ایران امیدوار - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 12176
  پرینتخانه » اجتماعی, اسلایدر تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۹۸ - ۲۳:۵۸ |

ایران امیدوار

شاديم و شادماني ما بي سبب نيست، از اين منظر که آدم ها « زودتر از موعد به استقبال مرگ نمي روند و ديرتر جان مي سپارند»، اين عبارت، ساده و بي تکلف، تصويري همه فهم از اميد به زندگي در ايران ارائه مي دهد، اميدي که غريب 22 سال افزايش يافته و در ساليان شدت يافتن نابرابري در شاخص هاي بهداشتي و درماني مي تواند رو به نقصان بگذارد.
ایران امیدوار

مرضيه صاحبي|
شاديم و شادماني ما بي سبب نيست، از اين منظر که آدم ها « زودتر از موعد به استقبال مرگ نمي روند و ديرتر جان مي سپارند»، اين عبارت، ساده و بي تکلف، تصويري همه فهم از اميد به زندگي در ايران ارائه مي دهد، اميدي که غريب ۲۲ سال افزايش يافته و در ساليان شدت يافتن نابرابري در شاخص هاي بهداشتي و درماني مي تواند رو به نقصان بگذارد. اگر ساکنان طبقات پايين و مياني جامعه روز‌به‌روز تحليل بروند و عده بيشتري به دره فقر درآمدي و کاهش شاخص سلامت سقوط ‏کنند و يا عده کمتري فرصت ‏يابند از پله‏هاي نردبان ترقي بالا بروند، اميد به زندگي در فجيع ترين شکل ممکن، تنزل مي يابد.
اين شاخص آماري همان طور که از عنوان اش برمي آيد، نشانگر اميد به زنده ماندن است و به تعبيري ديگر، ميزان توقع حيات در هر جامعه را ابراز مي دارد.
پيش تر در سطرهاي آغازين کلام، اشاره اي گذرا داشتيم به اينکه شاخص اميد به زندگي، طي بيست سال گذشته تاکنون، ۲۲ سال افزايش يافته که در زنان ۷۶ و در مردان ۷۴ سال گزارش شده و بر اين اساس شمار سالمندان هم پيشي گرفته است، حدود يک دهه قبل، نزديک به ۷درصد و امروز۱۰درصد جمعيت را سالمندان تشکيل مي دهند.
مي گويند هر چه شاخص‌هاي بهداشتي و درماني و تغذيه اي بهبود يابد، اميد به زندگي، بي وقفه سير صعودي را مي پيمايد و از اين رو، به عنوان شاخصي براي سنجش و بررسي ميزان پيشرفت و عقب ماندگي کشورها مطرح است اما پيش از پرداختن به اين مبحث، بايد تصريح داشت که با استناد به گزارش دفتر برنامه توسعه سازمان ملل، اميد به زندگي ايراني ها قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، ۵۴ سال بوده اما آخرين آمارها برپايه بررسي توسعه انساني نمايانگر رشد اين شاخص به حدود ۲۲ سال است و از اين منظر، ايران طي چهار دهه اخير در بين حدود ۱۹۰ کشور، جزء ۱۰ کشور نخست دنيا قرار دارد و اما فارغ از قياس هاي جهاني و در شمايي کلي، مطابق آخرين گزارش مرکز آمار ايران در سال ۱۳۹۵، اين شاخص ميان زنان و مردان شهري نسبت به زنان و مردان روستايي يک سال بيشتر بوده است. در مقياس استاني، نقاط توسعه يافته تر از جمله البرز، تهران و مازندران و اصفهان نسبت به مناطق محروم از شاخص اميد به زندگي بهتري بهرهمند بوده اند و بعد از آن سيستان و بلوچستان، استان‌هاي خراسان شمالي، هرمزگان و ايلام به ترتيب کمترين اميد به زندگي را به خود اختصاص داده اند. حتي سال ۹۶ در پژوهشي ميداني با اتکا بر ۳۵ شاخص دسترسي و کارايي خدمات بهداشتي و درماني، بهداشت باروري، جمعيتي، ميرايي و امنيت غذا و تغذيه، استان‌هاي کشور رتبه بندي شدند که نتايج حاصل از اين پژوهش نشان مي‌دهد، وضعيت سلامت در استان‌هاي خوزستان، سيستان و بلوچستان و کهگيلويه و بويراحمد وخيم است. در اين ميان متغيرهاي تورم و بيکاري در برون داد بخش سلامت، تاثيرات منفي به جاي گذاشته وضريب جيني و تراز پرداختها به طور معناداري تأثيرات نامطلوبي بر بخش سلامت ايران داشته اند.
در ادامه بررسي هاي خود به نکات ديگري دست يافتيم، اينکه رتبه جهاني ايران در اميد به زندگي طي سال‌هاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ۱۴۳ و در حال حاضر اين رقم ۶۱ است که جاي بسي اميدواري است، چرا که اين مسئله از جمله مهمترين شاخص هاي توسعه هر کشور به شمار مي رود. نابرابري بين مناطق و عدم توزيع متعادل منابع و سرمايه ها باعث به چالش کشيده شدن توسعه پايدار مي شود. برنامه ريزان توسعه منطقه اي براي رفع مشکل نابرابري، به راهبرد برنامه ريزي منطقه اي روي آوردند. هدف کلي برنامه ريزي منطقه اي، برقراري عدالت اجتماعي و توزيع رفاه و ثروت و بهداشت مناسب در بين تمام افراد جامعه است. در ميان شاخص‌هاي مختلف توسعه، شاخص بهداشت و درمان با توجه به نقشي که در تأمين سلامت افراد جامعه دارد، از مهمترين شاخصه هاي پيشرفت هر کشوري به شمار مي آيد و ميزان موفقيت برنامه هاي توسعه ملي نيز تا اندازه زيادي در گرو دستيابي به هدف‌هاي اين بخش است. هرچه ميزان و کيفيت شاخص‌هاي بهداشتي و درماني در يک جامعهرو به فزوني يابد و توزيع و پراکنش اين شاخصه ها نيز متعادل تر و مناسب تر باشد، رفاه نسبي و سلامتي بيشتري در آن جامعه وجود خواهد داشت.
اما از اميد به زندگي در بدو تولد به‏ عنوان يکي از مهمترين شاخص‌هاي توسعه انساني ياد مي‌کنند. بنابر تحليل هاي آماري، از ميان هر هزار نوزاد در سال‌هاي پيش از انقلاب، حيات ۱۲۰ مورد قبل از يك سالگي و ۱۴۷ مورد قبل از پنج سالگي، به خاتمه مي رسيد و از هر هزار مادر باردار ۲۴۵ مورد در اثر عوارض بارداري و زايمان جان خود را از دست مي دادند. پوشش واكسيناسيون ۲۵ درصد بود و امروز پس از پوشش صد درصدي واكسيناسيون، مرگ و مير مادران باردار به كمتر از يك درصد تقليل يافته است. «شمار مرگ کودکان زير ۵ سال کشور را در حال حاضر، ۱۴ مورد در هر يک‌هزار تولد مي دانند.
۲۷ سال پيش، شاهد مرگ بيش از ۶۴ کودک زير ۵ سال به ازاي يک هزار تولد بوديم.» به رغم افزايش سرعت قابل توجه درکاهش مرگ مادران و نوزادان و عوامل مرتبط با سوءتغذيه در ايران، نيازمند سرعت بيشتري در کاهش مرگهاي ناشي از بيماري هاي غيرواگيردار هستيم، براساس يافته هاي معاونت تحقيقات وزارت بهداشت، پس از خطر فشار خون بالا به عنوان شايعترين عامل محرک مرگ و ناتواني در ايران، پرخوري و رژيم غذايي نامناسب و پرخطر، قند خون بالا، شاخص توده بدني بالا، مصرف تنباکو و مواد مخدر، چربي خون بالا، آلودگي هوا و نارسايي هاي مزمن کليوي از مهمترين عوامل مرگ‌هاي زودرس در ايران است. از اين منظر، طول عمر و سلامتي را مي توان جزئي مهم از سرمايه انساني محسوب نمود و به طور معمول انتظار مي رود افراد سالمي که با مقادير مشخصي از عوامل توليد مشغول به کار هستند، در واحد زمان، بهره وري بيشتري نسبت به نيروي کار بيمار داشته باشند. افراد سالم به طور معمول با انگيزه اي بيشتر براي کسب درآمد، سخت کوش تر و کاراتر هستند. بنابراين با توجه به تأثير انکارناپذير اميد به زندگي بر مسائل مهم اقتصادي، بررسي عوامل اثرگذار در اين زمينه به منظور ارتقاء اوضاع سلامت جامعه و تخصيص بهينه منابع فردي و ملي ضروري به نظرمي رسد.
* بالاترين شاخص اميد به زندگي در ژاپن
توانايي در توليد سلامتي به طور مستقيم با توسعه اقتصادي افزايش مي يابد. دوم؛ اين توانايي با کاهش فقر ارتباط دارد و سرانجام؛ توانايي توليد سلامتي به توسعه خدمات اجتماعي و به ويژه خدمات بهداشتي مي انجامد و اما محققين اميد به زندگي را بر روي درآمد سرانه به تنهايي مورد بررسي قرار داده و به اين نتيجه رسيده اند که رابطه اي منسجم ميان اين دو متغير وجود دارد.
مطابق آمار سازمان ملل، کشورهايي همچون ژاپن، هنگ کنگ، ايسلند، سويس و استراليا و اسپانيا بالاترين مقام جهاني را در شاخص اميد به زندگي به خود اختصاص داده اند و بعد از آن، سوازيلند، موزامبيک، زيمبابوه، سيرالئون و لسوتو داراي پايين ترين شاخص هستند. کشورهاي گروه نخست با حدود ۸۲ سال از ميانگين جهاني بالاتر و کشورهاي دوم، حدود ۴۲ سال از ميانگين جهاني پايين ترند. به طور مشخص سن بيش از ۵۸ هزار نفر از ژاپني‌ها، بالاتر از صد سال و اميد به زندگي اسپانيايي ها ۸۳.۴ و هنگ گنگ ها ۸۴.۳ برآورد شده است. حال اين موضوع بهانه اي شد تا به طور مشترک از نگرش جمعيت شناسان و جامعه شناسان به منظور انعکاس گفتارهايشان بهره مند شويم. آنچه در ادامه مي خوانيد، حاصل ديدگاه صاحب نظران، حول محور اميد به زندگي است.
*دکتر علي اصغر مهاجري،جامعه شناس
اميد به زندگي به عنوان شاخص جمعيت شناسي از تقسيم تمامي متولدين و طول عمر يک نسل حاصل مي شود و اين شاخص در کل جهان از جمله ايران به دليل تغيير و تحولات در حوزه بهداشت، تغذيه و شيوه زندگي رو به افزايش است. اگر نه براساس سرشماري ها بلکه طبق برآوردهاي جمعيتي سال ۱۳۲۵که شاخص اميد به زندگي در ايران کمتر از ۳۰ سال بوده به بررسي اين شاخص بپردازيم، درمي يابيم که در حال حاضر اين رقم به بالاتر از ۷۳ يا ۷۴ سال رسيده است. اين موضوع، نکته اي ظريف را گوشزد مي کند، چرا که خيلي ها اين واژه را با مفهوم جامعه شناختي آن اشتباه مي گيرند درحالي که منظور نظر، شاخص جمعيت شناسي است.
*شانس اميد به زندگي زنان بيشتر از مردان
نکته دوم اينکه، در کل جهان اميد به زندگي زنان بيشتر از مردان است و معمولا ميانگين اين تفاوت ۳ الي ۴ سال عنوان مي شود. دو عامل عمده و چند اتفاق خرد باعث اين مسئله بوده و بالطبع مهمترين شاخصي که اميد به زندگي، تحت تاثير آن قرار مي گيرد، مرگ و مير است. شاخص مرگ و مير در دوره نوزادي و کودکي زنان کمتر بوده يعني به لحاظ ساختار اورگانيسمي و بحث متابوليسمي، دختران در دوره نوزادي و کودکي کمتر از پسران مي ميرند که بيش از نگرش جمعيت شناختي، نيازمند پاسخ هاي پزشکي است. از سوي ديگر زنان کمتر در معرض عامل هاي تهديدکننده مرگ و مير قرار مي گيرند مانند جنگ ها و تصادفات رانندگي و به اين دليل شانس اميد به زندگي شان افزايش مي يابد، عامل بعدي که در مورد شانس اميد به زندگي زنان مطرح بوده، مسائل روانشناختي است، زنان کمتر در کارهاي سخت همچون فعاليت در معدن و رانندگي هاي جاده اي و جنگ ها حضور دارند و اين عوامل خود به خود شانس افزايش اميد به زندگي را بيشتر مي کند. البته ناگفته نماند که زنان به لحاظ رواني و شخصيتي از مردان برون گراتر هستند و مردها بيشتر درون گراي اند و اين مناسبات بيروني و بروز مسائل دروني به بيرون، اجازه شانس زندگي بيشتر را به جمعيت زنان مي دهد. در اينجا ذکر اين نکته ضرورت دارد، اينکه شاخص اميد به زندگي در کشورهاي حوزه اسکانديناوي و ژاپن خيلي بالاست و در بعضي از کشورهاي توسعه يافته اين شاخص بين ۹۴ تا ۹۸ سال است، بعضا مردان ۹۴ و زنان ۹۸ سال عنوان مي شود. کشور ما نسبت به جهان، موقعيت مناسب تري دارد و حداقل نسبت به کشورهاي همسايه از اميد به زندگي بالاتري برخوردار است. اما شاخص هاي خردتري وجود دارد مثل مرگ و مير نوزادان، هرچه اين شاخص کوچکتر باشد، نشان دهنده اين است که وضعيت سلامت، بهداشت، تغذيه و سبک زندگي آن جامعه مناسب تر است بنابراين مباحث تغذيه اي و بهداشتي و روانشناختي و اجتماعي از عواملي هستند که بر اين شاخص تاثيرمي گذارند.
کشور ما به خصوص بعد از جنگ توانسته، اين شرايط را بهتر کند و بي ترديد بهبود شاخص هاي مورد اشاره، در بهبود شاخص اميد به زندگي بسيار موثر است، البته شيوه هاي مبارزه با امراض و بحث واکسينه کردن بسيار مهم بوده و در مجموع هر عاملي که بتواند مرگ و مير را کمتر بکند در افزايش شاخص اميد به زندگي کمک شايان توجهي خواهد کرد.
اما نکته ظريف و مهم اين است که اگر شاخص مذکور افزايش پيدا کند، گروه هاي جنسي، سني و طبقاتي را در بحث هرم سني تحت تاثير قرار مي دهد، در گذشته نسل خاکستري و موسفيدان در بالاي هرم سني، خيلي زود از دور خارج مي شدند و در حال حاضر بالاي هرم سني، تقويت شده و احتمال اينکه هرم جمعيت سني به دليل عدم مراقبت، هارموني خود را از دست بدهد و دچار اخلال بشود، وجود دارد ودر آن صورت به مشکلات خاصي مبتلا مي شويم و آن حساسيت و احساس مسئوليتي که برخي مديران کشوري نسبت به سالخوردگي جمعيت دارند از اين مسئله ناشي مي شود، منتها بايد اين واژه را با احتياط و دقت به کار برد، زيرا زماني که اميد به زندگي افزايش پيدا مي کند، ما از اين جهت بايد خرسند باشيم که ميزان سلامتي در گروه هاي سني ۵۰ تا ۶۰ سال بالا مي رود و توانايي اين گروه هاي سني بيشتر مي شود در صورتي که سالها پيش وقتي اميد به زندگي پايين تر بود، کم تواني و ناتواني گروه سالمندان بيشتر بود، در واقع ما مي توانيم از نيروي انساني مناسب تر و سالم تر برخوردار شويم ولي در عين حال بايد مواظب هارموني و هماهنگي بدنه هرم سني هم باشيم. يعني به اندازه اي که جمعيت ما در جمعيت بالاي ۶۰ تا ۷۰ سال افزايش پيدا مي کند به همان اندازه هم بايد به توازن هرم سني کمک کنيم تا در گروه هاي سني پايين تر هم افزايش پيدا بکند اما اين افزايش به معنا و مفهوم توصيه براي فرزندآوري و ارائه مشوق هاي لازم در اين خصوص نيست، بايد تلاش کنيم که ازدواج و فرزندآوري عمومي تر شود، در حال حاضر بسياري از گروه هاي سني ازدواج نکرده و به سن تجرد قطعي مي رسند، زماني که به سن تجرد قطعي مي رسند، احتمال زايش و باروري آنان کمتر شده و هرم سني تحت تاثير شديد اين فرهنگ قرار مي گيرد، ما براي جبران اين مسئله، بعضي از خانواده ها که معمولا در رده طبقات پايين اجتماع هستند را تحت فشار قرار مي دهيم تا فرزند بيشتري به دنيا بياورند حال آنکه بسياري از خانواده ها در طبقات بالاي جامعه يا فرزندي به دنيا نمي آورند و يا تک فرزند هستند. اين موضوع باعث شکاف هاي اجتماعي مي شود، يعني خانواده هاي پايين جامعه، فرزند بيشتري به دنيا آورده و مورد حمايت نيستند، اين مسئله به رشد و تربيت جمعيتي منجر مي شود که توانمندي و ظرفيت هاي لازم اقتصادي، اجتماعي، سياسي و آموزشي را براي زندگي ندارد و چنين مبحثي مي تواند آسيب هاي جدي براي کشور ايجاد کند اما در هر صورت اميد به زندگي و افزايش شاخص آن زنگ هوشيار کننده است، نمي گويم هشداردهنده چون نبايد منفي تلقي شود، اميد به زندگي که سن نسل خاکستري را ارتقاء مي دهد يک امتياز است و ما را بايد هوشيار کند که از هرم سني جمعيت مراقبت کنيم.
*اميد به زندگي شاخص توسعه اميد به زندگي از شاخص هاي توسعه هر کشور به شمار مي رود، هنگامي اميد به زندگي افزايش مي يابد که در شاخص هاي ديگر نظير تغذيه، بهداشت، درمان، پيشگيري ها و واکسينه کردن بيماري هايي که حالت اپيدمي دارند و يا بيماري‌هاي تهاجمي که مي تواند نسلي را از پاي دربياورد، بهبودي حاصل شده باشد، همه اين موارد از سبک زندگي هم حکايت دارد، زماني که سرانه ها در اين حوزه افزايش پيدا کند، وضعيت مطلوبي به دست مي آيد و شانس اميد به زندگي، ارتقاء خواهد يافت. در اين ميان براي ارتقاء اين شاخص تنها تمرکز بر افزايش سلامت مادران و کاهش مرگ و ميرها کافي نيست و سطح درآمد و توسعه اجتماعي و اقتصادي هم در اين زمينه به ايفاي نقش مي پردازد. مواقعي که سرانه ها از جمله سرانه توليد و فضاي سبز و مسکن و ساير موارد افزايش مي يابد، شرايط مطلوبي براي زندگي فراهم مي شود و به همان نسبت احتمال مرگ و مير سير نزولي خود را طي مي کند. اميد به زندگي ارتباط مستقيمي با ضريب مرگ و مير دارد و هرچه اين احتمال و ضريب کاهش پيدا کند، احتمال اميد به زندگي بيشتر مي شود، گاهي برخي افراد به صورت خرد عاميانه، اميد به زندگي را به کار مي برند تا اميدي براي زندگي کردن از لحاظ روانشناختي و اجتماعي پيدا بکنند، اگرچه اين مسئله با شاخص اميد به زندگي ارتباط دارد ولي ارتباط مستقيم ندارد، ما در اين قسمت، شايد دچار مشکل باشيم، کشور ما بنا به شرايط موجود با جنگ اقتصادي و تحريمها روبه روست و احتمالا برخي از اميدهاي اجتماعي و شادابي به اين دليل کاهش يافته و استرس ها بيشتر شده و از اين طريق بر شاخص اميد به زندگي تاثير گذاشته است. يکي ديگر از مسائلي که اين شاخص را مي تواند تحت تاثير شديد خود قرار بدهد، برخي از بيمارهايي است که اخيرا آمار آن در کشورمان بالا رفته و به دليل سبک زندگي خاص و کاهش ايمني و کيفيت غذايي، سلامت افراد را تهديد مي کند. ما اگر بتوانيم عواملي را از نظر اقتصادي و رواني به خصوص بهداشتي؛ مديريت و پايش کنيم، احتمال افزايش و جهش اميد به زندگي بيشتر خواهد بود. اگر اميد و سپهر روان جمعي جامعه را مطلوب و مثبت نموده و بيماري هاي واگيردار که فراواني بالايي دارند، مديريت شده و سبک زندگي را در جهت مثبت تغيير بدهيم، شانس اميد به زندگي به بالاي سن ۸۰ سال مي رسد. اين اقدام سخت بوده و نيازمند برنامه ريزي و پايش است. در حال حاضر اين شاخص در اکثر کشورهاي توسعه يافته بالاي ۸۰ سال است.
*محمود مشفق، جمعيت شناس
اميد به زندگي، شاخصي مهم و اثرگذار است و براين اساس ميزان دسترسي ايرانيان به مراقبت‌هاي بهداشت فردي در سال ۶۹ حدود ۴۹ درصد بود که اين رقم در سال ۷۹ به ۶۱ درصد و در سال ۹۵ به ۷۱ درصد افزايش يافته است.
البته آنچه در رسانه ها و افکارعمومي صحبت مي شود، اميد به زندگي در بدو تولد است، درحالي که ما با اين مسئله در سنين مختلف مواجهيم اما به هرحال، اين شاخص در بدو تولد، متوسط سال‌هاي مورد انتظار زنده ماندن براي هر فرد را نشانمي دهد، از اين منظر، بسيار داراي اهميت بوده زيرا شاخص خلاصه کننده و تجمعي از اثرات کيفيت زندگي، وضعيت سلامت، وضعيت اقتصاد و سطح درآمد و سبک زندگي است و همه اين موارد، تاثير خود را بر روي تعداد مرگ و ميرها در سنين مختلف به جا مي گذارد.
در واقع اميد به زندگي در بدو تولد حاصل وضعيت مرگ در هر کشوري است و وضعيت مرگ در هر کشور، حاصل کيفيت زندگي، درآمد سرانه و وضعيت سلامت و بار بيماري هاست و به عنوان شاخص خلاصه کننده کل شرايط اقتصادي، بهداشتي و کيفيت زندگي در هر کشوري به شمار مي رود.
وقتي به رنکينگ سال ۲۰۱۹ در سازمان ملل مراجعه مي کنيم، درمي يابيم، کشور مونوکا با حدود ۹۰ سال، بالاترين اميد به زندگي را در ميان کشورهاي دنيا داراست و بعد از آن سنگاپور و ژاپن و کشورهاي اسکانديناوي قرار دارند که بين ۸۰ تا۸۵ سال ذکر شده، اما اين شاخص در ايران هم بالاست و مطابق برآوردي که صورت گرفته، حدود ۷۶ سال براي جنس زن و مرد است، البته اين آمار براساس برآورد بخش جمعيت سازمان ملل به تفکيک براي مردان ۷۶ و براي زنان حدود ۷۹ سال ذکر شده، حال آنکه اميد به زندگي در ايران قبل از انقلاب حدود ۵۴ سال بوده و در سالهاي اخير حدود ۲۲ سال افزايش داشته که نشانگر وضعيت ايده آل و مناسب کشور ماست. مي توان گفت در يکي از شاخص هايي که افزايش قابل ملاحظه و چشمگيري داشته ايم، اميد به زندگي است.
در اين ميان کمترين اميد زندگي به حدود ۴۷ تا ۵۰ سال مي رسد و بسياري از کشورهاي آفريقايي و منطقه آسيا پايين ترين شاخص را در اين زمينه دارا هستند. اين شاخص در جمهوري چاد حدود ۴۹ سال و در افغانستان حدود ۵۱ يا ۵۲ سال گزارش شده و در کشوري مثل عراق حدود ۷۴ سال. به هر حال همه اين ها تحت تاثير پوشش خدمات بهداشتي، مراقبت هاي سلامتي و درآمد سرانه است. در واقع اميد زندگي،هم بستگي بسيار قوي با وضعيت اقتصادي به خصوص درآمد سرانه و شاخصه هاي بهداشت عمومي و سبک زندگي دارد. هرچه وضعيت ما در زمينه هاي ياد شده، بهتر مي شود، اميد به زندگي هم افزايش پيدا مي کند. اميد به زندگي در گذشته تحت تاثير بيماري‌هاي همه گير مثل اپيدمي از جمله وبا و طائون بوده که اين موارد کنترل شده و در حال حاضر نوع بيماريها، انسان ساخت است. در حال حاضر اين بحث مطرح است که چگونه کشورها در سطح کلان، خانواده ها در سطح خانواده و افراد در سطح فردي، بتوانند رفتار خود را به گونه اي مديريت کنند تا اميد به زندگي بالاتري داشته باشند يعني عوامل و شرايط زمينه ساز به منظور افزايش اميد به زندگي فراهم باشد ولي اينکه چطور فرهنگ‌سازي شده و مردم چه رفتاري داشته باشند، نقش بسيار موثري دارد. به هرحال وضعيت مشاغل و نوع تغذيه هم تغيير کرده که خواه ناخواه تاثير خود را بر سبک اميد به زندگي مي گذارد چرا که مشاغل از مشاغل پرتحرک و جسماني به مشاغل کم تحرک، خدماتي و فکري تغيير پيدا کرده و از طرفي نوع تغذيه که مبتني بر حبوبات و سبزيجات و غلات بوده به غذاهاي فست فودي تبديل شده و به همان نسبت ضريب چاقي افزايش يافته است و اين موضوع مي تواند بر توقف اميد به زندگي يا کاهش آن به سطح پايين تر تاثيرگذار باشد. به طور مثال اميد به زندگي آمريکا در سال‌هاي اخير متوقف شده و افزايشي نداشته و حتي کاهش هم پيدا کرده يا در روسيه به دليل شيوع استفاده از الکليسم، اين شاخص تنزل داشته است، اميد به زندگي روسيه حدود ۷۰ يا ۷۱ سال است، حال آنکه در کشور ما در وضعيت کنوني حدود ۷۶ سال هم برآورد شده، بنابراين تا حدود زيادي اميد به زندگي به سبک زندگي و رفتارهاي مراقبتي افراد و فرهنگ‌سازي عمومي جامعه هم بستگي دارد.
ناگفته نماند که اميد به زندگي، شاخص خلاصه کننده چندين فاکتور مهم است از جمله وضعيت تغذيه و بيماريها که منجر به مرگ مي شود و سرانه هاي بهداشتي مثل تخت بيمارستاني و سرانه پزشک و دندان پزشک و بودجه هايي که دولت براي سلامت مردم اختصاص مي دهد و همچنين ميزان سرانه درآمد افراد که تاثير خود را بر روي اميد به زندگي مي گذارد. در واقع اين شاخص بر چندفاکتور خرد و کلان تاثير مي گذارد. در فاکتور کلان، بحث وضعيت اقتصادي و وضعيت اجتماعي هر کشور به خصوص درآمد سرانه مطرح است و در زمينه فاکتورهاي خرد و يا فردي، آنان که جهت گيري رفتارهايشان سلامت محورتر است و يا افرادي که به تغذيه خود توجه کرده و تحرک دارند، اميد به زندگي بالاتري دارند يا مي توانند مديريت استرس و اضطراب کرده و فشارهاي عصبي را کنترل کنند.
به همين دليل، اميد به زندگي، شاخص تجمعي و خلاصه کننده بوده و همه شرايط اقتصادي و اجتماعي را به نوعي نشان مي دهد. به عنوان مثال ما مي گوييم اميد به زندگي در افغانستان حدود ۵۱ سال است، طبعا درآمد سرانه و وضعيت امنيت سياسي اين کشور پايين است، تغذيه مناسب نيست و مرگ و مير کودکان همچنان بالاست اما وقتي مي گوييم در ژاپن اميد به زندگي حدود ۸۵ سال است، يعني درآمد سرانه و شاخص هاي بهداشتي اين کشور بالاست که باعث تفاوت ۳۵ سال اميد به زندگي شده و برهمين اساس شاخص مذکور يکي از مهمترين نشانگرهاي سطح توسعه اجتماعي و بهداشتي در هر کشوري قلمداد مي شود و اما در خاتمه بايد يادآوري کرد، اميد به زندگي زنان به دو دليل عمده از مردان بالاتر است، اول اينکه سيستم ايمن سازي بدن زنان به طور متوسط از مردان قوي تر است يعني سيستم ايمني مردان نسبت به زنان ضعيف تر بوده که علت آن بيولوژيک است. دوم اينکه؛ رفتارهاي پرخطر و مغاير باسلامتي مثل الکليسم، اعتياد، عدم رعايت برخي از رفتارهاي بهداشتي و بحث مشاغل سخت در بين آقايان فراواني بيشتري دارد و ديگر اينکه خانمها بيشتر از آقايان به سلامت خودشان اهميت مي دهند و رنج سن اميد به زندگي زنان نسبت به مردان مي تواند بين ۲/۵ تا ۷ سال متغير باشد. هرچه سطح توسعه و وضعيت بهداشتي بالاتر مي رود، فاصله اميد به زندگي زنان و مردان هم به تدريج کاهش پيدا کرده و به هم نزديک مي شود.

|
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.