زاینده رود، زنده می شود؟ - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 10672
  پرینتخانه » اجتماعی, ویژه تاریخ انتشار : 18 مهر 1398 - 0:26 |
به مناسبت روز ملی زاینده رود، «رسالت» آخرین وضعیت آن را بررسی می‌کند؛

زاینده رود، زنده می شود؟

زاينده رود، فصلي و کم جان است و شرح پريشان حالي اش دشوار، اگرچه همه مي خواهند «اين رود زنده بماند» و هرازگاهي سنگش را به سينه مي کوبند تا به خيال خودشان کاري کرده باشند اما غافل از اينکه، چهره کويرگون و بستر ترک خورده اش، فقط برخي از روزهاي سال، رنگ آب را به خود مي بيند و به تعبيري دچار «سرخوشي موقت» مي شود.
زاینده رود، زنده می شود؟

 مرضيه صاحبي |
زاينده رود، فصلي و کم جان است و شرح پريشان حالي اش دشوار، اگرچه همه مي خواهند «اين رود زنده بماند» و هرازگاهي سنگش را به سينه مي کوبند تا به خيال خودشان کاري کرده باشند اما غافل از اينکه، چهره کويرگون و بستر ترک خورده اش، فقط برخي از روزهاي سال، رنگ آب را به خود مي بيند و به تعبيري دچار «سرخوشي موقت» مي شود. سا‌ل هاي متمادي است که رنگ و رخساره زاينده رود از سر درونش خبر مي دهد و حال نزارش توجيه پذير و قابل کتمان نيست.
بي ترديد همه آمارها و همه حرف و سخن ها از سوي مقامات مسئول به منزله قلب واقعيت است و شواهد امر حکايت از آن دارد که زاينده رود را به حال خود رها کرده اند اما اين رهاشدگي عمدي از چه هنگامي آغاز شد؟ شايد آن هنگام که آب را در حلق صنايع بزرگ سرازير کردند و از خود نپرسيدند، چه بر سر عظيم ترين رودخانه فلات مرکزي ايران مي آيد. شايد آن هنگام که آب را به يزد انتقال دادند و بعدها پاي کرمان و کاشان و قم به اين ماجرا باز شد. اما نه، سرآغاز اين تشنه کامي به ساليان پيش از انقلاب بازمي گردد، به سال ۱۳۳۸ که نخستين تونل کوهرنگ به بهره برداري رسيد.
با استناد به تحليل هاي ناظران، تمامي حقابه زيستي رودخانه زاينده رود و تالاب گاوخوني با اجراي اين پروژه و طرح هاي مشابه، صرف توسعه ناپايدار شده و اما پس از آن، تونل هاي دوم و سوم و حتي طرح هاي انتقالي همچون «گلاب» باعث و باني خشکيدگي پرآب ترين رودخانه تاريخ ساز کشور بوده و چه بسا حياتِ تالاب گاوخوني را به مخاطره انداخته است.
* بخشنامه آمده درباره زاينده رود اظهار نکنيم!
آنچه روايت کرديم، حکايت ناخوش احوالي رودخانه اي است که ۱۶ سال پيش در ۱۸ مهر ماه سال ۱۳۸۲ از سوي تشکل‌هاي زيست‌محيطي استان اصفهان و چهارمحال و بختياري به عنوان «روز نکوداشت زاينده رود» نامگذاري شد و در تمام اين سالها، بي رمق تر و ناخوش احوال تر شده، از مسئولان و مقامات سازمان محيط زيست مي پرسيم: چرا؟ پاسخي نمي دهند، تصورشان اين است که حيات اين رودخانه بهانه است و رسانه ها در پي برداشتها و اغراض سياسي اند، از کنشگران زيست محيطي و اهل نظر مي خواهيم آنچه بر سر اين رودخانه آمده را با ما در ميان بگذارند، مي گويند: «بخشنامه آمده که در اين درباره اظهار نکنند» اما منبعي آگاه در وزارت نيرو حاضر مي شود ماجراي پريشان حالي اين رودخانه را براي رسالت شرح دهد. او در آغاز کلام به احداث نخستين تونل کوهرنگ اشاره دارد، اين تونل به طور متوسط حدود ۳۰۰ ميليون مترمکعب آب را به زاينده رود اضافه مي کند. پس از آن در سال ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹ سد زاينده رود ايجاد مي شود و اولين زيان آن، آب وارده به تالاب گاوخوني است که براي کشاورزي و مصارف صنعتي استفاده مي شود، بنابراين سد زاينده رود بخشي از حقابه تالاب گاوخوني را مي گيرد، در دهه ۷۰ تونل دوم کوهرنگ افتتاح مي شود که اين تونل حدود ۳۰۰ تا ۳۵۰ ميليون متر مکعب آب را براي زاينده رود به ارمغان مي آورد و بعد تونل سوم کوهرنگ که در حال حاضر بخشي از منابع آب منطقه را زهکش کرده و ساليانه حدود ۵۰ ميليون مترمکعب را به حجم آب زاينده رود مي افزايد اما با اين وجود همچنان بستر رودخانه خشکيده است. شايد بپرسيد چرا؟ پاسخ مشخص است، بيش از ۴۰ هزار حلقه چاه طي چند دهه اخير در استان اصفهان حفرشده که در حال حاضر حدود ۱۷ هزار حلقه آن غيرمجاز است و يا اجراي طرح هاي آبخيزداري و سدها بر روي ساير زيرحوزه هاي تالاب گاوخوني و توسعه اراضي کشاورزي، امان زاينده رود را بريده است.
*توسعه نامتوازن اراضي کشاورزي و صنايع آب بر
به روايت اين منبع آگاه، اراضي کشاورزي حوزه زاينده رود از دهه ۴۰ که حدود ۵۰ هزار هکتار بوده، امروز به۲۵۰ هزار هکتار افزايش پيدا کرده يعني ۵ برابر شده و وزارت جهاد کشاورزي چندين سال است که مي گويد کشت برنج در استان ممنوع است، با اين وجود امسال بالغ بر ۲۰ هزار هکتار برنج کاري در استان اصفهان انجام شده، در اين وضعيت اگر زاينده رود نخشکد جاي تعجب دارد و از سوي ديگر صنايعي نظير ذوب آهن، فولادمبارکه، پالايشگاه ها و پتروشيمي ها که هريک مصارف جديدي براي زاينده رود تعريف مي کنند و اگر قرار باشد ۲۰۰ ميليون مترمکعب آب به اين رودخانه افزوده شود، پيش از آمدن آب ۳۰۰ ميليون متر مکعب مصرف تعريف کرده ايم و اينگونه است که تونل احداث مي کنيم و به همان نسبت مصرف را بالا مي بريم.»
او در تکميل سخنانش به ذکر اين نکته مي پردازد که «آورد آب رودخانه زاينده رود به سدي با همين عنوان، حدود يک ميليارد و ۹۰۰ ميليون متر مکعب بوده که حدود يک ميليارد و ۶۰۰ ميليون متر مکعب آب، رهاسازي و به سمت پايين دست رفته اما تا همين چند روز پيش، قطره اي به تالاب گاوخوني نمي رسيد، بنابراين علل خشکي زاينده رود را بايد در سلسله مسائلي نظير سدسازي ها وعوامل توسعه نامتوازن اراضي کشاورزي و صنايع آب بري مثل فولاد، ذوب آهن و پتروشيمي جستجو کرد.»
«تورج فتحي» در قامت کنشگر محيط زيست نسبت به توسعه ناپايدار و عدم مديريت تقاضاي مصرف، ابراز نارضايتي
مي کند. او در گفت و گو با رسالت، «کاشت برنج در دشت لنجان را خطرناک مي داند، از اين نظر که زمين هاي کشاورزي پيرامون رودخانه زاينده رود، آبياري غرقابي و پرمصرف دارند و از آب رودخانه برداشت مي کنند، حال آنکه بايد مصرف آب را در بخش کشاورزي متعادل و راندمان آبياري را افزايش داد. طبيعتا وقتي راندمان آبياري افزايش پيدا کند و از حدود زير ۲۰ درصد به بالاي ۳۵ تا ۴۰ درصد برسد، ميزان زيادي آب صرفه جويي شده و مي تواند پاسخگوي تامين حقابه رودخانه زاينده رود تا مقطع شهر اصفهان، پايين دست و تالاب گاوخوني باشد.»
اين اتفاق مبارک در حوزه آبريز گاوخوني و رودخانه زاينده رود رخ نداد و بيشتر بودجه ها به سمت تامين و اجراي پروژه هايي به منظور پاسخگويي مصارف هدايت شد در حالي که بايد وزارت جهاد کشاورزي به همراه وزارت نيرو، برنامه هاي هماهنگ شده اي را اجرايي مي کردند تا بتوانند الگوي کشت مناسب را با هدف سازگاري با اقليم و خاک منطقه داشته باشند اما چنين اقدامي باتوجه به اعمال سياست‌هاي غلط با هدف صرف منابع براي پاسخگويي به مصرف انجام نگرفته و به فکر مديريت تقاضا نيفتاده ايم تا براساس داشته هايمان، تعادلي برقرار کنيم به همين دليل پروژه هايي که اجرا شده، هدفش پاسخ دادن به مصارف موجود بوده است.
*رودخانه کوهرنگ، پاسخگو نبود
«تورج فتحي» با طرح اين مسئله که چرا بايد صنايع آب بري مثل پتروشيمي را در مناطق خشک و کم آب مستقر کنيم، توضيح مي دهد: «عدم مديريت تقاضاي آب از همين جا نشات مي گيرد، ما نبايد صنايع آب بر را در حاشيه رودخانه زاينده رود ايجاد و بعد به هر شکلي پروژه هاي انتقال آب بين حوزه اي و تونل کوهرنگ و گلاب و سدها را اجرا کنيم. به فرض مثال سدي به اسم زاينده رود بعد از افزايش جمعيت و مصرف و رشد صنعت و کشاورزي، ميزان مصرف آبش به ميزان آب موجود در حوزه آبريز غلبه کرد و حتي با وجود اينکه سه تونل مختلف از رودخانه کوهرنگ يک، دو و سه به منظور تامين آب مورد نياز رودخانه زاينده رود و مصارف پايين دست، پيش بيني شد اما بازهم پاسخ مصارف ما را نمي دهد.»
تقريبا حدود ۵ دهه پيش آورد طبيعي زاينده رود حدود ۸۰۰ ميليون مترمکعب بود و حقابه تالاب گاوخوني هم تامين مي شد اما باتوسعه همه جانبه، نياز آبي اصفهان افزايش يافت تا اينکه بحث انتقال آب از سرشاخه هاي کارون و زاينده رود تحت عنوان تونل «کوهرنگ اول» آغاز شد و آنطور که «هومان خاکپور» از کنشگران محيط زيست در گفت و گو با رسالت مطرح مي کند: با اين انتقال نه تنها مشکل کم آبي اصفهان حل نشد بلکه به يکباره با توسعه اي گسترده در بحث صنعت روبه رو شديم در واقع به همراه انتقال آب، توهم مصرف ايجاد و صنعت و کشاورزي گسترش يافت و به دنبال آن، طرح تونل کوهرنگ ۲ اجرايي شد، نخستين تونل اين پروژه حدود ۳۵۰ ميليون مترمکعب و تونل دوم حدود ۲۵۰ ميليون مترمکعب ظرفيت انتقال داشت، اما با اجراي تونل ۲ کوهرنگ، رشد جمعيتي و توسعه گسترده اراضي کشاورزي اتفاق افتاد و اين توسعه نياز آبي را بالا برد، تا جايي که منطقه اصفهان با کمبود آب مواجه شد و طرح انتقال کوهرنگ ۳ کليد خورد، اين طرح حدود ۲۰ تا ۲۵ سال زمان مي برد اما مخزن يا سدي که قرار است آب را به داخل تونل منحرف کند، احداث نشده و از طريق پمپاژ در حال انتقال بخشي از آب کارون به زاينده رود است.
به اعتقاد او با انتقال کوهرنگ سوم، مشکل آب نه تنها در منطقه اصفهان حل نشده بلکه تمامي حقابه زيستي رودخانه زاينده رود و تالاب گاوخوني هم صرف بخش هاي کشاورزي و صنعت شده است.
بي ترديد از جمله ضربه هاي مهلکي که به رودخانه زاينده رود و تالاب گاوخوني وارد آمده، همين توسعه و سياست‌گذاري غلط است. آبي که از کارون به زاينده رود منتقل شده، قرار بود، نيازهاي آبي را برآورده کند اما هيچ کدام از تونل هاي انتقال با هدف تامين حقابه زيستي زاينده رود و گاوخوني اجرايي نشده اند بلکه براي تامين منابع آب کشاورزي و صنعت به مرحله عملياتي رسيده اند، از مصاديق بارز آن انتقال آب به يزد است که بخش کشاورزي و صنعت در اصفهان سهم خود را مطالبه و براي جبران آن از حقابه زيستي گاوخوني و زاينده رود برداشت کردند. به همين علت است که «خاکپور» تاکيد مي کند: «حقابه زيستي، مدافعي ندارد. ضمن اينکه بارگذاري هاي گسترده اي در حوزه کشاورزي و صنعت انجام داده ايم و اگر چند برابر آبي که به يزد مي رود در همان منطقه اصفهان مصرف شود، بازهم آن را به حقابه زيستي زاينده رود و گاوخوني اختصاص نمي دهند، طبعا در بخش کشاورزي و صنعت مصرف مي کنند و اتفاقا طرح هاي انتقال آب همچون بهشت آباد مصرف بخش کشاورزي و صنعت را تقويت مي کند.»طرح بهشت‌آباد عنواني است که براي انتقال آب از چهارمحال و بختياري به فلات مرکزي ايران به کار برده مي‌شود. طبق اين طرح قرار است نسبت به انتقال سالانه حدود يک ميليارد مترمکعب، آب به فلات مرکزي ايران اقدام شود. بهشت آباد در آخرين تخصيص ها از حدود يک ميليارد و ۲۰۰ ميليون مترمکعب به ۸۰۰ ميليون مترمکعب و در نهايت به ۵۸۰ ميليون مترمکعب رسيد که از اين ميزان حدود ۲۵۰ ميليون مترمکعب سهم اصفهان، ۱۵۰ ميليون مترمکعب سهم يزد و ۱۸۰ ميليون مترمکعب سهم کرمان است و بازهم پيش بيني شده که اين ۲۵۰ ميليون مترمکعب براي بخش صنعت و کشاورزي مصرف شود.
به اذعان «خاکپور» وقتي سرمايه گذارهاي اين طرح، بخش هاي صنعتي اصفهان باشند، اوراقي را براي تامين منابع مالي اين انتقال، سرمايه گذاري مي کنند و اين موضوع به روشني اثبات مي کند با انتقال هاي بعدي بازهم مشکل زاينده رود و گاوخوني حل نمي شود، اصلا رويکردي که وجود دارد، بحث نجات بخشي زاينده رود و گاوخوني نيست بنابراين نه تنها با طرح انتقال بهشت آباد بلکه با چهار طرح انتقال آبي ديگر از سرشاخه هاي کارون به فلات مرکزي بازهم عطش صنعت و کشاورزي برطرف نخواهد شد.
اين کنشگر محيط زيست بر اين مسئله تاکيد مي کند: «اگر به راستي بحث تامين آب شرب اصفهان مطرح است، مشکلي نداريم اما واقعيت امر اين است که سالانه از طريق شبکه سيلي حدود ۱۰ ميليارد متر مکعب آب براي شرب اصفهان اختصاص مي يابد و پيش بيني مي شود در افق ۱۴۲۰ باتوجه به اينکه جمعيت اصفهان به حدود ۵ ميليون نفر مي رسد، حدود ۲۰ ميليون متر مکعب، نياز آبي داشته باشيم، برهمين اساس مي گويند، آن ۱۰ ميليون مترمکعب را از طريق گلاب تامين مي کنيم، اما تونل گلاب با ابعادي که احداث شده، مي تواند حدود ۲۳ و ۲۴ مترمکعب بر ثانيه دبي پايه زاينده رود را به طور کامل خشک کرده و منجر به رودخانه کشي شود.»منبع آگاه در وزارت نيرو هم بر اين باور است که اگر در شرايط کنوني مردم اصفهان آبي را در زير سي و سه پل و پل خواجو مي بينند با بهره برداري از تونل گلاب هرگز قطره آبي را نخواهند ديد و اين به منزله کشتن رودخانه است. بي ترديد اقداماتي از اين دست به منظور توسعه ناپايدار انجام مي شود. برهمين اساس «خاکپور» هم با تاکيد بر اينکه با حاکميت يافتن توسعه در اصفهان، حيات زاينده رود روز به روز تهديد خواهد شد، عنوان مي کند: «اگر بپذيريم که گلاب براي تامين آب شرب بوده، پس چرا به دنبال اجراي بهشت آباد با هدف تامين آب شرب هستيم؟ البته با صراحت نمي گويند که بهشت آباد را براي صنعت و کشاورزي مي خواهند اما اهداف پشت پرده آنها مشخص است، ما مي دانيم انتقال آن ۲۵۰ ميليون مترمکعب از بهشت آباد با همين هدف صورت مي گيرد و اين ريل گذاري غلط به معناي توسعه نامتوازن است.»
*تخصيص نيافتن حقابه زيستي
پرواضح است که توسعه ناپايدار به قيمت تخصيص نيافتن حقابه زيست محيطي گاوخوني و زاينده رود تمام شده و به زعم «تورج فتحي» «اگر بخواهيم از ميان مسائل خرد و کلان زاينده رود، مهمترين را مطرح کنيم بايد به بحث تامين حقابه اشاره کنيم، وقتي واژه حقابه را به صورت عمومي به کار مي بريم، منظورمان اين است که مي خواهيم حقابه تالاب گاوخوني تامين شود، مصارف ناخالص اين حوزه آبريز، بالغ بر ۵ هزار و ۵۰۰ ميليون مترمکعب بوده و مربوط به کل حوزه آبريز است اما جريان انتقالي که از اين حوزه خارج مي شود حدود ۵۸ ميليون مترمکعب است و کل اين حوزه به خصوص در بحث آب‌هاي زيرزميني همانند بسياري از دشت‌هاي کشور و دشت‌هايي که در اينجا قرار گرفته اند، مثل دشت اصفهان در مجموع حدود ۲۲۰ ميليون مترمکعب، بيلان منفي دارد يعني سطح آب‌هاي زيرزميني اش افت کرده است و اگر به لحاظ محيط زيستي بخواهيم ارزيابي داشته باشيم، بحث آن صرفا به حيات رودخانه زاينده رود و تالاب گاوخوني بازمي گردد.»
وقتي مي گوييم بايد حقابه تالاب گاوخوني تامين شود، منظور کلي مان تالاب گاوخوني بوده و اگر اين تالاب داراي آب کافي باشد معنايش اين است که رودخانه زاينده رود هم زنده است و اين جريان، چرخه هيدروليکي است که بايد در کل حوزه آبريز وجود داشته باشد، اگر پايين ترين قسمت حوزه آبريز که همان تالاب گاوخوني است، داراي آب لازم و کافي باشد و در مهمترين رودخانه اي که اين تالاب را تامين آب مي کند، يعني زاينده رود، آب وجود داشته باشد به معناي اين است که چرخه هيدروليکي در حوزه آبريز شرايط متعارف و متعادلي دارد.
هرچند بنا به گفته «فتحي»، سال‌هايي هم که داراي آب متعارف و متعادلي هستيم بازهم تعداد زيادي از ماه ها آبي در رودخانه جريان ندارد، به خصوص در ماه هاي خشک به طور کامل اين ارتباط هيدروليکي قطع مي شود، اما گزارشهاي تاريخي نشان مي دهد در خشک ترين ماه هاي سال هم آب قابل توجهي از زاينده رود عبور کرده و به تالاب گاوخوني رسيده است، بنابراين ما آب را در بالادست مصرف مي کنيم و حاصل آن وضع موجود است.
* دولت مقصر است؟
منبع آگاه در وزارت نيرو به روند موجود نقد دارد و در آنچه بر سر زاينده رود آمده، دولتها را مقصر مي داند و معتقد است: مافيايي وجود دارد که نمي گذارد حقايق روشن شود، سال گذشته کل بارشها و آب ورودي به سد زاينده رود حدود ۶۰۰ ميليون مترمکعب بوده، امسال آب ورودي ۱۹۰۰ ميليون مترمکعب و بيش از سه برابر است اما بازهم آبي به گاوخوني نرسيده، آيا امکان نداشت آب را به مرور رهاسازي کنند، تا زاينده رود طي چندسال به طور دائمي آب داشته باشد؟ چرا وزارت نيرو وظيفه حاکميتي خود را در کنترل و رهاسازي آب سد زاينده رود به نماينده وزارت کشور که استاندار اصفهان است، واگذار کرد؟ همه اين پرسش ها حاکي از آن است که سوءمديريت دولتها در برهه هاي مختلف به تناسب دغدغه هاي زيست محيطي بيداد مي کند. «هامون خاکپور» باتوجه به رويکرد دولت، اميدي به احياي زاينده رود ندارد و در توضيح اين نااميدي مي گويد: «متولي تامين حقابه زيستي، سازمان حفاظت محيط زيست است و اين سازمان دغدغه تامين حقابه را نداشته و خودش به عنوان متولي به دنبال صدور مجوز طرحهاي انتقال آب است و به نجات بخشي رودخانه ها فکر نمي کند درحالي که اين سازمان بايد اولين مدافع و منتقد طرح هاي انتقال آبي باشد که منجر به تضييع حقابه رودخانه ها و تالاب ها مي شود اما متاسفانه جلوتر از دستگاه هاي
اجرايي حرکت مي کند تا اين انتقال انجام شود. لذا در چنين شرايطي اميدي به تامين حقابه محيط زيستي زاينده رود و گاوخوني نيست.» اما «تورج فتحي» با بيان اين نکته که بحران هاي محيط زيستي علل مختلفي دارند و در يک بازه زماني دهه اي اتفاق مي افتند، سعي دارد، بار مسئوليت را از روي دوش دولت ها بردارد. به اذعان او بعضي پديده ها در حوزه محيط زيست برگشت ناپذيرند اما آنهايي که برگشت پذيرند بايد در يک بازه زماني کوتاه مدت اقدامات انجام شود، وگرنه زمانبر خواهد بود. يکي ازمسائل و نگراني هايمان عزل و نصب ها در دولت‌هاي مختلف است و با اين اتفاق بسياري از پروژه ها کنار گذاشته شده و يا نقش آنها کمرنگ مي شود بنابراين اگر سوء مديريت هاي اين چنيني را کنار بگذاريم و از توسعه ناپايدار رويگردان باشيم، طي يک بازه زماني دو دهه اي به شرايط متعارف و جريان نسبتا دائمي آب در رودخانه زاينده رود دست مي يابيم.
*راهکارهاي نجات زاينده رود
حال با اين همه براي نجات زاينده رودي که اصلي ترين رودخانه ايران مرکزي است، چه بايد کرد؟ ۱- کاهش مصارف در بخش هاي کشاورزي و صنعت، تغيير الگوهاي کشاورزي و ممنوع کردن کشت برنج به معناي واقعي چه در چهارمحال بختياري با حداکثر ۱۰ هکتار برنج کاري و چه در اصفهان که امسال بيش از ۲۰ هزار هکتار برنج کاري داشته است. صنايع آب بر هم بايد در کاهش مصرف آب متحول شده و از توسعه آن در حوزه زاينده رود جلوگيري شود. ۲-رهاسازي حقابه طبيعي رودخانه و تالاب گاوخوني و اجراي سدها و طرح هاي آبخيزداري ۳-استفاده از آب خاکستري يا همان پساب تصفيه خانه ها و جايگزيني براي مصارف صنعتي ۴-جلوگيري از برداشتهاي غيرمجاز اميد است روزي زاينده رود، زنده رود باشد و در تمام روزهاي سال، صداي جوش و خروش آب در عظيم ترين رودخانه فلات مرکزي ايران شنيده شود.

نویسنده : مرضيه صاحبي |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای زاینده رود، زنده می شود؟ بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.