آمریکا نمی‌خواهد یا نمی‌تواند با ایران رویارویی نظامی داشته باشد؟ - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 4045
  پرینتخانه » یادداشت تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱۳۹۸ - ۲۳:۵۰ |

آمریکا نمی‌خواهد یا نمی‌تواند با ایران رویارویی نظامی داشته باشد؟

قبل از پاسخ به این سوال، ذکر این نکته ضروریست که آمریکا سال‌هاست که با توجه به ماهیت ضداستکباری انقلاب اسلامی و به خاطر استقلال‌طلبی جمهوری اسلامی ایران و از دست دادن منافعش در این خِطه، در عرصه‌های مختلف، از جمله؛ در عرصه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در حال جنگ با این کشور است.
آمریکا نمی‌خواهد یا نمی‌تواند با ایران رویارویی نظامی داشته باشد؟

احمدرضا هدایتی
قبل از پاسخ به این سوال، ذکر این نکته ضروریست که آمریکا سال‌هاست که با توجه به ماهیت ضداستکباری انقلاب اسلامی و به خاطر استقلال‌طلبی جمهوری اسلامی ایران و از دست دادن منافعش در این خِطه، در عرصه‌های مختلف، از جمله؛ در عرصه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در حال جنگ با این کشور است.
با این‌حال نکته مهم در این رابطه این است که؛ متأسفانه گاهی در پاره‌ای از موارد، به علت غفلت و کم‌توجهی گروهی از مردم و برخی از مسئولین، آثار جنگ ظالمانه آنها در این عرصه‌ها به مراتب بیش از آثار یک جنگ نظامی متعارف و حتی بیش از یک بمباران اتمی گسترده بوده است.
برای اثبات این ادعا؛ کافی است، رشد جهشی ناهنجاری‌های اجتماعی جامعه پس از ورود شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای غربی و فضای مجازیِ تحت مدیریت آنها به حریم خانواده‌ها و نیز تبعات و پیامدهای جو روانی ناشی از جنگ اقتصادی یانکی‌ها علیه ایران اسلامی طی سال‌های اخیر را مورد بررسی قرار دهیم.
تغییر سبک زندگی و حتی تغییر در شیوه تغذیه بخش قابل توجهی از مردم، افزایش آمار برخی از ناهنجاری‌های اخلاقی و رفتاری در جامعه، افزایش روابط غیرشرعی بین زن و مرد، ورود سگ و سایر حیوانات خانگی به خانه برخی از مردم، تقلید کورکورانه از مدل آرایش و پوشش بیگانه و افزایش جهشی آمار سایر مفاسد و بعضاً انتشار بذر ناامیدی، نفاق و حتی تفرقه و تجزیه‌طلبی و همچنین تورم وگرانی، همگی حاکی از نفوذ این رسانه‌ها در بخشی از پیکره جامعه و حاصل جنگ دشمنان این مرز و بوم در سایر عرصه‌ها است.
اگرچه بسیاری از عوارض ورود این مهمانان ناخوانده (شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای و فضای مجازی) به خانه و زندگی مردم ایران عزیز در جریان تهاجم فرهنگی و تقریباً تمام پیامدهای ناخواسته در جنگ اقتصادی دشمن، به‌راحتی قابل پیشگیری بوده و هست، اما همچنان در سایه غفلت برخی از مسئولین و ناآگاهی گروهی از افراد جامعه، این ابزار به چنان بلایی تبدیل شده‌اند که غربی‌ها را از ورود به عرصه نظامی بی‌نیاز ساخته ‌است.
با این‌حال؛ از همان ابتدای انقلاب اسلامی، به زعم خودشان برای سرعت بخشیدن به فرآیند فروپاشی انقلاب اسلامی، عملیات نظامی یکی از آرزوهای بزرگ و در عین‌حال گزینه‌ای دست‌نیافتنی برای دشمنان ایران اسلامی به شمار می‌رفته و همواره مترصد آن بوده‌اند که در صورت فراهم شدن شرایط، این نیت پلید خود را عملی نمایند.
با این‌حال هیچ‌گاه نتوانسته‌اند، دست به چنین اقدامی بزنند. البته بسیاری از تحلیلگران معتقدند؛ شاید اگر دشمنان قسم‌خورده اسلام، این نیت پلیدشان را در همان اوایل انقلاب که هنوز نظام اسلامی از استحکام کافی برخوردار نبود، عملی می‌کردند، می‌توانستند به اهداف خود دست پیدا کنند، اما جنگ نیابتی عراق با ایران که تمام جبهه باطل به تقابل با انقلاب اسلامی برخواست، نادرست بودن این فرضیه را ثابت کرد.
اما چه عامل یا عواملی مانع از اجرای این خواسته دشمن شده است:
۱- بی‌شک یکی از مهمترین علل اجتناب غربی‌ها از مواجهه نظامی با ایران اسلامی، آگاهی آنها از حقانیت انقلاب است و آنها به‌رغم افکار شیطانی خود، به‌خوبی می‌دانند که چنین نظامی از عنایت الهی و حمایت گسترده مردمی در سراسر جهان برخوردار است و لذا خود را قادر به مصاف با چنین نیرویی نمی‌دانند.
ناکامی آنها در جریان حمله نظامی به طبس، بی‌نتیجه بودن اقدامات آنها برای به آشوب کشیدن و ایجاد اغتشاش در کشور، اخذ نتیجه معکوس از اجرای این اقدامات و یا عدم اخذ نتیجه مطلوب در جریان اجرای توطئه‌های دیگری مثل؛ تخریب، ترور و تحریم نیز، عوامل دیگری هستند که، برتری قدرت فرامادی ایران را به آنها ثابت نموده و مانع از تحقق خیال خام آنها در مورد جمهوری اسلامی ایران شده است.
به عبارت دیگر؛ قدرت معنوی رزمندگان ایرانی عامل دیگری است که سربازان آمریکایی کاملاً از مزایای آن بی‌بهره‌اند و متقابلاً به این عامل باید مواردی مانند؛ بی‌انگیزگی و ترس سربازان آنها برای جنگ با یک کشور ثالت قدرتمند در کیلومترها دورتر از سرزمین خود را اضافه نمود.
۲- همان‌گونه که اشاره شد، تجارب ناشی از جنگ‌های قبلی آمریکا، بیانگر این واقعیت است که در هر جنگ فرضی، تا شرایط ایده‌آل و احتمال پیروزی قطعی برای فرماندهان بزدل ارتش آمریکا به طور کامل فراهم نباشد، جرأت جنگیدن ندارند و از رویارویی مستقیم نظامی با دیگران اجتناب خواهند نمود.
درست به همین دلیل است که همانند سایر موارد، در جریان جنگ با لیبی و عراق نیز در یک سناریوی از پیش طراحی شده و با انجام جنگ روانی و متهم ساختن این دوکشور به تلاش برای دستیابی به تسلیحات کشتار جمعی، ابتدا برای تضعیف قدرت اقتصادی و خلع‌ سلاح این کشورها اقدام کردند و سپس در کسوت یک ارتش قدرتمند و شکست‌ناپذیر، به سادگی و با تمام توان نسبت به تخریب زیرساخت‌های نظامی و اقتصادی آنها مبادرت نمودند.
در واقع یکی از علل اصلی اصرار آمریکایی‌ها بر سر قدرت موشکی ایران نیز ناشی از همین سیاست ناجوانمردانه و راهبرد منفعلانه است، در واقع آنها با طرح این موضوع قصد دارند، ابتدا خطر قدرت سهمگین موشکی ایران را از سر رژیم صهیونیستی و سایر کشورهای وابسته به خود و نیز مراکز و شناورهای نظامی آمریکا در منطقه دور نمایند، تا پس از آن بتوانند اهداف نظامی خود را دنبال نمایند.
۳- بر اساس اصول تعیین شده برای ارتش آمریکا، حداکثر تلفات انسانی و خسارت مادی قابل قبول برای ارتش این کشور در جنگ با سایر کشورها کمتر از ۲ درصد تعیین شده است، (در جنگ سال ۲۰۰۳ حدود ۱۰ نفر برای هر لشکر در هر روز) چرا که از نگاه سردمداران این کشور، تلفات و خسارت بیش از این مقدار، می‌تواند اعتبار قدرت پوشالی این ارنش را به شدت زیر سوال ببرد.
بنابراين؛ در شرايط کنوني که بسياري از پايگاه‌ها، شناورها و ساير منافع آمريکا در منطقه، در تيررس آتش نيروهاي مسلح قدرتمند جمهوري اسلامي قرار دارد و مي‌دانند که واکنش ايران و گروه‌هاي همپيمان آن به هرگونه تجاوز به حريم انقلاب اسلامي، غيرقابل پيش‌بيني و بسيار سهمگين و جدي خواهد بود، تن دادن به چنين ريسک بزرگي براي آنها امکان‌پذير نيست، چرا که چنين اقدامي مي‌تواند به تسريع در نابودي کامل اندک اعتبار باقي‌مانده آمريکا در کمترين زمان ممکن منجر گردد.
اهميت اين نکته وقتي بيشتر روشن مي‌شود که به ياد بياوريم زماني نه‌چندان دور، فقط انتشار خبر حرکت يک ناو آمريکايي به سمت کشور هدف، کافي بود تا هرگونه مقاومت آنها در برابر زورگويي‌هاي يانکي‌ها را در هم بشکند، در حالي که امروز به يُمن پيروزي و مقاومت انقلاب اسلامي در برابر نظام سلطه، آمريکايي‌ها در حدي از ضعف و اضمحلال قرار گرفته‌اند که قدرت يکه‌تازي از آنها سلب شده است.
اين ضعف در حدي است که؛ .همپيمان پليدش که داعيه کشورگشايي از نيل تا فرات را داشت، خود را در حصاري از ديوارهاي بتني در سرزمين‌هاي اشغالي محصور نموده، حمايت همه‌جانبه‌اش از سعودي‌ها عليه يمنِ بي‌دفاع بي‌نتيجه مانده، کره شمالي تهديدهاي مکرر يانکي‌ها را ناديده مي‌انگارد و علاوه بر ده‌ها ناکامي ديگر، اينک ناوهاي آنها در خليج هميشه فارس نيز بايد پاسخگوي هشدارها و سوالات انبوه قايق‌هاي تندرو و پهپادهاي تيزپرواز ايراني باشند، بدون آنکه فرماندهان آمريکايي بتوانند واکنش دلخواه خود را نشان بدهند.
-۴ ممکن است آمريکا در يک نبرد نظامي نابرابر بتواند خساراتي را به ايران وارد نمايد، اما قطعاً هرگونه تجاوز از سوي اين کشور بي‌پاسخ نخواهد ماند و پايگاه‌هاي نظامي و غيرنظامي و حتي شناورهاي نظامي آنها و نيز منافع آمريکا در کشورهاي هم‌پيمان اين کشور از جمله؛ رژيم اشغالگر قدس و کشورهاي مرتجع و مزدور عربي را گرفتار آتش خشم رزمندگان اسلام خواهد نمود و هرگونه آسيب به اين اهداف مي‌تواند، ماهيت پوشاليِ توان دفاعي يانکي‌ها را افشا و اعتبار قدرت نظامي آنها را به‌شدت خدشه‌دار نمايد.
به عبارت ديگر، با عنايت به فرمايش رهبر معظم انقلاب اسلامي که فرمودند؛ «دوران بزن در رو به پايان رسيده است» عواقب و پيامدهاي بروز اين جنگ احتمالي مي‌تواند دچار چنان گستردگي و شدتي باشد که دامن بسياري از ديگر کشورهاي منطقه، به‌ويژه کشورهاي هم‌پيمان و وابسته به آمريکايي‌ها را نيز در برگرفته و براي ساليان دراز، شرايط را براي هرگونه رشد و پيشرفت، از آنان سلب نمايد.
در واقع آمريکايي‌ها و غربي‌ها به خوبي مي‌دانند، که به‌واسطه شرايط ملتهب و شکننده حاکم بر منطقه، در صورت وارد شدن به جنگ مستقيم با ايران، امکان گسترش اين جنگ احتمالي به کل منطقه و بلکه جهان (جنگ جهاني سوم) دور از انتظار نيست و در اين صورت ديگر گاوي براي دوشيدن و شيري براي دوشيده شدن وجود نخواهد داشت و اين نکتهِ قابل تأمل ديگري است که خوشايند هيچ‌کس نيست.
لازم به يادآوري است که؛ بسياري از پايگاه‌ها و شناورهاي آمريکا و غرب در منطقه ، مؤسسات تجاري متعلق يا وابسته به غرب، نقاط محدود و شناخته شده‌اي هستند که در صورت تجاوز غربي‌ها، هدف قراردادن برخي از آنها حتي نياز به جنگ موشکي ندارد و با توپ‌هاي دوربرد ايران نيز قابل انهدام است. (فهرست ۸۵۰ پايگاه برون‌مرزي آمريکا در نقاط مختلف جهان، در اينترنت نيز موجود است)
-۵ در صورت بروز جنگ احتمالي، ايران در سرزمين خود مي‌جنگد و پشتيباني نيروهايش در چنين شرايطي (به‌خصوص در يک جنگ فرسايشي و بلندمدت)، به مراتب کم‌هزينه‌تر و راحت‌تر از پشتيباني از نيروهايي است که از هزاران کيلومتر دورتر، وارد جنگ شده‌اند.
-۶ اقتصاد آمريکا و غرب نيز در معرض ورشکستگي است و لذا با توجه به هزينه بالاي يک جنگ فراسرزميني، تأمين هزينه مادي و انساني چنين جنگي براي غربي‌ها امکان‌پذير نيست و درست به همين دليل است که سردمداران آمريکا، در سال‌هاي اخير سياست جنگ‌هاي نيابتي را جايگزين جنگ مستقيم کرده‌اند.
گزارش‌هاي بين‌المللي و نتايج بررسي‌هاي مراکز رسميِ خود آمريکا نيز نشان مي‌دهد که اين کشور از نظر اقتصادي و همچنين اوضاع و احوال اجتماعي و حتي وضعيت نظامي در شرايطي نيست که بتواند درگير يک جنگ نظامي جديد (هرچند به ظاهر محدود و کوتاه‌مدت)، در منطقه بشود.
-۷ براي افکار عمومي جهان و به‌خصوص منطقه نيز، بروز يک نزاع جديد که پاياني براي آن متصور نيست و معلوم نيست دامنه آن تا کجا گسترش پيدا کند، پذيرفتني نخواهد بود و لذا نه‌تنها مانع از ايجاد هماهنگي آمريکا با ساير کشورهاي همپيمان براي ايجاد يک ائتلاف بين‌المللي در جهت ورود به جنگ جديد در منطقه خواهد شد. بلکه واکنش ساير کشورهاي مختلف جهان را نيز در پي خواهد داشت.
علاوه براين؛ گسترش حضور آمريکا در منطقه، براي رقيب ديرينه‌اش يعني روسيه نيز قابل تحمل نيست و ممکن اسست به رويارويي مستقيم اين دو بينجامد که اين مسئله نيز براي هيچ يک از آنها و همينطور ساير کشورها خوشايند نيست.
-۸ عدم شناخت و آگاهي دقيق غربي‌ها از شرايط منطقه و ايران و نيز واکنش احتمالي جبهه مقاومت و مسلمين جهان اسلام و متقابلاً آگاهي‌ها و تجارب ارزشمند ايران در جريان ۸ سال جنگ تحميلي و مبارزه با تروريست در کشورهاي عراق و سوريه و استفاده از روش‌هاي ناشناخته و خلاقانه و همچنين اِشراف اطلاعاتي در منطقه و نيز گستردگي سرزميني و حضور نيروهاي ايثارگر بسيج در اقصي نقاط کشور، از ديگر مؤلفه‌هاي برتري‌ساز ايران براي مقابله در برابر تهديدات خارجي و متقابلاً ايجاد موانع ناشناخته در مسير متجاوزين آمريکايي در يک جنگ نامتقارن محسوب مي‌شوند.
-۹موقعيت استراتژيک و به‌خصوص اِشرافيت ايران بر تنگه هرمز که يکي از مسيرهاي اصلي انتقال انرژي و تبادلات تجاري جهان و کشورهاي منطقه به‌شمار مي‌رود و بيش از ۴۰ درصد از منابع انرژي جهان از آن عبور مي‌کند، سبب شده تا بروز هرگونه ناامني در اين منطقه خطر جدي براي اقتصاد جهان تلقي شود، زيرا قطعاً در صورت بر هم خوردن امنيت اين تنگه، قيمت نفت و ساير محصولات توليدي کشورها به شدت افزايش خواهد يافت و تبادلات تجاري دنيا دستخوش آسيب‌هاي جبران ناپذير خواهد شد و اين چيزي نيست که براي اقتصاد شکننده کشورهاي غربي و قدرت‌هاي نوظهور اقتصادي قابل هضم باشد.
-۱۰ وسعت سرزميني و موقعيت سوق‌الجيشي ايران، وجود رده‌هاي مقاومت بسيج در
اقصي نقاط ايران و برخورداري کشور از وجود ميليون‌ها جوان با انگيزه و آماده رزم بسيجي، حمايت هسته‌هاي مقاومت انقلابي سراسر دنيا از انقلاب اسلامي، بهره‌مندي ايران از ساير قدرت‌هاي پنهان و ناشناخته و ناآگاهي غرب از آنها، ظرفيت‌هاي فراوان خوداتکايي و خودکفايي کشور براي مقاومت در برابر تهديدات احتمالي خارجي نيز، در رديف ساير مؤلفه‌هاي بازدارنده‌اي قرار دارند که مانع از خيال پردازي غربي‌ها مي‌شوند.
-۱۱ علاوه بر همه اين موارد، تجارب جنگ تحميلي ۸ ساله نشان داده که در جريان جنگ احتمالي آمريکا با ايران، مين‌هاي شناور دريايي و همچنين موشک‌هاي شليک شده به سمت شناورها و پايگاه‌هاي نظامي آمريکا در منطقه نيز، مي‌توانند همانند دوران جنگ عراق با ايران، به موشک‌هاي سرگرداني تبديل شوند که خواسته يا ناخواسته، شناورها و تأسيسات نفتي و غيرنفتي مجاور آنها در مناطق هدف را نيز مورد اصابت خود قرار داده و صاحبان آنها را از هست و نيست ساقط نمايد.
-۱۲ البته اهرم‌هاي قدرت ايران فقط به اشرافيت بر نقاط ضعف دشمن يا توان داخلي کشور محدود نمي‌شود، بلکه هسته‌هاي مقاومت جهان اسلام در سراسر دنيا و همچنين توان جنگ سايبري، امکان بالقوه‌اي ديگري هستند، که در صورت لزوم و به هنگام نياز براي ضربه زدن به منافع متخاصمين، به کمک ايران اسلامي خواهند شتافت.

نویسنده : احمدرضا هدایتی |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.