برآیند دانش تخصصی تدریس است یا صلاحیتهای حرفهای که تلفیقی از دانش، نگرش و مهارت تخصصی و تربیتی است، رتبه هر آموزگاری بر اساس نتایج آزمون موردسنجش و ارزیابی قرار میگیرد.»
اما سالها از پی هم آمده و رفته و هنوز که هنوز است افزایش حقوق معلمان به رتبهبندی ربط داده میشود و هرگاه معلمان از ناعدالتی حقوق خود سخن میگویند، مسئولان، رتبهبندی را راه درمان میخوانند و حرف «ملکزاده» این است که باید در ابتدا همسانسازی و افزایش حقوقها عملی شود و رتبهبندی، طرحی تشویقی و یا رقابتی برای دریافت مزایای بیشتر باشد نه اینکه آن را از آغاز به عنوان نظام پرداختی معرفی کنیم و با فریب و ترفند، مطالبه افزایش حقوق چندساله، معلمان را برای مدتی آرام نگهداریم.
رتبهبندی مشخص نیست چه هنگام اجرایی میشود، و عدهای که به گفته «ملکزاده» هرروز به تعویق میافتد و ضعف قانونی در این لایحه بارز است و هیچوقت نمیتوان به اجرای کامل آن امیدوار بود. مطابق تأکیدات «ملکزاده»، دولتمردان ما راه فرار از قوانین خودنوشته را باز میگذارند و بلدند چطور این قوانین یا لوایح را دور بزنند تا معلمان کمترین بهره را از آن ببرند.
دست مدارس و معلمان از زمین و آسمان کوتاه است
از دیگر مطالباتی که در اظهارات این معلم به چشم میخورد، کرونا و تغییر سبک آموزش رسمی کشور از حضوری به مجازی است که داد خیلیها را از مربی و دانشآموز درآورده است.
پیش از حمله غافلگیرکننده کرونا، معلمان تأکیدشان بر هوشمند سازی بود اما بنبستهای مالی مدارس این امکان را از آنان سلب کرد و در بیشتر مراکز آموزشی فقط یک یا دو کلاس نیمه هوشمند فعال بود:«هنگامیکه کرونا سبب تعطیلی شد و بحث آموزش مجازی پیش آمد، هیچ امکاناتی برای این نوع آموزش مهیا نبود و معلمها که بدون حمایت تنها مانده بودند، بهناچار از وسایل شخصی خود استفاده کردند و ضرورت هوشمندسازی مدارس بیشتر موردتوجه قرارگرفت. درحالیکه میشد پیش از گرفتاری در دام کرونا برای هوشمندسازی و تهیه وسایل آموزش مجازی چارهاندیشی کرد اما مورد غفلت و آسانگیری مسئولان واقع شد و در حال حاضر که شرایط حاکم بر جامعه، آموزش مجازی را میطلبد، بستر مناسبی آماده نیست و دست مدارس و معلمان از زمین و آسمان کوتاه است.»
رنج و تقلای آموزگاران در آموزش مجازی
شبکه دانشآموزی شاد هم قوز بالای قوز شده و خواسته معلمان این است که سروسامانی بگیرد. به روایت «ملکزاده» «اگر از آموزگاران میخواهیم در این بستر تدریس کنند باید امکانات شبکه تعاملی خوب را هم تدارک ببینیم.» نمیتوان منکر شد که شاد، امکانات بسیاری دارد اما زیرساختهای آن موجب شده مدارس و معلمان ترجیح دهند در پیامرسانهای دیگری حاضر باشند و این هم از مطالبات معلمان است که «ملکزاده» آن را بیان میکند:«این پلتفرم بومی برای آموزش مجازی معرفی شده و بسیار اقدام بجا و مؤثری است، منتها باید سریعتر، استانداردهایی که موردنیاز آموزش مجازی است در شاد فراهم شود.»
ساعتها نگاه کردن به گوشی موبایل و تدریس و آماده سازی محتوای دروس و برگزاری امتحانات مجازی و تصحیح برگهها با عکسهای بیکیفیت، فرسودگی شغلی معلمان را دوچندان کرده و «ملکزاده» با بیان مختصر این نکات از برخی والدین گلهمند است: «ما در گروههای دانشآموزی علاوه بر محصلان با اولیایی سروکار داریم که دیگر خود را یک کارشناس آموزشی تمامعیار میدانند و دائم در حال زیر سؤال بردن نوع تدریس و شیوه انتخابی معلماناند و طبق معمول، آموزگاران صبورند و دندان روی جگر میگذارند تا قطار آموزش کشور متوقف نشود. بنابراین چه خوب است که رنج و تقلای آنها را ببینیم و مطالباتشان را برآورده کنیم.»
عدم پاسخگویی به نیازها در حوزه تبلت و گوشی موبایل
«محمد داوری» نیز این نظر را دارد که باید مجاهدت معلمان را دید و برای تحقق خواست آنان گام برداشت. او معتقد است: در این یکسال و چندماه که کرونا همه بخشها را تحتالشعاع قرار داده، خانوادهها درک کردهاند که معلمی چقدر طاقت شکن است و اهمیت حرفه آموزندگی و تخصصی بودن آن در نظرشان آشکار شده و اگر شعارهایی که مدیران، محض خاطر آنان سر دادهاند، رنگ واقعیت به خود نگیرد، نظام آموزشی ما ناکارآمد و معلمان در موضع ضعف قرار میگیرند. «معلمی در کرونا، وظایف جدیدی را به این حرفه محول کرد و هرچه از آموزش غیرحضوری گذشت، معلمها خودشان را با این شرایط تطبیق دادند و پاسخگوی سؤالات دانش آموزان و خانوادهها بودند اما به نیازهای آنان در مورد گوشی موبایل و تبلت و لپ تاپ پاسخی داده نشد و اگر معلمی بخواهد، لپ تاپ خوبی را خریداری کند باید ۵-۴ ماه حقوقش را کنار بگذارد تا بتواند از عهده خرید آن برآید و در مورد گوشی موبایل هم این مسئله صدق میکند و برای یک گوشی متوسط باید ۳-۲ ماه حقوقاش را کنار بگذارد تا توان خرید داشته باشد. در مورد اینترنت هم معلمانی که در منزل حضور دارند، باید بهای بسیاری را در این زمینه پرداخت کنند، اینترنت در شبکه دانشآموزی شاد رایگان است ولی اغلب از این شبکه استفادهای ندارند، چون فاقد کارآمدی و تعاملی بودن است.»
…………….
امیدواریم سال آینده، مثل چنین روزی، کرونا جلای وطن کرده باشد و خواستههای معلمان محقق شود. همین.
روز معلم , مرضیه صاحبی , معلم
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.