اخبار ویژه »
شناسه خبر : 16602
پرینتخانه » اجتماعی, اسلایدر
تاریخ انتشار : 13 بهمن 1398 - 22:31 |
گزارش تحلیلی از پیشرفتهای نظام آموزشی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
انقلاب در آموزش
تعليم و تربيت دو بال است و اين مهم بر دوش نظام آموزشي کشور نهاده شده است، در اين ميان انقلاب اسلامي زمينه تحولاتي عظيم در عرصه تعليم و تربيت و بهطورکلي آموزشوپرورش بهعنوان بنياديترين نهاد جامعه را فراهم کرده
|گروه اجتماعي|
تعليم و تربيت دو بال است و اين مهم بر دوش نظام آموزشي کشور نهاده شده است، در اين ميان انقلاب اسلامي زمينه تحولاتي عظيم در عرصه تعليم و تربيت و بهطورکلي آموزشوپرورش بهعنوان بنياديترين نهاد جامعه را فراهم کرده و تغيير و دگرگوني مثبت در نظام آموزشوپرورش کنوني کشور ضرورتي اجتنابناپذير است که تاکنون سياستها و راهبردهاي مختلفي بهمنظور تحقق اين مسئله به کار گرفتهشده و تا حدود زيادي موفقيتآميز بوده است. « رسالت» با تحقيق و بررسي و گردآوري پژوهشهايي که در حوزه پيشرفتهاي نظام آموزشي در دوران بعد از انقلاب اسلامي اتفاق افتاده به مقايسه تحولات اين بخش در پيش و پس از انقلاب سال ۵۷ پرداخته و به نکات جالبتوجهي دستيافته است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، تبعيضها و نگرش طبقاتي از ميان رفت و زمينه تحصيل همگاني با شرايط برابر فراهم شد. در دوران قبل از انقلاب، امکانات آموزشي و پرورشي براي مردم همه مناطق کشور بهصورت عادلانه و يکسان مهيا نبود و حتي کتب درسي نيز با اقتضائات و نيازهاي جامعه و واقعيتهايي که در عرصه اجتماعي اتفاق ميافتاد، تناسب نداشت.
* بيمحتوايي در کتب آموزشي
بيمحتوايي آموزشي يکي از بارزترين مشکلات نظام آموزشي زمان طاغوت بود، تمامي کتب درسي بهويژه درس ادبيات بر اساس آموزههاي اسلامي، هويت ملي و پيشينه کشور نبود و با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، رويکرد جديدي در کتب درسي به وجود آمد و مؤلفههاي انقلابي، اسلامي و ملي در آن لحاظ شد. نظر به اينکه متن و محتواي کتابهاي درسي، مبناي تعليم و تربيت دانش آموزان است لذا تأثير بسزايي در فرهنگسازي و جهتگيريهاي تربيتي در بين آنان دارد، به همين جهت رژيم پهلوي با گنجاندن تصاوير و نيز مطالب موردنظر خويش در کتابهاي درسي ، سياستهاي فرهنگي خود را در حوزه آموزشوپرورش که همانا تأييد و تثبيت رژيم شاهنشاهي و حکومت سلطنتي و نيز مقابله با رشد و گسترش اسلام بود، پيش برد. در کتابهاي درسي قبل از انقلاب اشکالات و انحرافات متعددي وجود داشت، ازجمله ترويج شاهپرستي و شاهدوستي ، مذهبي و انساندوست جلوه دادن شاه، موجه جلوه دادن نظام شاهنشاهي و سلطنتي، اهانت به علما، تحريف تاريخ، ترويج بيحجابي و بيبندوباري، بدبين کردن دانش آموزان
به روحانيت ، تجليل دروغين از انقلاب بهاصطلاح سفيد شاه و ملت ازجمله اين موارد است. بيترديد براي اينکه بحث ما مستند بوده و از طرفي اختصار را نيز رعايت کرده باشيم بهعنوان مصداق و شاهد مثال به چند مورد از اين اشکالات و انحرافات در کتابهاي درسي قبل از انقلاب اشاره ميکنيم: ۱-عليرغم خيانتهاي بزرگ رژيم پهلوي به کشور و عقب نگهداشتن مملکت در ابعاد گوناگون سياسي ،
فرهنگي و اقتصادي شاهد بوديم که در کتب درسي تاريخ قبل از انقلاب، رژيم پهلوي مکرر از حکومت سلطنتي خود تجليل دروغين کرده و با تحريف حقايق و واقعيتها، نجات دادن کشور و اصلاح و پيشرفت و ترقي را به رژيم پهلوي نسبت ميداد تا عملکرد خود را در اذهان دانش آموزان موجه جلوه دهد. براي نمونه ميتوان به مطالب مندرج در صفحات ۶۲ تا ۹۸ کتاب تاريخ سوم راهنمايي سال ۱۳۵۵ اشاره نمود که به اينگونه از تحريفات و مطالب غيرواقع پرداختهشده است.۲-رژيم پهلوي نهتنها از ترويج فرهنگ بيحجابي و بيبندوباري و به فساد کشاندن زنان و دختران مسلمان ايران، احساس خجالت و شرمندگي نميکرد بلکه در کتابهاي درسي از آن بهعنوان يک افتخار و اقدام مهم خود ياد مينمود . هدف رژيم اين بود که دانش آموزان بهويژه دختران از همان ابتداي کودکي و نوجواني، گرفتار فرهنگ بيحجابي شده و حجاب و عفاف را بهعنوان مانعي درراه پيشرفت و ترقي و رسيدن به درجات عالي تحصيلات و انجام فعاليتهاي اجتماعي بپندارند. براي مثال در صفحه ۶۹ کتاب تاريخ سوم راهنمايي سال ۱۳۵۵ کشف حجاب يا به تعبير واضحتر، از بين بردن حجاب و عفاف و مقابله با کساني که حجاب اسلامي را رعايت ميکردند، بهعنوان يکي از اقدامات مهم و مفيد رضاشاه پهلوي معرفيشده بود. در بخشي از مطالب اين صفحه چنين نوشتهشده است: «يکي از موانع بزرگ که درراه سازندگي ايران نو وجود داشت، مسئله حجاب بانوان بود. اين امر سبب شده بود که نيمي از جمعيت کشور از شرکت در فعاليتهاي اجتماعي و عمومي محروم گردند و همواره اسير اراده و سربار نيمه ديگر جمعيت يعني مردان کشور باشند . براي اينکه از نيروي عظيم بانوان کشور در تمام کارها استفاده شود در ۱۷ ديماه ۱۳۱۴ شمسي خاندان سلطنتي پيشقدم شدند و نقاب از رخسار برداشتند و بانوان ايران نيز ازآنپس به آن خاندان تأسي جستند و خود را از قيد چادر و روبند رهايي بخشيدند و با مردان در کارهاي اداري و آموزشوپرورش همدوش شدند.»
* بدبين کردن دانش آموزان به روحانيت و قوانين اسلام
يکي ديگر از اشکالات کتب درسي قبل از انقلاب، بدبين کردن دانش آموزانبه روحانيت و قوانين اسلام بود. براي مثال در صفحه ۷۱ کتاب تاريخ سوم راهنمايي در سال ۱۳۵۵ آمده بود : در دوره استيلاي قاجارها بر ايران، عدالت به معني واقعي بههيچوجه وجود نداشت و عدليه (دادگستري) کاملا تحت نفوذ روحانيون بود. قضات دادگاهها از ميان آنان انتخاب شدند و قضات محاکم فقط به استناد قوانين شرعي به دعاوي رسيدگي ميکردند، براي پايان دادن به چنين وضع ناگواري رضاشاه کبير در اواخر سال ۱۳۰۵ شمسي فرمان داد، عدليه قديم را منحل نمايند و سازمان جديد قضائي بر اساس سازمانهاي قضائي کشورهاي پيشرفته دنيا تشکيل دهند.
کتب درسي قبل از انقلاب (ازجمله صفحه ۸۴ کتاب تاريخ سوم راهنمايي سال ۱۳۵۵) از کودتاي ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ که لکه ننگي در تاريخ دوران شاهنشاهي است بهعنوان قيام ملت ايران يادکردهاند. هدف رژيم از تحريف واقعيتهاي تاريخي، دور نگهداشتن دانش آموزان از وقايع تلخ و ننگين دوران شاهنشاهي و اقدامات خفتبار محمدرضا پهلوي در نوکري اجانب و وابستگي به بيگانگان بود.
از سوي ديگر به دنبال تجليل دروغين و فريبکارانه از انقلاب آمريکايي بهاصطلاح سفيد شاه و ملت در ۶ بهمن ۱۳۴۱ بودند که براي سرپوش گذاشتن بر عملکرد غلط حکومت پادشاهي و جلوگيري از اعتراضات مردمي و در جهت فريب مردم صورت گرفته بود و اين امر از ديگر اشکالات و انحرافات کتب درسي قبل از انقلاب بود. در اين زمينه براي نمونه ميتوان به صفحات ۸۶ به بعد کتاب تاريخ سوم راهنمايي در سال ۱۳۵۵ و صفحات ۲۱۵ به بعد کتاب تعليمات اجتماعي پنجم دبستان در سال ۱۳۵۳ اشاره نمود که متضمن اين مطالب است.
موضوع خودباوري، اصالت و هويت ديني و اسلامي نيز در کتابهاي درسي ديده نميشد يعني بهطور مثال در کتابهاي ديني، تنها شعارهاي شکلي وجود داشت و خبري از محتوا نبود همچنين مردم بسياري از مناطق مخصوصا مناطق کمتر برخوردار، کمتر توسعهيافته و روستايي از امکانات و فضاهاي آموزشي برخوردار نبودند که باعث ميشد فرصتهاي تحصيلي براي دانشآموزان فراهم نشود؛ اين موضوع موجب بيسوادي يا کمسوادي دانشآموزان دختر ميشد.اگر هم در روستاها مدرسهاي وجود داشت، از طريق نيروهاي سپاه دانش
به دانشآموزان تدريس ميشد که تجربهآموزشي کافي نداشتند و در حقيقت تنها دانشآموزان را سرگرم ميکردند.
محتواي آموزشي نيز برگرفته از الگوهاي ساير کشورها و در حقيقت بيشتر وارداتي بود که نظام تعليم و تربيت و مقاطع تحصيلي نيز به همان شکل مشخص ميشد يعني با موضوعات مرتبط با واقعيتهاي فرهنگي کشور و هويت ملي و ديني ما فاصله زيادي وجود داشت و به همين دليل دانشآموزان نميتوانستند آنطور که بايدوشايد مفاهيم و محتوا را درک کنند. ازنظر پايه تحصيلي هم موضوع به همين صورت بود که باعث ميشد بسياري از دانشآموزان افت تحصيلي شديد يا ترک تحصيل داشته باشند و قادر به ادامه تحصيل نباشند، معمولا نيز اين دانشآموزان تا مقطع ابتدايي و درنهايت راهنمايي تحصيل ميکردند؛ تنها تعدادي از دانشآموزان در مراکز استانها ادامه تحصيل ميدادند که نشان ميداد امکانات آموزشي در همه مناطق فراهم نبود. بسياري از خانوادههاي مذهبي به دليل نوع نگاهي که نسبت به مسئله حجاب و عفاف و فرهنگ اسلامي و ديني وجود داشت، نگران بودند که دخترانشان را به مدرسه بفرستند همچنين بسياري از معلمان نيز اين مسائل را رعايت نميکردند و حتي برخي از آنها دانشآموزان را مجبور به برداشتن حجاب خود ميکردند. در حقيقت اصلا فرصتهاي تحصيلي فراهم نبود و بسياري از دانشآموزان ادامه تحصيل نميدادند چراکه دسترسي به مدرسه وجود نداشت، ساکنان بسياري از روستاها به دليل نبود امکانات و فضاهاي آموزشي به شهرها مهاجرت ميکردند تا فرزندانشان را به مدرسه بفرستند همچنين در بعضي از مناطق به دليل عدم وجود مدرسه، دانشآموزان در چادر يا کپر درس ميخواندند. البته کماکان در برخي مناطق، مدارس فرسوده وجود دارد اما در سالهاي قبل از انقلاب در بسياري از مناطق، مدرسه بهصورت يک ساختمان که دانشآموزان بتوانند در آن درس بخوانند، اصلا وجود نداشت همچنين دانشآموزان از امکانات اوليه بهداشتي محروم بودند و مربي بهداشت در مدارس وجود نداشت که باعث ميشد سلامت دانشآموزان درخطر باشد. قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، براي تحصيل دانشآموزاني که معلوليت جسمي يا ذهني داشتند، مدرسهاي بهصورت تفکيکشده و مجزا وجود نداشت و فقط در برخي مناطق مثل تهران و مراکز استانها کموبيش مدارسي مخصوص اين دانشآموزان وجود داشت ولي در شهرهاي کوچک و مناطق روستايي چنين فضاهايي وجود نداشت و به همين دليل اين دانشآموزان از تحصيل محروم ميشدند. دانشآموزان استثنايي حتي نميتوانستند آداب اوليه را فرابگيرند، اين مشکل ازجمله مسائل محسوس و مشهود قبل از پيروزي انقلاب محسوب ميشد؛ بعد از وقوع انقلاب اسلامي بر اساس نيازهايي که وجود داشت، مدارس استثنايي در مناطق مختلف توسعه پيدا کرد که در حال حاضر در همه بخشها و مناطق بر اساس نوع عقبماندگيهاي ذهني و معلوليتها، مدارس تقسيمبندي شده و حتي سرويسهايي براي دانشآموزان استثنايي قرار دادهشده است تا اگر در يک منطقه امکان تحصيل براي اين دانشآموزان فراهم نباشد، آنها بتوانند در مناطق ديگر ادامه تحصيل دهند. همچنين دانشآموزان استثنايي شناسايي ميشوند و قبل از ورود به دبستان تست هوش، آزمايش و اقدامات اوليه در خصوص آنها انجام ميشود تا ميزان بهره هوشي آنها مشخصشده و معلوم شود که وضعيت عقبماندگي و معلوليت آنها در چه سطحي است تا اين دانشآموزان دستهبنديشده و به مدارس استثنايي هدايت شوند. در سالهاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، انتخاب مديران آموزشوپرورش بر اساس نگرشهاي طبقاتي و برخي مسائل سياسي بود، بعد از انقلاب بيشتر معيار انقلابي بودن، تعهد، شايستهسالاري، تحصيلات و تجربه موردتوجه قرار گرفت و در حال حاضر تمام مديران بر همين اساس انتخاب ميشوند البته شايد در مواردي اندک، انتخاب مديران بر اساس اين معيارها نباشد اما بهصورت فراگير و جامع، در نهادهاي مختلف کشور و آموزشوپرورش از مديراني استفاده ميشود که داراي توانمنديهاي علمي، تجربي و ذاتي باشند. فرهنگيان درگذشته جزء کارمندان دولت محسوب ميشدند که با توجه به افزايش قيمتها و ميزان تورم، حقوق کارمندان نسبتا رضايتبخش بود و نارضايتي چنداني وجود نداشت؛ در حال حاضر نيز با توجه به اجراي نظام پرداخت هماهنگ حقوق يا همان مديريت خدمات کشوري اوضاع بهتر شده و برخي نابرابريها و تبعيضها برطرف شده است ولي هنوز به نقطه مطلوب دست نيافتهايم. قبل از انقلاب بيشتر افرادي که در روستاها تدريس ميکردند، از ميان نيروهاي سپاه دانش انتخاب ميشدند يعني استخدام معلمان به شکل فعلي وجود نداشت، درحاليکه بعد از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي مراکز تربيتمعلم تأسيس شد، اجراي طرح شهيد رجايي و شهيد باهنر رويکرد جديد و بهتري نسبت به گذشته بود. در دهه ۷۰ تقريبا وضعيت مراکز تربيتمعلم از طريق برخي مديران و وزراي آموزشوپرورش تضعيف و موجب شد که آموزشوپرورش نيروهاي خود را از طريق آموزشياران نهضت سوادآموزي يا نيروهاي حقالتدريس جذب کند؛ اين نيروها آنطور که بايدوشايد در آموزشوپرورش بهصورت کيفي کار نکردند که در حال حاضر اين خلأ احساس ميشود. همچنين آموزشوپرورش به دليل طرح بازنشستگي پيش از موعد، تعدادي از نيروهاي کارآمد و باتجربه خود را از دست داد و باعث خروج آنها از سامانه تعليم و تربيت شد که اين موضوع نيز يکي از نقاط ضعفي بود که در سالهاي اخير وجود داشت. در حال حاضر با توجه به طرح تحول بنيادين آموزشوپرورش، وضعيت اين وزارتخانه در حال بهتر شدن نسبت به گذشته است و تصور ميکنم ازلحاظ معيارهاي تعليم و تربيت که بر اساس فرهنگ نظام اسلامي و مسائل ملي کشور باشد، اين وزارتخانه شرايط بهتر و منسجمتري خواهد داشت که نسبت به گذشته قابلمقايسه نيست همچنين در خصوص شناخت استعدادهاي دانشآموزان و فعاليتهاي فرهنگي و امور تربيتي که توانست موفقيتهايي را به دست آورد، وضعيت قابلمقايسه با گذشته نيست. پيش از انقلاب، مديريت آموزشوپرورش تحت تأثير کشورهاي غربي و ساختار آن نيز کاملا الگو گرفته از کشورهاي بيگانه بود اما پس از انقلاب، ساختار اين وزارتخانه کاملا دگرگون شد و الگوي اسلامي به خود گرفت. ارتقاي جايگاه آموزشوپرورش بهعنوان نهادي بالنده و نيز اعتلاي جايگاه معلم بهعنوان گروه مرجع و تأثيرگذار در سرنوشت سياسي کشور، از رهاوردهاي انقلاب اسلامي است، چنانکه پس از پيروزي انقلاب، حضور آموزشوپرورش در عرصه دفاع مقدس و عرصههاي سازندگي و صحنههاي سرنوشتساز و دفاع از حقوق مسلم ايران در عرصه بينالمللي، کاملا مشهود است. همچنان که نقش تأثيرگذار جامعه معلمان درصحنه سياسي و مديريت کشور و مجلس شوراي اسلامي را بايد از ابداعات و دستاوردهاي انقلاب به شمار آورد و اين البته قابل پيشبيني بود، زيرا همچنان که جامعه معلمان در پيروزي انقلاب، نقش تأثيرگذار داشتند طبعا بايد در مديريت انقلاب اسلامي که شاخصه اصلياش فراملي است نيز حضوري تأثيرگذار داشته باشند.
*تنها ۱۲ درصد معلمان در سال ۵۷ داراي مدرک تحصيلي ليسانس بودند
اما در زمينه مدرک تحصيلي معلمان در قبل و بعد از انقلاب بايد گفت، درحاليکه تنها ۱۲ درصد معلمان در سال ۵۷، داراي مدرک تحصيلي ليسانس و بالاتر بودند، اينک بالغ بر ۴۹ درصد معلمان تا اين سطح علمي ارتقا يافتهاند.
با مقايسه وضعيت آموزشوپرورش ايران قبل و بعد از انقلاب اسلامي ايران، بايد تأکيد کرد، پوشش تحصيلي دوره متوسطه در سال ۱۳۵۷، حدود ۲۳ درصد بود حالآنکه قبل از انقلاب اسلامي ايران پوشش تحصيلي دوره راهنمايي بسيار پايين بود. از طرفي روستاها فاقد مدرسه راهنمايي بود و حتي اكثر دانشآموزان دختر در دوره ابتدايي به مدرسه نميرفتند اما امروز پوشش تحصيلي دوره راهنمايي در دختران و پسران افزايش چشمگيري داشته است و به سمت ۱۰۰ درصد حركت ميكند. نويد ادهم دبير کل شوراي عالي آموزشوپرورش با اشاره به برقراري عدالت آموزشي بعد از انقلاب اسلامي ايران، گفته است: «قبل از انقلاب اسلامي ايران، حدود ۳۷ درصد دانشآموزان محصل در مدارس، دختر بودند و امروز اين نسبت به ۴۹ درصد رسيده است.» تعداد دبيرستان قبل از انقلاب اسلامي ايران، در شهرهاي بزرگ و در شهرهاي مركز يك استان به تعداد انگشتان يك دست هم نميرسيد. اين روند نشان ميدهد كه تقاضا براي آموزش كم بوده و امكانات نيز مهيا نبوده است و رژيم پهلوي نميخواست كه مردم به اين سطح سواد و آگاهي دست پيدا كنند اما بعد از انقلاب اسلامي ايران، بهيکباره شاهد چشمگير پوشش تحصيلي هم دختران و هم پسران هستيم. مطابق گفتههاي معاونت آموزش ابتدايي وزارت آموزشوپرورش در طول ۴۰ ساله انقلاب و همراه با افزايش جمعيت دانشآموزي، تعداد مدارس ابتدايي نسبت به دوره قبل از انقلاب با رشدي ۶۳ درصدي همراه بوده و از ۳۹ هزار و ۶۷۹ در سال ۵۷ به ۶۴ هزار و ۸۰۷ باب در سال ۹۷ رسيده است.
تعليم و تربيت دو بال است و اين مهم بر دوش نظام آموزشي کشور نهاده شده است، در اين ميان انقلاب اسلامي زمينه تحولاتي عظيم در عرصه تعليم و تربيت و بهطورکلي آموزشوپرورش بهعنوان بنياديترين نهاد جامعه را فراهم کرده و تغيير و دگرگوني مثبت در نظام آموزشوپرورش کنوني کشور ضرورتي اجتنابناپذير است که تاکنون سياستها و راهبردهاي مختلفي بهمنظور تحقق اين مسئله به کار گرفتهشده و تا حدود زيادي موفقيتآميز بوده است. « رسالت» با تحقيق و بررسي و گردآوري پژوهشهايي که در حوزه پيشرفتهاي نظام آموزشي در دوران بعد از انقلاب اسلامي اتفاق افتاده به مقايسه تحولات اين بخش در پيش و پس از انقلاب سال ۵۷ پرداخته و به نکات جالبتوجهي دستيافته است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، تبعيضها و نگرش طبقاتي از ميان رفت و زمينه تحصيل همگاني با شرايط برابر فراهم شد. در دوران قبل از انقلاب، امکانات آموزشي و پرورشي براي مردم همه مناطق کشور بهصورت عادلانه و يکسان مهيا نبود و حتي کتب درسي نيز با اقتضائات و نيازهاي جامعه و واقعيتهايي که در عرصه اجتماعي اتفاق ميافتاد، تناسب نداشت.
* بيمحتوايي در کتب آموزشي
بيمحتوايي آموزشي يکي از بارزترين مشکلات نظام آموزشي زمان طاغوت بود، تمامي کتب درسي بهويژه درس ادبيات بر اساس آموزههاي اسلامي، هويت ملي و پيشينه کشور نبود و با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، رويکرد جديدي در کتب درسي به وجود آمد و مؤلفههاي انقلابي، اسلامي و ملي در آن لحاظ شد. نظر به اينکه متن و محتواي کتابهاي درسي، مبناي تعليم و تربيت دانش آموزان است لذا تأثير بسزايي در فرهنگسازي و جهتگيريهاي تربيتي در بين آنان دارد، به همين جهت رژيم پهلوي با گنجاندن تصاوير و نيز مطالب موردنظر خويش در کتابهاي درسي ، سياستهاي فرهنگي خود را در حوزه آموزشوپرورش که همانا تأييد و تثبيت رژيم شاهنشاهي و حکومت سلطنتي و نيز مقابله با رشد و گسترش اسلام بود، پيش برد. در کتابهاي درسي قبل از انقلاب اشکالات و انحرافات متعددي وجود داشت، ازجمله ترويج شاهپرستي و شاهدوستي ، مذهبي و انساندوست جلوه دادن شاه، موجه جلوه دادن نظام شاهنشاهي و سلطنتي، اهانت به علما، تحريف تاريخ، ترويج بيحجابي و بيبندوباري، بدبين کردن دانش آموزان
به روحانيت ، تجليل دروغين از انقلاب بهاصطلاح سفيد شاه و ملت ازجمله اين موارد است. بيترديد براي اينکه بحث ما مستند بوده و از طرفي اختصار را نيز رعايت کرده باشيم بهعنوان مصداق و شاهد مثال به چند مورد از اين اشکالات و انحرافات در کتابهاي درسي قبل از انقلاب اشاره ميکنيم: ۱-عليرغم خيانتهاي بزرگ رژيم پهلوي به کشور و عقب نگهداشتن مملکت در ابعاد گوناگون سياسي ،
فرهنگي و اقتصادي شاهد بوديم که در کتب درسي تاريخ قبل از انقلاب، رژيم پهلوي مکرر از حکومت سلطنتي خود تجليل دروغين کرده و با تحريف حقايق و واقعيتها، نجات دادن کشور و اصلاح و پيشرفت و ترقي را به رژيم پهلوي نسبت ميداد تا عملکرد خود را در اذهان دانش آموزان موجه جلوه دهد. براي نمونه ميتوان به مطالب مندرج در صفحات ۶۲ تا ۹۸ کتاب تاريخ سوم راهنمايي سال ۱۳۵۵ اشاره نمود که به اينگونه از تحريفات و مطالب غيرواقع پرداختهشده است.۲-رژيم پهلوي نهتنها از ترويج فرهنگ بيحجابي و بيبندوباري و به فساد کشاندن زنان و دختران مسلمان ايران، احساس خجالت و شرمندگي نميکرد بلکه در کتابهاي درسي از آن بهعنوان يک افتخار و اقدام مهم خود ياد مينمود . هدف رژيم اين بود که دانش آموزان بهويژه دختران از همان ابتداي کودکي و نوجواني، گرفتار فرهنگ بيحجابي شده و حجاب و عفاف را بهعنوان مانعي درراه پيشرفت و ترقي و رسيدن به درجات عالي تحصيلات و انجام فعاليتهاي اجتماعي بپندارند. براي مثال در صفحه ۶۹ کتاب تاريخ سوم راهنمايي سال ۱۳۵۵ کشف حجاب يا به تعبير واضحتر، از بين بردن حجاب و عفاف و مقابله با کساني که حجاب اسلامي را رعايت ميکردند، بهعنوان يکي از اقدامات مهم و مفيد رضاشاه پهلوي معرفيشده بود. در بخشي از مطالب اين صفحه چنين نوشتهشده است: «يکي از موانع بزرگ که درراه سازندگي ايران نو وجود داشت، مسئله حجاب بانوان بود. اين امر سبب شده بود که نيمي از جمعيت کشور از شرکت در فعاليتهاي اجتماعي و عمومي محروم گردند و همواره اسير اراده و سربار نيمه ديگر جمعيت يعني مردان کشور باشند . براي اينکه از نيروي عظيم بانوان کشور در تمام کارها استفاده شود در ۱۷ ديماه ۱۳۱۴ شمسي خاندان سلطنتي پيشقدم شدند و نقاب از رخسار برداشتند و بانوان ايران نيز ازآنپس به آن خاندان تأسي جستند و خود را از قيد چادر و روبند رهايي بخشيدند و با مردان در کارهاي اداري و آموزشوپرورش همدوش شدند.»
* بدبين کردن دانش آموزان به روحانيت و قوانين اسلام
يکي ديگر از اشکالات کتب درسي قبل از انقلاب، بدبين کردن دانش آموزانبه روحانيت و قوانين اسلام بود. براي مثال در صفحه ۷۱ کتاب تاريخ سوم راهنمايي در سال ۱۳۵۵ آمده بود : در دوره استيلاي قاجارها بر ايران، عدالت به معني واقعي بههيچوجه وجود نداشت و عدليه (دادگستري) کاملا تحت نفوذ روحانيون بود. قضات دادگاهها از ميان آنان انتخاب شدند و قضات محاکم فقط به استناد قوانين شرعي به دعاوي رسيدگي ميکردند، براي پايان دادن به چنين وضع ناگواري رضاشاه کبير در اواخر سال ۱۳۰۵ شمسي فرمان داد، عدليه قديم را منحل نمايند و سازمان جديد قضائي بر اساس سازمانهاي قضائي کشورهاي پيشرفته دنيا تشکيل دهند.
کتب درسي قبل از انقلاب (ازجمله صفحه ۸۴ کتاب تاريخ سوم راهنمايي سال ۱۳۵۵) از کودتاي ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ که لکه ننگي در تاريخ دوران شاهنشاهي است بهعنوان قيام ملت ايران يادکردهاند. هدف رژيم از تحريف واقعيتهاي تاريخي، دور نگهداشتن دانش آموزان از وقايع تلخ و ننگين دوران شاهنشاهي و اقدامات خفتبار محمدرضا پهلوي در نوکري اجانب و وابستگي به بيگانگان بود.
از سوي ديگر به دنبال تجليل دروغين و فريبکارانه از انقلاب آمريکايي بهاصطلاح سفيد شاه و ملت در ۶ بهمن ۱۳۴۱ بودند که براي سرپوش گذاشتن بر عملکرد غلط حکومت پادشاهي و جلوگيري از اعتراضات مردمي و در جهت فريب مردم صورت گرفته بود و اين امر از ديگر اشکالات و انحرافات کتب درسي قبل از انقلاب بود. در اين زمينه براي نمونه ميتوان به صفحات ۸۶ به بعد کتاب تاريخ سوم راهنمايي در سال ۱۳۵۵ و صفحات ۲۱۵ به بعد کتاب تعليمات اجتماعي پنجم دبستان در سال ۱۳۵۳ اشاره نمود که متضمن اين مطالب است.
موضوع خودباوري، اصالت و هويت ديني و اسلامي نيز در کتابهاي درسي ديده نميشد يعني بهطور مثال در کتابهاي ديني، تنها شعارهاي شکلي وجود داشت و خبري از محتوا نبود همچنين مردم بسياري از مناطق مخصوصا مناطق کمتر برخوردار، کمتر توسعهيافته و روستايي از امکانات و فضاهاي آموزشي برخوردار نبودند که باعث ميشد فرصتهاي تحصيلي براي دانشآموزان فراهم نشود؛ اين موضوع موجب بيسوادي يا کمسوادي دانشآموزان دختر ميشد.اگر هم در روستاها مدرسهاي وجود داشت، از طريق نيروهاي سپاه دانش
به دانشآموزان تدريس ميشد که تجربهآموزشي کافي نداشتند و در حقيقت تنها دانشآموزان را سرگرم ميکردند.
محتواي آموزشي نيز برگرفته از الگوهاي ساير کشورها و در حقيقت بيشتر وارداتي بود که نظام تعليم و تربيت و مقاطع تحصيلي نيز به همان شکل مشخص ميشد يعني با موضوعات مرتبط با واقعيتهاي فرهنگي کشور و هويت ملي و ديني ما فاصله زيادي وجود داشت و به همين دليل دانشآموزان نميتوانستند آنطور که بايدوشايد مفاهيم و محتوا را درک کنند. ازنظر پايه تحصيلي هم موضوع به همين صورت بود که باعث ميشد بسياري از دانشآموزان افت تحصيلي شديد يا ترک تحصيل داشته باشند و قادر به ادامه تحصيل نباشند، معمولا نيز اين دانشآموزان تا مقطع ابتدايي و درنهايت راهنمايي تحصيل ميکردند؛ تنها تعدادي از دانشآموزان در مراکز استانها ادامه تحصيل ميدادند که نشان ميداد امکانات آموزشي در همه مناطق فراهم نبود. بسياري از خانوادههاي مذهبي به دليل نوع نگاهي که نسبت به مسئله حجاب و عفاف و فرهنگ اسلامي و ديني وجود داشت، نگران بودند که دخترانشان را به مدرسه بفرستند همچنين بسياري از معلمان نيز اين مسائل را رعايت نميکردند و حتي برخي از آنها دانشآموزان را مجبور به برداشتن حجاب خود ميکردند. در حقيقت اصلا فرصتهاي تحصيلي فراهم نبود و بسياري از دانشآموزان ادامه تحصيل نميدادند چراکه دسترسي به مدرسه وجود نداشت، ساکنان بسياري از روستاها به دليل نبود امکانات و فضاهاي آموزشي به شهرها مهاجرت ميکردند تا فرزندانشان را به مدرسه بفرستند همچنين در بعضي از مناطق به دليل عدم وجود مدرسه، دانشآموزان در چادر يا کپر درس ميخواندند. البته کماکان در برخي مناطق، مدارس فرسوده وجود دارد اما در سالهاي قبل از انقلاب در بسياري از مناطق، مدرسه بهصورت يک ساختمان که دانشآموزان بتوانند در آن درس بخوانند، اصلا وجود نداشت همچنين دانشآموزان از امکانات اوليه بهداشتي محروم بودند و مربي بهداشت در مدارس وجود نداشت که باعث ميشد سلامت دانشآموزان درخطر باشد. قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، براي تحصيل دانشآموزاني که معلوليت جسمي يا ذهني داشتند، مدرسهاي بهصورت تفکيکشده و مجزا وجود نداشت و فقط در برخي مناطق مثل تهران و مراکز استانها کموبيش مدارسي مخصوص اين دانشآموزان وجود داشت ولي در شهرهاي کوچک و مناطق روستايي چنين فضاهايي وجود نداشت و به همين دليل اين دانشآموزان از تحصيل محروم ميشدند. دانشآموزان استثنايي حتي نميتوانستند آداب اوليه را فرابگيرند، اين مشکل ازجمله مسائل محسوس و مشهود قبل از پيروزي انقلاب محسوب ميشد؛ بعد از وقوع انقلاب اسلامي بر اساس نيازهايي که وجود داشت، مدارس استثنايي در مناطق مختلف توسعه پيدا کرد که در حال حاضر در همه بخشها و مناطق بر اساس نوع عقبماندگيهاي ذهني و معلوليتها، مدارس تقسيمبندي شده و حتي سرويسهايي براي دانشآموزان استثنايي قرار دادهشده است تا اگر در يک منطقه امکان تحصيل براي اين دانشآموزان فراهم نباشد، آنها بتوانند در مناطق ديگر ادامه تحصيل دهند. همچنين دانشآموزان استثنايي شناسايي ميشوند و قبل از ورود به دبستان تست هوش، آزمايش و اقدامات اوليه در خصوص آنها انجام ميشود تا ميزان بهره هوشي آنها مشخصشده و معلوم شود که وضعيت عقبماندگي و معلوليت آنها در چه سطحي است تا اين دانشآموزان دستهبنديشده و به مدارس استثنايي هدايت شوند. در سالهاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، انتخاب مديران آموزشوپرورش بر اساس نگرشهاي طبقاتي و برخي مسائل سياسي بود، بعد از انقلاب بيشتر معيار انقلابي بودن، تعهد، شايستهسالاري، تحصيلات و تجربه موردتوجه قرار گرفت و در حال حاضر تمام مديران بر همين اساس انتخاب ميشوند البته شايد در مواردي اندک، انتخاب مديران بر اساس اين معيارها نباشد اما بهصورت فراگير و جامع، در نهادهاي مختلف کشور و آموزشوپرورش از مديراني استفاده ميشود که داراي توانمنديهاي علمي، تجربي و ذاتي باشند. فرهنگيان درگذشته جزء کارمندان دولت محسوب ميشدند که با توجه به افزايش قيمتها و ميزان تورم، حقوق کارمندان نسبتا رضايتبخش بود و نارضايتي چنداني وجود نداشت؛ در حال حاضر نيز با توجه به اجراي نظام پرداخت هماهنگ حقوق يا همان مديريت خدمات کشوري اوضاع بهتر شده و برخي نابرابريها و تبعيضها برطرف شده است ولي هنوز به نقطه مطلوب دست نيافتهايم. قبل از انقلاب بيشتر افرادي که در روستاها تدريس ميکردند، از ميان نيروهاي سپاه دانش انتخاب ميشدند يعني استخدام معلمان به شکل فعلي وجود نداشت، درحاليکه بعد از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي مراکز تربيتمعلم تأسيس شد، اجراي طرح شهيد رجايي و شهيد باهنر رويکرد جديد و بهتري نسبت به گذشته بود. در دهه ۷۰ تقريبا وضعيت مراکز تربيتمعلم از طريق برخي مديران و وزراي آموزشوپرورش تضعيف و موجب شد که آموزشوپرورش نيروهاي خود را از طريق آموزشياران نهضت سوادآموزي يا نيروهاي حقالتدريس جذب کند؛ اين نيروها آنطور که بايدوشايد در آموزشوپرورش بهصورت کيفي کار نکردند که در حال حاضر اين خلأ احساس ميشود. همچنين آموزشوپرورش به دليل طرح بازنشستگي پيش از موعد، تعدادي از نيروهاي کارآمد و باتجربه خود را از دست داد و باعث خروج آنها از سامانه تعليم و تربيت شد که اين موضوع نيز يکي از نقاط ضعفي بود که در سالهاي اخير وجود داشت. در حال حاضر با توجه به طرح تحول بنيادين آموزشوپرورش، وضعيت اين وزارتخانه در حال بهتر شدن نسبت به گذشته است و تصور ميکنم ازلحاظ معيارهاي تعليم و تربيت که بر اساس فرهنگ نظام اسلامي و مسائل ملي کشور باشد، اين وزارتخانه شرايط بهتر و منسجمتري خواهد داشت که نسبت به گذشته قابلمقايسه نيست همچنين در خصوص شناخت استعدادهاي دانشآموزان و فعاليتهاي فرهنگي و امور تربيتي که توانست موفقيتهايي را به دست آورد، وضعيت قابلمقايسه با گذشته نيست. پيش از انقلاب، مديريت آموزشوپرورش تحت تأثير کشورهاي غربي و ساختار آن نيز کاملا الگو گرفته از کشورهاي بيگانه بود اما پس از انقلاب، ساختار اين وزارتخانه کاملا دگرگون شد و الگوي اسلامي به خود گرفت. ارتقاي جايگاه آموزشوپرورش بهعنوان نهادي بالنده و نيز اعتلاي جايگاه معلم بهعنوان گروه مرجع و تأثيرگذار در سرنوشت سياسي کشور، از رهاوردهاي انقلاب اسلامي است، چنانکه پس از پيروزي انقلاب، حضور آموزشوپرورش در عرصه دفاع مقدس و عرصههاي سازندگي و صحنههاي سرنوشتساز و دفاع از حقوق مسلم ايران در عرصه بينالمللي، کاملا مشهود است. همچنان که نقش تأثيرگذار جامعه معلمان درصحنه سياسي و مديريت کشور و مجلس شوراي اسلامي را بايد از ابداعات و دستاوردهاي انقلاب به شمار آورد و اين البته قابل پيشبيني بود، زيرا همچنان که جامعه معلمان در پيروزي انقلاب، نقش تأثيرگذار داشتند طبعا بايد در مديريت انقلاب اسلامي که شاخصه اصلياش فراملي است نيز حضوري تأثيرگذار داشته باشند.
*تنها ۱۲ درصد معلمان در سال ۵۷ داراي مدرک تحصيلي ليسانس بودند
اما در زمينه مدرک تحصيلي معلمان در قبل و بعد از انقلاب بايد گفت، درحاليکه تنها ۱۲ درصد معلمان در سال ۵۷، داراي مدرک تحصيلي ليسانس و بالاتر بودند، اينک بالغ بر ۴۹ درصد معلمان تا اين سطح علمي ارتقا يافتهاند.
با مقايسه وضعيت آموزشوپرورش ايران قبل و بعد از انقلاب اسلامي ايران، بايد تأکيد کرد، پوشش تحصيلي دوره متوسطه در سال ۱۳۵۷، حدود ۲۳ درصد بود حالآنکه قبل از انقلاب اسلامي ايران پوشش تحصيلي دوره راهنمايي بسيار پايين بود. از طرفي روستاها فاقد مدرسه راهنمايي بود و حتي اكثر دانشآموزان دختر در دوره ابتدايي به مدرسه نميرفتند اما امروز پوشش تحصيلي دوره راهنمايي در دختران و پسران افزايش چشمگيري داشته است و به سمت ۱۰۰ درصد حركت ميكند. نويد ادهم دبير کل شوراي عالي آموزشوپرورش با اشاره به برقراري عدالت آموزشي بعد از انقلاب اسلامي ايران، گفته است: «قبل از انقلاب اسلامي ايران، حدود ۳۷ درصد دانشآموزان محصل در مدارس، دختر بودند و امروز اين نسبت به ۴۹ درصد رسيده است.» تعداد دبيرستان قبل از انقلاب اسلامي ايران، در شهرهاي بزرگ و در شهرهاي مركز يك استان به تعداد انگشتان يك دست هم نميرسيد. اين روند نشان ميدهد كه تقاضا براي آموزش كم بوده و امكانات نيز مهيا نبوده است و رژيم پهلوي نميخواست كه مردم به اين سطح سواد و آگاهي دست پيدا كنند اما بعد از انقلاب اسلامي ايران، بهيکباره شاهد چشمگير پوشش تحصيلي هم دختران و هم پسران هستيم. مطابق گفتههاي معاونت آموزش ابتدايي وزارت آموزشوپرورش در طول ۴۰ ساله انقلاب و همراه با افزايش جمعيت دانشآموزي، تعداد مدارس ابتدايي نسبت به دوره قبل از انقلاب با رشدي ۶۳ درصدي همراه بوده و از ۳۹ هزار و ۶۷۹ در سال ۵۷ به ۶۴ هزار و ۸۰۷ باب در سال ۹۷ رسيده است.
برچسب ها
آموزش و پرورش , تعلیم , مدرسه
به اشتراک بگذارید
https://resalat-news.com/?p=16602
تعداد دیدگاه : دیدگاهها برای انقلاب در آموزش بسته هستند
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.