بحران در بحران! - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 13830
  پرینتخانه » اجتماعی, ویژه تاریخ انتشار : 22 آذر 1398 - 22:50 |
«رسالت» وضعیت نگران‌کننده مدیریت بحران در کشور را تشریح می‌کند؛

بحران در بحران!

متأسفانه يا خوشبختانه، مرگ به اندازه زندگي واقعيت دارد، آن هم در اين سال‌ها که «حوادث سياه» مثل طوفان وزيده اند، مثل سيل به راه افتاده اند و مثل زلزله، آوار شده اند.... بياييد دست به دعا برداريم تا خدايي ناکرده، اين طبيعت سرکش، خشم فرو خورده خود را بر سرمان خالي نکند
بحران در بحران!

‌|مرضيه صاحبي- دبير گروه اجتماعي‌|
متأسفانه يا خوشبختانه، مرگ به اندازه زندگي واقعيت دارد، آن هم در اين سال‌ها که «حوادث سياه» مثل طوفان وزيده اند، مثل سيل به راه افتاده اند و مثل زلزله، آوار شده اند…. بياييد دست به دعا برداريم تا خدايي ناکرده، اين طبيعت سرکش، خشم فرو خورده خود را بر سرمان خالي نکند و بر اثر  کاهلي و ضعف مزمن مديريت بحران، پيش از موعد مقرر، مرگ مان از زندگي پيشي نگيرد. فاجعه و به دنبال آن سوگواري پس از باريدن باران و وقوع يک سيل کوچک، برازنده سرزمين ما نيست. برازنده هيچ سرزميني نيست، گرچه شمايل بحراني كه همواره درگير آن هستيم قابل توصيف نيست، هنوز سيل نرفته، گرد و غبار مي‌آيد و پشت بندش زلزله…. اما گوشمان از شنيدن اين حرف‌ها پر است.
يک جورهايي به زخم خو کرده ايم، بگذريم…. از شكستن سد‌ها بگيريد تا مسدود شدن راه‌هاي مواصلاتي و تخريب روستا‌ها، همه و همه رويدادهاي طبيعي هستند که مرام شان، بي معرفتي و  تلخکامي من و شماست، مي دانم همين اول کار، سرتان را درد آوردم اما گفتني ها بسيار است، لطفا از ياد نبريد که سيل و زلزله، اينجا را خانه مادري خود مي دانند، هر وقت بخواهند مي آيند و هر وقت نخواهند نمي آيند، با اين وصف، مديريت بحران ما دقيقا کجاست؟ نکند بايد اين يک قلم را هم مثل مربيان چشم آبي فوتبال وارد کنيم تا ميزان خسارات مالي و جاني مان به جاي سير صعودي، سير نزولي طي کند.    
خيلي از ما هنوز جوانيم و آرزو داريم، خيلي از آنها که در زلزله کرمانشاه و بم و سيل ويرانگر آغازين روزهاي سال جان سپردند هم جوان بودند و مثل من و شما  نوعي آرزو داشتند؛ اين عقوبتي است که در نتيجه غافلگيري مديريت بحران نازل شده و خدا نکند که دوباره نازل بشود! تا حالا به اين فکر کرده ايد که اگر در تهران زلزله بيايد و يا سيلي راه بيفتد چه پيش خواهد آمد؟ چقدر شهر ويران مي‌شود؟ اصلا چند روز و چند ماه و چند سال طول مي کشد تا پايتخت ايران به وضعيت عادي بازگردد؟  فقط يک لحظه تصور کنيد چه قيامتي برپا مي شود!
*غافلگير شديم!
گرچه همواره پاي برنامه‌ريزي‌هاي ما لنگ مي زند بعضا توسعه غيرمتوازن، وضعيت ناپايدار کشور را تشديد مي کند و اين باعث شتابزدگي شده و شتابزدگي دستمايه هدررفت منابع و هرج و مرج است. اصلا جامعه اي که درگير نوسان‌ دوره‌هاي کوتاه‌مدت و تبعات اقتصادي و سياسي تغييرات مداوم است، چگونه مي تواند مخاطرات محتمل آينده را مقدم بدارد؟ و از اين رو، وضعيت مديريت بحران در مقابل زمين‌لرزه و حوادث طبيعي همواره شکننده بوده‌ و هست اما چگونه مي‌توان بر اين شکنندگي و انفعال فائق آمد؟ آنچه مسلم است اول بايد راهي براي غلبه بر ضعف‌هاي ساختاري و همين‌طور بيرون آمدن از چرخه باطل ناپايداري پيدا کرد. زلزله ذاتا پديده‌اي غافلگيرکننده است. دايره پيش‌بيني زمين‌لرزه‌ها، دايره‌اي وسيع است که در آن احتمال رخداد زمين‌لرزه بسيار کمتر از رخ ندادن آن است. تاکنون دانشمندان موفق نشده‌اند مدلي قابل اعتماد حتي با دقت نسبي، براي زمان يا شدت زمين‌لرزه‌ طراحي کنند اما ناظر بر يافته هاي پژوهشگاه زلزله شناسي، گسل شمال تهران در آن پنجره زماني قرار دارد که مي تواند زمين لرزه اي به بزرگاي ۷ ريشتر را نشان بدهد و وقوع آن در هرلحظه ممکن است بنابراين دانستن اين فرضيه حتي اگر از منظر مطالعات زمين‌شناسي مردود اعلام شود و با سوابق قابل استناد از رفتار گسل‌هاي اصلي مغايرت داشته باشد، بازهم در اصل ماجرا تفاوتي ندارد. بايد مديريت بحران با اتخاذ تدابير ويژه، برنامه ريزي هاي لازم را به منظور رويارويي با اين نوع حوادث در راهبردهاي كلان لحاظ کند تا دست کم براي يک بار هم که شده پس از وقوع زلزله، واژه تکراري و کليشه اي «غافلگيري» را از زبان مسئولان اين مجموعه نشنويم!
البته تأثيرات مخرب يک زلزله وابسته به متغيرهاي زيادي است که عملا تصويرسازي از بحران احتمالي را دشوار و پيچيده مي‌کند. عمق، جهت حرکت و دوري و نزديکي کانون زلزله به مناطق متراکم جمعيتي، خسارت‌هاي دو زلزله با قدرت‌هاي مشابه را متفاوت از هم مي‌کند، هرچند بحث ما مشخصا زلزله نيست، بلکه طبيعت سرکش اين سرزمين است که خيال آرام شدن ندارد و اين ناآرامي بر شدت حوادث سياه افزوده، ساليان متمادي است که يک استان به حالت عادي برنگشته، بحران تازه‌اي در استاني ديگر رخ مي‌دهد؛ اما تلنگر باران و برف و آوار زلزله يك پيام مشترك را در دل خود دارد: «بايد نگاهي دوباره به  مديريت بحران در حوزه حوادث طبيعي داشته باشيم». مصاديق آن هم کم نيست، طي هفته هاي گذشته پس از بارش اولين دانه هاي برف در تهران، مديريت بحران غافلگير شد، حال آنکه از يک هفته قبل هواشناسي نسبت به کاهش ۱۲ درجه اي دما  و بارش برف هشدار داده بود و به رغم شادماني حاصل از نزولات آسماني، شهروندان روز جهمني را پشت سر گذاشتند، وقتي پس از پيش بيني بارش برف، مديريت بحران قافيه را پاک مي بازد، واي به حالمان اگر زلزله اي بيايد و زيرآوار بي تدبيري دفن شويم…. هنوز از خاطر مبارک خيلي ها زمين لرزه کرمانشاه محو نشده، بعد از گذشت ۵ روز از لرزش ناجوانمردانه زمين، يکي از نمايندگان مجلس مي گفت، در جايي غذا هست لباس نيست در جاي ديگر لباس هست غذا نيست. چرا بعد از هشت روز هنوز مي گويند چادر کم است پتو کم است، بخاري کم است؟ 
اصلا چرا راه دور برويم، همين سيل مازندران در آغازين روزهاي سال، مشتي نمونه خروار است، به قول رسانه ها، تمام وجه همت مديريت بحران در جريان اين حادثه، به هماهنگي لودر و بولدزر در هنگام آبگرفتگي معابر و توزيع اقلام غذايي جمع آوري 
شده مردمي خلاصه شد و از اين حد فراتر نرفت و اين گونه بود که سيل بيش از پانصد ميليارد تومان خسارت به اراضي کشاورزي وارد کرد و بيش از ۶ هزار واحد مسکوني دچار خسارت شد، حدود ۲۳۰ روستا درگير رانش شدند و ۲۳ پل  تخريب شد و خسارت پديده طبيعي در شيراز ۱۲۱ ميليارد و ۴۸۰ ميليون تومان برآورد شد. فکر مي کنيد چرا اين هزينه ها را متحمل شده ايم؟ 
*ساختار غيرعلمي مديريت بحران
«امير محمودزاده» به عنوان رئيس پژوهشگاه مهندسي بحران‌هاي طبيعي بر روي مسئله درستي دست مي گذارد، او در گفت و گو با «رسالت»، ساختار مديريت بحران کشور را يک ساختار کاملا غيرعلمي مي‌داند، «به اين مفهوم که هنوز در سال ۲۰۱۹ از عبارت مديريت بحران استفاده مي کنيم در صورتي که بايد به جاي آن، «مديريت ريسک» را به کار ببريم و يا هنوز از عبارت «مقابله با بحران» استفاده مي کنيم 
در صورتي که بايد از «پيش‌بيني يا پيشگيري» سخن بگوييم و يا در حال حاضر اصطلاح «مواجهه با بحران» را به کار مي بريم در صورتي که بايد بگوييم «آينده پژوهي»، نکته اي که وجود دارد، اين است که ساختار مديريت بحران ما مثل همه دنيا بايد به يک وزارتخانه «مديريت شرايط اضطراري» تبديل شود و تمام سازمان هايي که در جريان امداد و نجات و خدمت رساني بي‌وقفه به مردم حضور دارند، مثل اورژانس و هلال احمر و پدافند زير چتري واحد تحت عنوان «مديريت و خدمت رساني» بي وقفه قرار بگيرند و اين مسئله به عنوان شعار سازماني مدنظر باشد. منتها در بسياري مواقع عنوان يک سازمان اشتباه است، يعني هنوز مي گوييم، سازمان «امداد و نجات» در صورتي که بايد بگوييم سازمان «نجات و امداد»، وقتي تابلوي يک ساختمان يا يک ساختار ايراد دارد، بالطبع خدمت رساني آن هم ايراد پيدا مي کند. از طرفي ما هنوز در کشورمان يک ساختار علمي و آموزشي مديريت بحران نداريم و مديران بايد خودشان در اين رشته تخصصي تحصيل کرده باشند تا بتوانند در مواقع اضطرار يا بحران، تصميمات درستي اتخاذ کنند. اين ها عيوب ساختاري است و ۱۰ سالي زمان مي‌برد تا نسل‌هايي پرورش يابند و به طور علمي اين ساختار را اداره و مديريت کنند.»
از تشريفاتي بودن مديريت بحران تا اختيارات کاغذي
او تشريفاتي بودن مديريت بحران و اختيارات کاغذي اين مجموعه را از علل بدعملي و بي عملي اين مجموعه مي داند: «بزرگ‌ترين مشکلي که در حال حاضر وجود دارد اين است که تشکيلات مديريت بحران بودجه ندارد و يا بودجه آن صرف اقدامات ديگري مي شود، بي ترديد مهم‌ترين موضوع در حوزه مديريت بحران، تکنولوژي و فناوري هاي روز است به عنوان مثال ما در حريق ساختمان هاي بلند هنوز داراي امکانات مدرن و پيشرفته نيستيم و يا در حريق هاي مربوط به جنگل ها، امکانات اطفاي پيشرفته را نداريم. علتش اين است که ساختار مديريت بحران مهم‌ترين مسئله اي که بعد از سرمايه انساني متخصص مي خواهد، فناوري و تکنولوژي روز است و ما ديگر نمي توانيم با روش هاي قديمي ، بحران هاي مرکب و پيچيده امروز را مديريت و کنترل کنيم و از اين رو ستاد مديريت بحران بيشتر حالت تشريفاتي و نمادين دارد تا حالت عملياتي و اجرايي.»به زعم رئيس پژوهشگاه مهندسي بحران‌هاي طبيعي، «غافلگيري راهبردي» و عدم «وحدت فرماندهي» در وقوع حوادث طبيعي نظير زلزله «عامل تلفات و حجم خسارت هاي گسترده است. بزرگ‌ترين تفاوت ما با سايرکشورها در اين است که آنها از مدل پيشگيري و مديريت ريسک تبعيت کرده و ما برمبناي مديريت بحران و مقابله عمل مي کنيم، برهمين اساس تفاوت چشمگيري در تعداد تلفات و خسارت ها ديده مي شود.» 
مدتي قبل مطلبي را خواندم به قلم «گيتي خزاعي» که از پژوهشگران جامعه شناسي تغيير اقليم است، او نوشته بود که سال‌هاست حوادث طبيعي، بحران ‌ناميده مي‌شود و رويکرد کلان به شيوه مديريت حوادث طبيعي، آنها را از سطح «مخاطره» به سطح «بحران» تقليل داده و رويکرد مديريتي در بحران‌ها، «التهابي»، «جبراني»، و مبتني بر «اصل غافلگيري دائمي» است، بعد از خواندن اين متن، سؤال هاي زيادي در ذهنم شکل گرفت و حالا براي پاسخ به آنها، «عباس تقي‌زاده»، مدير گروه سلامت در حوادث و بلايا و عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشکي تهران بر اصل «باورمندي» تأکيد دارد، باور به اينکه سرزمين ما در معرض حوادث طبيعي قرار دارد و بايد در اين زمينه، سرمايه گذاري کرد، چه در زمينه آموزش و توليد دانش و چه انتقال آن به جامعه و از طرفي به سيستم‌هاي هماهنگي و فرماندهي نياز است و اگر مي خواهيم به هنگام بروز بحران، غافلگير نشويم بايد آماده باشيم و براي آمادگي، برنامه و براي برنامه، هماهنگي، فرماندهي و تجهيزات و منابع انساني لازم است. 
او که در گفت و گو با «رسالت» سخن مي گويد، به اين مسئله محوري تکيه مي کند که آمادگي، خلق الساعه 
نيست، «امروز نه مديران و نه مردم چندان به موضوع مديريت بحران، فکر نمي کنند و وقتي چنين باشد، نيازي هم در خود احساس نمي کنند و وقتي احساس نياز نکنند، برنامه ريزي و آمادگي هم وجود ندارد و اين گونه است که يکدفعه سيل و زلزله مي آيد و ما را غافلگير مي کند. آمارها نشان مي دهد، مديران ما چندان در مورد موضوعات مرتبط با حوادث و بلايا، اطلاعات و آگاهي لازم را ندارند به اين دليل مديريت بحران در مملکت ما خيلي جدي گرفته نمي شود و صرفا محدود به حوزه پاسخ و بازتواني و جبران خسارت هاست بنابراين غافلگيري امري طبيعي است، ما نه برنامه اي داريم و نه تجهيزاتي، طبيعتا وقتي صحبت از آمادگي مديريت بحران مي شود، منظورمان اين است که چه کارهايي را بايد انجام بدهيم، حتي در حوزه هواشناسي هم در حد مقدورات از احتمال بارندگي سخن مي گويند اما شدت و حدت آن در هشدارها و اعلاميه هاي هواشناسي مشخص نيست، به عنوان مثال مي گويند، قرار است در دامنه هاي جنوبي البرز باد تندي بوزد اما معلوم نيست اين باد تند، ۸۰ کيلومتر بر ساعت يا ۸۰۰ کيلومتر بر ساعت است و دامنه جنوبي البرز کجاست؟ کل دامنه جنوبي البرز به طور دقيق مشخص نيست که کرج است يا تهران و منطقه بسيار وسيعي را در برمي گيرد، اين ها غيرشفاف بوده و براي يک مدير اجرايي که مي خواهد اقدام کند، کار سخت مي شود.»
*لزوم مجهز شدن به سامانه هاي هشدار سريع
او با اذعان بر اينکه بايد «در بحث سيل، پيش بيني وضع هوا، دقيق و شفاف باشد، به پيش بيني هواشناسي انتقاد مي کند، از اين نظر که اين پيش بيني مربوط به قبل از حادثه است اما هشدار بعد از حادثه بوده، يعني حادثه اي اتفاق افتاده و باراني آمده و سطح رودخانه ها بالا رفته ولي هنوز سيلي نيامده، ما براي اينکه مردم را آگاه بکنيم نيازمند سيستم هاي هشدار سريع هستيم، چه در زلزله و چه در سيل. کمتر جايي در کشور است که به سامانه هاي هشدار سريع مجهز شده باشد، ما حتي از تجهيزات و منابع لازم هم برخوردار نيستيم و فاقد هماهنگي بين بخشي مناسب و فرماندهي در صحنه هستيم و به اين علت، پس از وقوع بحران، غافلگير مي شويم.» 
اين نقدها در شرايطي به مجموعه مديريت بحران وارد است که سرعت عمل در حين وقوع بحران براي مقابله با رخداد و آمادگي سريع براي آغاز عمليات پس از بروز حادثه، يکي از توانمندي‌هاي کليدي مديريت مخاطرات در حين وقوع حادثه است. سريع‌الانتقال بودن، باهوش بودن، قدرت بالاي سازماندهي، سرعت عمل و تخصص لازم و به‌روز، از ويژگي‌هاي اصلي مدير مخاطرات است و بي ترديد خصلت‌هاي مديريتي کارآمد و مرتبط، عامل اصلي در کاهش آسيب‌هاي ناشي از بروز رخدادها و حوادث طبيعي است و تعدد گروه‌هاي دخيل در مديريت بحران به‌رغم وجود يک سازمان مشخص براي اين هدف، يکي از علت‌هاي مهم ناکارآمدي است و «يک چالش جدي براي جامعه سانحه‌خيز» محسوب مي‌شود. 
«عباس تقي زاده» در مقام پاسخگويي به اين نقدها تأکيد مي کند: تعدد هميشه وجود دارد، حيطه عملياتي مديريت بحران در همه دنيا وسيع است بنابراين تعدد در دستگاه هاي مسئول ايرادي ندارد، موضوع اين است که چقدر اين دستگاه ها با يکديگر هماهنگ اند، آيا هرکسي ساز خود را مي زند و به حيطه وظايف اش عمل مي کند و يا به صورت هماهنگ، اقدامات عملياتي انجام مي شود؟ در حادثه سيل امسال و يا حتي در حوادث گذشته، عمده مشکل ما بحث هماهنگي بوده است، بالاخره سازمان مديريت بحران و کارگروه هاي مختلفي وجود دارد و در هر کارگروه به رغم فعاليت اعضاي مختلف، هيچ کدام با يکديگر هماهنگ نيستند. حادثه سيل به ما نشان داد که ظرفيت پاسخ فوق العاده اي در بحث امکانات وجود دارد، اما پرسش اين است که چه مکانيزمي قرار است، اين بردارها را يک جهت و هماهنگ کند؟ در صحنه حادثه هرکس کار خودش را مي کند و آن هماهنگي و فرماندهي واحد وجود ندارد. 
*مديريت بحران، سازمان هماهنگ کننده يا عملياتي؟
«تقي زاده» سعي دارد که اين هماهنگي را از وظايف مديريت بحران بداند اما ناهماهنگي ها و سردرگمي ها را به قدرت ويتريني اين مجموعه ارتباط مي دهد و معتقد است در قانون قبلي از سال ۸۷ تا شهريورماه امسال که قانون جديد ابلاغ شد، چنين مشکلي وجود داشته، يعني اين سازمان نه قدرت لازم و نه منابع و امکانات و بودجه کافي را دارا نبوده است ولي در قانون جديد بحث بودجه تا حدودي اصلاح شده و جاي اميدواري‌است که قدرت حاکميتي لازم هم به اين سازمان واگذار شود. هرچند مطابق نگرش تحليلي «تقي زاده» مسئله به اين سادگي ها نيست، چرا که ما هنوز به درستي نمي دانيم اين سازمان، يک سازمان هماهنگ کننده است يا يک سازمان عملياتي؟ از اين رو انتظار مي رود، مديريت بحران يا به عنوان يک سازمان ستادي و هماهنگ کننده نقش بپذيرد يا سازماني کاملا عملياتي. به نظرم هنوز سازمان مديريت بحران کشور، هويت خودش را مشخص نکرده است، بنابراين يا بايد همه تمرکز، توان و بودجه خود را صرف هماهنگي کند و يا اينکه يک سازمان عملياتي باشد، پر واضح است که سازمان مديريت بحران در کشور ما بايد يک سازمان هماهنگ کننده ستادي باشد، به اين معنا که کل بودجه و امکانات و منابع و تجهيزات و نيروي انساني را به منظور هماهنگي، متمرکز کرده و عمليات توسط ديگر بخش ها انجام بشود، در کشوري مثل  روسيه وزارتي تحت عنوان وزارت «عمليات اضطراري» وجود دارد که در زمان حادثه، صفر تا صد را انجام مي دهد. طبيعتا سيستم ما اين گونه نيست برهمين اساس سازمان مديريت بحران اگر مي خواهد جايگاه واقعي خودش را پيدا بکند، بايد خيلي به فکر انجام عمليات در داخل صحنه نباشد، اگر سازمان بتواند به جايگاه واقعي خودش که صرفا يک سازمان هدايت کننده، تسهيل گر و هماهنگ کننده است، دست يابد، نتايج بهتري حاصل خواهد شد. قطعا وقتي ستاد هماهنگي وجود نداشته باشد، کاري پيش نمي رود. به نظرم سازمان جايگاه عملياتي ندارد و بايد توان و منابع خود را صرف هماهنگي بين سازمان هاي عملياتي کند. «مهدي زارع»، استاد تمام پژوهشگاه بين‌المللي زلزله‌شناسي و مهندسي زلزله، هم نظر با «تقي زاده» صراحتا مديريت بحران را مکلف به هماهنگي مي داند، به اذعان او، اگر هدايت مرکزي به وجود بيايد، به گروه هاي مختلف سمت و سوي مشخصي داده مي شود و اين گروه‌ها مي توانند به درستي مأموريت خود را به انجام برسانند. او در گفت و گو با «رسالت» عنوان مي کند: «تمامي گروه هاي دخيل بايد در کنارهم کار بکنند اما چگونگي فرماندهي به مديريت بحران بازمي گردد و اگر به هر گروه، کار مربوط به خودش را نسپاريم، بلبشو به راه مي افتد و گروه ها، موازي کاري کرده و براي يکديگر به ترمز تبديل مي شوند.» 
* مديريت بحران نداريم!
شک نکنيد، هماهنگي بين گروه‌ها و مديريت مخاطرات يک علم است و آن‌گونه که مکرر در کشور رخ مي‌دهد، به تلاش براي فرونشاندن حادثه و جبران خسارت‌ها و جلوگيري از بحراني‌شدن حوادث، وقتي در يک قدمي تبديل به فاجعه هستند، مديريت بحران گفته نمي‌شود و رويکرد غيرحرفه‌اي و غيرعلمي به مخاطرات فراوان در کشور، موجب شده تا ايران از کشوري «پرمخاطره و قابل مديريت»، به کشوري گرفتار در چنبره‌  بحران‌ها، بحران‌خيز و «مدام در حال غافلگيري» تبديل شود و با تکيه بر همين تحليل ها، «زارع» از عدم اجراي مديريت بحران در کشورمان سخن مي گويد. او پايش را از پيش بيني برف و باران و طوفان فراتر مي گذارد و از احتمال وقوع زلزله مي گويد، زلزله اي که به رغم غيرقابل پيش بيني بودن، مکان و اندازه اش را دانشمندان  پيش بيني کرده و بر محتمل بودن وقوع زمين لرزه اي به بزرگاي ۷ ريشتر تأکيد کرده اند بنابراين ما به دليل فقدان مديريت بحران کارآمد، نسبت به پيش بيني ها بي توجه ايم. او به ستادهايي اشاره مي کند که ابتدا، ستاد حوادث غيرمترقبه نام داشته اند و کار اين ستادها، مداخله در اتفاقات پيش بيني نشده و غيرمترقبه بوده تا کمک هايي را ميان مردم توزيع کرده و يکسري هماهنگي ها انجام بدهند که نام اين گونه اقدامات، مديريت بحران نيست. اين موارد، مداخلاتي است در زمينه توزيع کمک‌ها و هماهنگي در رفتن و نرفتن گروه هاي مختلف به صحنه حادثه. «زارع» تأکيد مي کند،«در حال حاضر هم وضعيت به همين صورت است. وقتي از يک هفته جلوتر مي گويند، تهران برف مي آيد، نه مديريت بحران شهر تهران و نه مديريت بحران کشور، اساسا و الزاما هيچ نگاهي به اين مسئله ندارند که قرار است از دامنه هاي جنوبي البرز  در پايتخت برف ببارد، با اينکه روز بارش برف ذکر شده بود، بازهم تدابيري انديشيده نشد و شهر عملا قفل شد. وقتي هواشناسي پيش بيني انجام مي دهد، ديگر نمي توان از حادثه غيرمترقبه سخن گفت، ۳۰ سال پيش بعد از زلزله منجيل، حجم خسارت ها و تلفات قابل توجيه بود اما در اسفند سال گذشته و فروردين امسال سيل وسيعي به راه افتاد که توجيه شدني نبود و نيست. در حال حاضر مي توانيم پيش بيني کنيم که در فصل زمستان و اوايل بهار دوباره با بارش سنگين مواجه شويم و متخصصان مربوطه هم هشدار داده اند، آيا لايروبي رودخانه ها انجام شده و نسبت به حذف کردن پارک‌ها از داخل رودخانه ها اقدام کرده اند؟ يا در قم داخل رودخانه، پارکينگ احداث کرده اند، آيا تلاش و اقدامي مي شود براي رفع اين مسائل؟ همه اين موارد موجب خسارت سيل خواهند بود و يا در وسط رودخانه کارون، اجازه داده اند، هتل چندطبقه بسازند.»
بنا بر گفته‌هاي استاد تمام پژوهشگاه بين‌المللي زلزله‌شناسي، خطر وقوع زلزله در پايتخت جدي است و با اين وجود، همچنان در اين شهر، بارگذاري جمعيتي صورت پذيرفته و حاشيه نشيني افزايش پيدا مي کند. مطابق برآوردها اگر فقط حدود ۲۰ هزار ساختمان۵ طبقه و حدود ۱۰ هزار ساختمان ۱۰ طبقه و حدود هزار ساختمان بالاي ۱۰ طبقه، در يک زلزله ۷ ريشتري آسيب ببينند به  عدد عجيب و غريب ۵۷۷ ميليارد دلار خسارت مي رسيم يعني حدود دو برابر توليد ناخالص داخلي کل کشور، بنابراين تهران آسيب پذير است و به منظور مديريت بحران بايد مراحل پيشگيرانه را اعمال کنيم، اگر چنين شود بين ۷ تا ۱۲ برابر سود مالي به همراه دارد. 
او در مقام مقايسه از ژاپني مي گويد که «در جريان سونامي ۲۰۱۱ متحمل ۳۰۰ ميليارد دلار خسارت شده و از اين نظر، مخرب ترين و خسارت زننده ترين حادثه طبيعي ثبت شده در تاريخ است اما ژاپن توانست به راحتي اين رقم را هضم بکند، براي اينکه توليد ناخالص ژاپن ۷ هزار ميليارد دلار در سال ۲۰۱۱ بود اما اگر اقتصاد اين کشور در حد ۳۰۰ ميليارد دلار باشد، فاجعه بار خواهد بود. در وضعيت اقتصاد کنوني، توليد ناخالص داخلي کشورمان حدود ۳۰۰ تا ۳۵۰ ميليارد دلار است که اگر زلزله با اين حجم ويراني اتفاق بيفتد، کشور را فلج مي کند بنابراين در نقاطي از جهان که ميزان تاب آوري اقتصادي بالاتر است، قدرت برگشت پذيري به وضعيت عادي هم بيشتر خواهد بود. زلزله اي که ۲۲ دي ۱۳۸۸ در هائيتي با بزرگاي ۷/۱ اتفاق افتاد، باعث شد که هنوز اين کشور به وضعيت عادي بازنگردد و زلزله حتي دولت اين کشور را ساقط کرد اما ژاپن به غير از آلودگي نيروگاه فوکوشيما، ظرف يک يا دو هفته توانست به وضعيت عادي برگردد. يا به طور مثال آثار و لطمات زلزله بم، پس از گذشت ۱۶ سال، همچنان باقي است، گرچه ۴ سال بعد يعني پايان شهريور ۸۶ بازسازي فيزيکي بم را تمام شده، اعلام کردند و از نظر فيزيکي حدود ۸۰ درصد بازسازي ها خاتمه يافت اما به لحاظ اجتماعي، فرهنگي و رواني، بم حداقل تا ۱۰ سال بعد همچنان دچار آسيب بوده و هست.»
باور کنيد اگر خدا، مراقبمان نباشد، هر بار بايد پس از بازنشر فجيع ترين حوادث طبيعي، تلخي اش را مثل زهرمار مزمزه کنيم و چه شکنجه اي از اين بدتر… تاکنون هر زلزله و سيلي مهمي که به وقوع پيوسته، نسبتا در شهرهاي کم جمعيت بوده، مثل بم با صد هزار نفر جمعيت و سيلابي که در گلستان اتفاق افتاد و کل منازل سيل زده در حدود ۱۰۰تا ۱۲۰ هزار نفر جمعيت داشته است. وقتي با عينک، «مهدي زارع» به ماجرا نگاه مي کنيم، در مي يابيم که خسارت‌هاي گسترده، مايه آبروريزي ما در سطح بين المللي خواهد بود، در حال حاضر تهران هم در معرض وقوع سيل هاي واريزه اي و دامنه اي است و هم در معرض وقوع زلزله هاي بزرگ و اين مسائل مي تواند فجايع بزرگي را به همراه داشته باشد. 
«مهدي زارع»، قويا عنوان مي کند که مديريت بحران عملکرد خوبي ندارد و بايد سازماندهي آن را اصلاح کرد تا روال درستي پيدا بکند زيرا اين مجموعه جايگاه قانوني دارد بنابراين بايد پرسيد با بودجه اي که دريافت کرده، چه اقدامي انجام داده است و از سوي ديگر کار ستادي چندان بودجه بر نيست به اين دليل که بايد مجموعه هاي مختلف را هماهنگ کنند و در واقع نقش راهبردي، فرماندهي  و هدايت عمليات را بر عهده دارند و هيچ مملکتي در يک نهاد هماهنگ کننده، بودجه وسيعي نمي گذارد، 
پس زماني مي شود از مشکل بودجه سخن گفت که افراد مناسب در جاي مناسب خودشان قرار گرفته باشند، از طرفي بايد گزارش واقع بينانه اي از عملکرد و چگونگي صرف بودجه اين ستاد منتشر کرد زيرا از نظر مردم اين ستاد جنبه تشريفاتي دارد چون هربار حادثه اي رخ مي دهد، آشفتگي بزرگ مديريت بحران مشاهده مي شود. 
او اين آشفتگي را به دليل کمبود تجهيزات نمي داند و معتقد است، «با تجهيزات کمتر به شرط  به کارگيري درست نيروي انساني، مي توانيم بسيار کم هزينه تر برخورد کرده و با يک سازماندهي مناسب و صحيح، کار را جلو ببريم، البته تجهيزات، نرم افزار و امکانات در دنيا به روز مي شود اما خيلي از اين تجهيزات در ايران به روز شده و نيازي به واردات هم نيست، مؤسسات دانش بنيان مي توانند در اين زمينه ورود کنند بنابراين دليل آشفتگي در مديريت بحران به کمبود تجهيزات برنمي گردد و ما مشکل مان اين است که از نيروهاي توانمند و متخصص استفاده نمي کنيم.» 
گفتني ها را گفتيم، حالا فقط مي توان اميد داشت، اميد به تغيير رويه مديريت بحران و اصلاح ساختارهاي معيوب….

نویسنده : مرضيه صاحبي- دبير گروه اجتماعي‌ |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای بحران در بحران! بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.