مهناز فتاحي، نويسنده كتاب « فرنگيس» در گفتوگو با رسالت:
اين روزها فرنگيس حال بهتري دارد
گفتوگو از ريكا حسامي
اشاره:
مهناز فتاحي از جمله نويسندگاني است كه اين روزها كتاب « فرنگيس» او در محافل ادبي مطرح است.وي راوي داستان واقعي زني است كه در دفاع مقدس ، نماد شجاعت و مقاومت قلمداد ميشود و تنديس او در پارك شيرين كرمانشاه قرار دارد. فرنگيس حيدرپور، بانويي از ايل كلهر كردستان و ساكن روستاي گورسفيد در منطقه مرزي است كه در زمان دفاع مقدس توانست به تنهايي يك سرباز بعثي را به هلاكت و سربازي ديگر را اسير كند. داستان زندگي اين زن غيور و شجاع داراي فراز و نشيبهاي بسيار و وقايع تكان دهندهاي است كه به قلم نويسنده كتاب « فرنگيس» به رشته تحرير در آمده است. اين كتاب كه بيانگر نقش شجاعانه زنان سرزمينمان در دفاع مقدس است توانسته نظر رهبر فرزانه را جلب نمايد و بر آن تقريظ بنويسند.
مهناز فتاحي در گفتوگو با رسالت انگيزه خود را از نوشتن كتاب فرنگيس بازگو كرده است. وي با اشاره به سختيهاي كار كه سه سال به طول انجاميده ، خاطرنشان ساخت كه فرنگيس حيدرپور ابتدا راضي به نوشتن خاطراتش نبود.
مدير كل كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان استان كردستان در توصيف فرنگيس گفت: او يك خانم مهربان روستايي، پر از شجاعت ، غيرت و ايمان است.
وي در مورد انتقال احساس يك زن در مواجهه با دو سرباز دشمن در كتاب فرنگيس اظهار داشت: روي اين صحنه خيلي كار كردم. بارها و بارها آن را بازنويسي كردم تا مخاطب از درون و بيرون با فرنگيس روبهرو شود.
مهناز فتاحي كه داراي 20 كتاب در زمينه داستان ، خاطره و زندگي نامه داستاني است، خاطرنشان ساخت كه فرنگيس نماد همه زنان كشور است و آنچه او و امثال او ميخواهند « توجه» و«حرمت» است.
وي تصريح كرد كه حال امروز خانم فرنگيس حيدرپور نسبت به زمان نوشتن كتاب خيلي بهتر است. قولهايي به او داده شده كه در حال انجام است.
مهناز فتاحي با اشاره به ديدارش با مقام معظم رهبري و اين كه رهبر فرزانه كشورمان فرموده بودند كه اگر كتاب فرنگيس را خواندند و قلبشان لرزيد، تقريظي بر آن مينويسند، گفت: 12 بهمن خدمت مقام معظم رهبري رسيديم و ايشان 21 بهمن ماه تقريظ نوشتند. يعني 9 روز بعد از ديداري كه داشتيم تقريظ نوشته شده است كه بسيار برايم ارزشمند بود.
وي با اشاره به اين كه يكي از آرزوهاي فرنگيس حيدرپور ديدار با مقام معظم رهبري بود، گفت: در اين ديدار فرنگيس خيلي احساساتي شده بود و مرتب به زبان كردي خطاب به آقا ميگفت: « درد شما روي سر من». اين گفتوگو فرارويتان قرار دارد.
نوشتن را از چه سني آغاز كرديد و تاكنون چند كتاب نوشتهايد؟
نوشتن را از كودكي از زماني كه كلاس پنجم بودم و جنگ شروع شده بود،آغاز كردم. پدرم نظامي و رئيس پاسگاه در منطقهاي مرزي بود و ما آنجا زندگي ميكرديم. ما خيلي زود جنگ را حس كرديم. پدرم زخمي شد. همان روزها من شروع به نوشتن خاطراتم كردم.
آن زمان، در چه سني بوديد؟
كلاس اول راهنمايي بودم. اولين نوشتهام زماني كه كلاس اول راهنمايي بودم در مجله « كيهان بچهها» چاپ شد و بعد از آن عضو كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان شدم و پس از آَن، حدود 20 كتاب نوشتم.
آيا همه كتابهايتان داستان است؟
بعضي از كتابها داستان، بعضي خاطره و بعضي زندگينامه داستاني است.
با چه انگيزهاي داستان زندگي خانم فرنگيس حيدرپور را نوشتيد؟
تنديس خانم فرنگيس حيدرپور در پارك شيرين كرمانشاه وجود دارد. هميشه با خودم فكر ميكردم كه ماجراي اين تنديس چيست؟!
وقتي كه متوجه شدم كه اين تنديس ، نماد مقاومت استان كرمانشاه است، داستان آن را متوجه شدم و وقتي فهميدم كه اين خانم زنده است، با خودم گفتم كه بايد داستان زندگي او را بنويسم. خانم فرنگيس همانند تنديسش محكم و مقاوم است. يك خانم مهربان روستايي، پر از شجاعت، غيرت و ايمان.
نام اولين كتابي كه نوشتيد چيست و آيا فرنگيس آخرين كتابي است كه نوشتهايد؟
نام اولين كتابم « طعم تلخ خرماست». ماجراي خاطرات خودم است كه شكل داستاني دارد. اين كتاب، كتاب فصل كشور، نامزد كتاب سال و برگزيده جايزه پروين اعتصامي شده است.
آيا موضوع كتاب «طعم تلخ خرما» خاطراتتان از دفاع مقدس است؟
بله و خيلي كوتاه است. براي گروه سني نوجوان است. كتابهاي ديگرم؛ « ارديبهشتي ديگر» ، « قلب كوچك سپهر» و چندين كتاب ديگر كه آخرين آنها « باغ مادربزرگ» و « دوستان عجيب پيامبر (ص) » ميباشد.
« باغ مادر بزرگ» كتابي در موضوع دفاع مقدس است. « دوستان عجيب پيامبر (ص) » مجموعه چهار جلدي براي كودك با موضوع پيامبر و مهربانيهايش ميباشد. قبل از اين ها كتاب « پناهگاه بيپناه» را نوشتم و قبل از اين كتاب « فرنگيس» قرار دارد.
در چه سالي كتاب « فرنگيس» چاپ شده است؟
سال 94 چاپ شد.
در چه سالي شروع به نوشتن كتاب « فرنگيس» كرديد؟
سال 89 شروع به نوشتن كتاب فرنگيس كردم. حدود سه سال روي كتاب كار كردم و دو سال هم در چاپخانه ماند تا چاپ شد.
آيا براي نوشتن داستان زندگي خانم حيدرپور به روستاي محل زندگيشان مراجعه كرديد و آيا ايشان به راحتي پذيرفتند كه داستان زندگيشان را بنويسيد؟!
براي مصاحبه با خانم حيدرپور به روستاي « گوسفيد» ميرفتم. سه ساعت تا آنجا راه بود و سه ساعت هم برگشت طول ميكشيد. گاهي 10 دقيقه مصاحبه ميكردم. گاهي نيم ساعت و در طي سه سال مرتب در رفت و آمد به اين روستا بودم. مسير سختي بود ضمن اين كه ايشان در ابتدا اصلاً راضي نبود كه خاطراتشان نوشته شود. كلي تلاش كردم تا راضي شد. از آن جا كه با اصول خاطرهنويسي آشنا نبودند معمولاً خيلي خلاصه به شكل دو خطي و سه خطي صحبت ميكرد و زمان ميبرد تا من ايشان را توجيه كنم كه به دنبال چه مسائلي هستم. خدا را شكر، با همدلياي كه بين من و فرنگيس ايجاد شد، ايشان كمكم همكاري كرد و براي نوشتن اين كتاب با خيلي از كساني كه او را ميشناختند گفتوگو كردند ( خانواده ، مردم شهر، مردم روستا و افرادي كه او را ميشناختند و اطلاعات داشتند) تا اين كه به شكل يك كتاب در آمد.
با توجه به شناختي كه از خانم فرنگيس حيدرپور پيدا كرديد ايشان را چگونه توصيف ميكنيد؟
خانم فرنگيس يك زن كرد از ايل « كلهر» است. شجاع و غيور است. پيشينه ايشان خيلي خوب است. اين ايل در طول تاريخ نشان دادند كه انسانهاي با غيرت و شجاعي هستند.
« فرنگيس» ضمن اين كه زني غيور و شجاع است، بسيار مومن است و اعتقادات قوياي دارد.
واقعاًٌ فردي نترس و مقاوم است. همين الان هم در زندگياش يك تنه با سختيها مبارزه ميكند. همانطور كه از كودكي همراه پدرش كارگري ميكرده و رنجهاي زيادي كشيده تا بزرگ شده است. البته، افرادي كه در آن منطقه زندگي ميكنند، همگي همين خصوصيات را دارند.
كدام بخش از داستان تاثيرگذارتر است و روي خود شما تاثير بيشتري گذاشته است
مهمترين اتفاق زندگي « فرنگيس» اين است كه يك سرباز عراقي را ميكشد و يكي را اسير ميكند.
اما قسمتي ديگر، از زندگي فرنگيس زماني است كه به مجروحان كمك ميكند، برادر كوچكش روي مين ميرود و شهيد ميشود، برادر ديگرش مين را در دستهايش ميگيرد و دستش از آرنج قطع ميشود. يك جايي فرنگيس در دل كوه براي خودش خانه ميسازد و جايي ديگر، در بمباران فرزندش را در مينيبوس به دنيا ميآورد.
آنجايي كه فرنگيس در دل تاريكي شب به خانهاش سر ميزده در حاليكه روستايش در دست دشمن بوده است. به نظر من، همهي زندگي فرنگيس سرشار از ماجراهاي
تكان دهنده است كه واقعاً شجاعت زيادي ميخواهد كه يك نفر در آن لحظات آن كارها را انجام بدهد.
آيا شما توانستيد احساس يك زن را در مواجهه با دو سرباز دشمن به خوبي در كتابتان به خواننده منتقل كنيد؟
بله، فكر ميكنم كه توانستهام ، روي اين صحنه خيلي كار كردم. بارها و بارها آن را بازنويسي كردم. تلاش كردم كه مخاطب تصوير و فيلمي را ببيند و از درون و بيرون با فرنگيس روبهرو شود. اين يكي از سختترين صحنههايي بود كه ميخواستم توصيف كنم. سعي كردم هم راوي آن صحنه را خوب توضيح بدهد و هم خودم را به جاي فرنگيس بگذارم و از نگاه او ببينم. احساس ميكنم تلاشم موفق بوده است.
فرنگيس نماد كدام قشر از زنان كشور ماست؟
فرنگيس نماد همه زنان كشور ماست. زناني در كشور داريم كه ايثارگر و از جان گذشتهاند، فرنگيس نماد زنان مقاوم كشور ما ميتواند باشد.
شما در نوشتههايتان معمولاً از چه سبكي استفاده ميكنيد؟
من روان و صميمي مينويسم، سعي ميكنم مطالب را
به گونهاي بنويسم كه همه بتوانند درك كنند، راحت باشند و با مخاطب به راحتي حرف بزنند. اين زبان ميتواند در دل مخاطب نفوذ كند. به طور كلي، تلفيقي از آنچه كه درونم است را با ادبياتي روان، ساده و صميمي مينويسم.
حرف امروز « فرنگيس» و زناني كه در دفاع مقدس حضوري پر رنگ و تاثير گذار داشتهاند، چيست؟
« توجه» اين كه گذشتهشان از بين نرود! اگر رنجي كشيدند ،
ناديده گرفته نشود! حرمت آنها پاسداشته شود و به آنها توجه شود. فرنگيس در ابتداي مصاحبه از بيتوجهيهايي كه به او شده بود، رنجيدهخاطر بود.
آنها قدرداني شود. وقتي كتابي در مورد او نوشته ميشود به ما يادآوري ميكند كه حرمت اين زنان بايد حفظ بشود و از آنها بايد ديده بشوند. با اين كار هويت و تاريخ ما زنده نگه داشته ميشود.
در حال حاضر وضعيت خانم فرنگيس حيدرپور چگونه است؟
من در پايان كتاب، به وضعيت كنوني فرنگيس و قهرمانان اشاره كردهام. فرنگيس متولد سال 1341 است. هم اكنون در روستاي گورسفيد همان جايي كه آن اتفاقات افتاده زندگي ميكند. چهار فرزند سه پسر و يك دختر دارد. فرزندانش ازدواج كردهاند . پسر كوچكش با او زندگي ميكند. اين روزها فرنگيس حال وهواي بهتري نسبت به آن چه كه در كتاب نوشتم، دارد. آن چيزهايي كه دوست داشته، برايش اتفاق ميافتد.
چه اتفاقاتي؟!
مشكلات مالي او رو به بهبود است. دوست داشت پسرش سركار برود كه اين كار در حال انجام است. آرزو داشت كه مقام معظم رهبري را ببيند كه اين اتفاق افتاد. حقوقي برايش ميخواهند در نظر بگيرند. او با اين كه يك زن قهرمان است 300 هزار تومان حقوق ميگرفت! قرار است كه بيمه بشود. قولهايي به او داده شده كه در حال انجام است. دوست دارد كربلا برود كه گفتند، انشاء ا... در اين هفته به زيارت امام رضا(ع) ميرويم كه آرزويش بود.
آيا همسر خانم فرنگيس در قيد حيات است؟
خير. ايشان 12 سال پيش فوت كرده است.
در مورد ديدار با مقام معظم رهبري برايمان بگوييد.
سال گذشته كه كتاب من، كتاب سال دفاع مقدس شد، خدمت مقام معظم رهبري رسيدم. فرصت خوبي بود و از كتابهايم صحبت كردم. از رهبر فرزانه مان پرسيدم كه
« چرا بر كتاب فرنگيس كه خودتان اشاره فرموديد، تقريظ ننوشتيد؟ » مقام معظم رهبري فرمودند: « هنوز كتاب را نخواندهام ، اگر بخوانم و قلبمان را بلرزاند حتما بر آن تقريظ مينويسم. » 12 بهمن خدمت رهبري رسيديم و 21 بهمن تقريظ نوشتند يعني 9 روز بعد از ديداري كه داشتيم، تقريظ نوشته شده است. برايم بسيار ارزشمند بود. امسال به ما گفتند كه قرار است مراسم رونمايي از تقريظ باشد، خيلي خوشحال شديم. بعد هم خدمت رهبري رسيديم. من از حضرت آقا تشكر كردم. گفتم: شما رهبر كتابخواني هستيد و به كتاب توجه ميكنيد. فرنگيس خيلي احساساتي شده بود و مرتب جملاتي به كردي ميگفت. ديدار صميمي و خوبي بود.
سوال . خانم فرنگيس چه جملاتي به مقام معظم رهبري ميگفت؟
فرنگيس مرتب به زبان كردي خطاب به آقا ميگفت: درد شما روي سر من.
شما بيشتر چه كتابهايي ميخوانيد؟
در كودكي همه جور كتابي كه به دستم ميرسيد ميخواندم. در نوجواني اغلب رمانهاي بزرگ جهان و ايران را خواندم. در دوره نوجواني خيلي كتابخوان بودم و با ادبيات داستاني به شكل گستردهاي آشنا شدم. به قول معروف «خورهي كتاب» بودم! زماني كه به دانشگاه رفتم از آنجا كه رشته تحصيليام زبان و ادبيات فرانسه بود با ادبيات جهان به شكل تخصصي و بيشتر آشنا شدم. من هر كتابي كه به دستم برسد ميخوانم و سعي ميكنم از آنها استفاده كنم.
مدتي در نوجواني شعر ميگفتم. تلاش ميكنم با
همه گونههاي ادبي و سبكها ارتباط برقرار كنم ولي به داستانهاي واقعي علاقه زيادي دارم.
تاثيرگذارترين داستان ادبيات دفاع مقدسي كه خوانديد و لذت برديد، كدام است؟
سوال سختي است! نميتوانم بگويم كدام از همه بهتر بود چون هر كدام ويژگيهايي داشتند كه خاص بود. تمام كتابهايي كه در عرصه دفاع مقدس نوشته ميشود، ارزشمند است.
به كداميك از كتابهاي خودتان بيشتر علاقه داريد و چرا؟
كتاب « طعم تلخ خرما» برشي از زندگي خودم است كه كتاب عاطفي و تاثيرگذاري براي كودك است. چون اولين كتابم بود و برگرفته از زندگي خودم است به آن علاقه خاصي دارم. كتاب « قلب كوچك سپهر» ماجراي پسرم است كه دچار بيماري قلبي است ميخواهد قدرت خداوند را نشان دهد.
اين كتاب براي خود من تاثيرگذار است. اين كتاب را با اشك نوشتم. ماحصل پنج سال پرستاري از فرزندم است و برايم خيلي ارزشمند است.
حال فرزندتان خوب است؟!
بله، حضرت آقا هم از پسرم پرسيدند: الان سالمي؟ سپهر گفت: بله خداروشكر! كتاب « پناهگاه بي پناه» را بعد از فرنگيس نوشتم كه ماجراي بمباران پناهگاه پارك شيرين كرمانشاه است. يك موشك از هواكش پناهگاه وارد ميشود و سيصد نفر شهيد و زخمي ميشوند . اميدوارم اين كتاب هم معرفي بشود.
آيا در حال حاضر در حال نوشتن كتابي هستيد؟
بله، كتاب اولي كه برشي از خاطرات خودم است را به صورت مفصل و به طور كامل با محوريت دفاع مقدس مينويسم كه روزهاي پاياني نگارش آن است.
چه اهدافي براي آينده داريد؟
كتاب خاطرات خودم كه تمام بشود، نوشتن را ادامه ميدهم با تجربه و دقت بيشتري مينويسم. اميدوارم كه كتابهايم ترجمه بشوند چون بعضي از آنها موضوعاتي دارند كه ميتوانند به جهان راه پيدا كنند.
خيلي از نويسندگاني مثل من، حرفهايي دارند كه بايد به گوش جهان برسد. هدفم اين است كه كتابهايم با موضوع زنان و دفاع مقدس از طريق ترجمه به كشورهاي ديگر بروند. قصد دارم يك كار طنز براي كودكان بنويسم. در اين زمينهها تلاش ميكنم.
متشكرم.
اشاره:
مهناز فتاحي از جمله نويسندگاني است كه اين روزها كتاب « فرنگيس» او در محافل ادبي مطرح است.وي راوي داستان واقعي زني است كه در دفاع مقدس ، نماد شجاعت و مقاومت قلمداد ميشود و تنديس او در پارك شيرين كرمانشاه قرار دارد. فرنگيس حيدرپور، بانويي از ايل كلهر كردستان و ساكن روستاي گورسفيد در منطقه مرزي است كه در زمان دفاع مقدس توانست به تنهايي يك سرباز بعثي را به هلاكت و سربازي ديگر را اسير كند. داستان زندگي اين زن غيور و شجاع داراي فراز و نشيبهاي بسيار و وقايع تكان دهندهاي است كه به قلم نويسنده كتاب « فرنگيس» به رشته تحرير در آمده است. اين كتاب كه بيانگر نقش شجاعانه زنان سرزمينمان در دفاع مقدس است توانسته نظر رهبر فرزانه را جلب نمايد و بر آن تقريظ بنويسند.
مهناز فتاحي در گفتوگو با رسالت انگيزه خود را از نوشتن كتاب فرنگيس بازگو كرده است. وي با اشاره به سختيهاي كار كه سه سال به طول انجاميده ، خاطرنشان ساخت كه فرنگيس حيدرپور ابتدا راضي به نوشتن خاطراتش نبود.
مدير كل كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان استان كردستان در توصيف فرنگيس گفت: او يك خانم مهربان روستايي، پر از شجاعت ، غيرت و ايمان است.
وي در مورد انتقال احساس يك زن در مواجهه با دو سرباز دشمن در كتاب فرنگيس اظهار داشت: روي اين صحنه خيلي كار كردم. بارها و بارها آن را بازنويسي كردم تا مخاطب از درون و بيرون با فرنگيس روبهرو شود.
مهناز فتاحي كه داراي 20 كتاب در زمينه داستان ، خاطره و زندگي نامه داستاني است، خاطرنشان ساخت كه فرنگيس نماد همه زنان كشور است و آنچه او و امثال او ميخواهند « توجه» و«حرمت» است.
وي تصريح كرد كه حال امروز خانم فرنگيس حيدرپور نسبت به زمان نوشتن كتاب خيلي بهتر است. قولهايي به او داده شده كه در حال انجام است.
مهناز فتاحي با اشاره به ديدارش با مقام معظم رهبري و اين كه رهبر فرزانه كشورمان فرموده بودند كه اگر كتاب فرنگيس را خواندند و قلبشان لرزيد، تقريظي بر آن مينويسند، گفت: 12 بهمن خدمت مقام معظم رهبري رسيديم و ايشان 21 بهمن ماه تقريظ نوشتند. يعني 9 روز بعد از ديداري كه داشتيم تقريظ نوشته شده است كه بسيار برايم ارزشمند بود.
وي با اشاره به اين كه يكي از آرزوهاي فرنگيس حيدرپور ديدار با مقام معظم رهبري بود، گفت: در اين ديدار فرنگيس خيلي احساساتي شده بود و مرتب به زبان كردي خطاب به آقا ميگفت: « درد شما روي سر من». اين گفتوگو فرارويتان قرار دارد.
نوشتن را از چه سني آغاز كرديد و تاكنون چند كتاب نوشتهايد؟
نوشتن را از كودكي از زماني كه كلاس پنجم بودم و جنگ شروع شده بود،آغاز كردم. پدرم نظامي و رئيس پاسگاه در منطقهاي مرزي بود و ما آنجا زندگي ميكرديم. ما خيلي زود جنگ را حس كرديم. پدرم زخمي شد. همان روزها من شروع به نوشتن خاطراتم كردم.
آن زمان، در چه سني بوديد؟
كلاس اول راهنمايي بودم. اولين نوشتهام زماني كه كلاس اول راهنمايي بودم در مجله « كيهان بچهها» چاپ شد و بعد از آن عضو كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان شدم و پس از آَن، حدود 20 كتاب نوشتم.
آيا همه كتابهايتان داستان است؟
بعضي از كتابها داستان، بعضي خاطره و بعضي زندگينامه داستاني است.
با چه انگيزهاي داستان زندگي خانم فرنگيس حيدرپور را نوشتيد؟
تنديس خانم فرنگيس حيدرپور در پارك شيرين كرمانشاه وجود دارد. هميشه با خودم فكر ميكردم كه ماجراي اين تنديس چيست؟!
وقتي كه متوجه شدم كه اين تنديس ، نماد مقاومت استان كرمانشاه است، داستان آن را متوجه شدم و وقتي فهميدم كه اين خانم زنده است، با خودم گفتم كه بايد داستان زندگي او را بنويسم. خانم فرنگيس همانند تنديسش محكم و مقاوم است. يك خانم مهربان روستايي، پر از شجاعت، غيرت و ايمان.
نام اولين كتابي كه نوشتيد چيست و آيا فرنگيس آخرين كتابي است كه نوشتهايد؟
نام اولين كتابم « طعم تلخ خرماست». ماجراي خاطرات خودم است كه شكل داستاني دارد. اين كتاب، كتاب فصل كشور، نامزد كتاب سال و برگزيده جايزه پروين اعتصامي شده است.
آيا موضوع كتاب «طعم تلخ خرما» خاطراتتان از دفاع مقدس است؟
بله و خيلي كوتاه است. براي گروه سني نوجوان است. كتابهاي ديگرم؛ « ارديبهشتي ديگر» ، « قلب كوچك سپهر» و چندين كتاب ديگر كه آخرين آنها « باغ مادربزرگ» و « دوستان عجيب پيامبر (ص) » ميباشد.
« باغ مادر بزرگ» كتابي در موضوع دفاع مقدس است. « دوستان عجيب پيامبر (ص) » مجموعه چهار جلدي براي كودك با موضوع پيامبر و مهربانيهايش ميباشد. قبل از اين ها كتاب « پناهگاه بيپناه» را نوشتم و قبل از اين كتاب « فرنگيس» قرار دارد.
در چه سالي كتاب « فرنگيس» چاپ شده است؟
سال 94 چاپ شد.
در چه سالي شروع به نوشتن كتاب « فرنگيس» كرديد؟
سال 89 شروع به نوشتن كتاب فرنگيس كردم. حدود سه سال روي كتاب كار كردم و دو سال هم در چاپخانه ماند تا چاپ شد.
آيا براي نوشتن داستان زندگي خانم حيدرپور به روستاي محل زندگيشان مراجعه كرديد و آيا ايشان به راحتي پذيرفتند كه داستان زندگيشان را بنويسيد؟!
براي مصاحبه با خانم حيدرپور به روستاي « گوسفيد» ميرفتم. سه ساعت تا آنجا راه بود و سه ساعت هم برگشت طول ميكشيد. گاهي 10 دقيقه مصاحبه ميكردم. گاهي نيم ساعت و در طي سه سال مرتب در رفت و آمد به اين روستا بودم. مسير سختي بود ضمن اين كه ايشان در ابتدا اصلاً راضي نبود كه خاطراتشان نوشته شود. كلي تلاش كردم تا راضي شد. از آن جا كه با اصول خاطرهنويسي آشنا نبودند معمولاً خيلي خلاصه به شكل دو خطي و سه خطي صحبت ميكرد و زمان ميبرد تا من ايشان را توجيه كنم كه به دنبال چه مسائلي هستم. خدا را شكر، با همدلياي كه بين من و فرنگيس ايجاد شد، ايشان كمكم همكاري كرد و براي نوشتن اين كتاب با خيلي از كساني كه او را ميشناختند گفتوگو كردند ( خانواده ، مردم شهر، مردم روستا و افرادي كه او را ميشناختند و اطلاعات داشتند) تا اين كه به شكل يك كتاب در آمد.
با توجه به شناختي كه از خانم فرنگيس حيدرپور پيدا كرديد ايشان را چگونه توصيف ميكنيد؟
خانم فرنگيس يك زن كرد از ايل « كلهر» است. شجاع و غيور است. پيشينه ايشان خيلي خوب است. اين ايل در طول تاريخ نشان دادند كه انسانهاي با غيرت و شجاعي هستند.
« فرنگيس» ضمن اين كه زني غيور و شجاع است، بسيار مومن است و اعتقادات قوياي دارد.
واقعاًٌ فردي نترس و مقاوم است. همين الان هم در زندگياش يك تنه با سختيها مبارزه ميكند. همانطور كه از كودكي همراه پدرش كارگري ميكرده و رنجهاي زيادي كشيده تا بزرگ شده است. البته، افرادي كه در آن منطقه زندگي ميكنند، همگي همين خصوصيات را دارند.
كدام بخش از داستان تاثيرگذارتر است و روي خود شما تاثير بيشتري گذاشته است
مهمترين اتفاق زندگي « فرنگيس» اين است كه يك سرباز عراقي را ميكشد و يكي را اسير ميكند.
اما قسمتي ديگر، از زندگي فرنگيس زماني است كه به مجروحان كمك ميكند، برادر كوچكش روي مين ميرود و شهيد ميشود، برادر ديگرش مين را در دستهايش ميگيرد و دستش از آرنج قطع ميشود. يك جايي فرنگيس در دل كوه براي خودش خانه ميسازد و جايي ديگر، در بمباران فرزندش را در مينيبوس به دنيا ميآورد.
آنجايي كه فرنگيس در دل تاريكي شب به خانهاش سر ميزده در حاليكه روستايش در دست دشمن بوده است. به نظر من، همهي زندگي فرنگيس سرشار از ماجراهاي
تكان دهنده است كه واقعاً شجاعت زيادي ميخواهد كه يك نفر در آن لحظات آن كارها را انجام بدهد.
آيا شما توانستيد احساس يك زن را در مواجهه با دو سرباز دشمن به خوبي در كتابتان به خواننده منتقل كنيد؟
بله، فكر ميكنم كه توانستهام ، روي اين صحنه خيلي كار كردم. بارها و بارها آن را بازنويسي كردم. تلاش كردم كه مخاطب تصوير و فيلمي را ببيند و از درون و بيرون با فرنگيس روبهرو شود. اين يكي از سختترين صحنههايي بود كه ميخواستم توصيف كنم. سعي كردم هم راوي آن صحنه را خوب توضيح بدهد و هم خودم را به جاي فرنگيس بگذارم و از نگاه او ببينم. احساس ميكنم تلاشم موفق بوده است.
فرنگيس نماد كدام قشر از زنان كشور ماست؟
فرنگيس نماد همه زنان كشور ماست. زناني در كشور داريم كه ايثارگر و از جان گذشتهاند، فرنگيس نماد زنان مقاوم كشور ما ميتواند باشد.
شما در نوشتههايتان معمولاً از چه سبكي استفاده ميكنيد؟
من روان و صميمي مينويسم، سعي ميكنم مطالب را
به گونهاي بنويسم كه همه بتوانند درك كنند، راحت باشند و با مخاطب به راحتي حرف بزنند. اين زبان ميتواند در دل مخاطب نفوذ كند. به طور كلي، تلفيقي از آنچه كه درونم است را با ادبياتي روان، ساده و صميمي مينويسم.
حرف امروز « فرنگيس» و زناني كه در دفاع مقدس حضوري پر رنگ و تاثير گذار داشتهاند، چيست؟
« توجه» اين كه گذشتهشان از بين نرود! اگر رنجي كشيدند ،
ناديده گرفته نشود! حرمت آنها پاسداشته شود و به آنها توجه شود. فرنگيس در ابتداي مصاحبه از بيتوجهيهايي كه به او شده بود، رنجيدهخاطر بود.
آنها قدرداني شود. وقتي كتابي در مورد او نوشته ميشود به ما يادآوري ميكند كه حرمت اين زنان بايد حفظ بشود و از آنها بايد ديده بشوند. با اين كار هويت و تاريخ ما زنده نگه داشته ميشود.
در حال حاضر وضعيت خانم فرنگيس حيدرپور چگونه است؟
من در پايان كتاب، به وضعيت كنوني فرنگيس و قهرمانان اشاره كردهام. فرنگيس متولد سال 1341 است. هم اكنون در روستاي گورسفيد همان جايي كه آن اتفاقات افتاده زندگي ميكند. چهار فرزند سه پسر و يك دختر دارد. فرزندانش ازدواج كردهاند . پسر كوچكش با او زندگي ميكند. اين روزها فرنگيس حال وهواي بهتري نسبت به آن چه كه در كتاب نوشتم، دارد. آن چيزهايي كه دوست داشته، برايش اتفاق ميافتد.
چه اتفاقاتي؟!
مشكلات مالي او رو به بهبود است. دوست داشت پسرش سركار برود كه اين كار در حال انجام است. آرزو داشت كه مقام معظم رهبري را ببيند كه اين اتفاق افتاد. حقوقي برايش ميخواهند در نظر بگيرند. او با اين كه يك زن قهرمان است 300 هزار تومان حقوق ميگرفت! قرار است كه بيمه بشود. قولهايي به او داده شده كه در حال انجام است. دوست دارد كربلا برود كه گفتند، انشاء ا... در اين هفته به زيارت امام رضا(ع) ميرويم كه آرزويش بود.
آيا همسر خانم فرنگيس در قيد حيات است؟
خير. ايشان 12 سال پيش فوت كرده است.
در مورد ديدار با مقام معظم رهبري برايمان بگوييد.
سال گذشته كه كتاب من، كتاب سال دفاع مقدس شد، خدمت مقام معظم رهبري رسيدم. فرصت خوبي بود و از كتابهايم صحبت كردم. از رهبر فرزانه مان پرسيدم كه
« چرا بر كتاب فرنگيس كه خودتان اشاره فرموديد، تقريظ ننوشتيد؟ » مقام معظم رهبري فرمودند: « هنوز كتاب را نخواندهام ، اگر بخوانم و قلبمان را بلرزاند حتما بر آن تقريظ مينويسم. » 12 بهمن خدمت رهبري رسيديم و 21 بهمن تقريظ نوشتند يعني 9 روز بعد از ديداري كه داشتيم، تقريظ نوشته شده است. برايم بسيار ارزشمند بود. امسال به ما گفتند كه قرار است مراسم رونمايي از تقريظ باشد، خيلي خوشحال شديم. بعد هم خدمت رهبري رسيديم. من از حضرت آقا تشكر كردم. گفتم: شما رهبر كتابخواني هستيد و به كتاب توجه ميكنيد. فرنگيس خيلي احساساتي شده بود و مرتب جملاتي به كردي ميگفت. ديدار صميمي و خوبي بود.
سوال . خانم فرنگيس چه جملاتي به مقام معظم رهبري ميگفت؟
فرنگيس مرتب به زبان كردي خطاب به آقا ميگفت: درد شما روي سر من.
شما بيشتر چه كتابهايي ميخوانيد؟
در كودكي همه جور كتابي كه به دستم ميرسيد ميخواندم. در نوجواني اغلب رمانهاي بزرگ جهان و ايران را خواندم. در دوره نوجواني خيلي كتابخوان بودم و با ادبيات داستاني به شكل گستردهاي آشنا شدم. به قول معروف «خورهي كتاب» بودم! زماني كه به دانشگاه رفتم از آنجا كه رشته تحصيليام زبان و ادبيات فرانسه بود با ادبيات جهان به شكل تخصصي و بيشتر آشنا شدم. من هر كتابي كه به دستم برسد ميخوانم و سعي ميكنم از آنها استفاده كنم.
مدتي در نوجواني شعر ميگفتم. تلاش ميكنم با
همه گونههاي ادبي و سبكها ارتباط برقرار كنم ولي به داستانهاي واقعي علاقه زيادي دارم.
تاثيرگذارترين داستان ادبيات دفاع مقدسي كه خوانديد و لذت برديد، كدام است؟
سوال سختي است! نميتوانم بگويم كدام از همه بهتر بود چون هر كدام ويژگيهايي داشتند كه خاص بود. تمام كتابهايي كه در عرصه دفاع مقدس نوشته ميشود، ارزشمند است.
به كداميك از كتابهاي خودتان بيشتر علاقه داريد و چرا؟
كتاب « طعم تلخ خرما» برشي از زندگي خودم است كه كتاب عاطفي و تاثيرگذاري براي كودك است. چون اولين كتابم بود و برگرفته از زندگي خودم است به آن علاقه خاصي دارم. كتاب « قلب كوچك سپهر» ماجراي پسرم است كه دچار بيماري قلبي است ميخواهد قدرت خداوند را نشان دهد.
اين كتاب براي خود من تاثيرگذار است. اين كتاب را با اشك نوشتم. ماحصل پنج سال پرستاري از فرزندم است و برايم خيلي ارزشمند است.
حال فرزندتان خوب است؟!
بله، حضرت آقا هم از پسرم پرسيدند: الان سالمي؟ سپهر گفت: بله خداروشكر! كتاب « پناهگاه بي پناه» را بعد از فرنگيس نوشتم كه ماجراي بمباران پناهگاه پارك شيرين كرمانشاه است. يك موشك از هواكش پناهگاه وارد ميشود و سيصد نفر شهيد و زخمي ميشوند . اميدوارم اين كتاب هم معرفي بشود.
آيا در حال حاضر در حال نوشتن كتابي هستيد؟
بله، كتاب اولي كه برشي از خاطرات خودم است را به صورت مفصل و به طور كامل با محوريت دفاع مقدس مينويسم كه روزهاي پاياني نگارش آن است.
چه اهدافي براي آينده داريد؟
كتاب خاطرات خودم كه تمام بشود، نوشتن را ادامه ميدهم با تجربه و دقت بيشتري مينويسم. اميدوارم كه كتابهايم ترجمه بشوند چون بعضي از آنها موضوعاتي دارند كه ميتوانند به جهان راه پيدا كنند.
خيلي از نويسندگاني مثل من، حرفهايي دارند كه بايد به گوش جهان برسد. هدفم اين است كه كتابهايم با موضوع زنان و دفاع مقدس از طريق ترجمه به كشورهاي ديگر بروند. قصد دارم يك كار طنز براي كودكان بنويسم. در اين زمينهها تلاش ميكنم.
متشكرم.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.